موضوع: وضع
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۱۱/۱۱
شماره جلسه : ۷۴
-
بررسی تنظیر ذکر شده در کلام مرحوم نائینی رحمهالله
-
اشکال حضرت استاد بر مرحوم نائینی رحمهالله
-
جمعبندی بحث
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی تنظیر ذکر شده در کلام مرحوم نائینی رحمهالله
مرحوم نائینی رحمهالله فرمود حقیقت معنای حرفی ایجادیت است و در ادامه به این فرمایش امیرالمؤمنین (عليهالسلام) استشهاد نمود: «الاسم ما أنبأ عن المسمى، و الفعل ما أنبأ عن حركة المسمى، و الحرف ما أوجد معنى في غيره.»وجه تمسک این است که در روایت مذکور، حضرت (عليهالسلام) نسبت به اسم از تعبیر «أنبأ» و نسبت به حرف از تعبیر «أوجد» استفاده نمودهاست که ایجادیت مورد ادعا را اثبات میکند.
ایشان در ادامه میفرماید هر چند در نقل روایت اختلاف وجود دارد و در برخی نسخ «الْحَرْفُ مَا أَنْبَأَ عَنْ مَعْنًى لَيْسَ بِاسْمِ وَ لَا فِعْل» ذکر شدهاست اما از راه علوّ مضمون نقل اول را صحیح میدانیم برای اینکه در نقل دوم شواهد جعل وجود دارد؛ مثلا راوی راجع به فعل نیز میتوانست بگوید: «الْفعل مَا أَنْبَأَ عَنْ مَعْنًى لَيْسَ بِاسْمِ وَ لَا حرف.»
مرحوم محقق عراقی رحمهالله نسبت به این استشهاد چهار اشکال دارند:
اشکال اول: هر چند مرحوم نائینی رحمهالله برای ترجیح یکی از تعابیر مرجحی ذکر نمودند در حالیکه مرجحی برای ترجیح یکی از این دو نقل بر دیگری وجود ندارد.
ما نیز در مباحث تعادل و تراجیح بیان نمودیم که نقل مختلف یک مضمون، سبب نمیشود روایت را در باب تعارض و مرجحات آن مطرح نمائیم؛ برای اینکه موضوع تعارض در جایی است که دو دلیل و دو روایت موجود باشد.
اما اختلاف در نقل، سبب صدور دو روایت نمیشود و نمیتوان گفت هر کدام یک دلیل مستقل در عرض دلیل دیگر است. مرحوم نائینی رحمهالله نیز این مطلب را در بحث تعادل و تراجیح پذیرفتهاست.
بله اگر واقعاً دو روایت وجود داشت بیان مرحوم نائینی رحمهالله صحیح بود و علوّ مضمون یک روایت از باب مرجحات ظنیه در باب تعارض و عدم اکتفای به مرجحات منصوصه سبب میشد، روایت دیگر را کنار بگذاریم.
ضمن اینکه در اختلاف نسخ و اجرای اصل اولی طبق نظر ما که میگوئیم اصل اولی تخییر است، جریان تخییر معنا ندارد به این دلیل که اینها دو دلیل نیستند. نهایت این است که دو روایت از این حیث اجمال دارند؛ و باید قواعد علم اجمالی را جاری نمائیم در نتیجه قابلیت استدلال نخواهند داشت. این اشکال مرحوم عراقی رحمهالله وارد است.
اشکال دوم: خبر مذکور در کتب شیعه وارد نشده و از طرق عامه نقل شدهاست. این روایت در کنز العمال متقی هندی از «أَبِي الْأَسْوَدِ الدُّئَلِي» و «صعصعة بن صوحان» نقل شدهاست. راوی میگوید:
«دخلت على علي بن أبي طالب فرأيته مطرقا متفكرا فقلت فيم تفكر يا أمير المؤمنين؟ قال: إني سمعت ببلدكم هذا لحنا فأردت أن اصنع كتابا في أصول العربية، فقلت: إذا فعلت هذا أحييتنا وبقيت فينا هذه اللغة، ثم أتيته بعد ثلاث فألقى إلي صحيفة فيها: بسم الله الرحمن الرحيم الكلام كله اسم وفعل وحرف، فالأسم ما أنبأ عن المسمى، والفعل ما أنبأ عن حركة المسمى، والحرف ما أنبأ عن معنى ليس باسم ولا فعل، ثم قال لي: تتبعه وزد فيه ما وقع لك واعلم يا أبا الأسود أن الأشياء ثلاثة ظاهر ومضمر وشيء ليس بظاهر ولا مضمر...»
بر امیرالمؤمنین(عليهالسلام) وارد شدم دیدم ایشان در حال فکر هستند. به ایشان عرض نمودم در چه فکری هستید؟ ایشان فرمودند من تکلم غلطی را در بلد شما دیدم لذا تصمیم گرفتم کتابی در مورد اصول علم عربی تهیه نمایم. راوی میگوید به ایشان عرض نمودم اگر این کار را انجام بدهید موجب احیای ما میشوید.
