موضوع: تعبدی و توصلی
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
شماره جلسه : ۷۰
-
خلاصهی بحث گذشته
-
تکمیل فرمایش مرحوم روحانی
-
مناقشه در بیان ایشان
-
ادامهی کلام مرحوم روحانی
-
بازگشت کلام مرحوم روحانی به بیان محقق اصفهانی
-
تحقیق در مسئله
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
انصاف این است که مرحوم روحانی 7 تحقیق ارزشمندی را در اینجا ارائه دادهاند. ایشان پس از ذکر این تحقیق، به این نتیجه میرسند که در موضوع مورد بحث، نیازی به بررسی نسبت میان اطلاق و تقیید از حیث عدم و ملکه، تضاد، یا سلب و ایجاب نیست. در برخی موارد، اطلاق ممتنع است؛ در برخی دیگر، اهمال تعیّن دارد؛ و در مواردی نیز اطلاق تعیّن دارد و ضروری است. ایشان سپس بیان میکنند که در مواردی که اطلاق ضروری است، از دل این تحقیق ضابطهای استخراج میشود: «إذا امتنع التقیید و أمکن الاطلاق تعیّن الاطلاق»؛ یعنی اگر تقیید محال باشد و امکان اطلاق وجود داشته باشد، در اینجا اطلاق تعین پیدا میکند و ضروری میشود.
نتیجه این مسئله، بر مبنایی که برای استحاله قائل شدهاند، این است که تنها محذور، همان استحاله داعویة الشیء لنفسه است. از آنجا که فقط در این فرض اطلاق امکانپذیر است، در سایر براهین همچون برهان دور، اطلاق ممتنع خواهد بود و اهمال تعین پیدا میکند. اما بر اساس برهان داعویة الشیء لنفسه، اطلاق امکان دارد و از آنجا که تنها محذور نزد ایشان همان است که آخوند خراسانی نیز آن را پذیرفته است، نتیجه گرفته میشود که: 1- تقیید ممتنع است. 2- اطلاق در این فرض ممکن است. 3- اطلاق باید تعین پیدا کند.
در اینجا میتوان مناقشهای در فرمایش ایشان کرد. ایشان بیان میکنند که در مواردی که مشکل از باب اختصاص است، پس از اثبات امتناع اختصاص، چند احتمال متصور است. اما این بحث چه ارتباطی به نسبت عدم و ملکه دارد؟ اگر گفته شود که ضدان وجودیان هستند، دیگر نیازی به بررسی نسبتهای منطقی نیست. این شبیه آن است که در محیطی که چهار رنگ وجود دارد، اگر سیاهی ممتنع باشد، پس یکی از سه رنگ دیگر باید باشد، بدون آنکه لازم باشد نسبت آنها را از حیث سلب و ایجاب، تضاد، یا عدم و ملکه بررسی کنیم.
ایشان در انتهای کلام خود اشاره میکنند که وقتی اطلاق تعیین پیدا کرد، علم حاصل شده است و در جایی که علم وجود دارد، دیگر مجالی برای شک نیست. سپس این پرسش مطرح میشود که پس در چه چیزی شک میکنیم؟ ایشان پاسخ میدهند که شک در توصلی و تعبدی، یک امر وجدانی است و زمانی که امری از جانب مولا صادر میشود، شک میکنیم که آیا این امر توصلی است یا تعبدی؟ و این شک مربوط به این است که آیا غرض مولا به قصد الامر تعلق گرفته است یا خیر، و ارتباطی با خود متعلق ندارد.
در ادامه، ایشان به عبارتی از «کفایه» اشاره میکنند که تکمیلکنندهی کلامشان است. محقق خراسانی 7 میفرماید که وقتی تقیید محال باشد، نمیتوان به اطلاق تمسک کرد، اما دلیل این امر را بیان نکرده است. صاحب منتقی 7 معتقد است که دلیل کلام آخوند این است که «لأن الاطلاق ضروریٌ» نه «لأن الاطلاق ممتنعٌ». مؤید این نظر، بیان آخوند 7 است که میفرماید در صورتی که در تعلق غرض مولا به قصد الامر شک کنیم، به اطلاق مقامی تمسک میکنیم. این نکتهای کلیدی در تحلیل صاحب منتقی است؛ زیرا نشان میدهد که شک در غرض مولا باید از طریق اطلاق مقامی حل شود. ایشان میفرماید:
حال، یک نکته را دربارهی فرمایش محقق اصفهانی 7 بیان میکنیم. ایشان میفرماید که نمیتوان گفت نسبت اطلاق و تقیید مطلقاً نسبت عدم و ملکه است. در جایی که تقیید ممکن باشد، نسبت عدم و ملکه برقرار است، اما در جایی که تقیید محال باشد، اطلاق ضروری میشود و نسبت نیز سلب و ایجاب خواهد بود. شاید بتوان گفت که تحقیق صاحب منتقی 7 ریشه در همین کلام محقق اصفهانی 7 دارد.
