موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 26)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۱۱/۷
شماره جلسه : ۷۲
-
خلاصه بحث گذشته
-
دیدگاه فقیهان در مسئله
-
دلیل دیدگاه سوم؛ إجزاء در هر دو فرع
-
دیدگاه صاحب مرتقی(قدس سره)
-
دیدگاه آیتالله سبحانیدام عزّه
-
جمعبندی دیدگاهها
-
ارزیابی ادله دیدگاه سوم
-
اشکال اول
-
اشکال دوم
-
اشکال سوم
-
اشکال چهارم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در دو فرع قسمت دوم مسئله 35 بود که: 1) اگر باذل یک مال غصبی را به مبذول له بدهد تا مبذول له با آن حج انجام بدهد، 2) باذل میگوید: «حُجّ و عَلیّ نفقتُکَ»، به عنوان کلی میگوید: تو حج برو و نفقه تو بر عهده من است، منتهی در مقام اعطاء یک مال غصبی را به مبذول له میدهد. در بحث دیروز این فرع دوم را گفتیم بعد از آنکه حج انجام میدهد باذل مال غصبی را میدهد، اما باید این عبارت را تصحیح کنیم، قبل از حج یعنی قبل از اینکه به حج برود همین باذل در مقام عمل به تعهد خودش همین مال غصبی را میدهد.بنابراین باذل میگوید: «حُجّ و علیّ نفقتُکَ» و در مقام عمل به این تعهدش میگوید: این مال غصبی را بگیر برو؛ یعنی مالی که واقعاً غصبی است حالا مبذول له هم جاهل به غصبیت آن است. پس در فرض اول هیچ تعهدی انشاءً و لفظاً نمیکند و فقط میگوید با این مال حج برو، منتهی این مال غصبی است، اما در فرض دوم بر عهده میگیرد و میگوید: «حجّ و علی نفقتک»، منتهی در مقام عمل به این تعهد یک مال غصبی را به مبذول له میدهد.
دیدگاه فقیهان در مسئله
بنابراین اگر بخواهیم اقوال را دستهبندی کنیم در این دو فرع سه قول وجود دارد:
1. یک قول که بسیاری از فقها قائلاند که هر دو فرضش مجزی از حجة الاسلام نیست.
2. قول دوم که قول مرحوم سید در عروه است تفصیل بین فرع اول و دوم است که در فرع اول قائل به عدم اجزاء است و در فرع دوم قائل به اجزاء است.
3. قول سوم دیدگاه بعضی از معاصرین است که قائل به إجزاء در هر دو فرع هستند.
دلیل دیدگاه سوم؛ إجزاء در هر دو فرع
دیدگاه صاحب مرتقی(قدس سره)
به بیان دیگر؛ صاحب مرتقی(قدس سره) در اینجا فنیتر بحث کرده و میگوید: اینجا دو حکم داریم: 1) «یجب علیک الحجّ»؛ زیرا باذل دارد بذل میکند، 2) «یحرم علیک التصرف»؛ زیرا این مال غصبی است، منتهی چون این جاهل به غصب است، پس «حرمة التصرف لا یکون فعلیاً»، پس این میماند و فقط یک حکم فعلی به نام وجوب حج فعلیت پیدا میکند، لذا وقتی که حجّش را انجام داد و برگشت، به حسب ظاهر به وجوب حج عمل کرده و امتثال نموده است و باید قائل به إجزاء بشویم.
