درس بعد

دروس بیع - شرائط متعاقدین

درس قبل

دروس بیع - شرائط متعاقدین

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 6 (شرایط متعاقدین)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۲/۲۹


شماره جلسه : ۹۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • عرض کردیم ولو مرحوم محقق اصفهانی اعلی الله مقامه الشری، مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه اصرار دارند بر اینکه فرد مردد هم خارجاً و هم ذهناً محال است اما ادله‌شان را ملاحظه فرمودید ادله‌ای است که فقط اثبات می‌کند که فرد مردّد در عالم خارج استحاله دارد...

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته:
عرض کردیم ولو مرحوم محقق اصفهانی(اعلی الله مقامه الشریف)، مرحوم امام(رضوان الله تعالی علیه) اصرار دارند بر اینکه فرد مردد هم خارجاً و هم ذهناً محال است اما ادله‌شان را ملاحظه فرمودید ادله‌ای است که فقط اثبات می‌کند که فرد مردّد در عالم خارج استحاله دارد، اما همان که در عالم خارج استحاله دارد، در عالم ذهن متعلّق برای تصور قرار می‌گیرد و از همه مهمتر اینکه این فرد مردد مورد تعلّق اعتبار عقلا واقع می‌شود. یعنی ما در این مسئله تبعیّت می‌کنیم از کسانی مثل مرحوم محقق حائری در دُرَر که ایشان فرمودند فرد مردد خارجاً محال است اما ذهناً قابل تصویر است، همانطوری که در جمیع محالات، این در عالم خارج استحاله دارد اما در عالم ذهن قابل تصویر است و اگر قابل تصویر شد می‌شود متعلّق برای حکم قرار بگیرد و مورد اعتبار عقلا واقع شود.

اشکال:
یکی از اشکالاتی که بر وجود ذهنی شده این است که به عنوان الاشکال الرابع آنجا نقل می‌کند علامه(قدس سره)، مستشکل می‌گوید: انا نتصور المحالات الذاتیة، ما محال ذاتی را تصور می‌کنیم کشریک الباری واجتماع النقیضین وارتفاعهما وسلب الشی ء عن نفسه، یعنی این چهار تا که در عالم خارج ممتنع هستند شریک الباری، اجتماع النقیضین، ارتفاع النقیضین و سلب الشیء عن نفسه. بعد مستشکل می‌گوید فلو کانت الاشیاء حاصلة بانفسها فی الاذهان، آن وقت در باب وجود ذهنی فلاسفه این را دارند، ظاهراً عبارت مرحوم حاجی در منظومه باشد، للشیء غیر الکون فی الأعیانی کونٌ بنفسه لدی الاذهانی، مدعای در باب وجود ذهنی این است که این شیء خارجی به نفسه در ذهن می‌آید للشیء غیر الکون فی الأعیانی،‌غیر از این کون در اعیان، کونٌ بنفسه، یعنی نه چیز دیگری. همان شیء اشیاء به انفسها لدی الاذهان هستند،‌آن وقت مستشکل می‌گوید شما اگر در وجود ذهنی بگوئید اشیاء به انفسها لدی الاذهان هستند، در این مُحالات استلزم ذلک ثبوت المحالات الذاتیة ، به این معناست که باید محال ذاتی وجود پیدا کند، این اشکال.

جواب:
بعد جوابی که ایشان دادند می‌فرمایند أنّ الحاصل من المحالات الذاتية في الأذهان مفاهيمها، آنچه در ذهن می‌آید مفهوم است، یعنی مفهوم شریک الباری، مفهوم اجتماع النقیضین، آن هم بالحمل الأوّلي دون الحمل الشائع، آن هم به عنوان حمل اولی، یعنی وقتی ما می‌گوئیم شریک الباری، آن شریک الباری که در ذهن ما هست می‌خواهیم بگوئیم ممتنعٌ این به حمل اولی شریک الباری، ‌شریک الباری است و لذا می‌فرماید فشريك الباري في الذهن شريك الباري بالحمل الأوّلي فشریک الباری فی الذهن شریک الباری بالحمل الاولی.

تا اینجا معنایش این است که آنچه هست به حمل اولی است ولو اینکه اینجا اشکالی که بر مرحوم علامه است این است که پس این کونٌ بنفسه نشد، آن کونٌ بنفسه در عالم خارج مربوط به حمل شایع است نه مربوط به حمل اولی، این جواب تسلیم اشکال شدن است نه جواب اشکال دادن، ولی ما به این جهتش کاری نداریم. بعد می‌فرماید وأمّا بالحمل الشائع، یعنی شریک الباری بالحمل الشایع وأمّا بالحمل الشائع فهو كيفية نفسانية ممكنة، یعنی الآن شما شریک الباری که به ذهن‌تان آوردید، الآن شد کیف نفسانی، الآن این شریک الباری که در ذهن خودتان قرار دادید شک کیفٌ نفسانیٌ، ممکنةٌ، این ممکن است مخلوقة للباري وهكذا في سائر المحالات.[1] پس نتیجه این شد این شریک الباری به حمل شایع موجودٌ مخلوقٌ، ممکنٌ، اجتماع النقیضین در ذهن به حمل شایع موجودٌ، به حمل اولی می‌گوئیم اجتماع النقیضین اجتماع نقیضین است، به حمل شایع اجتماع النقیضین دیگر اجتماع نقیضین نیست بلکه یک کِیف نفسانی است.

