موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 26)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۶/۲۵
شماره جلسه : ۵
-
خلاصه بحث گذشته
-
دلیل سوم بر إجزاء: قاعده «لاحرج»
-
دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
-
ارزیابی دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
-
دلیل چهارم
-
تقریب والد معظَّم(قدس سره) از دلیل چهارم و ارزیابی آن
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در مورد کسی است که بعد از اتمام اعمال مؤونه عود به وطنش تلف بشود؛ یعنی از ابتدا این مؤونه را داشته اما حالا که اعمالش تمام شد این مؤونه یا رجوع به کفایتش تلف میشود. گفته شد مرحوم سید قائل به اجزاء است برخلاف امام خمینی(قدس سره) که قائل به عدم اجزاء است. برای اجزاء مجموعاً میتوان پنج دلیل ذکر کرد که تاکنون دو دلیل ذکر شده و مورد بررسی قرار دادیم.دلیل سوم بر إجزاء: قاعده «لاحرج»
1. مدرک اعتبار وجود نفقه عود به وطن و وجود رجوع به کفایت، قاعده «لاحرج» است؛ یعنی نمیشود که شارع بگوید: اگر تا مکه پول داشتی باید بروی اما برای برگشت اگر پول نداری و به حرج میافتی اشکالی ندارد به حرج بیفت! «لاحرج» میگوید چنین حجی واجب نیست. پس دلیل بر اینکه نفقه عود و ایاب إلی الوطن لازم و جزء استطاعت است «لاحرج» است.
2. «لاحرج» یک قاعدة امتنانی است؛ یعنی این یک امتنانی است که خداوند متعال برای امت مسلمان قرار داده است.
3. حال این کسی که نفقه عود به وطن را داشته، الآن حج میرود و حجّش که تمام شد وقتی نفقه عود به وطنش تلف میشود یا به سرقت میرود، اگر بخواهیم بگوئیم این حج حجة الاسلام نیست این امتنانی نبوده و عنوان امتنان را ندارد.
نتیجه آن که؛ چنین حجّی حجّة الاسلام بوده و مُجزی میباشد.
محقق خویی(قدس سره) نیز طبق این قاعده اجزاء را (که مرحوم سید در متن عروه فرمود) میپذیرد. بنابراین حال که نفقه عود را داشته و وقتی حج را تمام میکند نفقه عودش تلف میشود، اگر بگوئیم این حج واجب نیست خلاف امتنان است؛ زیرا این همه زحمت کشیده تا مکه آمده، حالا الآن میگوئیم حجات واجب نیست این خلاف امتنان است.
دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
همین مسئله «لاحرج» در باب رجوع به کفایت نیز مطرح میشود. ایشان در اینجا نیز میفرماید: هر جا اجرای قاعده «لاحرج» برخلاف امتنان باشد، ما «لاحرج» را جاری نمیکنیم. به عنوان مثال؛ اگر کسی غسلی گرفت یا وضو گرفت از باب حرج برایش واجب نبوده، اما این عالم به این نبوده است، مثلاً اینقدر راه رفت تا آب پیدا کرد و برای وضو یا غسل آب پیدا کرد، وضو گرفت غسل انجام داد و نمازش را خواند و بعد به او گفتند که این حرجی بوده و لازم نبوده که این کار را انجام بدهی، مرحوم خوئی میفرماید: فتوای ما این است که «لاحرج» اینجا نمیتواند وجوب را بردارد؛ چون خلاف امتنان است؛ یعنی «لاحرج» نمیتواند بگوید این باطل بوده؛ چون اگر بخواهد بگوید این باطل بوده برخلاف امتنان میشود.
