موضوع: وضع
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۱/۱۶
شماره جلسه : ۱۰۵
-
خلاصه مباحث گذشته
-
بررسی کلام مرحوم آخوند(ره)
-
مبنای مرحوم اصفهانی (ره) و بررسی آن
-
اشکال و جواب در کلام مرحوم اصفهانی(ره)
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
مرحوم محقق خراسانی (ره) در مورد حقیقت انشاء فرمود: انشاء ایجاد معنی در نفس الامر است، در نتیجه در عالم نفس الامر وجود پنجمی غیر از اقسام اربعه وجودات، به نام وجود انشائی داریم.خصوصیت وجود انشائی این است که واقعیت دارد و در عالم نفس الامر موجود است. البته گاهی تعبیر میکنند که واقعیتی نظیر امور اعتباری است و اعتبار محض نیست که به مجرد اعتبار معتبِر یا به تعبیر ایشان فرض فارض باشد.
بررسی کلام مرحوم آخوند(ره)
اشکال اول: مبنای ایشان برای انشاء خلاف مرتکز بین عقلا است؛ به این بیان که انشاء و امور انشائی مثل إخبار و خبر، امری رایج و متداول بین عقلاء و در امور معاملی و تجاری آنها است. عقلاء این معنا که انشاء یک معنای انشائی واقعی در عالم نفس الامر باشد را نمیپذیرند. عقلا از انشاء اعتبار ملکیت و یا اعتبار زوجیت را متوجه میشوند و چیزی غیر از آن مانند معنای انشائی، در میان عقلا متعارف نیست.
به بیان دیگر کلام مرحوم آخوند (ره) از حیث حقیقت عقلی صحیح است؛ یعنی میتوانیم بگوئیم انشاء یک حقیقت عقلی دارد و آیا حقیقت وجودی آن از سنخ وجود خارجی یا ذهنی یا لفظی یا کتبی و شقّ سوم است کما اینکه مقصود مرحوم آخوند (ره) همین است.
پس ولو از حیث عقل چنین چیزی متصور و معقول باشد -مرحوم محقق اصفهانی معقول بودن این مسئله را نیز مورد خدشه قرار میدهند- اما در مانحن فیه به دنبال کشف حقیقت انشاء رایج نزد عقلاء هستیم و عقلا چنین معنایی که ایشان برای انشاء بیان نمودند را به هیچ وجه نمیپذیرند.
اشکال دوم: لازمه بیان مرحوم آخوند (ره) این است که انشاء وصف برای معنا باشد نه وصف برای لفظ. در این صورت معنای انشائی آن است که با لفظ در نفس الامر موجود میشود که نتیجه آن اتحاد إنشاء و منشأ است یعنی با لفظ چیزی را ایجاد میکنید که هم انشاء و هم منشأ است.
اما طبق نظریه مشهور، انشاء وصف برای لفظ است؛ مثل اینکه میگوئیم خبر وصف برای کلام است. لفظ، ملکیت اعتباری در نزد عقلا را انشاء میکند پس میان انشاء و منشأ تغایر وجود دارد. اما زمانیکه انشاء همان معنایی باشد که با این لفظ موجود میشود، خود لفظ وسیله است و انشاء را وصف برای معنا قرار میدهید و منشأ را هم همین معنا قرار میدهید. پس این معنا هم انشاء و هم منشأ میشود؛ در حالیکه این مطلب قابل التزام نیست.
به عبارت دیگر با مراجعه به عقلا مراجعه میبینیم عقلا بین انشاء و منشأ فرق گذاشته و آنها را دو چیز میدانند؛ همانطور که خبر و مخبَرُ عنه نیز دو چیز هستند و با هم تفاوت دارند.
اشکال سوم: مرحوم والد ما (ره) میفرماید: طبق این بیان لازم است در هر انشاء دو اعتبار محقق شود: الف- یک اعتبار همین معنای انشاء است که مرحوم آخوند (ره) در بعضی از عبارات فوائد الاصول میفرماید: واقعیتی نظیر امور اعتباریه دارد.
