موضوع: وضع
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۱۱/۱۴
شماره جلسه : ۷۷
-
بررسی کلام مرحوم عراقی(ره)
-
وجه دوم تباین بین حروف و اسامی (کلام مرحوم اصفهانی)
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی کلام مرحوم عراقی(رحمهالله)
بیان شد که هیچ یک از اشکالات مطرح شده نسبت به مبنای مرحوم محقق عراقی (رحمهالله) وارد نیست. اما تنها این اشکال باقی است که ایشان دلیلی محکم برای مدعای خود اقامه نکرده و مسئله را به وجدان، تبادر و استقراء در سیره عقلا إحاله نمودند؛ در حالیکه هیچکدام در مانحن فیه قابل قبول نیست.توضیح مطلب اینکه در مسئله محل بحث نمیتوان به وجدان تمسک نمود به این جهت که اگر این معنا مطابق با وجدان بود نباید مورد اختلاف واقع میشد.
همچنین اینکه ایشان میفرماید از حرف، اعراض نسبیه تبادر پیدا میکند نیز قابل قبول نیست؛ برای اینکه اگر ایشان این مسئله را مطرح نکرده بود در ذهن هیچ کسی چنین معنایی خطور نمیکرد.
اما اینکه عقلاء مفاهیم اسمیه را از اقسام جواهر و قسمی خاص از اعراض و مفاهیم حرفی را قسم دیگر اعراض قرار بدهند نیز مجرد ادعا است. در نتیجه کلام ایشان مجرد احتمال و مدعائی بدون دلیل است.
وجه دوم تباین بین حروف و اسامی (کلام مرحوم اصفهانی «رحمهالله»)
بیان برهان بطلان کلام مرحوم آخوند (رحمهالله) این است که اگر معنای حرفی و اسمی در یک مفهوم کلی که قدر جامع مشترک بین آنها باشد و اختلاف آنها تنها در ظرف استعمال و لحاظ آلی یا استقلالی بودن باشد، به این معنا است که این مفهوم یا طبیعی کلی، قابلیت تعلق به هر دو لحاظ را دارد؛ یعنی هم در ذهن و هم در خارج به دو صورت محقق شود، در حالیکه این معنا واضح البطلان است؛ برای اینکه حقیقت معانی حرفیه از موجودات لا فی نفسه است و لذا امکان ندارد به دو گونه تصور شود بلکه به یک نحو بیشتر موجود نمیشود.
سپس به تقسیمی که قبلاً نیز بیان نمودیم اشاره نموده و میفرماید: فلاسفه میگویند وجود به صورت کلی بر دو قسم است:
الف- فی نفسه: این قسم نیز بر دو نوع است:
الف- 1- لنفسه: این نوع نیز خود بر دو قسم است:
الف-1-أ- بنفسه: وجودی که خودش موجود است و متقوم به وجود دیگر نیست و نیاز به علت نیز ندارد که یک مصداق بیشتر ندارد و آن ذات باری تعالی است.
الف-1-ﺑ-بغیره: وجودی که در مفهوم و وجود استقلال دارد و برای تحقق در خارج متقوم به غیر نیست اما نیاز به علت دارد مانند جواهر.
الف-2- لغیره: وجودی که در مستقلاً قابل تصور است و ذاتش متقوم به دیگری نیست اما در وجود خارجی متقوم به دیگری است و معلول علتی نیز باید باشد ماند اعراض.
وجود؛ یا لا فی نفسه است یا فی نفسه،
وجود فی نفسه؛ یا لنفسه است یا لغیره،
وجود فی نفسه لنفسه؛ یا بنفسه است یا بغیره.
اما اگر متعلق مختلف باشد یعنی باید بگوئیم شک به چیزی تعلق پیدا کردهاست که یقین به آن تعلق پیدا نکردهاست که مراد وجود دیگر باید باشد؛ در نتیجه باید در عالم خارج غیر از جوهر و عرض وجود سومی داشته باشیم که از آن تعبیر به «وجود رابط» یا «لا فی نفسه» میشود. خصوصیت وجود رابط این است که در خارج ما بإزاء و ماهیت ندارد و أضعف مراتب وجود است.
به بیان دیگر امکان ندارد نسبت بین جوهر و عرض در عالم خارج وجود فی نفسه باشد برای اینکه ایجاد قضیه باید به نحوی باشد که از خارج نیز حکایت نماید لذا میگوئیم « ثبوت شیءٍ لشیءٍ» و اگر قرار باشد این نسبت وجودی نفسی داشته باشد، «ثبوت شیء لشیءٍ» محقق نخواهد شد بلکه «ثبوت أشیاء ثلاثه» میَشود.
این مطلب در کلام مرحوم عراقی (رحمهالله) نیز وجود داشت و ایشان فرمود اگر وجود رابطی وجودی نفسی باشد، مجدداً نیازمند ربط است و این مسئله منجر به تسلسل خواهد شد؛ در نتیجه باید به وجودی برسیم که حقیقت آن ربط باشد و نیاز به رابطی دیگر نداشته باشد.
ایشان در ادامه میفرماید از این بیان روشن شد، اینکه برخی معنای حرفی را به أعراض تشبیه میکنند نیز صحیح نیست؛ برای اینکه اعراض وجود فی نفسه لغیره دارند.