صاحب مرتقی(قدس سره) میگوید: «وجه الوجوب هو تحقق الاستطاعة لأنه یصحّ له التصرف بالمال مع جهله بالغصب»؛ چون جاهل به غصب است تصرف صحیح است، «فالإستیلاء علیه محققٌ کما انه یصدق علیه عرض الحج به»؛ به سبب این بذل و این مال غصبی که میدهد صدق عرض الحج میکند. لذا بعد تشبیه میکنند: «کما یقال أضافنی الیوم بأکل حرام»؛ اگر انسان را مهمان کنند اما میخواهند مال حرامی به او کنند صدق ضیافت اینجا محقق است، «فیجب علیه الحج واقعاً لثبوت موضوعه غایة ما هنا لک دعوی مزاحمة وجوب الحج لحرمة التصرف بالمال و هی تندفع بأن الحرمة غیر فعلیةٍ مع الجعل فلا تزاحم الوجوب»؛ چون این حرمت فعلیت ندارد لذا با وجوب حج مزاحمت ندارد.[1]
دیدگاه آیتالله سبحانیدام عزّه
ایشان میگوید: «لأنها عبارة عن حیازة مالٍ دفعة أو تدریجاً»؛ زیرا استطاعت عرفی این است که انسان دفعةً یا تدریجاً مالی داشته باشد، «یجوز له التصرف فیه شرعاً و قانوناً»؛ که بتواند در آن تصرف کند، «و لا یوجد التصرف فیه أیّ تبعة و لا ضمان علیه و هو صادقٌ فی کلا الموردین»؛ در هر دو مورد الآن این تصرفش در این مال شرعاً جایز است، وقتی شرعی جایز است و ضمانی هم در کار نیست لذا استطاعت عرفیه در اینجا صدق میکند.[2]
جمعبندی دیدگاهها
مدعای کسانی که میگویند این حج صحیح است، آن است که میگویند: اولاً مبذولله جاهل بالغصب است پس تصرفش صحیح است. ثانیاً، (که این در کلمات این دو بزرگوار آمده) در این دو مورد استطاعت عرفیه موجود است و عرف او را مستطیع میداند؛ یعنی عرف میگوید: یک مالی که به حسب ظاهر شرعاً جایز باشد که تو در آن تصرف کنی و با آن حج بروی وجود دارد؛ چون شرعاً جاهل است، شرعاً تصرف برای او جایز است، لذا استطاعت عرفیه نیز در اینجا موجود است.
بنابراین کسانی که قائل به اجزاء در این دو فرض هستند چند مطلب دارند:
1. «الجهل بالغصب موجبٌ لجواز التصرف»،
2. «صدق الاستطاعة عرفاً»،
3. با وجوب حج دلیل و حکم دیگری به نام حرمت تصرف در مال غیر مزاحم نیست.
بله، اگر حرمت تصرف در مال غیر فعلی بود که میگفتیم با وجوب حج تزاحم دارد اما اینجا حرمت تصرف در مال غیر فعلی نیست و وقتی فعلی نشد اینجا وجوب حج بدون مزاحم باقی میماند و وقتی بدون مزاحم باقی ماند وجوب الحج را امتثال میکند، پس امتثالش صحیح است و مجزی از حجة الاسلام است.
ارزیابی ادله دیدگاه سوم
اشکال اول
اولاً روی مبنای مشهور این مطلب درست نیست؛ زیرا مشهور قائلاند به اینکه احکام «مشترکةٌ بین العالم و الجاهل فی مرحلة الفعلیة» و میگویند در مرحله تنجز (که مسئله ثواب و عقاب است) بین علم و جهل فرق وجود دارد، اما کسانی که میگویند احکام بین عالم و جاهل در فعلیّت اشتراک ندارد (که خود صاحب مرتقی هم از همین گروه دوم است)، کلامشان یک نتیجهای دارد، ولی روی مبنای مشهور الآن هم تصرف در مال غیر، فعلیت دارد و هم وجوب الحجش. حال که هم وجوب حج فعلی است و هم حرمت تصرف در مال غیر فعلی است، در اینجا طبق دیدگاه مشهور نمیشود گفت چون مبذولله علم ندارد فعلیت ندارد؛ زیرا روی مبنای مشهور احکام «مشترکةٌ بین العالم و الجاهل فی مرحلة الفعلیة».بنابراین روی مبنای مشهور بر این کلام این اشکال وارد میشود، اما روی مبنای ما و مبنای صاحب منتقی که میگوئیم احکام «مشترکةٌ بین العالم و الجاهل فی مرحلة الانشاء»، اما در مرحله فعلیت احکام مختص به عالم است (که در علم اصول مفصل بحث کردیم که برخلاف نظر مشهور و نظر بسیاری از اصولیین است، البته صاحب منتقی(قدس سره) نیز همین نظری که ما داریم را دارند که میگوئیم احکام «مختصٌ بالعالم لا مشترکةٌ» در مرحله فعلیت بین العالم و الجاهل)، دیگر حرمت تصرف فعلیّت ندارد بر خلاف مسلک مشهور.
مشهور میگویند احکام مشترکة بین التصرف الفعلیه، در بحثهای اصولی این قضیه معروف است که احکام «مشترکة بین العالم و الجاهل»، مشهور در مرحله فعلیت است، اما ما این را قبول نداشته و با این نظر مخالفیم. پس کسانی که میخواهند بگویند اینجا فعلیت ندارد، روی مسلک خودشان فعلیت ندارد ولی روی مسلک مشهور فعلیت دارد، مشهور علم را در مرحله تنجز دخیل میدانند. لذا این استدلال علی المبناست.
