درس بعد

نماز جمعه

درس قبل

نماز جمعه

درس بعد

درس قبل

موضوع: نماز جمعه


تاریخ جلسه : ۱۴۰۴/۹/۸


شماره جلسه : ۳۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه جلسه گذشته

  • دلیل ششم: استدلال به صحیحه محمد بن مسلم

  • ظهور عنوان «الامام» در روایت در امام معصوم

  • عدم خصوصیت ما عدا الامام در روایت

  • استشهاد صاحب جواهر به روایت طلحة بن زید بر شرطیت

  • جمع‌بندی استدلال به صحیحه محمد بن مسلم

  • عبارت مرحوم حائری در نقد استدلال به صحیحه محمد بن مسلم

  • استشهاد به روایت زراره در تایید استظهار

  • تقیه و نقد تفکیک کبری و صغری

  • در ادامه در بیان دیدگاه برگزیده نکات زیر را بیان می کنیم.

  • 1. ظهور روایت طلحه بن زید در شرطیت

  • 2. بررسی روایت زراره و قرینه بودن آن بر شرطیت

  • 3. پاسخ به اشکال تکلّف در تفکیک کبری و صغری

  • 4. جمع میان بیان عدد و بیان شرطیت

  • پاورقی

  • منابع

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه جلسه گذشته
در جلسات گذشته، ادلّه اشتراط در نماز جمعه بررسی شد. صاحب جواهر این ادلّه را به‌تفصیل مطرح کرده و مرحوم آیت‌الله حائری نیز در کتاب صلاة الجمعه با شرح بیشتری آن‌ها را توضیح داده‌اند. مقصود از اشتراط، اشتراط اقامه نماز جمعه به اذن امام معصوم‌(علیه‌السلام) یا نایب خاص منصوب از جانب ایشان است. فقها این شرط را با تعابیری مانند «السلطان العادل» ذکر کرده‌اند، و پیش‌تر اشاره شد که امام معصوم‌(علیه‌السلام) در کلمات آنان با نظیر این تعابیر معرفی شده است. پنج دلیل از دلایل مطرح شده، از جمله اجماع، سیره، اختلاف فقها در وجوب نماز جمعه در عصر غیبت، و استدلال به صدر و ذیل صحیحه محمد بن مسلم مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

دلیل ششم: استدلال به صحیحه محمد بن مسلم
دلیل ششمی که بر اشتراط وجوب نماز جمعه به حضور امام معصوم بیان شده است، صحیحه محمد بن مسلم است. این روایت را شیخ طوسی[1] و شیخ صدوق[2] نقل کرده‌اند و در وسائل‌الشیعه نیز آمده است. همین روایت در خلاف شیخ طوسی[3] نیز مورد استناد قرار گرفته است.

وَ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ يَحْيَى عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ الْحُسَيْنِ‌ عَنِ‌ اَلْحَكَمِ‌ بْنِ‌ مِسْكِينٍ‌ عَنِ‌ اَلْعَلاَءِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: تَجِبُ‌ الْجُمُعَةُ‌ عَلَى سَبْعَةِ‌ نَفَرٍ مِنَ‌ اَلْمُسْلِمِينَ‌ وَ لاَ تَجِبُ‌ عَلَى أَقَلَّ‌ مِنْهُمُ‌ الْإِمَامُ‌ وَ قَاضِيهِ‌ وَ الْمُدَّعِي حَقّاً وَ الْمُدَّعَى عَلَيْهِ‌ وَ الشَّاهِدَانِ‌ وَ الَّذِي يَضْرِبُ‌ الْحُدُودَ بَيْنَ‌ يَدَيِ‌ الْإِمَامِ‌.[4]

در این روایت آمده است که نماز جمعه بر هفت نفر از مسلمانان واجب است و بر کمتر از آن واجب نیست. این هفت نفر عبارت‌اند از: امام، قاضی منصوب از سوی امام، مدّعی، مدّعى‌علیه، دو شاهد، فردی که حدود را در حضور امام اجرا می‌کند. بدین ترتیب، روایت هفت نفر را به‌عنوان افرادی معرفی می‌کند که وجوب نماز جمعه بر آنان متوجه می‌شود.