زیرا شخصی که جاهل بوده که «لاحرج» وجوب را برداشته و از اول نمیدانسته واجب نبوده (چون قاعده «لاحرج» میآید اصلاً واجب نیست که این همه راه برود آب پیدا کند)، رفت و آب پیدا کرد وضو یا غسل گرفت بعد فهمید که از اول واجب نبوده، در اینجا «لاحرج» جریان پیدا نمیکند؛ زیرا این خلاف امتنان است.[1]
دلیل محقق خویی(قدس سره) و جمع زیادی بر اینکه پول رجوع به وطن و کفایت جزء استطاعت است قاعده «لاحرج» میباشد، به این بیان کسی که الآن پول رفتن به حج را دارد ولی پول برگشتن ندارد، یا پول برگشتن دارد ولی رجوع به کفایت را ندارد اگر شارع بخواهد بگوید: «یجب علیک الحج فی هذه السنة هذا حکمٌ حرجیٌ» و «لاحرج» این وجوب را برمیدارد. بنابراین «لاحرج» میگوید: شرط وجوب حج نیست، پس استطاعت هم نیست، پس وجوب حج هم نیست.
در ما نحن فیه که شخص حجّش را انجام میدهد و تمام میشود، الآن که حج تمام شد پولش را دزد میزند، مرحوم خوئی میفرماید: در اینجا «لاحرج» جاری نمیشود؛ زیرا «لاحرج قاعدةٌ امتنانیة». به بیان دیگر ایشان میفرماید» چون دلیل اعتبار نفقه عود به وطن قاعده «لاحرج» است، هر جا امتنان باشد این دلیل میآید و هر جا امتنان نباشد این دلیل نمیآید. الآن اگر شارع به این شخص میگوید: تو پول رجوع به وطن نداری پس «لاحرج» بگوید این حج بر تو واجب نبوده است، این خلاف امتنان است پس قاعده «لاحرج» جاری نمیشود.
ارزیابی دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
بنابراین در اینجا نمیتوان گفت چون برخلاف امتنان هست قاعده «لاحرج» جریان پیدا نمیکند. بله، اصل قاعده امتنانی است ولی منافات ندارد جایی هم که خلاف امتنان است باز قاعده «لاحرج» جریان پیدا کند مگر اینکه مرحوم خوئی بگویند امتنان در اینجا علت است ولی اثبات این مطلب بسیار مشکل است.
عنوان عزیمت یعنی این از اول نه خطاب دارد و نه ملاک. لذا وقتی میگویند روزه حرجی باطل است یعنی نه خطاب داشته و نه ملاک. البته مشهور از یک طرف قائل به امتناناند و از یک طرف قائل به عزیمتاند، یک عده هم فقط به خاطر امتنان قائل به رخصت شدند، اما انحصار به اینها ندارد.
نکته دیگر آن که مبنای بیشتر فقها آن است که میگویند حرج شخصی مراد است. ما در رساله «لاحرج» گفتیم: خیر، ادلهای که ما داریم هم حرج شخصی را میگیرد و هم حرج نوعی را. حال مسئله را روی حرج شخصی میآوریم که متیقن است. الآن وقتی برای این شخص حرجی است میگویند: «اذا کان الصوم حرجیاً علی هذا الشخص»، یک شخصی با خصوصیات و توانی که دارد، مثلاً دختری با توانی که دارد تازه به بلوغ رسیده به او بگوئیم روزه بگیر این برایش حرجی است و میشود حرج شخصی. وقتی حرج شد، یک مبنا این است که حرج شخصی است این از یک طرف. از طرف دیگر میگویند قاعده «لاحرج»، عزیمت است؛ یعنی «لاحرج» علاوه بر اینکه این وجوب را برمیدارد، ملاکش را نیز برمیدارد؛ یعنی حتی به عنوان استحباب هم نمیتوانیم بگوئیم واقع شده است.
بنابراین وقتی ایشان از یک طرف میگوید: «لاحرج» شخصی است و از طرف دیگر مسئله عزیمت در کار است، چطور در اینجا میفرمائید این وضو و غسل صحیح است؟! یعنی این شخص وضو و غسلی را انجام داده که خطاب و امر نداشته است (ممکن است محبوبیت ذاتی استحبابش را درست کند یا اگر محبوبیتش باقی بماند ملاک استحباب را درست میکند)، در حالی که در اینجا میخواهیم امتثال را درست کرده و بگوئیم این شخص اگرچه در ماه رمضان روزه حرجی گرفت هم درست است.
