موضوع: وضع
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۱۱/۲۱
شماره جلسه : ۸۲
-
خلاصه مباحث گذشته
-
قسم دوم حروف طبق کلام مرحوم خوئی (ره)
-
بررسی کلام مرحوم خوئی(ره)
-
بررسی مطلب اول: تفاوت یا عدم تفاوت نظریه ایشان با نظرات سابق
-
کلام مرحوم صاحب منتقی الاصول(ره)
-
بررسی کلام مرحوم صاحب منتقی الاصول(ره)
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
مرحوم محقق خوئی (ره) در معانی حرفیه قائل به تفصیل شده و فرمود: معانی حرفی دو دسته میباشند. یک دسته حروفی هستند که عنوان حکایی دارند و حقیقتشان تضییق در مفاهیم اسمیه و در عالم اثبات و دلالت است.قسم دوم حروف طبق کلام مرحوم خوئی (ره)
بررسی کلام مرحوم خوئی(ره)
مطلب اول: آیا نظریه ایشان تفاوتی با نظریات گذشته دارد، یا اینکه حقیقت این نظریه بازگشت به آنها دارد؛ به این بیان که ایشان به جای تعبیر «ایجادیت» یا «ربط و نسبت»، از تعبیر «تضییق» استفاده نمودهاند.
مرحوم صاحب منتقی الاصول (ره) در ابتدا میفرماید این نظریه یا به کلام مرحوم نائینی (ره) و یا به کلام مرحوم اصفهانی(ره) باز میگردد اما در توضیح مطلب عمدتاً کلام مرحوم نائینی (ره) را مطرح نمودهاند.
مطلب دوم: آیا ایشان در این مدعای خود که سعی داشتند استعمال حروف را در جمیع موارد اعم از واجب تعالی، ممتنعات و ممکنات بر اسلوب یکسان قرار بدهند موفق بودهاند یا خیر؟! برای اینکه ایشان فرمود طبق نظریه مرحوم عراقی(ره) یا مرحوم اصفهانی(ره) حرف «لام» در تمامی موارد، در یک معنا قابل استعمال نیست؛ مثلا در جایی که نسبت و ربط ممتنع است مانند خدای تبارک و تعالی، باید استعمال مجازی باشد.
مطلب سوم: آیا نظریه تضییق از آثار نظریهی ایشان در حقیقت وضع که عبارت از تعهد است، میباشد یا خیر؟!
بررسی مطلب اول: تفاوت یا عدم تفاوت نظریه ایشان با نظرات سابق
هر چند برخی تعابیری که در نظرات گذشته مطرح شد گاهی به یکدیگر بازگشت داشتند؛ اما مرحوم محقق اصفهانی(ره) فرمود: حقیقت معانی حرفیه وجود رابط است، منتهی این وجود رابط در ظرف استعمال و در قالب حرف است اما این حرف حکایت از وجود رابط بین این دو مسمی دارد.
در مقابل مرحوم نائینی (ره) فرمود: ربط تنها در عالم مفهوم و استعمال یا نسبت و ترکیب کلامیه است؛ در نتیجه ایجادیت در خارج یا حکایت از خارج معنا ندارد.
مرحوم آقای خوئی (ره) فرمود: حقیقت معانی حرفیه تضییق مفاهیم اسمیه است. اما از برخی تعابیر ایشان میتوان استفاده نمود که ایشان نیز با تکلف بین نظریه خود و مثلاً نظر مرحوم نائینی (ره) تفکیک نمودهاند؛ به این بیان که ایشان از یک سو میفرماید: نظریه مرحوم نائینی (ره) تنها در ترکیب کلامی صحیح است اما از سوی دیگر و در تبیین نظریه خود میفرماید: تضییق در عالم مفهوم وجود دارد و حال آنکه در عالم مفهوم چیزی غیر از ترکیب کلامی وجود ندارد.[2]
به بیان دیگر ایشان بر این مطلب اصرار دارند که معنای حرفی نه اخطاری و نه ایجادی است، بلکه حکایی میّباشد. با این بیان آیا ایشان همین مقدار میخواهد بفرماید که ترکیب کلامی در عالم واقع، حکایت از این دارد که بین این دو مفهوم پیش از این و در عالم ذهن و نفس الامر تضییقی ایجاد شدهاست؟! اما این مطلب خلاف وجدان است برای اینکه متکلم تضییق را تنها در این ترکیب ایجاد نمودهاست.
ظاهراً این اشکال بر مرحوم آقای خوئی (ره) وارد است.
کلام مرحوم صاحب منتقی الاصول(ره)
حال سوال این است که آیا معانی حرفیه برای سببِ تضییق وضع شدهاند یا مسبب که خود تضییق باشد؟! اگر بگوئید برای سبب وضع شدهاند که کلام شما عین کلام مرحوم اصفهانی (ره) میشود؛ به این بیان که اگر معانی حرفیه برای سبب تضییق باشد، سبب تضییق هم ربط بین دو مفهوم است و این ربط همان کلام مرحوم اصفهانی (ره) است که شما آنرا مورد اشکال قرار دادید.
اما اگر بگوئید مراد مسبب است، در مسبب دو احتمال وجود دارد: الف- معانی حرفیه برای تضییق از حیث مفهوم است: اشکال واضح این است که لازمه آن ترادف بین کلمه «فی» یا «علی» و مفهوم تضییق میباشد، در حالیکه مسلماً بین اینها ترادف نیست.
