موضوع: وضع
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۸/۱۰
شماره جلسه : ۲۳
-
دیدگاه مرحوم عراقی (رحمهالله) در ذاتی بودن دلالت لفظ
-
کلام مرحوم صاحب منتقی الاصول (رحمهالله)
-
تفاوت برداشت مختار و برداشت مرحوم صاحب منتقی الاصول(رحمهالله)
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
دیدگاه مرحوم عراقی (رحمهالله) در ذاتی بودن دلالت لفظ
مرحوم محقق عراقی اعلی الله مقامه الشریف در باب حقیقت دلالت لفظ بر معنا، نظریهای دارند که اولاً بیان ایشان اضطراب دارد و ثانیاً برداشتهای مختلفی از این بیان شدهاست.ایشان میگوید دلالت لفظ بر معنا «إما بجعل جاعل أو بکثرة الاستعمال»، لذا ذاتی بودن دلالت لفظ بر معنا را انکار میکند. در ادامه 4 مطلب ذکر میکند:
مطلب اول: ارتباط بین لفظ و معنا از قبیل مرآت و مرئی است؛ یعنی همانطور که انتقال به مرآت عین انتقال به مرئی است، انتقال به لفظ هم عین انتقال به معناست و لفظ فانی در معنا است، لذا اینها دو چیز و دو انتقال نیستند تا بگوئیم انسان یک مرتبه انتقال به لفظ و مرتبه دیگر انتقال به معنا پیدا میکند و انتقال به لفظ عین انتقال به معنا است.
بخلاف مسئله «دخان» و «نار» که دو انتقال وجود دارد: 1) انتقال إلی الدخان 2) انتقال إلی النار؛ یعنی انسان ابتدا دود را میبیند و بعد از آن به آتش منتقل میشود.
در نتیجه اوصاف معنا از قبیل حُسن و قُبح به الفاظ نیز سرایت کند؛ مثلاً اگر معنایی حَسن باشد، لفظ هم لفظی حَسن میشود یا اگر معنائی قبیح باشد لفظ هم قبیح میشود.
مطلب دوم: علقه و دلالت بین لفظ و معنا به دو جهت اعتباری و به دو جهت حقیقی است که جهات اعتباری بودن آن عبارت است از:
1) علقه –نه خود لفظ و معنا- ما به ازائی در عالم اعیان ندارد و این مسئله اعتباری بودن آنرا میرساند.
2) دلالت و علقه تغییری در طرفین که لفظ و معنا باشند، ایجاد نمیکند در حالیکه اگر نسبتهای خارجی موجود بین دو شیء خارجی تغییر کند، در طرفین هم تغییر ایجاد میشود.
اما جهات واقعی بودن عبارت است از:
1) امور اعتباری مادامیکه مورد التفات قرار بگیرند موجود هستند؛ اما در مانحن فیه، دلالت چه در زمان غفلت و چه در زمان توجه، موجود است.
2) هر چند دلالت ما به ازای خارجی ندارد و نمیتوان آنرا در خارج نشان داد، اما تقرر و ثبوت نفس الامری دارد و بنفسها موجود است.
مطلب سوم: این مطلب عمده مدعای مرحوم عراقی (رحمهالله) و محلی است که اختلاف برداشت در آن وجود دارد. ایشان میفرماید هر چند علقه و دلالت به جعل جاعل یا به کثرت استعمال است اما جعل جاعل واسطه در ثبوت نیست بلکه طریق به واقع است.
به بیان دیگر اگر جعل جاعل واسطه در ثبوت باشد یعنی علت ثبوت و وجود این دلالت جعل جاعل است. اما ایشان میگوید جعل جاعل علت ثبوت دلالت نیست بلکه بین لفظ و معنا، معنائی واقعی به وجود میآید که جعل جاعل و وضع واضع ما را به آن میرساند.
سپس مانحن فیه را به قضایای حقیقیه -در قضایای خارجیه موضوع الآن موجود است اما در قضایای حقیقیه وجود موجوداتی که در آینده موجود میشوند توسط متکلم فرض میشود- تشبیه کرده و میفرماید همانطور که متکلم در قضایای حقیقیه وجود موضوع را فرض میکند و این فرض، طریق برای خود حکم کلی است، در مانحن فیه هم جعل و وضع ما را به واقع میرساند.
خلاصه اینکه بین لفظ و معنا، واقع و حقیقتی -علقه- به وجود میآید که ولو وضع واضع علت ثبوت آن نیست ولی سبب میشود ما به واقعِ دلالتِ موجود بین لفظ و معنا برسیم.