ب- یک اعتبار هم باید به دست عقلاء انجام شود. مثلا در «بعت» میگوئیم یک معنای ملکیت انشائی و یک ملکیت اعتباری وجود دارد.
به بیان دیگر طبق مبنای مرحوم آخوند (ره) بر «بِعتُ » دو ملکیت مترتب است: یک ملکیت انشائیه که هیچگاه از آن جدا نمیشود و در بیع مالک، غاصب، فضولی، صبی، بالغ و... وجود دارد. یک ملکیت نیز ناشی از ملکیت انشائی است که گاهی اوقات عقلا آنرا اعتبار میکنند.
مرحوم والد ما (ره) میفرماید: با مراجعه به عقلاء میبینیم دو ملکیت وجود ندارد و بعد از تلفظ «بِعتُ» یک ملکیت محقق میشود که عبارت است از ملکیت اعتباریهای که عقلا آنرا اعتبار نمودهاند.
اشکال چهارم: مرحوم محقق اصفهانی (ره) در نهایة الدرایة میفرماید: بیان مرحوم آخوند (ره) مبتنی بر این است که وجود پنجمی به نام وجود انشائی را بپذیریم در حالیکه به نظر ما این وجود معقول نیست.
توضیح مطلب اینکه ظاهر کلام مرحوم آخوند (ره) این است که ایشان قصد دارند وجود را به معنای انشائی به نحو وجود بالذات و نه به بالعرض نسبت دهند؛ کما اینکه إسناد وجود به زید خارجی یا ذهنی، إسناد عرضی نیست بلکه بالذات است؛ یعنی نمیخواهیم بگوئیم بدون علت به وجود میآید.
اما اگر بخواهیم وجود را به وجود انشائی بالذات اسناد بدهیم مرحوم اصفهانی (ره) میفرماید: برای اسناد وجود بالذات به یک وجود، آن وجود باید مطابقی در عالم خارج داشته باشد و در انشائیات غیر از لفظ چیزی نداریم و وجود دیگری که بتوان چیزی را بالذات به آن نسبت دارد وجود ندارد.
تفاوت این اشکال و اشکال اول در این است که در اشکال اول گفتیم بر فرض اینکه قسم پنجم معقول باشد، این تفسیر یک تفسیر عقلی برای انشاء است در حالیکه ما درصدد هستیم که ببینیم عقلاء برای انشاء چه معنائی را مدنظر دارند. اما در این اشکال میگوئیم این قسم معقول نیست.[1]
ایشان در الاصول علی النهج الحدیث این اشکال را کمی پرورانده و میفرماید: یک وجود حقیقی و یک وجود عرضی داریم که وجود خارجی و ذهنی از اقسام وجود حقیقی و وجود لفظی و کتبی از اقسام وجود عرضی هستند. در ادامه میفرماید: مراد شما از ثبوت معنا به سبب لفظ یکی از این دو چیز است:
الف- ثبوت عرضی: یعنی معنا بالعرض موجود شود و موجود بالذات لفظ باشد. طبق این صورت موجدیّت معنا ندارد و نمیتوانیم بگوئیم لفظ موجد معنا است؛ برای اینکه تا لفظ میآید معنا به عرض او موجود میشود نه اینکه لفظ آنرا ایجاد نماید.
ب- ثبوت حقیقی: طبق این صورت ثبوت حقیقی یا باید به صورت خارجی و یا به صورت ذهنی محقق شود. ثبوت حقیقی خارجی تابع علل خارجیه است که لفظ مسلماً در آن علل خارجیه وجود ندارد.
ثبوت حقیقی ذهنی نیز تابع علل ذهنی است که باز هم لفظ مسلماً در آن علل ذهنی وجود ندارد؛ در نتیجه ایجاد معنی به سبب لفظ امری صحیح نیست.[2]
مبنای مرحوم اصفهانی (ره) و بررسی آن
سپس میفرماید: جهت اشتراک کلام مشهور و مرحوم آخوند (ره) در این است که معنای انشائی وجود بالذات دارد منتهی مشهور گفتند: این وجود بالذات در عالم اعتبار است و مرحوم آخوند (ره) فرمود: این وجود بالذات در نفس الامر است.