ما در باب فرد مردد می‌گوئیم الفرد المردد محالٌ فی الخارج اما همین فرد مردد که بیاید، شما برای قضیه‌ی الفرد المردد محالٌ فی الخارج آن فرد مرددی که در ذهن‌تان می‌آورید بالنسبة به این قضیه عنوان حمل اولی را دارد، مفهوم فرد مردد، ‌فرد مردد است و حاکی از آن فرد مردد خارجی می‌شود. اما همین فرد مردد وقتی در ذهن می‌آید، به عنوان کِیف نفسانی می‌شود، الآن می‌شود موجود.

(سؤال و پاسخ استاد):
وقتی می‌گوئید شریک الباری ممتنعٌ، آنچه که به عنوان شریک الباری به ذهن‌تان می‌آید مفهوم آن است، یعنی آنچه شما نسبت به خارج می‌خواهید در ذهن متعلق برای حکم قرار بدهید فقط در دایره‌ی حمل اولی است، فشریک الباری فی الذهن، شریک الباری بالحمل الاولی، در دایره‌ی مفهومی. تا اینجا درست! همه‌ی حرف ما اینجاست که می‌فرماید و اما بالحمل الشایع...

(سؤال و پاسخ استاد):
ما دو حمل بیشتر نداریم، می‌آئیم در منطق؛ شما می‌گوئید الانسان انسانٌ، می‌گوئیم هذا حملٌ اولیٌ، الانسان حیوانٌ ناطق، هذا حمل اولیٌ. اما تا مسئله‌ی وجوب پایش به میدان آمد از عالم مفهوم آمدیم به عالم وجود، می‌شود حمل شایع، حمل شایع هم در خارج می‌تواند باشد و هم در ذهن می‌تواند باشد، در خارج وجود خارجی است و در ذهن وجود ذهنی است.

وقتی مسئله این شد که گفتیم شریک الباری موجود در نفس اینجا موجود شد، اینجا می‌شود کیف نفسانی. به حیث وجودش. ما عین همین مطلب را راجع به فرد مردد هم می‌گوئیم، اینکه شما فرد مردد در ذهن‌تان موجود می‌شود یا نمی‌شود؟

تصریح عبارت علامه است فشریک الباری فی الذهن شریک الباری بالحمل الاول، یعنی مفهوم مفهوم است، و اما بالحمل الشایع، فهو کیفیةٌ نفسانیةٌ یعنی در ذهن است ممکنةٌ مخلوقةٌ موجودةٌ، پس می‌شود اعتباری بشود.

من الآن تصور می‌کنم فرد مردد را، می‌گویم فرد مردد موجود شد در ذهن من، تصور می‌کنم اجتماع نقیضین را، تصور می‌کنم وجود و عدم زید را فی آنِ واحد، می‌گوید این تصور موجود شد در ذهن من، تا این اندازه را ما قبول داریم، اما بگوئیم اجتماع نقیضین در ذهن به این معنا درست است، بگویم آن زمانی که من تصور کردم زید را آن آن زید نبوده این محال است، این را قبول داریم، اجتماع نقیضین یا ارتفاع نقیضین اینکه بگوئیم من الآن تصورت زید، در همان آن بگویم اصلاً زید در ذهن من نبوده، این می‌شود اجتماع نقیضین. ولی من می‌گویم این تصور موجود متعلقش نقیضین است، مانعی ندارد، از قدیم همه‌ی آقایان در اصول هم گفتند که فرض محال محال نیست، یعنی چه؟ فرض سلب الشیء‌عن نفسه را ذهن می‌تواند فرض کند. اگر فرض کرد قابل اعتبار است، تلخّص الکلام؛

نظر استاد محترم:
به نظر ما فرد مردد یک امری است که عقلا اعتبار می‌کنند در معاملات اعتبار می‌کنند، مخصوصاً در معاملات جدیده خیلی بر آن اعتبار می‌کنند و این روایاتی هم که امام ذکر کرده خودش مؤیّد این مسئله است، مویّد این معناست که ما فرد مردد داریم، در عالم اعتبار است. الاعتبار خفیف المعونه، من خیلی روشن عرض کنم‌ مثالش این است که من یکی از این دو تا را فروختم، اما الآن می‌گوید مبیع من یا این است یا این، هنوز معین نکردم و فروختم، او هم می‌گوید قبلتُ، بیع واقع می‌شود، مشکل عجیب هم این است من تعجب می‌کنم امام(رضوان الله علیه) در بحث تعیین من یبیع له و من یشتری له مصرّ بر این بودند که این مسئله مانعی ندارد اما اینجا عرض کردم بین مطلب جلد دوم و سوم حسابی در مقابل یکدیگر است.

علی کلّ حال این توجیهات اکثرش تسلیم اشکال است یعنی پذیرفته‌اند که در این روایات فرد مردد تصویر شده، وقتی تصویر شده دیگر ما چه ادعایی داریم که بگویم چون استحاله‌ی عقلی خارجی دارد اینها را توجیه کنیم به توجیهاتی که خیلی بعیده است.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

[1] ـ علامه طباطبایی، بدایة الحکمة(مؤسسة النشر الاسلامی) ص 35.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .