موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت مساله 26)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۹/۱۰/۱۷
شماره جلسه : ۶۳
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی طائفه اول روایات خاصه؛ إجزاء
-
نکاتی درباره صاحب مصباح الهدی(قدسسره)
-
جمعبندی بحث
-
پنج وجه جمع میان طائفه اول و دوم
-
وجه اول: دیدگاه شیخ طوسی در استبصار
-
مطلب اول
-
مطلب دوم
-
مطلب سوم
-
بررسی دیدگاه شیخ طوسی(قدسسره)
-
قاعده اولیه در مسئله
-
جمعبندی دیدگاه شیخ طوسی(قدسسره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است کسی که حج بذلی را انجام میدهد آیا مجزی از حجة الاسلام است یا خیر؟ گفتیم بر حسب روایات عامه مسلماً از آن اجزاء فهمیده میشود و در مقام دوم باید روایات خاصه را بررسی کنیم و بعداً که بحث از این روایات تمام شد باید مسئله را طبق قاعده بررسی کنیم؛ یعنی با قطع نظر از این روایات، ببینیم قاعده چه اقتضائی دارد؟ آیا اقتضای اجزاء دارد یا عدم اجزاء؟ بنابراین در حقیقت سه مرحله است: 1) روایات عامه، 2) روایات خاصه، 3) بحث علی القاعده.بررسی طائفه اول روایات خاصه؛ إجزاء
در مجمع البحرین میگوید: «أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ»[13]، «اتموا» به این معنا نیست که حج را شروع کردید و تمامش کنید، بلکه میگوید: «أی قوموا بأمورهما و الاتمام القیام بالامر»[4]؛ اصل انجام دادن، لذا تمام را گاهی اوقات به معنای استیفاء بیان کردند. بنابراین کلمه «تامّةٌ» در روایت؛ یا به قرینه خود روایت که سؤال از اجزاء است حمل بر اجزاء میکنیم یا به قرینه لغوی که اصلاً معنای لغوی «تمام» یعنی اجزاء؛ یعنی آنکه نیاز به اعاده ندارد.
از طایفه اول از روایات خاصه، دو روایت خواندیم که دلالت بر اجزا دارد که یکی صحیحه معاویة بن عمار است و دیگری صحیحه جمیل بن دراج[5]. در صحیحه جمیل عبارت: «یجزی عنهما» آمده که گفتیم مرحوم خوئی چند احتمال دادند، صاحب وسائل سه احتمال داده است و ما نیز یک احتمالی را ذکر کردیم.
مرحوم حاج شیخ محمد تقی آملی در کتاب مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی احتمالاتی درباره ضمیر «عنهما» در روایت جمیل بن درّاج ذکر کرده که غالبش همین احتمالاتی است که ذکر شد.[6]
نکاتی درباره صاحب مصباح الهدی(قدسسره)
نقل میکنند ایشان در تهران که درس میگفته، کتاب مرحوم حاج شیخ محمدتقی را سر درس میبرده، مرحوم حاج شیخ محمد تقی از جهت علمی مرحله بالایی را داشت، مرحوم حاج شیخ محمد تقی جنبه فلسفیاش بیشتر از جنبه فقهیاش بود، از جهت اثباتی عرض میکنم نه ثبوتی. در جنبه فقهی هم خیلی قوی بود، ثبوتاً و اثباتاً ولی در جنبه فلسفی اثباتیاش بیشتر بود. کتاب حاج شیخ محمدتقی را در درس خودش میبرده میخوانده و بعد نظرات خودش را هم مطرح میکرده است!
ببینید چقدر صفای نفس، آقای خوانساری بگوید: من خودم از حاج شیخ محمدتقی خیلی بالاتر و ملّاتر هستم، این حرفها نبوده، مرحوم سید احمد شاگرد مرحوم عراقی و مرحوم حائری بوده، مرحوم حاج شیخ محمدتقی هم شاگرد مرحوم نائینی بوده، اما این مقدار انسان بتواند بر خودش مسلط باشد، این خیلی عجیب است، رضوان خدا بر هر دو بزرگوارشان که هر دو اعجوبهای در تقوا بودند، در علمیت اعجوبه بودند، در تقوا هم اعجوبه بودند.