سپس میفرماید نسبت بین موضوع و محمول در عالم خارج تنها در صورتی معقول است که «وجود رابط» یا «لا فی نفسه» در کار باشد؛ در نتیجه اینکه مرحوم آخوند (رحمهالله) فرمود معنای کلی إبتدائیت گاهی به لحاظ استقلالی اسم و گاهی به لحاظ آلی حرف باشد صحیح نیست و معنای حرفی هیچ جنبهی اشتراکی با معنای اسمی ندارد. برای اینکه معنای حرفی «لا فی نفسه» و معنای اسمی «فی نفسه» است.
مرحوم اصفهانی (رحمهالله) در ادامه میفرماید: همانگونه که در عالم خارج بین جوهر و عرض وجودی به نام وجود رابط با خصوصیاتی که ذکر شد داریم، در عالم ذهن نیز برای ارتباط بین دو مفهوم وجود رابطی به نام معنای حرفی داریم.
در ادامه به اختلافی که بین فلاسفه وجود دارد اشاره نموده و میفرماید: وجود رابط هم در هلیّات مرکبه -ثبوت شیءٍ لشیءٍ- و هم در هلیّات بسیطه وجود دارد. اما اکثر فلاسفه میگویند وجود رابط تنها در هلیّات مرکبه است.
همچنین این وجود، در نسبِ خاصهی مقومهی اعراض نسبیه هم وجود دارد؛ مانند أین، متی و... اما این فرق وجود دارد که اعراض نسبیه خود آن نسبت نیست، بلکه عرض نسبی همان هیئت است که در ذات آن نیز نسبتی وجود دارد؛ مثلاً اگر بگوئیم نسبت بین این شیء و این مکان عرض نسبی است، صحیح نمیّباشد؛ بلکه اعراض نسبیه به هیئت مجموعی این شیء در این مکان اطلاق میشود نه نسبت این شیء به این مکان.
مرحوم اصفهانی (رحمهالله) در انتهاء میفرماید: باری تعالی قویترین وجودات است. بعد از آن به ترتیب جواهر، اعراض غیر نسبی -چیزی که متقوم به یک موضوع است-، اعراض نسبیه که اضعف مراتب آن مقوله اضافه -اگر تعقل شیئی در خارج سبب تعقل شیء دیگری شود- است، وجود دارند.
اما وجود رابط از اضافه نیز ضعیفتر است و هیچ ماهیتی ندارد؛ در حالیکه اعراض و اضافه مقوله هستند و ماهیت دارند. لذا به سبب «مای حقیقیة» از آنها سوال شده و مثلاً میگویند الاضافة ماهی؟ الأین ماهی؟ المتی ماهی؟ الکم ما هو؟ الکیف ما هو؟ اما وجودات رابط به قدری ضعیف هستند که حتی نمیتوانیم بگوئیم حقیقت وجود رابطی که بین جوهر و عرض قرار دارد چیست؟ و ممکن نیست برای آن حدّی ذکر نمائیم بلکه تنها میگوئیم وجودی دارد که قوامش به طرفین است.[1]
[1] ـ «و المفهومات الأدويّة، و بيان المراد من عدم استقلالها في المفهومية، فنقول: الذي ينساق اليه النظر الدقيق بعد الفحص و التدقيق: أن المعنى الحرفي و الاسمى متباينان بالذات لا اشتراك لهما في طبيعي معنى واحد. و البرهان على ذلك هو: أن الاسم و الحرف لو كانا متحدي المعنى، و كان الفرق بمجرد اللحاظ الاستقلالي و الآلي، لكان طبيعي المعنى الوحداني قابلا لأن يوجد في الخارج على نحوين كما يوجد في الذهن على طورين، مع أن المعنى الحرفي- كأنحاء النسب و الروابط- لا يوجد في الخارج إلا على نحو واحد، و هو الوجود لا في نفسه، و لا يعقل أن توجد النسبة في الخارج بوجود نفسي، فإن لقابل لهذا النحو من الوجود ما كان له ماهية تامة ملحوظة في العقل كالجواهر و الاعراض، غاية الأمر أنّ الجوهر يوجد في نفسه لنفسه، و العرض يوجد في نفسه لغيره...» نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج1، ص: 51 و 52.
«القول الرابع: ما اختاره بعض مشايخنا المحققين (قدس سرهم) من أنّ المعاني الحرفية والمفاهيم الأدوية عبارة عن النسب والروابط الخارجية التي ليس لها استقلال بالذات، بل هي عين الربط لا ذات له الربط. وأفاد في وجه ذلك ما ملخصه: أنّ المعاني الحرفية تباين الاسمية ذاتاً بدون أن تشتركا في طبيعي معنى واحد، فانّ الفرق بين الاسم والحرف لو كان بمجرّد اللحاظ الآلي والاستقلالي، وكانا متحدين في المعنى، لكان قابلًا لأن يوجد في الخارج على نحوين، كما يوجد في الذهن كذلك، مع أنّ المعاني الحرفية كأنحاء النسب والروابط لا توجد في الخارج إلّاعلى نحو واحد، وهو الوجود لا في نفسه.» محاضرات فى أصول الفقه ( طبع موسسة احياء آثار السيد الخوئي )، ج1، ص: 74.
نظری ثبت نشده است .