ب- معانی حرفیه برای تضییق، از حیث مصداق است: این احتمال نیز چند اشکال دارد:
اشکال اول: مصداق تضییق، همان وجود است، در حالیکه در مقابل مرحوم اصفهانی (ره) فرمودید نباید در موضوعٌ له الفاظ وجود را بیاوریم.
اشکال دوم: مبنای شما با حکمت وضع سازگاری ندارد؛ به این بیان که در حکمت وضع، واضع باید لفظی را در اختیار متکلم قرار بدهد که غرض متکلم به سبب آن ایفا شود. غرض متکلم طبق بیان شما این بود که حصهی خاصهای از معنای اسمی را به مخاطب تفهیم نماید؛ در حالیکه وجود حصه، متعلق و در دایره غرض قرار نمیگیرد.
اشکال سوم: لازمه بیان شما این است که کلمه «فی»، «علی»، «من» و... با مصداق تضییق مرادف باشد؛ در حالیکه این مطلب خلاف وجدان است.[3]
بررسی کلام مرحوم صاحب منتقی الاصول(ره)
مطلب اول: اینکه ایشان فرمود: تضییق نیاز به سبب دارد یعنی ابتدا باید سبب که ربط است بین دو مفهوم ایجاد شود و بعد تضییق بیاید صحیح نیست؛ به این جهت که بحث از تضییق در عالم خارج نیست تا متوقف بر سبب باشد و در مفاهیم با لفظ تضییق ایجاد میشود و نیازی به نسبت و ربط نداریم.
بله در عالم خارج افعالی مانند «إحراق» که از افعال تولیدیه است، این سبب و مسبب وجود دارد؛ مثلاً اگر شخصی نفت را بر چوبی بریزد و سپس کبریت بزند، إحراق چه نسبت به آن اراده داشته باشیم و چه نداشته باشیم محقق میشود.
اما در عالم مفاهیم افعال تولیدی معنا ندارد که هم بگوئیم حرف از ابتدا برای ربط یا برای تضییق یا برای مقصودی دیگر مانند اعراض نسبیه ـ طبق مبنای مرحوم عراقی(ره) ـ و یا هیچکدام از اینها ـ طبق مبانی مرحوم آخوند(ره) ـ آمدهاست.
مطلب دوم: ایشان بحث را معطوف به موضوع له حروف نموده و فرمود: از این جهت که تضییق جزء موضوع له است لذا یا مفهوم یا مصداق باید باشد در حالیکه هیچکدام صحیح نیست.
اما باید توجه داشت که هر چند حروف موضوع له دارند و در جای خود باید از آن بحث شود، اما بحث فعلی در موضوع له حروف نیست، بلکه بحث در حقیقت معنای حروف است که باید دید با حقیقت اسماء تنها از حیث لحاظ تفاوت دارند یا خیر؟!
مثلاً مرحوم اصفهانی (ره) فرمود: حقیقت آن وجود رابط است یا مرحوم عراقی (ره) فرمود: حقیقت آن اعراض نسبیه است یا مرحوم نائینی (ره) فرمود: حقیقت آن ایجادیت است و مرحوم خوئی (ره) نیز میفرماید: حقیقت آن تضییق است.
این اشکال به برخی از مطالب مرحوم والد ما (ره) نیز وارد است؛ یعنی ایشان میفرماید: اگر آقای خوئی(ره) بفرماید حرف عبارت از تضییق است، باید تمام حروف به یک معنا باشند، در حالیکه مسلم یک معنا ندارند.
[1] ـ اصول فقه شيعه، ج1، ص: 332.
[2] ـ «الكلامية، وأمّا على رأينا فله واقع في عالم المفهوم وثابت فيه كالمعنى الاسمي، غاية الأمر بثبوت تعلقي لا استقلالي...» محاضرات فى أصول الفقه ( طبع موسسة احياء آثار السيد الخوئي )، ج1، ص: 89.
[3] ـ «و لا بد من التكلم فيما ذكره من جهات: الأولى: في انه هل يمكن تصحيح كلامه بغير إرجاعه إلى ما أفاده المحققان النائيني و الأصفهاني، بحيث يكون المراد به أمرا معقولا غير ذاك، أو انه لا يصح إلّا بفرض كون المراد به ذاك المعنى دون غيره. الثانية: في بيان صحة ما رتب عليه من الأثر. الثالثة: في بيان صحة الدليل الّذي تمسك به و عدمها. أما الجهة الأولى: فالحق انه لا يتصور لكلامه معنى معقول غير ما أفاده المحقق النائيني، بيان ذلك: بعد العلم بان ما ورد في تقرير الفياض من التعبير بالوضع للحصة الخاصة غير مراد قطعا، لأن الحصة لا تخرج بالتحصص عن المفهومية الاسمية، و انما المراد الوضع للتضييق و التحصيص و نحوهما مما هو خارج عن ذات الحصة كما هو صريح كلامه في تعليقته- ان التضييق من الأفعال التسبيبية التوليدية التي تتحقق بأسبابها بلا توسيط الإرادة و الاختيار في تحققها، بل الإرادة انما تتعلق بنفس السبب نظير نسبة الإحراق إلى الإلقاء، و هو- أعني التضييق- مسبب عن الربط و النسبة بين المفهومين بلا اختيار. فالتضييق على هذا مسبب، و الخصوصية و الربط سبب، و لا يمكن حصول التضييق بدون حصول الربط و النسبة بين المفهوم و مفهوم آخر، فما لم تحصل النسبة بين زيد و الدار لا يتضيق مفهوم زيد...» منتقى الأصول، ج1، ص: 114.
نظری ثبت نشده است .