به بیان دیگر، ایشان معتقد است برای کشف ملاک هیچ راهی غیر از وجود خطاب و امر نداریم، اگر یک جایی امر از بین رفت ما هیچ راهی برای کشف ملاک نداریم. لذا این فتوا بسیار عجیب است. البته باید حتماً به منهاج الصالحین (کتاب فتوایی) ایشان مراجعه کنید تا ببینید ایشان راجع به وضو و غسل حرجی که شخص جاهل به عدم الوجوب است همین فتوا را میدهند یا فقط در کتاب استدلالیشان این مطلب را فرمودند.
تا اینجا سه دلیل برای اجزاء خواندیم که هر سه دلیل مورد مناقشه قرار گرفت.
دلیل چهارم
تقریب والد معظَّم(قدس سره) از دلیل چهارم و ارزیابی آن
[1] ـ «و لا تعتبر مئونة العود في الاستطاعة، و لذا لو كان له مئونة الذهاب إلى مكّة فقط و تمكن من البقاء فيها بلاحرج وجب عليه الحجّ فلا أثر لتلف المال للعود كما لا أثر لتلف ما به الكفاية في وطنه، و إنما اعتبرنا مئونة الإياب لأجل الحرج في البقاء في مكّة و عدم عوده إلى وطنه، و هكذا بالنسبة إلى الرجوع إلى ما به الكفاية فإنه لم يدل دليل على اعتباره، و إنما التزمنا بذلك لنفي الحرج و لا يجري في المقام لأنه خلاف الامتنان، إذ لا امتنان في الحكم بالفساد بعد إتيان الأعمال، كما هو الحال في موارد الوضوء أو الغسل الحرجي، فإنه إذا توضأ أو اغتسل ثمّ علم بأن وضوءه أو غسله لم يكن واجباً لكونه حرجياً لا نحكم بفساد الوضوء أو الغسل، لأنّ الحكم بفساده خلاف الامتنان و حديث نفي الحرج إنما يجري في مورد الامتنان كرفع الوجوب و الإلزام، و لا امتنان في الحكم بالفساد بعد إتيان الأعمال.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج26، ص 112-113.
[2] ـ «بَابُ أَنَّ مَنْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْحَجُّ فَمَاتَ بَعْدَ الْإِحْرَامِ وَ دُخُولِ الْحَرَمِ أَجْزَأَ عَنْهُ وَ إِنْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِكَ وَجَبَ أَنْ تُقْضَى عَنْهُ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ مِنْ أَصْلِ الْمَالِ وَ لَا يَجِبُ قَضَاءُ التَّطَوُّعِ.» وسائل الشيعة، ج11، ص 68، باب 26.
[3] ـ «ثمّ إن المصنف (قدس سره) قرب الإجزاء في المقام بما ورد فيمن مات بعد الإحرام و دخول الحرم أنه يجزئه عن حجّة الإسلام. و لكن لم يظهر لنا وجه التقريب و التأييد لأن تلك الأدلة دلت على إجزاء الجزء و البعض عن الكل، و محل الكلام هو الإتيان بتمام الأعمال و لكن انكشف عدم الاستطاعة. و بعبارة اخرى: مورد تلك الروايات إتيان بعض الأعمال و اجزائه عن الكل، و المفروض في المقام هو الإتيان بجميع الأعمال و لكن البحث عن إجزاء غير الواجب عن الواجب، فالمورد مختلف فلا وجه للتقريب.» موسوعة الإمام الخوئي؛ ج26، ص: 113.
[4] ـ العروة الوثقى (المحشى)، ج4، ص: 391.
[5] ـ «ثالثها ما افاده السيد في العروة من انه يقرب الاجزاء ما ورد من ان من مات بعد الإحرام و دخول الحرم أجزأه عن حجة الإسلام وجه التقريب ان الموت المفروض في الرواية مستلزم لزوال الاستطاعة البدنية و الاستطاعة المالية أيضا اما الأول فواضح و اما الثاني فللانتقال إلى الورثة فإذا كان زوال الاستطاعتين غير قادح في الاجزاء فزوال خصوص الاستطاعة المالية بطريق اولى لا يكون قادحا فيه كما لا يخفى.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج1، ص: 162-163.
نظری ثبت نشده است .