موضوع: حقیقت شرعیه/صحیح و اعم
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۸/۴
شماره جلسه : ۱۴
-
خلاصه مباحث گذشته
-
ادامه بیان کلام مرحوم محقق خوئی(ره)
-
بررسی کلام مرحوم محقق خوئی(ره)
-
جمعبندی بحث
-
اثبات حقیقت شرعیه از راه وضع تعیّنیاشکال به اثبات حقیقت شرعیه از راه وضع تعیّنی
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه مباحث گذشته
مرحوم آخوند (ره) فرمود: حقیقت شرعیه در صورتی ثابت است که معانی، مستحدث در شرع ما باشند. اما اگر این معانی مستحدث در شرائع سابقه باشند، بحث حقیقت شرعیه منتفی خواهد بود؛ کما اینکه ظاهر آیات متعددی از قرآن کریم همین مطلب است.به کلام ایشان دو اشکال وارد شدهاست که یک اشکال توسط فرزند مرحوم آخوند(ره)، مرحوم نائینی(ره) و مرحوم اصفهانی (ره) بیان شده است.
اشکال این است که اگر در شرائع گذشته این معانی با همین الفاظ وجود داشته باشد کلام شما صحیح است. اما اگر معانی با الفاظ دیگر بوده اما در اسلام لفظ دیگری برای این معانی قرار داده شدهاست، مشکلی ندارد.
به بیان دیگر این معانی در شرائع گذشته وجود داشته اما لفظ متفاوت بودهاست؛ یعنی برای دعای مخصوص لفظ صلاة وجود نداشته است.
بنابراین چون در حقیقت شرعیه تنها بحث اختراع معنا مطرح نیست و لفظ برای معنای جدید استعمال میشود، با عدم وجود الفاظ مذکور در شرائع سابقه، وجود حقیقت شرعیه نسبت به این الفاظ در شریعت ما نیز اثبات خواهد شد. لذا نقل قصههای اقوام گذشته در قرآن کریم به زبان عربی است در حالیکه زبان بسیاری از اقوام گذشته، عربی نبوده است.
ادامه بیان کلام مرحوم محقق خوئی(ره)
توضیح مطلب اینکه ثمره حقیقت شرعیه این است که اگر الفاظ وارده در کلام شارع بدون قرینه استعمال شد، باید حمل بر معانی جدید شود و در این مطلب میان تحقق و وجود این الفاظ در شریعت ما یا شرائع سابق تفاوتی وجود ندارد و لذا این شرط شرطیت ندارد.
به بیان دیگر ممکن است در نامگذاری، این شرط شرطیت داشته باشد؛ یعنی این عنوان، لفظ حقیقت شرعیه و اصطلاح در جایی است که در شرع ما حادث شده باشد، اما در ترتب ثمره این شرط شرطیت ندارد.[1]
بررسی کلام مرحوم محقق خوئی(ره)
اما اگر در شرائع دیگر اختراع شده باشند، حقائق لغوی هستند و لذا اشکال دوم روح و اساس کلام مرحوم آخوند(ره) است؛ یعنی مراد مرحوم آخوند (ره) این نیست که اگر این معانی در شرائع دیگر باشد، الفاظ موجود در شرع ما را حمل بر این معانی نمیکنیم. بلکه میگوید این الفاظ عنوان حقیقت شرعیه ندارد و ملحق به حقیقت لغویه است چون جاعل و خالق این لفظ در شرع ما نبودهاست.
به بیان دیگر هر چند «شرع» قابل اطلاق بر سایر شرائع نیز است و همچنین قابلیت قرار گرفتن در مقابل معنای لغوی شرع را نیز دارند، اما از آنجا که شرع مورد ابتلای ما شریعت اسلام است و با الفاظ موجود در تورات و سایر کتب در ارتباط نیستیم، لذا تنها باید در مورد الفاظ وارده در آیات و روایات شرع خودمان بحث نموده و ببینم آیا این الفاظ در شرع ما ایجاد شدهاند یا خیر؟!
پس اگر اثبات شد که معانی مذکور در شرائع دیگر وجود داشتهاست و شارع در هنگام استعمال آنها معنای لغوی را اراده ننمودهاست بلکه معنای اصطلاحی را مدنظر قرار میدهد، عنوان حقیقت شرعیه ندارد. بله نتیجه همان است که مرحوم خوئی (ره) بیان نمودند که در ترتب ثمره، بودن و نبودن این قید اثری ندارد.
