موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 26)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۱۲/۱۲
شماره جلسه : ۹۴
-
خلاصه بحث گذشته
-
دلیل دوم مشهور بر تقدم اصاله عدم الزیاده
-
دیدگاه مرحوم شاهرودی
-
دیدگاه سوم: تقدم ناقل اضبط
-
جمعبندی بحث
-
ادامه دیدگاه مرحوم شاهرودی
-
دیدگاه برگزیده
-
دیدگاه برگزیده درباره روایت ابوالربیع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
در جلسه گذشته اشاره شد که مشهور اصل عدم زیاده را بر اصل عدم نقیصه ترجیح میدهند. یک دلیل مهم این بود که اینها را به اصالة عدم الغفلة برمیگردانند و میگویند غفلت در زیاده اهون است از غفلت در نقیصه.دلیل دوم مشهور بر تقدم اصاله عدم الزیاده
به بیان دیگر، زیاده تصریح در زیاده است اما نقیصه ظهور در نقیصه است. راوی در اینجا تصریح کرده میشود نص، آنجا که احتمال میدهیم کلمهای را کم کرده میشود اطلاق، یعنی اطلاقش این است که نقیصهای ندارد، اما این نص در این است که زیاده ندارد؛ یعنی این عین کلام امام بوده و راوی نقل کرده است. بنابراین اطلاق ظهور در این دارد که اینجا نقصی وجود ندارد؛ یعنی ما بگوئیم این کلمه اضافه در آن نقل نیامده، آیا میتوانیم بگوئیم در آن نقل ناقل کم آورده، اصل عدم نقیصه است، اطلاق این است که نقصانی نیست اینجا نص میگوید زیادهای نیست و آنجا اطلاق میگوید نقیصهای وجود ندارد و نص بر اطلاق مقدم است.
دیدگاه مرحوم شاهرودی
دیدگاه سوم: تقدم ناقل اضبط
از کلمات امام خمینی(قده) در کتابهای مختلف نقل میشود که ایشان هم نظریه مشهور را، یا از اصل قبول ندارد و یا به نحو موجبه جزئیه قبول دارد. بعضیها شاید خود ما هم در بعضی از بحثهای گذشته این را گفتیم که در بعضی از موارد اصالة عدم الزیاده بر اصالة عدم النقیصه ترجیح دارد، لذا نمیتوان همه جا یک عنوان کلی گفت.
جمعبندی بحث
البته اینها قول نادری است که بگوئیم اصل عدم زیاده یک اصل تعبدی عقلائی است، مثل اینکه در باب اصالة الحقیقة هم یک عده میگویند که ما نمیگوئیم به اصالة الظهور برگردد، عقلا جاری میکنند؛ یعنی بگوئیم عقلا اینجا هم این اصل را جاری میکنند، ولی آنچه از همه اینها مهمتر است فرمایش مرحوم شاهرودی است؛ یعنی واقعاً ما نمیتوانیم این را به عنوان یک اصل عقلائی چه تعبدی و چه مع العله بپذیریم و بگوئیم همه جا احتمال غفلت در زیاده ضعیفتر از احتمال غفلت در نقیصه است، همه جا مسئله نص و ظاهر وجود دارد، بلکه یک جایی برای آن نقیصه هم ممکن است یک مرجحی باشد.