استاد بزرگوار ما آقای حسنزاده حفظه الله این مطلب را نقل میفرمودند (درس اشارات که خدمتشان میرفتیم) که استاد ما آقای حاج شیخ محمدتقی گفت یک روزی نجف آمدم خدمت آقا سید علی آقا قاضی، ایشان به من گفت حاج شیخ محمد تقی زیر کرسی هم پا دراز کردن اهانت به قرآن است! گفت من خیلی تعجب کردم، گفت دیشب در حجره قرآن روی کرسی گذاشتم بودم و تردید داشتم این قرآن روی کرسی است من پایم را زیر این کرسی دراز کنم آیا اهانت به قرآن هست یا نه؟ آقای حسنزاده از خود مرحوم حاج شیخ محمدتقی این را نقل میکرد.
ببینید چقدر این دقتها مهم است. اینها موجب عاقبتبخیری میشود، این ظرایف و این ریزبینیها، این مراقبتها، این مراعاتها که انسان حرفی که میخواهد بزند ببیند قبل از اینکه این حرف را بزند خدا راضی است یا نه؟ نگاهی که میکند، چیزی که مینویسد! فکر میکنیم یک حرفی میزنیم حالا چه کسی گوش میدهد و کجا اثر دارد؟! اینها نیست و خیلی باید مراقبت کنیم.
گای اوقات انسان شب موفق نمیشود نماز شب بخواند، فکر میکند در روز گذشته گناهی مرتکب شده، چه خبطی از او صادر شده؟ وقتی دقت میکند میبیند مثلاً در یک امری که نباید قسم جلاله میخورده، یک امر واقعی و نه خدای ناکرده دروغ که گناه بزرگی است، اما در امری که نیاز به قسم نداشت از قسم استفاده کرد، اینقدر قضایا حساس است، یک مطلب واقعی که مطلب مسلم است، انسان نیاز به اینکه قسم جلاله را بگوید نداشت که اینجا خرج کند، ائمه: ما را گاهی اوقات در یک مطلبی بر حق قسم میدادند حاضر نبودند قسم بخورند، اما ما به راحتی قسم میخوریم! حساب کنیم ببینیم صبح تا غروب چند بار قسم میخوریم اینها جلوی توفیقات را میگیرد، جلوی این سلوک انسان را میبیند، خیلی باید مراقبت کنیم، آدم هر ساعتی ببیند در ساعت قبل چه حرف اضافهای زد، چه کار اشتباهی را انجام داد، اینها خیلی مهم است. خلاصه مرحوم حاج شیخ محمدتقی هم در مصباح الهدی درباره این مرجع ضمیر دارند که مراجعه بفرمایید.
جمعبندی بحث
پنج وجه جمع میان طائفه اول و دوم
مرحوم والد ما پنج وجه برای جمع بین این دو طائفه از روایات بیان نموده است.
وجه اول: دیدگاه شیخ طوسی در استبصار
مطلب اول
مطلب دوم
دومین مطلب مرحوم شیخ آن است که میفرماید: این کلمه «حجة الاسلام» که در اول سؤال است (که کسی که دیگران را به همراه خودشان حج میبرند آیا حجه الاسلام را انجام داده؟)، معنایش «الحجة التی نُدِبَ إلیها فی حال اعساره»؛ در حالی که معسر بوده و دستش خالی است آن حجّی که ترغیب به او شده همین است، «فإن ذلک یعبّر عنها بأنها حجة الاسلام من حیث کانت اول الحجّة»؛ یعنی اولین حجی است که این انجام میدهد به او میگوئیم حجة الاسلام؛ چون اولین حجی که «نُدب إلیها و رقّب إلیها» همین حج است.
بنابراین مطلب اول آن است که «تامّة» را به معنای «واجدةٌ للثواب» بیان کرد. مطلب دوم حجة الاسلام را نیز اینطوری معنا کرد.
