موضوع: نماز جمعه
تاریخ جلسه : ۱۴۰۴/۷/۶
شماره جلسه : ۱۰
-
خلاصه جلسه گذشته
-
اشکال عبارت صاحب جواهر در نقل از کشف اللثام
-
عدم جریان اطلاق در «اذا نودی» بالضرورة
-
عدم دلالت آیه بر وجوب نداء
-
اشکال صاحب جواهر؛ لزوم دور در کلام فاضل هندی
-
ارزیابی اشکال صاحب جواهر
-
تقیید اطلاق آیه بواسطه اجماع و سایر نصوص
-
مؤیدات بر تقیید
-
برداشت مطلق الوجوب از آیه
-
بیان نکاتی در باب سالگرد شهادت سید حسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه)
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسه گذشته به مدلول آیه شریفه سوره جمعه در کلام صاحب جواهر پرداخته شد. ایشان تأکید میکنند که ظاهر آیه چنین است که لفظ «نُودِي» ظهور در این دارد که ندا باید از جانب سلطان باشد و قدر متیقّن از آن، سلطانِ حق است. همچنین احتمال دیگری در معنای «إِذا نُودِي لِلصَّلاة» مطرح شده است؛ به این بیان که مراد از آن، نه صرف اذان و نه کنایه از دخول وقت است، بلکه مقصود اعلام تحقق و برپایی نماز جمعه است. این اعلام غالباً با اذان انجام میگیرد، اما حقیقت آن خبر دادن از برگزاری نماز جمعه است.
در جواهر عبارتی نقل شده که به نظر میرسد دچار اشکال باشد. صاحب جواهر از کشف اللثام چنین نقل میکند: «و كون المنادي اذن الامام له بخصوص منادياً بحقٍ ممنوعٌ»[1]، در حالیکه این عبارت ناهماهنگ است؛ زیرا در کشف اللثام واژهی «بدون» افتاده است. عبارت صحیح در کشف اللثام چنین است: «كون المنادي بدون إذن الإمام له بخصوصه منادياً بحقّ ممنوع»[2].
بر اساس این تعبیر، حتی اگر منادی فاسق نباشد و فرضاً فقیه جامعالشرایط باشد، باز هم نمیتوان او را منادی به حق دانست؛ زیرا صاحب کشف اللثام تصریح میکند که چنین برداشتی ممنوع است. ظاهر کلام او این است که منادی به حق تنها کسی است که یا شخص امام معصوم (ع) او را منصوب کرده باشد یا از سوی امام مأذون خاص باشد. بنابراین، اگر فردی شیعه دوازدهامامی و عادل برجسته برای نماز جمعه ندا دهد، نمیتوان آن را ندای به حق تلقی کرد.
نکته دیگری که کشف اللثام بهعنوان «عبارة اُخری» ذکر میکند آن است که آیه میفرماید: «اذا نودی فاسعوا»، و این عبارت بر وجوب سعی هنگام ندا دلالت دارد، نه بر وجوب اصل ندا. به بیان دیگر، آیه تصریحی بر وجوب ندا برای مسلمانان ندارد؛ و اگر شارع در مقام بیان اصل وجوب نماز جمعه یا به تعبیر دیگر وجوب عقد و انعقاد نماز جمعه بود، لازم بود با بیانی مستقل مسأله وجوب ندا را مطرح کند. در حالیکه میفرماید: «اذا نودی فاسعوا»، پس آیه بر وجوب ندا دلالت نمیکند.
صاحب جواهر بر این بخش از کلام کشف اللثام تعلیقهای نگاشته و بر آن اشکال دور وارد کرده است. وی توضیح میدهد که کشف اللثام از یک سو میگوید وجوب سعی به سوی نماز جمعه متوقف بر مشروعیت نداست، و از سوی دیگر مشروعیت ندا را وابسته به مشروعیت نماز جمعه میداند. در نتیجه، نوعی دور مضمر لازم میآید؛ زیرا اولا وجوب سعی متوقف بر مشروعیت نداست و ثانیا مشروعیت ندا متوقف بر مشروعیت نماز جمعه است. بنابراین، نتیجه این میشود که وجوب سعی ـ یعنی همان وجوب نماز جمعه ـ متوقف بر وجوب نماز جمعه گردد که لازمه آن دور است.