اما مرحوم اصفهانی (ره) میفرماید: تمام اشتباه مشهور و مرحوم آخوند (ره) در این است که برای معنای انشائی یک وجود بالذات در نظر گرفتهاند، در حالیکه معنای انشائی یعنی وجود جعلی عرضی تنزیلی. یعنی معنا به برکت لفظ موجود میشود و وجود لفظ وجود معنا است اما به صورت تنزیلی.
در توضیح میفرماید: مسلماً زمانیکه لفظ توسط متلکم تلفظ میشود، معنا نیز موجود میشود اما تمام بحث در این است که این ثبوت آیا بالذات یا و بالعرض است؟ ثبوت بالذات یعنی وجود را به خود معنا بالذات اسناد داده و بگوئیم معنی موجود است.
مرحوم اصفهانی (ره) میفرماید: برهان مسلماً برخلاف اسناد وجود بالذات به معنی است برای اینکه وجود بالذات باید مطابقی اعم خارجی و ذهنی داشته باشد؛ در حالیکه این مطابق در مورد معنا وجود ندارد. اما در مورد لفظ چنین نیست و مطابق آن همان معنا است؛ لذا تقسیم وجود به چهار قسم توسط فلاسفه صحیح است.
نتیجهای که مرحوم اصفهانی (ره) میگیرد این است که وجود معنا یک إسناد عرضی است؛ یعنی زمانیکه میگوئیم «المعنی یوجد باللفظ» یعنی «یوجد بالعرض» اما آنچه واقعاً موجود است، لفظ است و معنی بالعرض، ادعاءً و تنزیلاً موجود میشود و لفظ وجود تنزیلی معنا است و معنا یک وجود بالذات بیشتر ندارد. پس انشاء یعنی وجود جعلی و عرضی معنا.
ادامه میفرماید: به این جهت که ظاهر کلام مرحوم آخوند (ره) یعنی بگوئیم «ایجاد المعنی باللفظ فی نفس الامر» غیر معقول است، لذا باید آنرا بر معنایی که ما بیان نمودیم حمل کرد.
اشکال و جواب در کلام مرحوم اصفهانی(ره)
اشکال اول: اگر قصد دارید کلام مرحوم آخوند (ره) در معنای انشاء حمل بر وجود جعلی معنا نمائید، پس قید «نفس الامر» که در کلام ایشان آمدهاست را چگونه توجیه مینمائید؟ برای اینکه طبق کلام شما نیازی به وجود این قید نیست.
[1] ـ «التحقيق أنّ وجودها وجود معانيها في نفس الأمر بيانه أنّ المراد من ثبوت المعنى باللفظ إمّا أن يراد ثبوته بعين ثبوت اللفظ بحيث ينسب الثبوت إلى اللفظ بالذات و إلى المعنى بالعرض، و إمّا أن يراد ثبوته منفصلًا عن اللفظ بآليّة اللفظ بحيث ينسب الثبوت إلى كلّ منهما بالذات، لا مجال للثاني إذ الوجود المنسوب للماهيّات بالذات لا بدّ من أن يكون في أحد الموطنين من الذهن و العين، و وجود المعنى بالذات في الخارج يتوقّف على حصول مطابقة في الخارج، أو مطابق ما ينتزع عنه، و الواقع خلافه إذ لا يوجد باللفظ موجداً آخر يكون مطابقاً للمعنى أو مطابقاً لمنشإ انتزاعه، و نسبة الوجود بالذات إلى نفس المعنى مع عدم وجود مطابقه أو مطابق منشائه غير معقول و وجوده في الذهن بتصوّره لا بعليّة اللفظ لوجوده الذهني و الانتقال من سماع الألفاظ إلى المعاني لمكان الملازمة الجعليّة بين اللفظ و المعنى مع أنّ ذلك ثابت في كلّ لفظ و معنى و لا يختص بالإنشائي فالمعقول من وجود المعنى باللفظ هو الوجه الأوّل، و هو أنّ ينسب وجود واحد إلى اللفظ و المعنى بالذات في الأول و بالعرض في الثاني، و هو المراد من قولهم إنّ الإنشاء قول قصد به ثبوت المعنى في نفس الأمر، و إنّما قيّدوه بنفس الأمر، مع أنّ وجود اللفظ في الخارج وجود للمعنى فيه أيضا بالعرض تنبيهاً على أنّ اللفظ بواسطة العلقة الوضعيّة وجود المعنى تنزيلا في جميع النشئات فكان المعنى ثابت في مرتبة ذات اللفظ بحيث لا ينفكّ عنه في مرحلة من مراحل الوجود و المراد بنفس الأمر حدّ ذات الشيء من باب وضع الظاهر موضع المضمر...» نهاية الدراية في شرح الكفاية ( طبع قديم )، ج1، ص: 190 و 191.