ظهور عنوان «الامام» در روایت در امام معصوم
ممکن است احتمال داده ‌شود که مراد از «الامام» در روایت، امام جماعت باشد؛ به این معنا که نماز جمعه بر هفت نفر واجب است و یکی از آنان امام جماعت است. این برداشت قابل قبول نیست؛ زیرا روایت به‌صراحت از «قاضی‌ای که از طرف امام است» سخن می‌گوید، در حالی که امام جماعت قاضی منصوب ندارد. همچنین عبارت «الذی یضرب الحدود بین یدی الامام» نشان می‌دهد که امام مورد نظر، صاحب منصب اجرای حدود است و چنین جایگاهی تنها برای حاکم شرع، یعنی امام معصوم‌(علیه‌السلام) یا منصوب خاص او، ثابت است. بنابراین، ظهور روایت به‌وضوح بر این دلالت دارد که یکی از شرایط نماز جمعه، حضور امام معصوم‌(علیه‌السلام) یا نایب منصوب از جانب او است.

عدم خصوصیت ما عدا الامام در روایت
درباره شش فرد دیگر مذکور در روایت یعنی قاضی، مدّعی، مدّعى‌علیه، شاهدان و مجری حدود، قطع داریم که هیچ‌یک خصوصیت شرعی در وجوب یا اقامه نماز جمعه ندارند. عرف نیز به‌سادگی الغای خصوصیت می‌کند و روشن است که مقصود روایت، بیان افراد خاص برای تحقّق نماز جمعه نیست؛ زیرا ثبوتاً امکان ندارد شرط شود که در هر نماز جمعه قاضی، مدّعی، مدّعى‌علیه، دو شاهد یا مجری حدود حضور داشته باشند. ممکن است در روز جمعه هیچ نزاعی شکل نگیرد تا وجود مدّعی و مدّعى‌علیه یا شاهد لازم شود، یا دعوا با اقرار پایان یابد و یا شهادت از نوع شهادت زنان باشد.

صاحب جواهر نیز تأکید می‌کند که این اشخاص در وجوب نماز جمعه هیچ نقشی ندارند[5]، بنابراین، تنها عنوانی که نمی‌توان نسبت به آن الغای خصوصیت کرد، «امام» است؛ اما نسبت به افراد دیگر یقین داریم که خصوصیتی در اصل وجوب نماز جمعه ندارند و از این جهت، روایت تنها بر اشتراط حضور امام معصوم‌(علیه‌السلام) یا نایب خاص او دلالت می‌کند.

استشهاد صاحب جواهر به روایت طلحة بن زید بر شرطیت
صاحب جواهر با استناد به صحیح ابن مسلم، مراد از «امام» در تعبیر «تجب الجمعة علی سبعة أحدهم الإمام» را امام الأصل، یعنی امام معصوم‌(علیه‌السلام)، می‌داند و نتیجه می‌گیرد که روایت در مقام بیان شروط نماز جمعه است و حضور امام را به‌عنوان شرط ذکر کرده است. وی سپس با توجه به مراجعه معمول متخاصمین به امام یا حاکم و فراهم‌شدن غالبی جمع هفت‌نفره، توضیح می‌دهد که روایت در پی بیان این معناست که هرگاه حداقل افراد لازم برای اقامه نماز جمعه تحقق یابد، وجوب آن ثابت می‌شود.