سپس روای میگوید بعد از سه روز خدمت ایشان رسیدم و حضرت (عليهالسلام) صحیفهای به من عنایت فرمودند که در آن صحیفه این عبارات موجود بود.[1]
این اشکال وارد نیست برای اینکه هر چند روایت از طریق عامه وارد شدهاست اما این مطلب از مطالبی نیست که در آن داعی جعل وجود داشته باشد. بله در مسئلهای مانند بحث امامت که داعی جعل در آن وجود دارد، نمیتوان این قبیل احادیث را أخذ نمود و اشکال وارد است. ضمن اینکه مضمون روایت به گونهای است که میتوان وثوق به صدور آن پیدا نمود.
اشکال سوم: اثبات مسئلهای اصولی مانند حقیقت معانی حرفیه با خبر واحد صحیح نیست.
این اشکال نیز وارد نیست برای اینکه مرحوم نائینی رحمهالله از این روایت به عنوان شاهد استفاده نمودند نه دلیل و برای استشهاد میتوان از اخبار آحاد بهره برد.
اشکال چهارم: سلمنا روایت را بپذیریم اما روایت را به گونهای توجیه میکنیم که با قول به إنبأ و کاشف بودن حروف منافات نداشته باشد؛ به این بیان که اگر حضرت (عليهالسلام) در مورد حرف از تعبیر «أوجد» استفاده نمودهاند به این جهت است که نسبت و حقیقت معنای حرفی، علت تحقق هیئت در عالم ذهن است کما اینکه در نسب خارجیه نیز چنین است.
سپس میفرماید همانگونه که بین لفظ و معنا ارتباط زیادی وجود دارد و لفظ فانی در معنا است، در باب حروف و ادات نیز چنین است یعنی اینها مرآت برای معانی هستند و معنای آن نسبت بین دو مفهوم در عالم ذهن است؛ لذا همین نسبت ایجاد شده در ذهن را مسامحتاً به حروف نسبت دادهاند. پس در اصل حرف نسبتی را ایجاد نمیکند بلکه آن نسبت در عالم ذهن موجود است.
ایشان در انتها میفرماید «فتأمل» که یعنی واضح است قبل از حرف نسبتی ایجاد نشده بود؛ بلکه حرف این نسبت را ایجاد نمود. لذا این جواب صحیح نیست.[2]
اشکال حضرت استاد بر مرحوم نائینی رحمهالله
اشکال اول: اگر ظرف نسبت، عالم استعمال باشد و بگوئیم به سبب استعمال نسبت ایجاد میشود، صدق و کذب معنا یا مطابقت و عدم مطابقت در جملاتی که در آنها حرف به کار میرود، بدون معنا خواهد شد.
توضیح مطلب اینکه یا نسبت در عالم استعمال موجود است و یا موجود نیست. زمانیکه متلکم آنرا ایجاد نمود دیگر در مورد آن معنا ندارد بگوئیم واقعی وجود دارد که این نسبت با آن مطابق است یا خیر؟! برای اینکه این نسبت غیر از ظرف استعمال هیچ چیزی ندارد.
اشکال دوم: مرحوم نائینی رحمهالله ایجادیت در حروف را به صیغ عقود تشبیه نموده و فرمود: همانگونه که با بعت و اشتریت در صیغ عقود ملکیتی برای طرفین ایجاد میشود در حروف نیز این چنین است؛ در حالیکه این تشبیه صحیح نیست و در صیغ عقود ایجادیت وجود ندارد.
کما اینکه مرحوم نائینی رحمهالله نیز در باب معاملات میگوید بعتُ و اشتریت موضوع برای اعتبار عقلا هستند که گاهی اوقات عقلا اعتبار میکنند و گاهی نمیکنند نه اینکه اینها سبب برای ملکیت باشند.
جمعبندی بحث
[1] ـ کنز العمال، ج10، ص 283.
[2] ـ «و اما الاستشهاد المزبور بالخبر المروي عن علي عليه السّلام ففيه ما لا يخفى إذ مضافا إلى إجمال الخبر من جهة اختلاف النسخ فيه كما عرفت و إلى كونه مرويا من طرق غيرنا كما ترى لا مجال للاستدلال بمثله في المسألة حيث انه ليس مسألتنا تلك من المسائل التي يستدل لها بالأخبار الآحاد كما لا يخفى. مع انه يمكن توجيه الرواية أيضا بما لا ينافى ما ذكرناه من الكشف و الإنباء في الحروف، بان يقال: بان النكتة في العدول فيها في الحروف إلى الإيجاد انما هي ملاحظة كون النسب التي هي المعنى الحرفي علة لتحقق الهيئة في الذهن كما هو كذلك أيضا في النسب الخارجية، كالنسب بين ذوات الأخشاب بالنسبة إلى تحقق الهيئة السريرية في الخارج، و ذلك أيضا بضميمة ما كان بين الألفاظ و معانيها من العلاقة و الارتباط الخاصّ الموجب لفنائها فيها، فانه باعتبار ان الأداة مرآة لمعانيها التي هي النسب الخاصّة بين المفهومين و موجدية تلك النسب للهيئة في الذهن أضيف صفة الموجودية في الرواية إلى الأداة فعبر عنها بهذه العناية بأنه أوجدت معنى في غيره فتأمل.» نهاية الأفكار، ج1، ص: 52.
نظری ثبت نشده است .