مطلب چهارم: ایشان از دلالت چند تعبیر دارند: الف- علقه ب- ملازمه بین لفظ و معنا ج- اختصاص اللفظ بالمعنا د- قالب بودن لفظ بر معنا.
خلاصه اینکه هر چند مرحوم محقق عراقی (رحمهالله) دلالت لفظ بر معنا را ذاتی نمیداند، بلکه میگوید اعتباری است اما آنرا اعتباری محض هم نمیداند بلکه میگوید برزخی بین اعتباری و واقعی است. با بررسی مجموع کلمات ایشان، میتوان دو دلیل برای این مدعا ذکر کرد:
1- امور اعتباریه محضه به نوم یا غفلت اعتبارکننده از بین میرود؛ مثلاً اعتبار ذهنی حیوانی دارای صد چشم، تا زمانی باقی است که معتبر، موجود و یا غفلت نکرده باشد. اما دلالت لفظ بر معنا چنین نیست و با وجود غفلت و نوم دلالت به قوّت خودش باقی است.
2- در دلالتهایی که معلول کثرت استعمال هستند ولو اعتبار خلاف شده باشد، باز هم باقی هستند؛ مثلاً اگر لفظی بر معنائی دلالت داشت و در زمان دیگر به سبب کثرت استعمال در معنائی دیگر که خلاف اول است استعمال شد، اعتبار اول همچنان باقی خواهد ماند.
در حالیکه اگر دلالت امری اعتباری محض باشد، با اعتبار خلاف یا اعتبار دیگر باید زائل شود؛ مثلا اگر شخصی در ذهنش ابتدا موجودی هشت چشم و سپس موجودی هفت چشم را اعتبار کرد، به محض اعتبار دوم، اعتبار اول از بین خواهد رفت.[1]
کلام مرحوم صاحب منتقی الاصول (رحمهالله)
صاحب منتقی (رحمهالله) در توضیح کلام مرحوم عراقی (رحمهالله) میگوید، جاعل مفهوم ملازمه بین لفظ و معنا را ایجاد و جعل میکند و از این مفهوم ملازمه، ملازمهای واقعی ایجاد میشود؛ یعنی همانطور که بین دو وجود خارجی، ملازمه من حیث الوجود فی عالم الخارج وجود دارد -مثلاً بین طلوع شمس و وجوب نهار یا بین نار و حرارت در عالم خارج ملازمه است و امکان ندارد نار موجود باشد ولی حرارت موجود نباشد-، در عالم ذهن نیز بین دو طبیعت لفظ و معنا ملازمهی واقعیه داریم یعنی امکان ندارد لفظ تصور شود ولی معنا تصور نشود و بالعکس. لذا واضع، مفهوم ملازمه بین اللفظ و المعنا را اعتبار میکند و از این اعتبار ملازمه واقعیه حقیقیه از حیث تصور، بین طبیعی لفظ و طبیعی معنا موجود میشود.
به بیان دیگر، صاحب منتقی (رحمهالله) کلام مرحوم عراقی (رحمهالله) را در سه مطلب خلاصه کردهاست:
الف- وضع امر اعتباری محض است؛ یعنی جَعل مفهوم الملازمه بین اللفظ و المعنا.
ب- از این ملازمه اعتباری ملازمه حقیقی ناشی میشود که همین مسئله بین این امر اعتباری و سایر امور اعتباریه ایجاد فرق میکند؛ چون در سایر امور اعتباریه بعد از اعتبار امر واقعی نداریم. اما در دلالت، بعد از اعتبار یک امر واقعی داریم.
ج- مرحوم عراقی (رحمهالله) مجعول را مقید به علم کردهاست نه جعل را؛ یعنی ملازمه واقعیه که مجعول است، در جایی معنا دارد که شخص عالم به وضع باشد اما برای کسی که عالم به وضع نیست این ملازمه معنا ندارد.
صاحب منتقی (رحمهالله) میگوید مرحوم آقای خوئی (رحمهالله) از این نکته در کلام مرحوم عراقی (رحمهالله) غفلت کردند و لذا بر ایشان اشکال کردند.[2]
تفاوت برداشت مختار و برداشت مرحوم صاحب منتقی الاصول(رحمهالله)
الف- برداشت مختار: با توجه مجموع عبارات مرحوم عراقی (رحمهالله) در نهایة الافکار و مقالات الاصول چنین به نظر میرسد نظر ایشان حد وسط بین اعتباری و واقعی بودن است.
چون مرحوم عراقی (رحمهالله) میگوید وضع از دو جهت اعتباری و از دو جهت واقعی است؛ لذا وضع حدّ وسط بین اعتبار و واقع است. اینکه مرحوم عراقی (رحمهالله) مسئله وضع را به قضایا حقیقه تشبیه میکنند نیز ریشه در همین کلام دارد.