در گام بعد، صاحب جواهر به‌عنوان مؤید، به روایت طلحة بن زید از امام صادق‌(علیه‌السلام) از پدر بزرگوارشان‌(علیه‌السلام) استناد می‌کند که در آن از امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) نقل شده است: «لا جمعة إلا فی مصر تُقام فیه الحدود»[6]. وی دلالت این روایت را بر این می‌داند که اقامه نماز جمعه تنها در شهری صحیح است که در آن «اقامه حدود» جریان داشته باشد. از نظر وی این تعبیر کنایه از وجود سلطنت و حاکمیت مشروعی است که توان اجرای حدود را دارا باشد. صاحب جواهر این نکته را قرینه‌ای بر اشتراط نماز جمعه به وجود چنین حاکمیتی تلقی می‌کند و آن را در کنار روایت نخست، مؤید مدعای خود قرار می‌دهد.[7]

جمع‌بندی استدلال به صحیحه محمد بن مسلم
برآیند استدلال چنین شکل می‌گیرد که در این صحیحه، عنوان «امام» را در کنار «قاضی» ذکر شده است و این قرینه نشان می‌دهد که مراد از امام، امام جماعت نیست؛ بلکه ظهور آن در حاکم است. از آن‌جا که درباره سایر افرادِ مذکور در روایت قطع به عدم خصوصیت داریم، این قطع نسبت به امام جاری نمی‌شود؛ زیرا ملازمه‌ای میان این دو وجود ندارد. بنابراین از روایت استفاده می‌شود که حضور امام‌(علیه‌السلام) در شمار یکی از شرایط هفت‌نفره نماز جمعه قرار دارد. سپس با الغای خصوصیت، حکم به موردی که شخص امام حضور ندارد و نایب او حاضر است، سرایت داده می‌شود و چنین حضوری برای تحقق شرط کافی دانسته می‌شود. این خلاصه استدلال به صحیحه محمد بن مسلم را تشکیل می‌دهد.

عبارت مرحوم حائری در نقد استدلال به صحیحه محمد بن مسلم
مرحوم حائری ابتدا دو نکته را مطرح می‌کند: نخست اینکه درباره قاضی و سایر افراد مذکور در روایت، قطع به عدم خصوصیت داریم؛ و دوم اینکه اشتراط نماز جمعه به قاضی و افراد دیگر در روایت، از نظر ثبوتی قابل پذیرش نیست و درست نمی‌نماید.

استشهاد به روایت زراره در تایید استظهار
ایشان سپس احتمال می‌دهد که روایت در صدد بیان شرطیت عدد در وجوب نماز جمعه است، به این معنی که هر گاه هفت نفر نماز جمعه را برپا کردند، حضور در نماز جمعه بر دیگران واجب است. وی روایت زراره از امام باقر‌(علیه‌السلام) را مؤید این برداشت می‌شمرد؛ زیرا در آن آمده است که نماز جمعه بر هفت نفر از مسلمانان واجب می‌شود و کمتر از پنج‌نفر صحیح نیست و در فرض اجتماع هفت‌نفر، یکی از همان جمع امامت و خطبه را بر عهده می‌گیرد.

بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ زُرَارَةَ‌ قَالَ‌: قُلْتُ‌ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَلَى مَنْ‌ تَجِبُ‌ الْجُمُعَةُ‌ قَالَ‌ تَجِبُ‌ عَلَى سَبْعَةِ‌ نَفَرٍ مِنَ‌ اَلْمُسْلِمِينَ‌ وَ لاَ جُمُعَةَ‌ لِأَقَلَّ‌ مِنْ‌ خَمْسَةٍ‌ مِنَ‌ اَلْمُسْلِمِينَ‌ أَحَدُهُمُ‌ الْإِمَامُ‌ فَإِذَا اجْتَمَعَ‌ سَبْعَةٌ‌ وَ لَمْ‌ يَخَافُوا أَمَّهُمْ‌ بَعْضُهُمْ‌ وَ خَطَبَهُمْ‌.[8]

به‌نظر ایشان، این روایت به‌وضوح دلالت می‌کند که امام، شرط وجوب جمعه نیست، بلکه تنها داخل در عدد هفت‌نفر به‌شمار می‌آید.