ادامه دیدگاه مرحوم شاهرودی
دیدگاه برگزیده
در اینجا باید سراغ قواعد علم اجمالی برویم و روی قواعد علم اجمالی باید جلو بیائیم. قبلاً در بعضی از بحثها در کتاب البیع چند جا بحث تعارض را مطرح میکردیم و میگفتیم «تعارضا تساقطا»، یک اصل عدم زیاده داریم با یک اصل عدم النقیصه تعارض و تساقط میکند، حتی قبلاً در بعضی از بحثها یک مبنایی داشتیم که اصالة عدم الزیاده دائماً مبتلای به معارض است و با اصالة عدم النقیصه تعارض میکنند تعارضا تساقطا. آیا اگر در دو نقل ما تعارض را پذیرفتیم این تعارض این دو اصل جریان دارد؟
در همین بحث در نقل مشایخ ثلاث(قده) رجوع به کفایت نیامده، اما در نقل شیخ مفید(قده) رجوع به کفایت آمده است، بعد میگوئیم چون اینها روایت واحده است و اختلاف در نسخ است، در اختلاف در نسخ تعارض وجود ندارد و اصلاً نمیشود قواعد باب تعارض را جاری کرد، ولی آیا در خود این نقل مفید، میگوئیم ما شک میکنیم اگر این اضافه نبود نقصانی در کلام بود یا نه، اصل عدم نقیصه است، حال که این اضافه هم آمده این اضافه آیا زائد است، اصل عدم زیاده است؟
در خود این کلام واحد نمیتوانیم بگوئیم این دو اصل با هم تعارض میکنند؛ یعنی در خود این نقل واحد (نمیآئیم بین النقلین، که ما میگوئیم بین النقلین بین النسختین است و بین النسختین تعارض نیست)، مثل اینکه جاهای زیادی میگوئیم در این مورد بین استصحاب و برائت تعارض است، بین اصل حکمی و موضوعی تعارض است، ما در همین نقل بگوئیم اگر این اضافه نبود نقیصهای بود، میگوئیم اصل عدم نقیصه است. لذا در خود این نقل تعارض را بپذیریم و بگوئیم در هر جا شما اصل عدم زیاده را بخواهید بیاورید یک اصل عدم نقیصه هم وجود دارد؛ یعنی مبنای ما این است که اصالة عدم الزیادة همیشه با اصالة عدم النقیصه تعارض دارد ولو فی نقلٍ واحد، لذا باید این را کنار بگذارید.
بنابراین ما یا مبنای مرحوم شاهرودی را میگوئیم که اینها «اصول ظنیةٌ استحسانیةٌ لا دلیل علیها»، اشکال این دیدگاه فقط این است که بالأخره در محاورات عقلا این اصل عدم زیاده را خیلی جاری میکنند، شارع هم که ردعی از این روش عقلایی نکرده، پس ما دلیل بر آن داریم و نمیتوانیم بگوئیم معتبر نیست. لذا یک جایی متکلمی صحبتی میکند آنجا اصل عدم زیاده را جاری میکند، ولی در روایتی که برای ما الآن مکتوب آمده و احتمال میدهیم که این کلمه را دیگری اضافه کرده باشد (یعنی اصلش نبوده و بعد اضافه شده)، در همینجا اصالة عدم الزیاده با اصالة عدم النقیصه مبتلا به تعارض میشوند.
لذا نتیجه نهایی آن است که ما یا مبنای مرحوم شاهرودی را میپذیریم (که بگوئیم اینها اصولٌ استحسانیة)، یا اگر از این مطلب تنزل کنیم اصل عدم زیاده با اصل عدم نقیصه دائماً با هم تعارض دارد.
مبنای برخی از بزرگان این است که این اصول لفظیه جایی است که برای شما اطمینان بیاورد؛ یعنی میگویند اصالة الحقیقة، اصالة الظهور، اصالة عدم القرینة، تمام اینها اصول لفظیه در جایی معتبر است که شما اطمینان داشته باشید، اطمینان به ظهور، اطمینان به اطلاق، اطمینان به عموم، اینجا هم عقلا میگویند اصل عدم الزیاده را جاری کنید. اشکال این فرمایش این است که ما نیاز به عقلا نداریم، اگر اطمینان دارد که زیاده ندارد کافی است، باز به این برمیگردد که خود این اصول فی نفسه موقعیتی ندارد.
دیدگاه برگزیده درباره روایت ابوالربیع
[1] ـ «و أما بناء على كونهما رواية واحدة و اختلفت النسخة فبعد تسليم عدم كون النسخة الثانية مرسلة (بدعوى) أن المفيد (ره) انما ذكر الحديث الذي ذكره الآخرون بالإسناد و هو (ره) حذف الاسناد فهي في الحقيقة مسندة نقول: إنه لا يمكن الاستدلال به على اعتباره إذا المفروض اختلاف النسخ و عدم العلم بصحة إحداهما بالخصوص. و ترجيح احتمال النقيصة على احتمال الزيادة- كما هو دأب أهل الدراية نظرا إلى أن الغالب هو النقصان دون الزيادة. أو إلى أن الناقص مقرر و الزائد ناقل- غير صحيح إذا المرجح لا بد من كونه حجة عند الشارع، و هذه المرجحات ليست إلا اعتبارات و استحسانات فلا عبرة بها.» كتاب الحج (للشاهرودي)؛ ج1، ص: 177.
نظری ثبت نشده است .