موضوع: تعبدی و توصلی
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۱۰/۱۸
شماره جلسه : ۵۴
-
خلاصهی بحث گذشته
-
نتیجهی بحث در تصحیح اخذ قصد امر به واسطهی تعدد امر
-
مقدمه سوم: امکان قصد قربت به معانی دیگر
-
نظر مرحوم آخوند
-
اشکال بر کلام مرحوم آخوند
-
توجیه کلام ایشان
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
نتیجه بحث در تصحیح اخذ قصد امر به واسطهی تعدد امر اینکه به نظر ما این مطلب امر ممکنی است، همان طور که اخذ قصد امر در متعلق امر اول نیز ممکن است. یک گروه مثل مرحوم آخوند 7 معتقدند اخذ قصد امر در امر دوم نیز ممکن نیست. اما تذکر دوبارهی این نکته لازم است که کلام آخوند در باب استقلال عقل به دو صورت معنا شده است: یک معنا همان حکم عقل در باب اقل و اکثر ارتباطی است که در این باب، مشهور قائل به برائت شدهاند ولی مرحوم آخوند 7 حکم به احتیاط کرده است. احتمال دوم این است که استقلال عقل کاری به اشتغال و احتیاط در دَوَران امر بین اقل و اکثر ارتباطی ندارد، بلکه عقل بنا بر لزوم حصول غرض حکم میکند که فعل را باید به نحوی اتیان کرد که غرض مولی تحصیل شود. پس بنا بر احتمال دوم، حکم عقل لزوم حصول غرض است. مثلاً مکلف نماز را خوانده است و لکن نمیداند که آیا غرض مولا با این نماز تحصیل شده است یا خیر، عقل میگوید باید نماز را به نحوی امتثال کرد که غرض مولا با آن محقق شود. اینجا ربطی به باب اقل و اکثر ندارد، بلکه مسئلهی لزوم حصول غرض مولاست. لذا مرحوم آخوند فرموده است:
لاستقلال العقل مع عدم حصول غرض الآمر بمجرد موافقة الأمر بوجوب الموافقة على نحو يحصل به غرضه فيسقط أمره.[1]
ایشان در جواب از این سوال میفرماید:
هذا كله إذا كان التقرب المعتبر في العبادة بمعنى قصد الامتثال.
و أما إذا كان بمعنى الإتيان بالفعل بداعي حسنه أو كونه ذا مصلحة [أو له تعالى][2] فاعتباره في متعلق الأمر و إن كان بمكان من الإمكان إلا أنه غير معتبر فيه قطعا لكفاية الاقتصار على قصد الامتثال الذي عرفت عدم إمكان أخذه فيه بداهة.
تأمل فيما ذكرناه في المقام تعرف حقيقة المرام كيلا تقع فيما وقع فيه من الاشتباه بعض الأعلام.[3]
بعضی از محشین کفایه در توجیه کلام ایشان گفتهاند اگر دواعی دیگر در متعلق اخذ شوند، وجوب آنها از دو حال خارج نیستند: 1- یا واجب هستند تعییناً؛ 2- یا واجب هستند تخییراً. اگر این دواعی به نحو واجب تعیینی در مأمورٌ به اخذ شوند، لازم میآید که اگر مکلف عمل را به قصد امر انجام دهد، فعل او باطل باشد و حال آنکه اتفاق داریم که این فعل صحیح است. اما اگر این دواعی به نحو تخییری در مأمورٌ به اخذ شوند، باز هم معقول نیست؛ زیرا در واجب تخییری، چه به نحو تخییر عقلی باشد یا شرعی، لازم است که شارع تمکن از اخذ تمام اطراف واجب در متعلق داشته باشد و حال آنکه برای شارع ممکن نیست یک طرف، یعنی قصد امر را در متعلق اخذ کند. محقق مشکینی در بیان این توجیه میفرماید:
قوله (إلاّ أنه غير معتبر فيه قطعا) إلى آخره لأنّ كلّ واحد من الأمور المذكورة إمّا أن يعتبر تعيينا فهو باطل للعلم بكفاية الاقتصار على قصد الامتثال أو يعتبر تخييرا بينه و بين قصد الامتثال فيعود المحذوران من الدّور و سلب القدرة لعدم الفرق بين كونه مأخوذا تعيينا و تخييرا أقول لو كان التخيير شرعيّا لزم المحذوران و كذا لو كان عقليّا و فرض الإطلاق نظريّا أمّا إذا كان طبيعيّا فلا يلزم الدّور و أمّا سلب القدرة فلا يلزم بالنسبة إلى تمام وجودات الطبيعي نعم يكون بعض وجوداته غير مقدور فحينئذ يتوجّه الأمر إلى المقدور مع أنّ الإجماع على الصحة إذا أتى بقصد الامتثال ينافيه إلاّ أن يقال إنّ غير المأمور به قام مقامه إلاّ أنّه أيضا مخالف له فحينئذ يقطع بعدم اعتباره مطلقا و لمّا كان المحذور عنده سلب القدرة أطلق القول بعدم اعتبار واحد من الأمور المتقدّمة.[5]
[2]. سقطت من «أ».
[3]. همان، 144-145.
[4]. اتیان فعل برای خدا غیر از امتثال به قصد امر است.
منابع
- آخوند خراسانی، محمد کاظم. کفایة الأصول. 3 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1430.