وجه استشهاد به روایت زراره به این دلیل است که در عبارت «ولا تجب علی أقلّ منهم» اگر جمعی بیش از هفت‌نفر باشند ولی امام در میان آنان نباشد، عنوان «أقلّ منهم» بر چنین جمعی صدق نمی‌کند؛ و اگر حضور امام شرط بود، تعبیر مناسب‌تر آن بود که روایت بفرماید: «ولا تجب علی الجماعة التی لا یکون فیها الإمام». بنابراین روایت تنها در مقام بیان عدد است و می‌خواهد روشن کند که امام‌(علیه‌السلام) نیز می‌تواند یکی از آن هفت‌نفر باشد، نه اینکه وجوب نماز جمعه متوقف بر حضور او باشد. به تعبیر ایشان، روایت در مقام بیان نصاب است، نه بیان شرطیت.

مرحوم حائری احتمال می‌دهد ـ هرچند احتمال را بعید می‌شمارد ـ که روایت حکمت تشریعِ عدد هفت را بیان کند؛ یعنی بر این نکته تأکید گذارد که یکی از این افراد، امام‌(علیه‌السلام) است و نوعی اهتمام به حضور امام در جمعه وجود دارد، بی‌آنکه از این اهتمام شرطیت استفاده شود.[9]

 تقیه و نقد تفکیک کبری و صغری
وی سپس اشکال تقیه را مطرح می‌کند و توضیح می‌دهد که اگر روایت بر شرطیت دلالت کند، باید پذیرفت که در زمان امام باقر‌(علیه‌السلام) ـ که حکومت در اختیار حاکمان جور بوده ـ حمل این شرط بر امام جائر و قضات منصوب از سوی حکومت جور لازم می‌آید، و این امر نشان می‌دهد روایت ناظر به تقیه صادر شده است. بنابراین باید این احتمال مطرح شود که هر چند که کبرای آن مورد پذیرش باشد، امام (ع) در صغرای روایت تقیه کرده باشند، ، و کبرای آن‌را نیز نمی‌پذیرد و این تفکیک را تکلّف‌آمیز می‌داند.[10]

بنابراین مرحوم حائری نتیجه می‌گیرد که اولا، روایت در مقام بیان «اقلّ عدد لازم برای اقامه نماز جمعه» است و تنها می‌خواهد بگوید امام‌(علیه‌السلام) نیز داخل در این عدد است، نه اینکه حضور او شرطیت داشته باشد. ثانیا، حتی اگر روایت بر شرطیت ظهور داشته باشد، با توجه به فضای تقیه، قابلیت استدلال نخواهد داشت و تفکیک میان کبری و صغری نیز وجهی نخواهد داشت.
دیدگاه برگزیده

در ادامه در بیان دیدگاه برگزیده نکات زیر را بیان می کنیم.
1. ظهور روایت طلحه بن زید در شرطیت

نخستین اشکالی که بر استدلال مرحوم حائری وارد می‌شود، این است که اگر روایت «لا جمعة إلّا فی مصر تقام فیه الحدود» ـ که صاحب جواهر آن‌را در مقام تکمیل آورده ـ در کنار صحیحه قرار گیرد، ظهور آن در شرطیت به‌خوبی تقویت می‌شود. تعبیر «تقام فیه الحدود» خود نشان می‌دهد که اقامه حدود باید از ناحیه حاکم صورت گیرد و همین نکته قرینه‌ای روشن بر لزوم ارتباط نماز جمعه با «امام» است. افزون بر آن، جمله «من یضرب الحدود بین یدی الإمام» در همان صحیحه نیز بر همین جهت دلالت می‌کند و ظهور روایت را در شرطیت استحکام می‌بخشد.

