موضوع: حقیقت شرعیه/صحیح و اعم
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۷/۲۷
شماره جلسه : ۱۲
-
خلاصه مباحث گذشته
-
ادامه ذکر بیان دوم برای اشکال اول
-
پاسخ مرحوم محقق اصفهانی (ره) از بیان دوم برای اشکال اول
-
کلام مرحوم صاحب منتقی الاصول(ره)
-
بازگشت به بیان اشکال ثبوتی در وضع استعمالی
-
پاسخ مرحوم محقق اصفهانی (ره) از اشکال دوم
-
اشکال به وجود استعمالی غیر از استعمالی حقیقی و مجازی
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه مباحث گذشته
ادامه ذکر بیان دوم برای اشکال اول
از طرف دیگر در وضع، واضع درصدد ایجاد حکایت چیزی از چیز دیگر است. منتهی حکایت فعلی مدنظر نیست بلکه حکایت شأنی را در نظر دارد؛ یعنی قابلیت ایجاد حکایت در لفظ توسط واضع بوجود میآید. در نتیجه حکایت ملحوظ و مقصود استقلالی خواهد شد.
پاسخ مرحوم محقق اصفهانی (ره) از بیان دوم برای اشکال اول
البته اشکال این است که طبق این بیان یعنی وجود اعتبار قبل از استعمال، نیاز به قرینه داریم و مخاطب باید از طریقی متوجه این اعتبار توسط واضع شدهاست و فرض این است که قرینهای وجود ندارد.
اما طبق مبنای مشهور که وضع را جعل لفظ حاکی از معنا یا علامت بر معنا میدانند، نیز این اشکال قابل جواب خواهد بود؛ به این بیان که واضع در استعمال تسبب به وضع پیدا میکند، یعنی استعمال را سبب برای جعل لازم قرار میدهد. پس استعمال لفظ سبب برای جعل لازم یعنی وضع خواهد بود در نتیجه مشکل حل خواهد شد، چون میگويیم استعمال با قطع نظر از تسبب مقصود آلی است. اما اگر التفات به تسبب آن داشته باشیم مقصود استقلالی خواهد بود.[1]
کلام مرحوم صاحب منتقی الاصول(ره)
بازگشت به بیان اشکال ثبوتی در وضع استعمالی
اشکال دوم: مرحوم آخوند (ره) فرمود: در وضع استعمالی لفظ بنفسه حکایت از معنا میکند و قرینهای در کار نیست.[3]
مرحوم اصفهانی (ره) در اشکال میفرماید: در باب مجاز نیز همین مسئله وجود دارد؛ یعنی زمانیکه میگويیم «رأیت اسداً یرمی»، هر چند «یرمی» آورده شدهاست، اما آنچه دال بر معنای مجازی است و آنچه استعمال در معنای مجازی شدهاست «اسد» به تنهایی میباشد.
به بیان دیگر از عبارت مرحوم آخوند (ره) استفاده میشود که در باب مجاز باید قرینه جزء دوم دال قرار داده شود؛ یعنی بگويیم «اسد» و «یرمی» دال بر «رجل شجاع» هستند؛ در حالیکه تحقیق این است که در باب مجاز هر چند قرینه در کار است اما دال همان لفظ میباشد. پس چیزی مطرح شدهاست که هم در معنای حقیقی و هم در معنای مجازی وجود دارد.
در توضیح اشکال میفرماید: در معنای حقیقی لفظ تحیّث به حیثتی به نام وضع دارد؛ یعنی فهم معنای حقیقی از لفظ به این اعتبار است که واضع این لفظ را برای معنای حقیقی وضع نمودهاست. در مجاز نیز دلالت لفظ بر معنای مجازی از این باب است که لفظ تحیّث به قرینه دارد.
مستشکل میگوید: همانگونه که در دلالت بر معنای حقیقی نمیگويید لفظ به همراه وضع دال بر معنای حقیقی است بلکه میگويید لفظ چنین دلالتی دارد، در معنای مجازی نیز باید همین مطلب را بگويید؛ یعنی ولو لفظ متحیّث به حیثیت قرینیت است، اما خود لفظ دال بر معنای مجازی است. پس در هر دو دال لفظ است و از این جهت تفاوتی میان آنها وجود ندارد.[4]
پاسخ مرحوم محقق اصفهانی (ره) از اشکال دوم
به بیان دیگر هر لفظ از ابتدا و بالفعل بر معنای حقیقی دارد اما در عین حال شأنیت استعمال در معنای مجازی را نیز دارد. با ورود قرینه معنای حقیقی کنار گذشته میشود و دلالت بر معنای مجازی فعلیت پیدا میکند و قرینه جزء دال نیست و دلالتی ندارد.
پس دلالت لفظ بر معنای مجازی به تبع تعیّن لفظ در معنای حقیقی است و لفظ به تنهائی بالفعل حکایت از معنای حقیقی دارد و فعلیّت دلالت لفظ با وجود قرینه به معنای تبعی و مجازی منتقل میشود.
