موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 6 (شرایط متعاقدین)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۱۲/۱
شماره جلسه : ۶۴
-
کلام مرحوم امام
-
بیان مرحوم شیخ انصاری
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
کلام مرحوم امام:
امام(رضوان الله علیه) در تحریر الوسیله بعد از اینکه میفرمایند شرط چهارم از شرایط متعاقدین اختیار است و بیع مکره را میفرمایند باطل است، اکراه را معنا میکنند، چند مسئله در اینجا عنوان فرمودند.[1]«مساله1- الظاهر أنّه لا یعتبر فی صدق الاکراه، عدم امکان التفصی بالتوریة، فلو الزم بالبیع و اوعد علی ترکه فباع قاصداً للمعنی مع امکان ان لا یقصد أو یقصد معنیً آخر غیر البیع یکون مکرها، إذا کان التفصی مشکلاً و محتملاً لوقوعه فی المحذور کما هو کذلک نوعاً فی مثل المقام و أما مع التفاته إلی التوریة و سهولتها له بلا محذورٍ فمحلّ اشکالٍ بل اعتبار عدم سهولتها کذلک لا یخلوا من وجهٍ».
در نتیجه میفرمایند اگر مکرَه توریه بلد است و در حین انعقاد عقد التفات به این دارد که یک راهی برای توریه وجود دارد گاهی اوقات انسان توریه بلد است اما موقعی که حرف میزند توجهی به توریه ندارد، التفات به توریه ندارد. اگر توریه بلد است، یک. التفات به توریه دارد، دو. و میداند که اگر الآن توریه کند در آینده محذوری برایش پیدا نمیکند. میفرمایند اگر چنین شرایطی باشد در صدق اکراه اشکال دارد «فمحلّ اشکالٍ» یعنی فی صدق الاکراه اشکالٌ.
در آخر مسئله با یک کلمهی «بل» میفرماید «بل اعتبار عدم سهولتها کذلک لا یخلو من وجهٍ» تا اینجا گفتیم اگر التفات به توریه دارد و برایش سهولت دارد یعنی میگوید من توریه انجام میدهم و محذوری برایم واقع نمیشود و برایم آسان است، میفرماید این مانع از صدق اکراه میشود اما بعد با یک کلمهی «بل» میفرمایند ما بگوئیم «عدم سهولة التوریة بلا محذورٍ» این را به عنوان شرط قرار بدهیم، این را معتبر کنیم بگوئیم «یعتبرُ فی الاکراه عدم سهولة التوریه کذلک». یعنی این را به عنوان شرط قرار بدهیم اعتبار عدم سهولة التوریة، بگوئیم اکراه در جایی است که توریه آسان نباشد بلا محذورٍ، این شرط در باب اکراه است. میفرمایند این «لا یخلو من وجهٍ».
بیان مرحوم شیخ انصاری:
ما قبل از اینکه فرمایش و مسئلهی امام را اینجا تنقیح کنیم طبق دعبی که داریم اول یک گزارشی از آنچه مرحوم شیخ در مکاسب طی کردند را مطرح میکنیم و بعد وارد دلیل مسئلهی امام میشویم. مرحوم شیخ انصاری در مکاسب اول میآیند یک دلیلی میآورند بر عدم اعتبار عجز از توریه در حکم اکراه نه در موضوع اکراه، میفرمایند اگر کسی قدرت بر توریه هم دارد اما بیع مکره که بگوئیم باطل است اینجا هم باطل است. حکم اکراه که بطلان است این حکم هست «ولو کان قادراً علی التوریة» به شیخ عرض میکنیم به چه دلیل؟مرحلهی بعد شیخ میآید در غیر توریه، چون عنوان کلی بحث این است که آیا در باب بیع مکره تفصّی (یعنی تخلص) به توریه یا غیر توریه، حالا مُکرِه میگوید باید این مال را بفروشی، من یک راهی وجود دارد که پولی به مکرِه بدهم که دست از اکراهش بردارد یا نصیحتش کنم یا یک کار دیگری، یک طعامی برایش بدهم، احترامش کنم، راههای دیگری هم برای تخلص وجود دارد، آیا اگر این راهها امکان داشت باز در موضوع اکراه به حکم اکراه تصرّفی میشود؟ شیخ میفرماید «یستظهر من بعض الاخبار» که تفصّی به غیر توریه هم در موضوع اکراه دخالت ندارد، یعنی اگر میتواند احترامش کند پذیراییاش کند، میداند اگر پذیراییاش کند دست از اکراهش برمیدارد با اینکه تفصی به غیر توریه امکان دارد اما میفرمایند این ضربهای به صدق اکراه نمیزند.
مرحوم شیخ غیر از این روایت در اینجا یک مؤیدی میآورد که میفرماید توریه و غیر توریه چه فرقی دارد؟ اگر تفصّی به غیر توریه جلوی موضوع اکراه را بگیرد تفصّی به توریه هم باید جلوی موضوع اکراه را بگیرد چون فرقی نمیکند و اگر کسی بگوید جریان حکم اکراه در آنجایی که قدرت بر توریه دارد تعبّدی است، اما در غیر توریه نه، میفرمایند این هم هیچ وجهی برای این ادعا نیست. این یک قسمت از کلام شیخ.
[1] ـ نکته: قبل از بیان فرمایشات مرحوم امام ذکر چند نکته لازم است: حدیث رفع از اخبار مشکلهی روایات ماست و باید خیلی در آن کار کنیم، مثلاً ما قبلاً عرض کردیم بر حسب حدیث رفع هم روی رُفِعَ ما اُکرهوا علیه آمده هم ما اضطروا إلیه آمده منتهی آقایان نسبت به ما اکرهوا میگویند باطل و نسبت ما اضطر میگویند باطل نیست از باب اینکه مشهور حدیث رفع را امتنانی میدانند و میگویند در امتنان باید در اکراه باطل و در اضطرار باطل نباشد. یکی از نکات دیگر این است که در حدیث رفع هم مسئلهی نسیان وجود دارد و هم جهل، رفع عن امّتی عن خطؤا و النسیان، ما لا یعلمون جهل است. سؤال این است که شما اگر دلیلتان دلیل رفع است رفع ما لا یعلمون چرا وجوب الإعاده را در جهل برمیدارد. این حدیث رفع وجوب الإعاده را برنمیدارد.
نظری ثبت نشده است .