براین‌اساس، از همین روایتِ مورد بحث، شرطیت به‌خوبی استفاده می‌شود؛ و هنگامی که با روایت «لا جمعة إلّا فی مصر تقام فیه الحدود» ضمیمه گردد، دلالت آن بر پیوند نماز جمعه با ساختار حکومت آشکارتر می‌شود. ائمه‌(علیهم‌السلام) گاهی منصب امامت را تصریح می‌کردند و بیان می‌نمودند که این مقام از آنِ ایشان است، و گاهی نیز به جهت جوّ سیاسی نمی‌توانستند این مطلب را صریح بیان کنند. بااین‌حال، تعبیر «امام» در روایات غالباً ناظر به امام‌(علیه‌السلام) است، هرچند در ظاهر ممکن است بر امام جائر منطبق گردد. به‌هرحال، از مجموع این روایات به‌وضوح استفاده می‌شود که نماز جمعه عملی است که با حکومت نسبت وثیقی دارد و از همین نسبت، شرطیت فهمیده می‌شود.

2. بررسی روایت زراره و قرینه بودن آن بر شرطیت
روایت زراره نیز مؤید همین معناست. در این روایت ابتدا فرموده است: «أحدهم الإمام» و سپس در ادامه می‌گوید: «إذا اجتمع السبعة أمّهم بعضهم وخطبهم». از این دو جمله استفاده می‌شود که اصل وجود امام در نماز جمعه امر مقصود است و تعبیر «بعضهم» می‌تواند همان امام باشد؛ یعنی کسی که عنوان «إمام» بر او صدق می‌کند باید وظیفه امامت و خطبه را برعهده گیرد. این قرینه، ظهور روایت را در شرطیت تقویت می‌کند.

3. پاسخ به اشکال تکلّف در تفکیک کبری و صغری
مرحوم حائری تفکیک میان کبری و صغری تقیه را تکلّف می‌شمارد؛ اما این اشکال وجهی ندارد. در موارد متعددی از روایات، تقیه تنها در تطبیق صورت گرفته است، نه در اصل حکم. بنابراین اگر بپذیریم که در تطبیق عنوان «امام» امام جائر در ذهن مخاطبان قرار گرفته، این امر منافاتی ندارد که اصل حکم ناظر به امام‌(علیه‌السلام) باشد. درنتیجه، نه تنها تکلّفی در این تفکیک وجود ندارد، بلکه نمونه‌های مشابه نیز در روایات فراوان است.

4. جمع میان بیان عدد و بیان شرطیت
در پاسخ به این ادعا که روایت تنها در مقام بیان عدد است، باید گفت میان بیان عدد و بیان شرطیت منافاتی وجود ندارد. صدر روایت قرینه بر شرطیت است و ذیل روایت ـ با جمله «ولا تجب علی أقلّ منهم» ـ ناظر به بیان عدد است. بنابراین روایت به‌صورت هم‌زمان هر دو مطلب را بیان می‌کند.

با توجه به این نکات، این دلیل نیز ـ که مرحوم حائری آن‌را در ردّ شرطیت مطرح کرده ـ ناتمام به‌نظر می‌رسد.

