موضوع: وضع
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۹/۱۶
شماره جلسه : ۴۴
-
ادامه بررسی مسلک علامیت
-
ثمرات پرداختن به بحث حقیقت وضع
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بررسی مسلک علامیت
اشکال سوم: علامیت متأخر از وضع و از آثار آن است؛ برای اینکه ابتدا وضع تحقق پیدا میکند و در ادامه علامیت محقق میشود.اشکال چهارم: مستدل برای اثبات این مبنا الفاظ را به اشارات قیاس کرده و گفت؛ همانگونه که اشاره علامت برای معنا است لفظ هم علامت این چنین است.
اما این قیاس، قیاس مع الفارق است به این بیان که در باب اشارات حسن و قبح معنا به اشاره سرایت نمیکند اما در باب الفاظ حسن و قبح معانی به خود الفاظ سرایت میکند؛ لذا ارتباط بین لفظ و معنا مانند ارتباط بین اشاره و ذو الاشاره نیست.
تحقیق در باب حقیقت وضع
با توجه به مطالبی که بیان نمودیم، روشن شد که از میان مبانی موجود، مسلک مرحوم محقق اصفهانی (رحمهالله) –واضع ربط بین لفظ و معنا را اعتبار کرده باشد- با کمترین اشکال مواجه است.
اما آنچه به عنوان تحقیق در این بحث به ذهن میرسد نظریه مشهور است که میگویند، وضع تعیین لفظ برای معنا است. برای تحکیم قول مشهور سه مطلب را باید بیان نمود:
مطلب اول: واضح است که ظرف وضع در عالم خارج است؛ به این معنا که اگر واضع در عالم خارج بین لفظ و معنا ایجاد ارتباط ننماید، وضع صورت نمیگیرد ولو در ذهن خود این اعتبار را در نظر گرفته باشد؛ در حالیکه ظرف اعتبار، تعهد و تنزیل در عالم ذهن است.
با این بیان اولاً روشن میشود که کلام مرحوم امام خمینی (رحمهالله) و استاد بزرگوار ما صحیح نیست؛ چرا که این امور نه از امور لاحقه و نه از مقارنات وضع هستند بلکه از مقدمات وضع به شمار میآیند. به این بیان که وقتی واضع قصد کند در ذهن چیزی را نازل منزله چیز دیگر قرار بدهد، یا تعهد نماید که هر زمان این معنا را اراده نمودم این لفظ را بیاورم. آن گاه در خارج لفظ را برای معنا قرار میدهد.
ثانیاً مسالکی مانند تعهد، اعتبار و تنزیل که پیش از این ذکر شد به یک معنا صحیح میشوند و همگی جزء مقدمات به حساب میآیند. اما مسلک علامیت و نیز مسلک اقتران از امور لاحقه به حساب میآید یعنی پس از وقوع وضع در عالم خارج، لفظ علامت برای معنا میشود.
مطلب دوم: در برخی مسالک بین وضع و استعمال خلط شده بود در حالیکه مسلماً بین این دو تفاوت وجود دارد چرا که در استعمال فانی و مرآت بودن لفظ در معنا قابلیت تصویر دارد و حتی علامیّت هم بیشتر مربوط به استعمال است.
اما در وضع، واضع هم لفظ و هم معنا را مستقلاً و من حیث هو هو باید تصور کند، لذا مسئله فانی یا مرآت بودن یا وحدت بین لفظ و معنا کما حقیقت قول به تنزیل است، در وضع معنا ندارد؛ برای اینکه در مقام وضع، قصد نداریم یکی را در دیگری به کار ببریم.
مطلب سوم: امور حقیقی و اعتباری از چند جهت با یکدیگر تفاوت دارند. اما آنچه مربوط به ما میشود این است که امور حقیقیه، حقیقت واحده دارد؛ مثلاً انسان، حجر، نبات و... چند حقیقت ندارد و از آنجا که رابطه اعراض با یکدیگر تباین است، چیزی نمیتواند تحت عنوان دو مقوله قرار بگیرد.
اما در امور اعتباریه جهات مختلف قابل تصور است و در آن لازم نیست حقیقت واحده داشته باشیم؛ برای اینکه این امور متقوم به اعتبار معتبِر است؛ مثلاً در حقیقت وضع یک معتبر تنزیل، یک معتبر تعهد و معتبر سوم علامیت را انتخاب مینماید.
در مسئله محل بحث اگر بگوییم وضع امر خارجی واقعی است، امکان ندارد به اختلاف اعتبار مختلف باشد و اگر بگوییم امری اعتباری است که متقوم به اعتبارکننده است که با ظرف تحقق آن که خارج است سازگاری ندارد.
در نتیجه کشف مینماییم که وضع امر خارجی و واقعی است و یک حقیقت بیشتر ندارد و آن حقیقت، تعیین لفظ برای معنا است؛ پس در حقیقت آن تعهد، تنزیل و اعتبار وجود ندارد، هر چند ممکن است اینها در مقدمات وضع داخل باشند.
ثمرات پرداختن به بحث حقیقت وضع
یکی از مباحث امروز در دنیای غرب با عنوان زبانشناسی و هرمنوتیک حول محور کتب مقدس و بررسی تاریخچه دلالت الفاظ بر معانی است. اگر بگوییم حقیقت وضع امر واقعی است و نظریه مرحوم محقق عراقی را اختیار نماییم یا نظریه مرحوم شهید صدر که گفتند اعتبار واسطه در ثبوت برای قرن اکید است را اختیار نماییم، نمیتوانیم بگوییم دلالت لفظ بر این معنا در زمان سابق به گونهای و در سالیان بعد به گونهای دیگر بودهاست برای اینکه وضع عادتاً تغییر نمیکند.
به بیان دیگر امکان ندارد بگوییم لفظی در زمان رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در قرآن و به صورت کلی در کلمات با معنایی اقتران شدید پیدا کرده باشد، اما در سالیان بعد اقتران به مرور کمتر شده باشد؛ چرا که اگر این اقتران به جهت استعمال فراوان بیشتر نشده باشد امکان ندارد کمتر شده باشد. در نتیجه نمیتوان گفت زمانی از لفظ معنایی و زمانی دیگر از همان لفظ معنای دیگر اراده میشود.
مثلاً اگر معنایی در حال حاضر در تمام کتب موجود بود و با مراجعه به کتب قبل هم مشاهده نمودیم که در آنها نیز موجود است، متوجه میشویم که این معنا ریشهدار است. مثلا «کتب علیکم الصیام» در طول ازمنه به معنایی که در حاضر در آن استعمال میشود، مورد استفاده قرار میگرفته است؛ در نتیجه احتیاج به استصحاب قهقری هم نداریم برای اینکه محلی برای شک وجود ندارد.
اگر این مباحث به خوبی مطرح و فراگرفته نشود، نتیجه آن این توهمات است که میگویند دین به مقتضای فرهنگ زمان نزول بودهاست پس باید به اختلاف فرهنگها تغییر کند؛ در حالیکه اگر دینی با اختلاف فرهنگها تغییر نماید، دیگر دین نیست چه رسد به دین خاتم از پیامبر خاتم!
نظری ثبت نشده است .