این اشکال صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا کشف اللثام نمیگوید مشروعیت ندا متوقف بر مشروعیت نماز جمعه است، بلکه تأکید میکند که خود ندا باید مشروع باشد. اگر او چنین عبارتی به کار میبُرد، اشکال صاحب جواهر وارد بود؛ اما در حقیقت کلام کشف اللثام مستلزم دور نیست.
برای این تقیید، مؤیداتی نیز ذکر شده است؛در برخی روایات آمده است: «یجب علی کل أحد أن یشهدها إلا الخمسة أو التسعة»[6]. این روایت در بحث عدد شرط انعقاد مطرح است. مضمون آن چنین است که اگر پنج نفر حاضر شدند و نماز جمعه را منعقد کردند، بر دیگران حضور واجب میشود. اما درباره همان پنج نفر که ابتداءً اقدام به انعقاد میکنند، وجوب انعقاد ثابت نشده است. روشن میشود که انعقاد بر آنان واجب نیست، بلکه پس از انعقاد، وجوب حضور بر دیگران مترتب میشود.
در روایات دیگری تصریح شده است که کسی که در فاصله دو فرسخی یا بیشتر از محل برگزاری نماز جمعه قرار دارد، از وجوب حضور استثنا شده است. [7] به عنوان مثال، اگر در فاصله دو فرسخ و اندی نماز جمعهای منعقد شود، چنین فردی موظف به حضور در آن نماز نیست. از این رو روشن میشود که شارع او را مکلف به انعقاد مستقل در همان محل نکرده است، بلکه فقط از حضور در نماز جمعهای که در فاصله دور تشکیل شده معاف کرده است.[8]
مطلب دیگر آن که ایشان تصریح می کند که آیه شریفه در مقام تشریع «مطلق الوجوب» است، نه اینکه بخواهد وجوبی بیاورد که بعداً مقید شود. مثلا در «الزکاة واجبة» شارع در مقام اصل تشریع وجوب است؛ یعنی میخواهد اصل وجوب زکات را بیان کند، نه اینکه همه قیود آن را نیز متعرض شود. اگر کسی بگوید «الزکاة واجبة هم برای مسلمان و هم برای غیر مسلمان»، به اطلاق تمسک کرده است، در حالی که این استدلال مورد مناقشه است. مشهور در بحث «تکلیف کفار به فروع» نیز به اطلاقات ادله تمسک کردهاند، ولی همانجا هم بر این استدلال خدشه وارد شده است.
بیان صاحب جواهر این است که نصوص در چنین مواردی در مقام بیان «مطلق الوجوب» یا «اصل الوجوب» هستند. او تعبیر «مطلق الوجوب» را بهکار برده، ولی مراد همان اصل تشریع است. به عبارت دیگر، شارع میخواهد بگوید: «در دین من زکات واجب است»، اما اینکه بر چه کسی و در چه مواردی واجب است، در این مقام نیست. اگر فقیهی بخواهد با تمسک به اطلاق این روایات بگوید «الزکاة واجبة فی جمیع الأموال»، این نوعی اجتهاد در مقابل نص و خلاف مراد شارع است.
نمونه دیگر، آیه «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ» است. پیش تر متذکر این مطلب شدیم که شارع در این آیه در مقام بیان «اصل حلیت بیع» است، نه بیان تمام اقسام و فروعات آن. اینکه بیع صادر از صبی یا بالغ، یا بیع معاطاتی و غیر آن، همه تحت این اطلاق داخل شوند، از آیه استفاده نمیشود. حتی اگر کسی بخواهد بیع زمانی[9] را هم با این اطلاق اثبات کند که این استدلال صحیح نیست.
صاحب جواهر در بحث ما میفرماید: اگر بگوییم آیه مورد نظر در مقام تشریع است، نهایتاً تشریع «اصل وجوب صلاة الجمعة» را میرساند، نه اینکه اطلاق آن حتی در عصر غیبت هم وجوب عقد جمعه را ثابت کند. و آنچه که از ضروریات دین است نیز همین «اصل وجوب» است، نه اطلاقات و قیود جزئی آن؛ همانند قول به «الزکاة واجبة» یا «الحج واجب» که انکار آن موجب کفر میشود.
با توجه به مطالب مذکور در جلسات گذشته، در اینجا دو قول مطرح است:؛ یکی اینکه آیه اصلاً در مقام تشریع نیست؛ دیگر اینکه در مقام تشریع هست، اما قابل تمسک به اطلاق نمیباشد. صاحب جواهر بر همین قول دوم تأکید دارد و میگوید اگر بخواهید از یک آیه اطلاقی بگیرید و بعد با دهها دلیل آن را مقید کنید، این «خروج از اعتدال در فهم» است. تعبیر زیبای ایشان این است که فقیه باید در فهم نصوص اعتدال داشته باشد. اگر بتوانیم نص را به نحوی معنا کنیم که گرفتار صدها تقیید نشویم و در عین حال، اصل حکم و حریم نص هم حفظ شود، این شیوه صحیحتر است.
مروز مصادف است با سالگرد شهید بزرگوار سید حسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه). این شهید باید برای روحانیت الگویی باشد؛ تاریخ روحانیت یا چنین افرادی را نداشته و یا بسیار اندک داشته است. ما شهید اوّل را داشتیم، شهید ثانی را داشتیم؛ اما اینکه کسی سی سال مبارزهای مجاهدانه و بسیار سنگین را با خبیثترین و رذلترین دشمنان اسلام تحمل کند و در این مدت بنیان بزرگی به نام حزبالله را در قلب دشمن بنهد، کاری بزرگ است. این شهید پایههای اضمحلال رژیم صهیونیستی را محکم کرد و ما امیدواریم که این رژیم بهزودی زائل شود.
آنچه برای ما باید درس باشد، اعتقاد محکم او به خدا و قیامت است؛ او عاشورا را با تمام وجود حس کرد، کربلا را با همه وجود باور داشت و زندگی خود را در همین مسیر قرار داد. یادم هست روزی ایشان نزد والدمان ما آمد؛ گفت که یک سال در درس ایشان حاضر شده است. آنان در قم درس خواندند و میتوانستند همانجا بمانند و مراحل عالی علم را طی کنند، ظاهراً با شهید صفیالدین همراه هم آمدند، اما آنان بهجای ماندن، بهدنبال وظیفه رفتند و برای دفاع از اسلام با جانفشانی ایستادگی کردند. وقتی چنین شخصیتهایی را تصور میکنم، واقعاً شرمنده میشوم؛ خداوند بر ایشان رحمت کند.
پس از شهادت ایشان، علاوه بر پیامی که دادم، مصاحبهای نیز انجام دادم و در آن آیات مربوط به مقاومت و جهاد را ذکر کردم؛ یکی از بارزترین مصادیق این آیات، این شهید بزرگوار بود. امیدواریم راه ایشان پایدار بماند و ملت لبنان با تمسک به این اندیشه و پیروی از افکار این مرد بزرگ که در تاریخ عرب کمنظیر است و با استمرار خون شهدای لبنان و دیگر شهدایی که در این مسیر فدا شدند، انشاءالله ملتهای لبنان و فلسطین پیروز شوند.
پاورقی
[1] جواهر الکلام (ط. القدیمة)، ج 11، ص 169.
[2] کشف اللثام عن قواعد الأحکام، ج 4، ص 206.