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

پاورقی
[1] ‏الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج 1، ص 418.
[2] ‏من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 413.
[3] ‏الخلاف، ج 1، ص 627.
[4] ‏تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 7، ص 305.
[5] ‏جواهر الکلام (ط. القدیمة)، ج 11، ص 164.
[6] « فَأَمَّا مَا رَوَاهُ‌ - أَحْمَدُ بْنُ‌ مُحَمَّدٍ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ يَحْيَى عَنْ‌ طَلْحَةَ‌ بْنِ‌ زَيْدٍ عَنْ‌ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ عَلِيٍّ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: «لاَ جُمُعَةَ‌ إِلاَّ فِي مِصْرٍ تُقَامُ‌ فِيهِ‌ الْحُدُودُ».» (‏تهذيب الأحكام، ج 3، ص 239.)
[7] « قول الباقر (عليه السلام) في صحيح ابن مسلم: «تجب الجمعة على سبعة نفر من المسلمين، و لا تجب على أقل من خمسة، منهم الامام و قاضيه و المدعي حقا و المدعى عليه و الشاهدان و الذي يضرب الحدود بين يدي الإمام» في إرادة إمام الأصل (عليه السلام) أو الأعم منه و نائبه لا إمام الجماعة، و القطع بعدم خصوصية المذكورين في الوجوب و إن حكي عن ظاهر الصدوق الفتوى به لا ينافي اعتبارها في الإمام الذي قد عرفت الدليل عليه، فيكون المراد الوجوب على سبعة أحدهم الامام على جهة الشرطية، لأنه في مساق بيانها فلا يرد أنه لا ينافي الوجوب على غيرهم أيضا، كما أن التخيير من جهة السبعة و الخمسة جمعا بين النصوص لا ينافي اعتبار الامام مع كل منهما، بل لعل قول أمير المؤمنين (عليه السلام) في خبر طلحة بن زيد عن جعفر عن أبيه (عليهما السلام): «لا جمعة إلا في مصر تقام فيه الحدود» مشعر أيضا باشتراط الجمعة بظهور السلطنة المقتضي لإقامة الحدود، و أن المراد منه الكناية بذلك عن ذلك، و تخصيص المصر لأن الغالب تنصيب الامام فيه.» (‏جواهر الکلام (ط. القدیمة)، ج 11، 164.)
[8] ‏تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 7، 303.
[9] « فيكون مفاده مفاد خبر زرارة عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: «تجب على سبعة نفر من المسلمين، و لا جمعة لأقلّ‌ من خمسة من المسلمين، أحدهم الإمام، فإذا اجتمع سبعة و لم يخافوا، أمّهم بعضهم و خطبهم»[9]. فإنّ‌ من الواضح أنّه ليس بصدد بيان اشتراط الجمعة بالإمام، بل الظاهر أنّه في مقام بيان أنّ‌ الإمام داخل في العدد، و لا يكون العدد المشروط به الجمعة غير الإمام. و يؤيّد ذلك قوله عليه السّلام «و لا تجب على أقلّ‌ منهم» إذ لا يصدق على الجماعة الّتي هي أكثر من السّبعة و ليس فيها الإمام، أنّها أقلّ‌ من السّبعة الّتي فيها الإمام، بل الأنسب أن يقول: و لا تجب على الجماعة الّتي لا يكون فيها الإمام أو تكون أقلّ‌ من السبعة. و يحتمل بعيدا أن يكون بصدد حكمة التشريع بالنّسبة إلى عدد السّبعة.» (‏صلاة الجمعة (حائری)، ص 102.)
[10] « ثمّ‌ إنّه على فرض الظهور في الاشتراط، فلا ريب أنّه لم يكن في زمان أبي جعفر الباقر عليه السّلام منطبقا إلاّ على الإمام الجائر و القاضي كذلك، فهو حينئذ ظاهر في التقيّة، و التّمسّك به للاشتراط بتحليل الكلام إلى الكبرى و الصّغرى و كون التقيّة في الثّاني دون الأوّل، لا يخلو عن التكلّف و التعسّف.» (‏همان.)

منابع
ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لايحضره الفقيه، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، 1363.
حائری، مرتضی، صلاة الجمعة (حائری)، قم - ایران، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، 1418.
حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم - ایران، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بی‌تا.
طوسی، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، دار الکتب الإسلامیة، 1365.
———، الخلاف، قم - ایران، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1407.
———، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، با علی آخوندی و همکاران، جامع فقه 3 (کتابخانه و دانشنامه تخصصی فقه)، دار الکتب الإسلامیة، بی‌تا.

برچسب ها :

وجوب تخییری الغاء خصوصیت وجوب تعیینی صلاه الجمعه صححیه محمد بن مسلم امام العادل تقیه در صغری

نظری ثبت نشده است .