طبق برداشت ما عمدهی مطلب روی قسمت سوم کلام مرحوم عراقی (رحمهالله) است که ایشان میگوید وضع اعتباری است و این اعتبار واسطهی در ثبوت نیست. یعنی اعتبار، طریقی به واقعِ است که واقع عبارت از حقیقیت موجود بین لفظ و معنا است که ما با وضع واضع به آن حقیقیت موجود در واقع میرسیم.
اما بقیهی امور اعتباریه واسطه و علت در ثبوت هستند؛ مثلاً علت شکل گرفتن موجود دارای هشت چشم در ذهن، اعتبار و تخیل شخص است و لذا تا این تخیل میرود آن موجود هم از بین میرود.
ب- برداشت مرحوم صاحب منتقی(رحمهالله): ایشان میفرماید مرحوم عراقی (رحمهالله) وضع را امری اعتباری محض میداند ولی میگوید این امر اعتباری با سایر اعتباریات تفاوت دارد، به این بیان که از این اعتبار و ملازمه -به تعبیر من- واقع موجود در عالم ذهن متولد میشود.
به بیان دیگر حقیقت وضع ملازمه اعتباری و اعتبار مفهوم ملازمه است اما در ادامه و بعد از آن اعتبار، یک ملازمهی واقعی بوجود میآید.
[1] ـ «و حيث اتَّضحَ لك ما تلوناه و انتهى أمر الدّلالة إلى نحو علقة و اختصاص حاصل بين اللّفظ و المعنى من جعل جاعل أو كثرة استعمال يبقى الكلام في شرح حقيقة هذه العلقة فنقول: أوّلا: إنّ هذه العلقة هي نحو من الارتباط الحاصل بين المرآة و مرئيّه بحيث لا يلتفت إلى اثنينيّتهما، و يُحسب أحدهما قالبا للآخر، و نحو وجود له و كانا بنحو يكون الانتقال بأحدهما عين الانتقال بالآخر، و ربما [تَسري] صفات أحدهما إلى الآخر، فقبح المعنى ربما يسري إلى اللّفظ، كما أنّ تعقيد اللّفظ قد يسري إلى المعنى و بذلك تمتاز نسبة الألفاظ إلى معانيها عن نسبة العلامات إلى ذيها كالبيرق الموضوع علامة للحرب أو الخشبة الموضوعة علامة للفرسخ أو الدخان الّذي هو علامة وجود النار، فانّ الالتفات إلى البيرق و الخشب و الدخان يلازم الالتفات إلى غيره لا عينه، بل و [لا تسري] صفات أحدهما- حسنا و قبحا- إلى الآخر كما يشهد له الوجدان السليم و الذوق المستقيم.» مقالات الأصول، ج1، ص: 61 و 62.
[2] ـ «أن الإنصاف يقضي بان نظر المحقق العراقي يمكن ان يكون إلى جهة أخرى، و هي أن الوضع أمر اعتباري إلّا انه يختلف عن الأمور الاعتبارية الأخرى، بان ما يتعلق به الاعتبار يتحقق له واقع و يتقرر له ثبوت واقعي كسائر الأمور الواقعية. فهو يختلف عن الأمور الواقعية، من جهة انه عبارة عن جعل العلقة و اعتبارها. و يختلف عن الأمور الاعتبارية، بان ما يتعلق به الاعتبار لا ينحصر وجوده بعالم الاعتبار، بل يثبت له واقع في الخارج. توضيح ذلك: ان الملازمة بين الماهيتين و الطبيعتين كالملازمة بين طبيعتي النار و الحرارة، كما يكون بلحاظ اشتمال كل من الماهيتين في وجودها الخارجي على خصوصية توجب عدم انفكاك وجود إحداهما خارجا عن وجود الأخرى بين النار و الحرارة في الوجود الخارجي، كذلك تحصل بالملازمة بين الوجود الذهني لإحداهما و وجوده للأخرى و عدم الانفكاك بينهما في عالم الذهن، كما إذا كان تصور إحداهما لا ينفك عن تصور الأخرى كما يقال في العمى و البصر فان تصور العمى لا ينفك عن تصور البصر. فكما ينتزع عن عدم الانفكاك بين الوجودين الخارجيين و الملازمة بينهما الملازمة بين نفس الماهيتين الموجودتين، كذلك ينتزع ذلك عن عدم الانفكاك بين الوجودين الذهنيين. و هذه الملازمة لها تقرر في نفس الأمر و ثبوت واقعي لا تصل إليه يد التغيير و التبديل...» منتقى الأصول، ج1، ص: 47.
نظری ثبت نشده است .