[2] ـ «و التحقيق ان الوجود الحقيقي اما عيني أو ذهني، و الوجود العرضي اما كتبي أو لفظي. فالمراد بثبوت المعنى باللفظ، اما بثبوت عرضي، حيث ان اللفظ وجوده منسوب إليه بالذات و إلى معناه بالعرض، فوجود اللفظ الإنشائي وجود معناه لا موجد لمعناه، و اما بثبوت تحقيقي عيني أو ذهني، فيكون اللفظ واسطة لإثباته و ثبوته لا واسطة في عروضه، و آلية اللفظ و عليّته لوجود المعنى عيناً أو ذهناً غير معقولة، لأن وجود الشيء عيناً يتبع مبادئ وجوده لا اللفظ، و وجوده ذهناً يتبع وجود مبادئ الانتقال لا اللفظ، و حضور المعنى ذهناً بتبع حضوره ليس من باب عليّة اللفظ بوجوده الخارجي أو بوجوده الذهني لحضور المعنى، بل للتلازم بين الحضورين لمكان التلازم بين الحاضرين جعلًا و بالمواضعة، و لذا ربما ينتقل من تخيّل المعنى إلى وجود اللفظ أو وجوده الكتبي...» بحوث في الأصول، ج1، ص: 27.
[3] ـ بارها اشاره کردهایم که اگر شخصی نهایة الدرایه مرحوم اصفهانی (ره) را ندیده باشد قطعاً کفایةالاصول را نفهمیدهاست! این را به هزار و یک شاهد میتوانیم اثبات نمائیم. اگر بخواهیم عمق کلام مرحوم آخوند (ره) را متوجه شویم، باید نهایة الدرایه را ببینیم. اما از مواردی که انسان خیلی تعجب میکند همین جا است که مرحوم اصفهانی (ره) یک تفسیر بسیار خلاف صریح از کلام مرحوم آخوند (ره) دارد.
یادی از مرحوم والدمان (ره) نمائیم که ایشان شش دوره کفایه فرموده بود و دوره اخیر تحت عنوان کتاب ایضاح الکفایه که عمده آن پیاده شده نوارهای ایشان بود به چاپ رسیدهاست و بعضی قسمتها که ناقص بود و از دروس آقایان دیگر اضافه نمودهاند.
در مورد ایشان معروف است که اگر خود مرحوم آخوند (ره) بخواهد کفایةالاصول را بگوید مثل ایشان نمیتواند بگوید. ایشان بسیار عمیق و روان مطالب را بیان میکردند و هر شخصی پای درس ایشان مینشست به خوبی متوجه عمق کلام مرحوم آخوند (ره) میشد و تمام دقایق را ایشان ذکر میکردند.
من حتی در دوره ششم نیز دیده بودم که ایشان کتاب کفایةالاصول را باز و مطالعه میکردند و به هیچ شرحی نیز مراجعه نداشتند. انسان باید در مطالب پخته شود. اما در مقابل برخی هستند که با مطالعه شروح فارسی به تدریس مشغول میّباشند که هم در حق خود و هم در حق طلاب ظلم میکنند.
نظری ثبت نشده است .