وقتی کلام محقق اصفهانی 7 را بررسی کردیم، بیان شد در مواردی که اطلاق ضروری است، نمیتوان به اصالة الاطلاق تمسک کرد؛ زیرا در چنین مواردی، کاشفیت وجود ندارد. وقتی دست مولا و متکلم بسته است، اطلاق در کلام مما لابد منه است و نمیتوان از آن دلیلی استخراج کرد. این نظریهای است که محقق اصفهانی 7 مطرح کرده و تحقیق صاحب منتقی 7 نیز بر پایهی آن بنا شده است.
محقق خوئی 7 نیز میان مقام ثبوت و اثبات تفاوت قائل میشوند. ایشان معتقدند که اثباتاً نسبت، عدم و ملکه است اما ثبوتاً نسبتِ تضاد برقرار است. به نظر ایشان، در مقام ثبوت، نسبت میان اطلاق و تقیید تضاد است. علاوه بر این، ایشان نزاع را ثبوتی میدانند، نه اثباتی، که این موضوع مورد نقد و مناقشه قرار گرفته است.
نکتهای که میخواهیم به عنوان ملاحظه مطرح کنیم این است که اختلاف برهان، واقع را تغییر نمیدهد. بحث اصلی این است که آیا برهان دور یا داعویة الشیء لنفسه واقع را تغییر میدهد یا خیر؟ به نظر میرسد که واقع، یکی از نسبتهای عدم و ملکه یا سلب و ایجاب را داراست و این امر مستقل از نحوهی استدلال خواهد بود.
بنابراین، نتیجهای که از این مباحث میگیریم این است که اگر تقیید ممکن باشد، اطلاق نیز ممکن خواهد بود و تمسک به اطلاق برای توصلیت مانعی ندارد. اما اگر تقیید محال باشد، اطلاق نیز محال خواهد بود و برای اثبات تعبدیت نیاز به دلیل دیگری داریم. در صورت عدم وجود دلیل دیگر، از طریق اطلاق مقامی، توصلیت را اثبات میکنیم. بدین ترتیب، بحث از توصلیت و اصالة التوصلیة به پایان میرسد و در ادامه باید وجوهی را برای اصالة التعبدیة بررسی کنیم.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
انصاف این است که مرحوم روحانی 7 تحقیق ارزشمندی را در اینجا ارائه دادهاند. ایشان پس از ذکر این تحقیق، به این نتیجه میرسند که در موضوع مورد بحث، نیازی به بررسی نسبت میان اطلاق و تقیید از حیث عدم و ملکه، تضاد، یا سلب و ایجاب نیست. در برخی موارد، اطلاق ممتنع است؛ در برخی دیگر، اهمال تعیّن دارد؛ و در مواردی نیز اطلاق تعیّن دارد و ضروری است. ایشان سپس بیان میکنند که در مواردی که اطلاق ضروری است، از دل این تحقیق ضابطهای استخراج میشود: «إذا امتنع التقیید و أمکن الاطلاق تعیّن الاطلاق»؛ یعنی اگر تقیید محال باشد و امکان اطلاق وجود داشته باشد، در اینجا اطلاق تعین پیدا میکند و ضروری میشود.
نتیجه این مسئله، بر مبنایی که برای استحاله قائل شدهاند، این است که تنها محذور، همان استحاله داعویة الشیء لنفسه است. از آنجا که فقط در این فرض اطلاق امکانپذیر است، در سایر براهین همچون برهان دور، اطلاق ممتنع خواهد بود و اهمال تعین پیدا میکند. اما بر اساس برهان داعویة الشیء لنفسه، اطلاق امکان دارد و از آنجا که تنها محذور نزد ایشان همان است که آخوند خراسانی نیز آن را پذیرفته است، نتیجه گرفته میشود که: 1- تقیید ممتنع است. 2- اطلاق در این فرض ممکن است. 3- اطلاق باید تعین پیدا کند.
در اینجا میتوان مناقشهای در فرمایش ایشان کرد. ایشان بیان میکنند که در مواردی که مشکل از باب اختصاص است، پس از اثبات امتناع اختصاص، چند احتمال متصور است. اما این بحث چه ارتباطی به نسبت عدم و ملکه دارد؟ اگر گفته شود که ضدان وجودیان هستند، دیگر نیازی به بررسی نسبتهای منطقی نیست. این شبیه آن است که در محیطی که چهار رنگ وجود دارد، اگر سیاهی ممتنع باشد، پس یکی از سه رنگ دیگر باید باشد، بدون آنکه لازم باشد نسبت آنها را از حیث سلب و ایجاب، تضاد، یا عدم و ملکه بررسی کنیم.