مطلب سوم
بررسی دیدگاه شیخ طوسی(قدسسره)
اگر اخبار را با دلایل جدا بگیریم، میگوئیم مراد از این دلایل، قاعده اولیه است؛ یعنی قاعده اولیه این است که ما میگوییم اگر کسی استطاعت مالی پیدا کرد باید حجة الاسلام انجام بدهد، حال اگر کسی حج بذلی انجام داد، با قطع نظر از اخبار نمیدانیم که آیا این حج بذلی مجزی از آن حج اصلی حجة الاسلام است یا نه؟ اصل عدم اجزاء است.
لذا قاعده را به عدم اجزاء قرار بدهیم؛ یعنی بگوئیم مرادش از دلایل یعنی قاعده، قاعده این است که نه، مجزی از او نیست. قاعده این است که الآن وقتی استطاعت مالی پیدا کرد ما شک میکنیم فعل قبلی مجزی از این فعل با استطاعت مالی هست یا نه؟ اصل عدم اجزاء است. بنابراین اگر اخبار را با دلایل عطف تفسیری گرفتیم که یعنی فقط اخبار و اگر عطف غیرتفسیری گرفتیم مراد از قاعده این است.
مرحوم والد ما این اصول صحیحه را منطبق فرمودند بر استصحاب تعلیقی، به این بیان که این شخص قبل از آن که حج بذلی انجام بدهد، اگر مستطیع بشود و پول پیدا کند «کان علیه الحج» (البته برخی میگویند این استصحاب تعلیقی یک مثال بیشتر ندارد «العنب اذا غلی یحرم»، اینها از فقه اطلاع ندارند! در فقه ببینند چقدر مورد در استصحاب تعلیقی مطرح است)، حال که الآن کسی به او بذل کرد و رفت حج بذلی را انجام داد، «ثم أیسر بعد ذلک»، اینجا هم باز وجوب الحج را استصحاب میکنیم به نحو استصحاب تعلیقی. لذا مراد از «اصول» در کلام شیخ طوسی(قدسسره) را به استصحاب تعلیقی تطبیق بدهیم. البته در اینجا بحث هم مبنایی میشود که آیا استصحاب تعلیقی درست است یا درست نیست که خود ما هم استصحاب تعلیقی را درست میدانیم هرچند برخی استصحاب تعلیقی را جاری نمیدانند.
بنابراین به نظر ما مرحوم شیخ که میگوید: اصولی که «تدل علیها الدلائل و الاخبار»، این «الدلائل و الاخبار» عطف تفسیری است. لذا اصل اشتغال مسلّم است که «لِلَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيهِ سَبيلًا»[11]، نظیر آن که یک صبیّ، حجّی را شروع کند و بعد از احرام بالغ شود (قبلاً فرعش را خوانده و مفصل بحث کردیم)، آیا اینجا مجزی است یا مجزی نیست؟ روایاتی وجود دارد که دلالت بر اجزائش میکند، اما با قطع نظر از روایات اصل عدم اجزاء است؛ یعنی وجوب حج بر ذمهاش میآید اما نمیدانیم این فعل مجزی از آن هست یا نیست؟ اصل عدم اجزاء است.
در روایات داریم کسی که حج بذلی انجام بدهد «هو ممن یستطیع» که قبلاً بحث کردیم و گفتیم حضرت نمیخواهند إعمال تعبد کنند، یک نکتهی خیلی دقیقی قبلاً اشاره کردیم و بعداً وقتی میخواهیم روی قاعده در آخر بحث کنیم به همین اشاره میکنیم.
قاعده اولیه در مسئله
مرحوم شاهرودی در کتاب الحج اختلاف در فتوا دارد، اول همان نظر شیخ طوسی(قدسسره) را قبول میکند که اگر بعداً أیسر باید حج برود، بعد احتیاط وجوبی میکند و آخر الامر احتیاط استحبابی میکند، نمیشود بگوئیم جزء مخالفین است! چون آخر الامر احتیاط استحبابی میکند. عدهای قائلاند به اینکه اگر کسی برای عمره مستطیع شد، اما برای حج مستطیع نیست، باید برود عمره انجام بدهد، البته نادری از علما قائلاند، اما این حج نذری یا آن عمرهای که انجام میدهد کفایت از حجة الاسلامش میکند؟! این عدم کفایت میشود.