جمعبندی بحث
اثبات حقیقت شرعیه از راه وضع تعیّنی
راه دیگر برای اثبات حقیقت شرعیه، وضع تعیّنی است. بحث از این راه مبتنی است بر اینکه تقسیم وضع به تعیینی و تعیّنی را بپذیریم. به نظر ما این تقسیم صحیح نیست و وضع تعیّنی به صورت کلی وضع نیست.اما طبق مسلک مشهور که این تقسیم را صحیح میدانند، مرحوم آخوند (ره) میفرماید: اگر مراد از وضع تعیّنی کثرت استعمال در خصوص لسان پیامبر (صلیاللهعليهوآله) باشد یعنی آن حضرت به حدی لفظ صلوة را استعمال نمودهاند تا تعیّن در این معنای جدید پیدا کرد، این معنا قابل اثبات نیست.
اما اگر کثرت استعمال هم در لسان پیامبر و هم در لسان تابعین مراد باشد، مورد قبول و عدم پذیرش آن نوعی مکابره است.[2]
مرحوم نائینی (ره) در این بحث میفرماید: در خصوص زمان امام باقر (عليهالسلام) و امام صادق (عليهالسلام) مسلماً وضع تعیّنی بودهاست لذا اگر روایاتی از صادقین وارد شدهاست که الفاظ مذکور در آنها بدون قرینه استعمال شدهاند، باید حمل بر معنای اصطلاحی جدید شوند.
اما ایشان نیز استعمال در خصوص لسان پیامبر و حتی زمان پیامبر (صلیاللهعليهوآله) را برخلاف مرحوم آخوند که فرمود زمان تابعین میتواند ملاک باشد را نمیپذیرند. در نتیجه میفرماید: اگر لفظی در لسان پیامبر مجرد از قرینه استعمال شود، مجمل است.[3]
مرحوم خوئی (ره) در مقابل فرمایش استاد خود میفرماید: «ولا يبعد ثبوته في عصر النبي (صلّى اللَّه عليه وآله) بلسانه (صلّى اللَّه عليه وآله) ولسان تابعيه، لكثرة استعمالات هذه الألفاظ في هذه المعاني وكثرة الأسئلة التي ترد من السائلين لا سيما في مثل لفظ الصلاة الذي هو أكثر استعمالًا من غيره من ألفاظ العبادات.»
ایشان در ادامه و در توضیح عبارت مرحوم آخوند (ره) میفرماید: «نعم ثبوته في خصوص لسانه صلى اللَّه عليه و آله مشكل جداً، لعدم العلم بكثرة استعمالاته صلى اللَّه عليه و آله على حد توجب التعين، و قد أشار إلى ذلك الإشكال المحقق صاحب الكفاية- قده- بقوله فتأمل.»[4]
با بررسی عبارات روشن شد که وضع تعیّنی در خصوص لسان پیامبر (صلیاللهعليهوآله) وجود نداشتهاست. اما طبق برخی انظار نسبت به زمان پیامبر (صلیاللهعليهوآله) و تابعین، امیرالمومنین (عليهالسلام) و امام باقر (عليهالسلام) و امام صادق (عليهالسلام) وضع تعیّنی وجود داشتهاست. در هر صورت التزام و حمل لفظ بر معنای شرعی باید به سبب احراز وجود وضع تعیّنی در هنگام استعمال این لفظ باشد.
اشکال به اثبات حقیقت شرعیه از راه وضع تعیّنی
اشکال اول: برخی اعراب قبل از اسلام به دین مسیحیت یا یهودیت تدیّن داشته و معانی محل بحث نیز قبل از اسلام موجود بودهاند؛ پس فی الجلمه معانی نزد آنها مشخص بودهاست.
شاهد بر مدعای مذکور این است که پیامبر (صلیاللهعليهوآله) خطاب به مردم میفرماید: «صلوا کما رايتموني اصلي»[5] یعنی عرب متدین نمازی غیر از معنای لغوی داشته و نزد او معهود بودهاست. اما پیامبر (صلیاللهعليهوآله) میفرماید: نماز را به گونهای که من میخوانم بخوانید. در نتیجه اگر به این نتیجه رسیدیم که آن حضرت به سبب فعل خود شیوه نماز خواندن را بیان نمودهاند مجالی برای ادعای وجود تعیّنی وجود نخواهد داشت.