به بیان دیگر در زمان وضع واضع، لفظ به تنهایی و بالفعل دلالت بر معنای حقیقی دارد. اما در معنای مجازی فعلیّت نیاز به قرینه دارد ولو اینکه در هر دو محور و دال ذات لفظ است.[5]
اشکال به وجود استعمالی غیر از استعمالی حقیقی و مجازی
مرحوم اصفهانی (ره) در توضیح میفرماید: هر چند بیان نمودیم که در وضع استعمالی، وضع لازمه استعمال است اما عبارت مرحوم آخوند (ره) ظهور در این مطلب ندارد بلکه از آن استفاده میشود که وضع عین استعمال است. در نتیجه حقیقت استعمال همان حقیقت وضع است و استعمال مذکور حقیقی خواهد بود.
[1] ـ «و التحقيق: أن إنشاء الوضع حقيقة- بمعنى جعل اللفظ بحيث يحكي بنفسه بجعل لازمه، و هو جعله حاكيا فعلا بنفسه- معقول. فالحكاية و إن كانت مقصودة و ملحوظة آليّا في الاستعمال، إلا أنها مقصودة بالاستقلال في مرحلة التسبّب إليها بإنشاء لازمها و جعله، فتدبر. و أما على ما عرفت- من أن حقيقة الوضع نحو اعتبار من الواضع- فيكفي في حصول الاختصاص مجرد سبق الاستعمال بالبناء على اختصاص اللفظ بالمعنى، و هو و إن كان خفيف المئونة- بل أخفّ مئونة من قصد حصوله بالاستعمال؛ حيث إنه لا حاجة إلى التسبّب إلى حصوله بوجه من الوجوه- إلا أنه يحتاج إلى دليل.» نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج1، ص: 86.
[2] ـ «التاسع: الحقيقة الشرعية: أنه اختلفوا في ثبوت الحقيقة الشرعية و عدمه على أقوال و قبل الخوض في تحقيق الحال لا بأس بتمهيد مقال و هو أن الوضع التعييني كما يحصل بالتصريح بإنشائه كذلك يحصل باستعمال اللفظ في غير ما وضع له كما إذا وضع له بأن يقصد الحكاية عنه و الدلالة عليه بنفسه لا بالقرينة و إن كان لا بد حينئذ من نصب قرينة إلا أنه للدلالة على ذلك لا على إرادة المعنى كما في المجاز فافهم.» كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 21.
[4] ـ هذا بناء على ما هو المشهور من أن الوضع تعيين اللفظ للدلالة على المعنى بنفسه إخراجا بالقيد الأخير للمجاز؛ حيث إن الدلالة فيه بالقرينة. فاذا استعمل الشارع- مثلا- اللفظ في غير ما وضع له قاصدا به الحكاية عنه بنفسه، فقد خصصه به؛ حيث لا حقيقة للوضع إلا ذلك. و يمكن أن يقال: إن نحو حكاية اللفظ عن معناه الحقيقي و المجازي واحد. توضيحه: أن الدلالة كون اللفظ بحيث يفهم منه المعنى، و هذه الحيثية مكتسبة: تارة من الوضع بمعنى أن وضع الواضع يوجب كون اللفظ بحيث يفهم منه المعنى إن التفت إلى الوضع. و اخرى من القرينة، فاللفظ «2» المستعمل في معناه المجازي بحيث يفهم منه ذلك المعنى إن التفت إلى القرينة. فكما أن وضع الواضع يوجب تحيث اللفظ بهذه الحيثية، و هو واسطة لثبوتها له، كذلك القرينة توجب تحيث اللفظ بهذه الحيثية، و هي واسطة في ثبوتها له، و إلا فالدلالة- على أيّ حال- قائمة باللفظ المستعمل في المعنى، لا به و بالقرينة معا في المجاز، كما لا قيام لها باللفظ و الوضع في الحقيقة.» نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج1، ص: 87.
[5] ـ «و التحقيق: أن تعيين اللفظ لمعنى يوجب تعينه- تبعا- لما يناسبه، فان مناسب المناسب مناسب، فاللفظ بواسطة الوضع له صلوح الحكاية به عن المعنى الموضوع له بالاصالة، و عما يناسبه بالتبع، و حيث إن فعلية دلالته على الأصل لا مانع لها، فلا محالة لا تصل النوبة إلى الدلالة على المعنى المجازي، إلا بعد نصب القرينة المعاندة لإرادة المعنى الحقيقي، فالقرينة المعاندة حيث إنها رافعة للمانع عن فعلية الدلالة على المعنى المجازي فهي موجبة لفعلية الدلالة عليه. فيصح ان يقال حينئذ: إن الوضع تعيين اللفظ للدلالة على المعنى بنفسه، بخلاف المجاز، فان التعيين فقط لا يكفي في فعلية دلالة اللفظ بنفسه، بل فعلية الدلالة متوقفة على ضم الضميمة، و إن كان ذات الدال هو اللفظ دائما، فتدبّر.» نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج1، ص: 87 و 88.
[6] ـ «إن قلنا: بأن الاستعمال عين الوضع- كما هو ظاهر المتن- فحقيقة الاستعمال حقيقة الوضع. أو قلنا: بأنّ الوضع يتحقق مقارنا للاستعمال من باب جعل الملزوم بجعل لازمه، فلا مانع من كونه حقيقة؛ لأن غاية ما يقتضيه الحقيقية عدم تأخر الوضع عن الاستعمال- لا تقدمه عليه زمانا- فيكفي مقارنة الوضع مع الاستعمال زمانا، فضلا عن عينيته له؛ حيث لا تقدّم للاستعمال- حينئذ- و لو بالعلية، فتدبّر.» نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج1، ص: 88.
نظری ثبت نشده است .