جمعبندی دیدگاه شیخ طوسی(قدسسره)
[1] ـ «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) رَجُلٌ لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ فَحَجَّ بِهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ عَنْهُ عَنْ حَجَّةِ الْإِسْلَامِ أَمْ هِيَ نَاقِصَةٌ قَالَ بَلْ هِيَ حَجَّةٌ تَامَّةٌ.» التهذيب 5- 7- 17، و الاستبصار 2- 143- 468؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 40، ح14186- 2.
[2] ـ مفردات ألفاظ القرآن، ص: 168.
[3] ـ سوره بقره، آیه 196.
[4] ـ مجمع البحرين، ج6، ص: 22.
[5] ـ «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) فِي رَجُلٍ لَيْسَ لَهُ مَالٌ حَجَّ عَنْ رَجُلٍ أَوْ أَحَجَّهُ غَيْرُهُ ثُمَّ أَصَابَ مَالًا هَلْ عَلَيْهِ الْحَجُّ فَقَالَ: يُجْزِي عَنْهُمَا جَمِيعاً.» الفقيه 2- 423- 2870؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 57، ح14231- 6.
[6] ـ «و من الثاني صحيح جميل المروي في الفقيه عن الصادق عليه السّلام في رجل ليس له مال حج عن رجل أو أحجه غيره ثم أصاب مالا هل عليه الحج؟ قال عليه السّلام يجزى عنهما جميعا، و في مرجع الضمير في قوله عليه السّلام يجزى عنهما احتمالات. منها ان تكون راجعة إلى النائب و المنوب عنه، فيكون السؤال منتظما عن أمرين هما حج المعسر عن غيره، و إحجاج غيره إياه، و الجواب منتظما عن الأمر الأول خاصة، و هذا الاحتمال مما أبداه صاحب المعالم في كتاب المنتقى. و منها ان تكون راجعة الى من حج عن غيره و من أحجه غيره، و المسئول عنه في قوله رجل ليس له مال و ان كان رجل واحد الا انه يرجع الى فردين رجل حج عن غيره و رجل أحجه غيره، و هذا ما أبداه في الحدائق. و منها ان تكون راجعة إلى المنوب عنه الذي يحج عنه و المباشر للحج الذي أحجه غيره، و يكون غرض السائل السؤال عن اجزاء حج الضرورة نيابة. و منها ان تكون راجعة إلى النائب و المنوب عنه على معنى الاجزاء عن النائب فيما عليه من النيابة و هذان الأخيران ابداهما في الجواهر، و خبر معاوية بن عمار عن الصادق عليه السّلام عن رجل حج عن غيره أ يجزيه ذلك عن حجة الإسلام قال عليه السّلام: نعم.» مصباح الهدى في شرح العروة الوثقى؛ ج11، ص: 438-439.
[7] ـ «وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ فَحَجَّ بِهِ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ أَ قَضَى حَجَّةَ الْإِسْلَامِ قَالَ نَعَمْ فَإِنْ أَيْسَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَعَلَيْهِ أَنْ يَحُجَّ قُلْتُ هَلْ تَكُونُ حَجَّتُهُ تِلْكَ تَامَّةً أَوْ نَاقِصَةً إِذَا لَمْ يَكُنْ حَجَّ مِنْ مَالِهِ قَالَ نَعَمْ قُضِيَ عَنْهُ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ وَ تَكُونُ تَامَّةً وَ لَيْسَتْ بِنَاقِصَةٍ وَ إِنْ أَيْسَرَ فَلْيَحُجَّ الْحَدِيثَ.» الكافي 4- 274- 2؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 41، ح14190- 6.
[8] ـ «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) قَالَ: لَوْ أَنَّ رَجُلًا مُعْسِراً أَحَجَّهُ رَجُلٌ كَانَتْ لَهُ حَجَّةٌ فَإِنْ أَيْسَرَ بَعْدَ ذَلِكَ كَانَ عَلَيْهِ الْحَجُّ الْحَدِيثَ.» الكافي 4- 273- 1؛ التهذيب 5- 9- 22، و الاستبصار 2- 144- 470؛ الفقيه 2- 422- 2867؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 57، ح14230- 5.