ایشان در انتهای کلام خود اشاره میکنند که وقتی اطلاق تعیین پیدا کرد، علم حاصل
حاصل شده است و در جایی که علم وجود دارد، دیگر مجالی برای شک نیست. سپس این پرسش مطرح میشود که پس در چه چیزی شک میکنیم؟ ایشان پاسخ میدهند که شک در توصلی و تعبدی، یک امر وجدانی است و زمانی که امری از جانب مولا صادر میشود، شک میکنیم که آیا این امر توصلی است یا تعبدی؟ و این شک مربوط به این است که آیا غرض مولا به قصد الامر تعلق گرفته است یا خیر، و ارتباطی با خود متعلق ندارد.
در ادامه، ایشان به عبارتی از «کفایه» اشاره میکنند که تکمیلکنندهی کلامشان است. محقق خراسانی 7 میفرماید که وقتی تقیید محال باشد، نمیتوان به اطلاق تمسک کرد، اما دلیل این امر را بیان نکرده است. صاحب منتقی 7 معتقد است که دلیل کلام آخوند این است که «لأن الاطلاق ضروریٌ» نه «لأن الاطلاق ممتنعٌ». مؤید این نظر، بیان آخوند 7 است که میفرماید در صورتی که در تعلق غرض مولا به قصد الامر شک کنیم، به اطلاق مقامی تمسک میکنیم. این نکتهای کلیدی در تحلیل صاحب منتقی است؛ زیرا نشان میدهد که شک در غرض مولا باید از طریق اطلاق مقامی حل شود. ایشان میفرماید:
حال، یک نکته را دربارهی فرمایش محقق اصفهانی 7 بیان میکنیم. ایشان میفرماید که نمیتوان گفت نسبت اطلاق و تقیید مطلقاً نسبت عدم و ملکه است. در جایی که تقیید ممکن باشد، نسبت عدم و ملکه برقرار است، اما در جایی که تقیید محال باشد، اطلاق ضروری میشود و نسبت نیز سلب و ایجاب خواهد بود. شاید بتوان گفت که تحقیق صاحب منتقی 7 ریشه در همین کلام محقق اصفهانی 7 دارد.
وقتی کلام محقق اصفهانی 7 را بررسی کردیم، بیان شد در مواردی که اطلاق ضروری است، نمیتوان به اصالة الاطلاق تمسک کرد؛ زیرا در چنین مواردی، کاشفیت وجود ندارد. وقتی دست مولا و متکلم بسته است، اطلاق در کلام مما لابد منه است و نمیتوان از آن دلیلی استخراج کرد. این نظریهای است که محقق اصفهانی 7 مطرح کرده و تحقیق صاحب منتقی 7 نیز بر پایهی آن بنا شده است.
محقق خوئی 7 نیز میان مقام ثبوت و اثبات تفاوت قائل میشوند. ایشان معتقدند که اثباتاً نسبت، عدم و ملکه است اما ثبوتاً نسبتِ تضاد برقرار است. به نظر ایشان، در مقام ثبوت، نسبت میان اطلاق و تقیید تضاد است. علاوه بر این، ایشان نزاع را ثبوتی میدانند، نه اثباتی، که این موضوع مورد نقد و مناقشه قرار گرفته است.
نکتهای که میخواهیم به عنوان ملاحظه مطرح کنیم این است که اختلاف برهان، واقع را تغییر نمیدهد. بحث اصلی این است که آیا برهان دور یا داعویة الشیء لنفسه واقع را تغییر میدهد یا خیر؟ به نظر میرسد که واقع، یکی از نسبتهای عدم و ملکه یا سلب و ایجاب را داراست و این امر مستقل از نحوهی استدلال خواهد بود.
بنابراین، نتیجهای که از این مباحث میگیریم این است که اگر تقیید ممکن باشد، اطلاق نیز ممکن خواهد بود و تمسک به اطلاق برای توصلیت مانعی ندارد. اما اگر تقیید محال باشد، اطلاق نیز محال خواهد بود و برای اثبات تعبدیت نیاز به دلیل دیگری داریم. در صورت عدم وجود دلیل دیگر، از طریق اطلاق مقامی، توصلیت را اثبات میکنیم. بدین ترتیب، بحث از توصلیت و اصالة التوصلیة به پایان میرسد و در ادامه باید وجوهی را برای اصالة التعبدیة بررسی کنیم.
نظری ثبت نشده است .