اشکال دوم
به بیان دیگر؛ چرا شما در اینجا خلط کرده و میگوئید: چون تصرف جایز است پس عرفاً مستطیع است، بین اینها ملازمه وجود ندارد، تصرف جایز است «لجهله بالغصب»، اما مجرد جواز تصرف ملازمه با استطاعت عرفی ندارد تا اینکه بگوئیم پس عرفاً مستطیع است. در جایی که تصرف واقعاً جایز است استطاعت عرفی هست اما در جایی که تصرف ظاهراً جایز است این با استطاعت عرفی ملازمه ندارد.
اشکال سوم
الآن اگر باذل یک مال غصبی را بدهد، حالا از این جهت چه بگوید با این مال حج برو و چه بگوید: «حُجّ و علیَّ نفقتک»، بالأخره این با مال غیر حج را انجام میدهد، پس این وجوب الحج را شما از کجا آوردید که فعلیت دارد؟ به بیان دیگر، وجوب حج زمانی است که بذل واقعی باشد، اما اینجا بذل واقعی نیست.
اشکال چهارم
بنابراین ما میخواهیم هر دو را ادعا کنیم که اولاً، بین نبود حرمت و استطاعت عرفیه ملازمه نیست، ثانیاً بین نبود ضمان و استطاعت عرفیه ملازمه نیست؛ یعنی نبود این حکم تکلیفی و وضعی بین اینها و استطاعت عرفیه ملازمهای وجود ندارد در حالی که آقایان میگویند چون حرام نیست پس مستطیع است!
حتی اگر تجری را هم حرام به قبح فعلی بدانیم باز هم مسئله اجزاء مطرح نمیشود. ما در آنجا که کسی با یک حکم ظاهری مخالفت کند نمیتوانیم بگوئیم عنوان معصیت را دارد، البته این حرف خیلی آثار دارد. بحث عصیان در جایی است که شما با حکم واقعی مخالفت کنید، اما اگر با این حکم ظاهری مخالفت کردید معلوم نیست عصیان باشد. البته ممکن است عصیان هم بشود چون گاهی اوقات حکم ظاهری با واقعی هم مطابقت دارد. اگر شما یک حکمی را از راه اصول عملیه درست کردید و کسی بیاید با این اصل عملی مخالفت کند، اینها را نمیتوانید بگوئید که موجب عصیان است.
[1] ـ «و وجه الوجوب: هو تحقق الاستطاعة لأنه يصح له التصرف بالمال مع جهله بالغصب، فالاستيلاء عليه محقق. كما أنه يصدق عرض الحج به- كما يقال: «أضافني اليوم بأكل حرام»- فيجب عليه الحج واقعا لثبوت موضوعه. غاية ما هنا لك: دعوى مزاحمة وجوب الحج بحرمة التصرف بالمال، و هي تندفع بأن الحرمة غير فعلية مع الجهل، فلا تزاحم الوجوب. و تفرقة المصنف بين صورتي البذل مخدوشة، لأن عرض الحج لا يتحقق بمجرد إنشاء البذل، بل إنما يتحقق ببذل المال خارجا، و المفروض أن المال المبذول خارجا في الصورتين أنما هو المال المغضوب، فإذا كان ذلك موجبا لعدم تحقق الاستطاعة و عدم تحقق البذل في الصورة الأول فهو كذلك فى الصورة الثانية، و إلا فهو موجب لتحقق موضوع الحج في كلتا الصورتين. و بالجملة: لا فرق من الصورتين في الحكم و قد عرفت تقريب احتمال الوجوب.» المرتقى إلى الفقه الأرقى - كتاب الحج؛ ج1، ص: 129-130.
[2] ـ «و يمكن القول بالصحّة في كلتا الصورتين، لأنّ الاستطاعة أمر عرفي و الظاهر صدقها في كلا الموردين، لأنّها عبارة عن حيازة مال دفعة أو تدريجا، يجوز له التصرّف فيه شرعا و قانونا، و لا يوجد التصرّف فيه أيّ تبعة و لا ضمان عليه، و هو صادق في كلا الموردين، لأنّ جهل المبذول له بكونه مال الغير، صار سببا، لجواز التصرّف فيه، و بالتالي تمكّنه في هذه الحالة من الذهاب إلى الحجّ و إتيان المناسك و العود إلى الوطن، مع استقرار الضمان في المقام على السبب دون المباشر، لقوّة الأوّل و ضعف الثاني في المقام، كما إذا أهدى طعام الغير إلى شخص بصورة انّه مالك الطعام، فانّ الضمان يستقرّ على السبب دون المباشر، فلا يورث تصرّفه في مال الغير أيّ ضمان و تبعة.» الحج في الشريعة الإسلامية الغراء؛ ج1، ص: 246.
[3] ـ سوره آلعمران، آیه 97.
نظری ثبت نشده است .