- ———. کفایة الأصول (حواشي المشکيني). ابوالحسن مشکینی اردبیلی. 2 ج. تهران: اسلامیه، 1372.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
نتیجه بحث در تصحیح اخذ قصد امر به واسطهی تعدد امر اینکه به نظر ما این مطلب امر ممکنی است، همان طور که اخذ قصد امر در متعلق امر اول نیز ممکن است. یک گروه مثل مرحوم آخوند 7 معتقدند اخذ قصد امر در امر دوم نیز ممکن نیست. اما تذکر دوبارهی این نکته لازم است که کلام آخوند در باب استقلال عقل به دو صورت معنا شده است: یک معنا همان حکم عقل در باب اقل و اکثر ارتباطی است که در این باب، مشهور قائل به برائت شدهاند ولی مرحوم آخوند 7 حکم به احتیاط کرده است. احتمال دوم این است که استقلال عقل کاری به اشتغال و احتیاط در دَوَران امر بین اقل و اکثر ارتباطی ندارد، بلکه عقل بنا بر لزوم حصول غرض حکم میکند که فعل را باید به نحوی اتیان کرد که غرض مولی تحصیل شود. پس بنا بر احتمال دوم، حکم عقل لزوم حصول غرض است. مثلاً مکلف نماز را خوانده است و لکن نمیداند که آیا غرض مولا با این نماز تحصیل شده است یا خیر، عقل میگوید باید نماز را به نحوی امتثال کرد که غرض مولا با آن محقق شود. اینجا ربطی به باب اقل و اکثر ندارد، بلکه مسئلهی لزوم حصول غرض مولاست. لذا مرحوم آخوند فرموده است:
لاستقلال العقل مع عدم حصول غرض الآمر بمجرد موافقة الأمر بوجوب الموافقة على نحو يحصل به غرضه فيسقط أمره.[1]
متعلق امر ممکن و معتبر است؟
ایشان در جواب از این سوال میفرماید:
هذا كله إذا كان التقرب المعتبر في العبادة بمعنى قصد الامتثال.
و أما إذا كان بمعنى الإتيان بالفعل بداعي حسنه أو كونه ذا مصلحة [أو له تعالى][2] فاعتباره في متعلق الأمر و إن كان بمكان من الإمكان إلا أنه غير معتبر فيه قطعا لكفاية الاقتصار على قصد الامتثال الذي عرفت عدم إمكان أخذه فيه بداهة.
تأمل فيما ذكرناه في المقام تعرف حقيقة المرام كيلا تقع فيما وقع فيه من الاشتباه بعض الأعلام.[3]
بعضی از محشین کفایه در توجیه کلام ایشان گفتهاند اگر دواعی دیگر در متعلق اخذ شوند، وجوب آنها از دو حال خارج نیستند: 1- یا واجب هستند تعییناً؛ 2- یا واجب هستند تخییراً. اگر این دواعی به نحو واجب تعیینی در مأمورٌ به اخذ شوند، لازم میآید که اگر مکلف عمل را به قصد امر انجام دهد، فعل او باطل باشد و حال آنکه اتفاق داریم که این فعل صحیح است. اما اگر این دواعی به نحو تخییری در مأمورٌ به اخذ شوند، باز هم معقول نیست؛ زیرا در واجب تخییری، چه به نحو تخییر عقلی باشد یا شرعی، لازم است که شارع تمکن از اخذ تمام اطراف واجب در متعلق داشته باشد و حال آنکه برای شارع ممکن نیست یک طرف، یعنی قصد امر را در متعلق اخذ کند. محقق مشکینی در بیان این توجیه میفرماید:
قوله (إلاّ أنه غير معتبر فيه قطعا) إلى آخره لأنّ كلّ واحد من الأمور المذكورة إمّا أن يعتبر تعيينا فهو باطل للعلم بكفاية الاقتصار على قصد الامتثال أو يعتبر تخييرا بينه و بين قصد الامتثال فيعود المحذوران من الدّور و سلب القدرة لعدم الفرق بين كونه مأخوذا تعيينا و تخييرا أقول لو كان التخيير شرعيّا لزم المحذوران و كذا لو كان عقليّا و فرض الإطلاق نظريّا أمّا إذا كان طبيعيّا فلا يلزم الدّور و أمّا سلب القدرة فلا يلزم بالنسبة إلى تمام وجودات الطبيعي نعم يكون بعض وجوداته غير مقدور فحينئذ يتوجّه الأمر إلى المقدور مع أنّ الإجماع على الصحة إذا أتى بقصد الامتثال ينافيه إلاّ أن يقال إنّ غير المأمور به قام مقامه إلاّ أنّه أيضا مخالف له فحينئذ يقطع بعدم اعتباره مطلقا و لمّا كان المحذور عنده سلب القدرة أطلق القول بعدم اعتبار واحد من الأمور المتقدّمة.[5]
[2]. سقطت من «أ».
[3]. همان، 144-145.
[4]. اتیان فعل برای خدا غیر از امتثال به قصد امر است.
منابع
- آخوند خراسانی، محمد کاظم. کفایة الأصول. 3 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1430.
- ———. کفایة الأصول (حواشي المشکيني). ابوالحسن مشکینی اردبیلی. 2 ج. تهران: اسلامیه، 1372.
نظری ثبت نشده است .