[3]« و بعبارة اخرى إنّما تدلّ الآية على وجوب السعي إذا نودي للصلاة، لا على وجوب النداء، و من المعلوم ضرورة من العقل و الدين أنّه إنّما يجب السعي إذا جاز النداء، و في أنّه هل يجوز النداء لغير المعصوم و من نصبه؟ كلام على أن احتمال إرادة النبي صلَّى اللّٰه عليه و آله من ذكر اللّٰه أظهر من احتمال إرادة الصلاة أو الخطبة.» (همان، ج 4، 207.)
[4] « قلت: كأنه يرجع إلى الدور، لتوقف وجوب السعي على مشروعية النداء، و مشروعيته موقوف على مشروعية الجمعة» (جواهر الکلام (ط. القدیمة)، ج 11، 169.)
[5] « و إن أبيت عن ذلك كله فهي مقيدة بما عرفت من الإجماع و غيره كإطلاق النصوص في وجوبها» (همان، ج 11، 169.)
[6] « وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ قَالَ: الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ لاَ يُعْذَرُ النَّاسُ فِيهَا إِلاَّ خَمْسَةٌ الْمَرْأَةُ وَ الْمَمْلُوكُ وَ الْمُسَافِرُ وَ الْمَرِيضُ وَ الصَّبِيُّ. » (تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 7، ص 300.)
[7] « مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ اَلْجُمُعَةِ إِلَى اَلْجُمُعَةِ خَمْساً وَ ثَلاَثِينَ صَلاَةً مِنْهَا صَلاَةٌ وَاحِدَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمَاعَةٍ وَ هِيَ الْجُمُعَةُ وَ وَضَعَهَا عَنْ تِسْعَةٍ عَنِ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ وَ الْمَجْنُونِ وَ الْمُسَافِرِ وَ الْعَبْدِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الْمَرِيضِ وَ الْأَعْمَى وَ مَنْ كَانَ عَلَى رَأْسِ فَرْسَخَيْنِ.» (همان، ج 7، 295.)
[8] « و إن أبيت عن ذلك كله فهي مقيدة بما عرفت من الإجماع و غيره كإطلاق النصوص في وجوبها، و أنه يجب على كل أحد أن يشهدها إلا الخمسة أو التسعة، بل قد عرفت إيماء ما اشتمل منها على استثناء من كان على فرسخين إلى المطلوب، بل هو الظاهر أيضا من وجوب مشاهدتها» (جواهر الکلام (ط. القدیمة)، ج 11، 169.)
[9] بیع زمانی در جایی مطرح است که فروش بهصورت فصلی یا دورهای انجام میشود؛ مثلاً فروشنده بگوید که فصل بهارِ این خانه را به تو فروختم، یا فصل تابستان آن را فروختم. در واقع، در چنین مواردی، خودِ زمان بهعنوان موضوع معامله قرار میگیرد. (استاد معظّم)
[10] من یادم میآید که زمانی از مرحوم والدمان رضوان الله علیه درباره فقاهت امام رضوان الله تعالی علیه پرسیدم. ایشان فرمودند: امام مستقیمالفکر بود؛ این ویژگی ریشه در همین کلام صاحب جواهر و دیگران دارد. امام اعتدال در فهم داشت و مطلب را به این طرف و آن طرف نمیزد، بلکه مسیر صحیح را میگرفت و به نتیجه میرساند. ما نیز باید در اجتهاد این راه را طی کنیم، وگرنه کسی میتواند ساعتها در یک کلمه دقت کند، اما از اصل نتیجه باز بماند و به نتیجه دیگری برسد.اعتدال در فهم اقتضا میکند که این آیه شریفه، اولاً در مقام تشریع نیست و ثانیاً اگر در مقام تشریع باشد، تنها اصل وجوب را دلالت میدهد و به خصوصیات آن کاری ندارد. این تمام کلام در آیه شریفه است. (استاد معظّم)
منابع
حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم - ایران، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.
فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام عن قواعد الأحکام، قم - ایران، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1416.
نظری ثبت نشده است .