موضوع: تعبدی و توصلی
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۸/۱
شماره جلسه : ۱۸
-
خلاصهی بحث گذشته
-
امتناع ذاتی اخذ قصد قربت در متعلّق امر
-
محذور دور در مقام تصوّر
-
جواب محقّق مشکینی از محذور دور در مقام تصوّر
-
نقد جواب محقّق مشکینی
-
امتناع اخذ قصد امر در مقام انشاء به بیان عرض و معروض
-
دو جواب از این وجه امتناع
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
محقّق مشکینی استحاله در مقام تصور را از راه تغایر موقوف و موقوف علیه حل کرده است با این بیان که مراد از قصد امر که قید متعلق قرار گرفته است طبیعی امر است، یعنی قصد کلّی امر. امری که متوقّف بر متعلّق است شخص امر است. بنابراین تغایر، دور حلّ خواهد شد. اگر مراد از قید، شخص الامر بود، دراین صورت تصور قصد شخص الامر متوقف بر تصور امر است، و لکن تصور قصد طبیعی امر توقفی بر تصور شخص الامر ندارد. مرحوم مشکینی سپس تشبیهی در مقام میکند و میفرماید مثل اینکه گفته شود «کلّ خبری صادقٌ»، یعنی هر خبر من صادق است. در اینصورت آیا این خبر شامل خودش نیز میشود؟
برای جواب از این دلیل باید حقیقت حکم را بررسی کنیم. اما قبل از آن، جواب دیگری در اینجا میتوان داد و آن بطلان قیاس تشریع به تکوین است که مرحوم امام در قسمتهای مختلفی از اصول این مطلب را بیان کردهاند. در اینجا نیز تشریع به تکوین قیاس شده است و گفته شده همان طوری که در تکوین، معروض باید قبل از عرض باشد در تشریع هم متعلق باید قبل از حکم باشد. قول حقّ این است که اصلاً این قیاس باطل است. تشریع در امور اعتباری است و امور اعتباری را نمیتوان به امور تکوینی قیاس کرد. قوام حکم به اعتبار معتبِر است و لذا تقدم و تاخر در آن معنا ندارد.
اما اینکه گفته شده است حکم از قبیل اعراض است، در باب حقیقت حکم میگوییم دو مبنای معروف وجود دارد. بعضی حقیقت حکم را حبّ و بغض قرار دادهاند. بعضی دیگر مثل قدماء حقیقت حکم را نفس خطاب شارع قرار دادهاند.[2] امروزه در السنهی محقّقین هیچ کدام از این دو مبنا جایگاهی ندارد. یک مبنا این است که حکم همان اراده است،[3] لکن اینجا نیز دو قول وجود دارد: عدهای میگویند مقصود از اراده همان نفس اراده است و عدهای دیگر، مثل محقق عراقی قائلند مراد ارادهی مبرزه است.[4] سابقاً در بحث از مبانی انشاء گفتیم که بین ارادهی مبرزه و اعتبار علی ذمّة المکّف در فرضی که ابراز شود – همانطور که محقّق خوئی قائل است[5] – فرقی وجود ندارد و اینها یک معنا دارند.
اگر حقیقت حکم عبارت از ارادهی مبرزه باشد، اراده و عرض در دو چیز با هم مشترک میباشند. همان طور که عرض از امور واقعی است اراده هم از امور واقعی است؛ زیرا اراده یک امر نفسانی است. امور واقعی نیز یا جوهرند و یا عرض. اما جهت مشترک دیگر میان اراده و عرض این است که اراده هم مثل عرض، در وجود نیاز به موضوع دارد. پس باید برای اراده متعلّقی در نظر گرفت و آن متعلّق به منزلهی موضوع اراده قرار میگیرد. نفس، ظرف برای اراده است ولی اراده عارض بر متعلّق اراده میشود. اما اینکه متعلّق اراده چیست، میگوییم اگر آن متعلق را خارج قرار دهید، استحاله تثبیت میشود به این صورت که مولا صلاة خارجی را با قصد امر اراده کرده است و متعلّق با قیود و شرایطش همگی واقع خارجی در نظر گرفته میشود. در این صورت دور لازم میآید. اما اگر متعلق اراده را صلاة در ذهن مولا قرار دادیم، یعنی صلاة تصوری، در این صورت محذور دور مرتفع خواهد شد. پس متعلق ارده صلاة ذهنی به عنوان مرآت برای خارج است. لذا قصد امر به عنوان قید متعلق، ذهنی خواهد شد.
اما اینکه گفتیم اگر متعلق اراده وجود خارجی نباشد بلکه وجود ذهنی باشد دور مرتفع خواهد شد به این بیان که ما یک معلوم بالذات داریم و یک معلوم بالعرض. در «زیدٌ قائمٌ»، معلوم بالذات همان صورت ذهنی این قضیه است و قیام خارجی زید معلوم بالعرض است. در اراده نیز همینطور است، یعنی یک مراد بالذات داریم و یک مراد بالعرض. وقتی شارع میخواهد صلاة با قصد امر را متعلق قرار دهد، مراد بالذات او همان است که در ذهن اوست و مراد بالعرضش عالم خارج میباشد. محذور دور در صورتی است که مراد بالعرض را در نظر بگیریم اما در مراد بالذات هیچ محذوری نخواهد بود.
[1]. محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایة الأصول (حواشي المشکيني)، ابوالحسن مشکینی اردبیلی (تهران: اسلامیه، 1372)، ج 1، 107.
[2]. محمد بن مکی شهید اول، القواعد و الفوائد في الفقه و الأصول و العربیة (قم: مکتبة المفید، بیتا)، ج 1، 39.
[3]. محمد کاظم آخوند خراسانی، فوائد الاُصول (تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي. مؤسسة الطبع و النشر، 1407)، 129-30.
[4]. ضیاء الدین عراقی، نهایة الأفکار (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1417)، ج 3، 12.
[5]. ابوالقاسم خویی، مصباح الاصول (قم: موسسه احياء آثار الامام الخویی، 1422)، ج 3، 77.
- ———. کفایة الأصول (حواشي المشکيني). ابوالحسن مشکینی اردبیلی. 2 ج. تهران: اسلامیه، 1372.
- خویی، ابوالقاسم. مصباح الاصول. قم: موسسه احياء آثار الامام الخویی، 1422.
- شهید اول، محمد بن مکی. القواعد و الفوائد في الفقه و الأصول و العربیة. 2 ج. قم: مکتبة المفید، بیتا.
- عراقی، ضیاء الدین. نهایة الأفکار. 4 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1417.
نظری ثبت نشده است .