به بیان دیگر اگر عرب پیش از اسلام این معانی را میدانسته و معنائی غیر از معنای لغوی برای آن قائل بودهاست، نیازی به وضع تعیّنی وجود ندارد.
اشکال دوم: در ابتدای بحث بیان شد که وضع بر سه قسم است: الف- تعیینی تصریحی ب- تعیینی استعمالی ج- تعیّنی.
در وضع تعیینی تصریحی گفته میشود که پیامبر لفظ صلوة را به صراحت برای اعمال خاص وضع ننمودهاند لذا این قسم صحیح نیست. اما این اشکال وجود دارد که روایت «صلوا کما رايتموني اصلي» تصریح به وضع و یکی از مصادیق وضع تعیینی تصریحی است.
هر چند مرحوم اصفهانی (ره) میفرماید: در فقه و اصول این الفاظ مانند صلوة و حج ماهیات جعلی هستند. ایشان در ادامه نسبت به جعل سه احتمال داده و هر سه را رد میکنند: الف- جعل بسیط ب- جعل مرکب ج- شارع میگوید نام این فعل و هیئت ترکیبی را مثلا صلوة میگذارم.
اما در هر صورت این معانی یک ماهیت ترکیبی دارند و وضع الفاظ توسط شارع برایآنها یا به سبب لفظ و یا به سبب عمل است و هر دو وضع تعیینی تصریحی است؛ در نتیجه نیازی به وضع تعیینی استعمالی و وضع تعیّنی وجود ندارد.
[1] ـ «انا لو سلمنا ان تسمية هذه المعاني بهذه الألفاظ بالحقيقة الشرعية تدور مدار كونها مستحدثة في شرعنا، إلا ان ثمرة ثبوت الحقيقة الشرعية تترتب على القول بثبوت الحقيقة في لسان الشارع لا محالة، و لا أثر لكون هذه المعاني قديمة و ثابتة في الشرائع السابقة بالقياس إلى الثمرة المزبورة أصلا، و لا يترتب على كونها معاني حديثة أثر ما عدا التسمية بالحقائق الشرعية، فان الثمرة التي ذكرت في المسألة و هي (حمل الألفاظ في استعمالات الشارع المقدس على المعاني الشرعية بناء على الثبوت) لا تترتب على كون هذه المعاني مستحدثة في هذه الشريعة، إذ المراد من هذه الألفاظ في استعمالات النبي صلى اللَّه عليه و آله هو هذه المعاني سواء قلنا بكونها معاني حديثة في شريعتنا أم كانت معاني ثابتة في الشرائع السابقة؟ فعلى كلا التقديرين تعهد الشارع المقدس لهذه المعاني في استعمالاته قبال معانيها اللغوية، كانت مسماة بالحقائق الشرعية أو بالحقائق اللغوية، فلا فرق بين التسميتين في ثمرة النزاع أصلا...» محاضرات في أصول الفقه ( طبع دار الهادى )، ج1، ص: 132 و 133.
[2] ـ «انقدح حال دعوى الوضع التعيني معه و مع الغض عنه فالإنصاف أن منع حصوله في زمان الشارع في لسانه و لسان تابعيه مكابرة نعم حصوله في خصوص لسانه ممنوع فتأمل.» كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 22.
[3] ـ «لا طريق لنا إلى إثباته في زمان النبي صلى اللَّه عليه و آله حتى تثبت الحقيقة الشرعية و عليه تكون الألفاظ المستعملة في زمانه صلى اللَّه عليه و آله مجملات.» أجود التقريرات، ج1، ص: 34.
[4] ـ محاضرات في أصول الفقه ( طبع دار الهادى )، ج1، ص: 133.
[5] ـ ۱.. صحيح البخاري، كتاب الاذان، باب الاذان للمسافر إذا كانوا جماعة ، ج۱، ص ۱۲؛ سنن الدارمي، ج۱، ص۲۸۶. صحيح البخاري، كتاب الاذان، باب الاذان للمسافر إذا كانوا جماعة ، ج۱، ص ۱۲؛ سنن الدارمي، ج۱، ص۲۸۶.
نظری ثبت نشده است .