[9] ـ الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج2، ص: 143، باب 83.
[10] ـ «فَلَا يُنَافِي الْخَبَرَ الْأَوَّلَ الَّذِي قُلْنَا إِنَّهُ يُعِيدُ الْحَجَّ إِذَا أَيْسَرَ لِأَنَّهُ إِنَّمَا أَخْبَرَ أَنَّ حَجَّتَهُ تَامَّةٌ وَ ذَلِكَ لَا خِلَافَ فِيهِ أَنَّهَا تَامَّةٌ يَسْتَحِقُّ بِفِعْلِهَا الثَّوَابَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ فِي الْخَبَرِ الْأَوَّلِ وَ يَكُونُ قَدْ قَضَى حَجَّةَ الْإِسْلَامِ الْمَعْنِيُّ فِيهِ الْحَجَّةُ الَّتِي نُدِبَ إِلَيْهَا فِي حَالِ إِعْسَارِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ يُعَبَّرُ عَنْهَا بِأَنَّهَا حَجَّةُ الْإِسْلَامِ مِنْ حَيْثُ كَانَتْ أَوَّلَ الْحَجَّةِ وَ لَيْسَ فِي الْخَبَرِ أَنَّهُ إِذَا أَيْسَرَ لَمْ يَلْزَمْهُ الْحَجُّ بَلْ فِيهِ تَصْرِيحٌ أَنَّهُ إِذَا أَيْسَرَ فَلْيَحُجَّ وَ ذَلِكَ مُطَابِقٌ لِلْأُصُولِ الصَّحِيحَةِ الَّتِي تَدُلُّ عَلَيْهَا الدَّلَائِلُ وَ الْأَخْبَارُ.» الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج2، ص: 143-144.
[11] ـ سوره آلعمران، آیه 97.
[12] ـ «قَوْلُهُ(علیهالسلام) وَ إِنْ أَيْسَرَ فَلْيَحُجَّ مَحْمُولٌ عَلَى سَبِيلِ الِاسْتِحْبَابِ يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ الْخَبَرُ الْأَوَّلُ وَ قَوْلُهُ ع فِي هَذَا الْخَبَرِ أَيْضاً قَدْ قَضَى حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَ تَكُونُ تَامَّةً وَ لَيْسَتْ بِنَاقِصَةٍ يَدُلُّ عَلَى مَا ذَكَرْنَاهُ وَ مَا أَتْبَعَ مِنْ قَوْلِهِ ع وَ إِنْ أَيْسَرَ فَلْيَحُجَّ الْمُرَادُ بِهِ مَا ذَكَرْنَاهُ مِنَ الِاسْتِحْبَابِ لِأَنَّهُ إِذَا قَضَى حَجَّةَ الْإِسْلَامِ فَلَيْسَ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا النَّدْبُ وَ الِاسْتِحْبَابُ وَ الْمُعْسِرُ إِذَا حَجَّ عَنْ غَيْرِهِ فَقَدْ أَجْزَأَهُ ذَلِكَ عَنْ حَجَّةِ الْإِسْلَامِ مَا لَمْ يُوسِرْ فَإِذَا أَيْسَرَ وَجَبَ عَلَيْهِ الْحَجُّ.»
تهذيب الأحكام، ج5، ص: 8-7.
[13] ـ موسوعة الإمام الخوئي، ج26، ص: 140.
[14] ـ «الأول ما ذكره الشيخ- قده- في محكي الاستبصار من ان صحيح معاوية الدال على الصحة و انها حجة تامة لا ينافي صحيح الفضل الدال على الوجوب إذا أيسر و استطاع لان صحيح معاوية أخبر ان ما حجه بالبذل صحيح و يستحق بفعلها الثواب و هذا مما لا كلام و لا خلاف فيه. و يرد عليه ما عرفت من ان كلمة التمامية قد استعملت في صحيحة معاوية بمعنى الاجزاء و النقص بمعنى عدم الاجزاء فلا مجال لحمل التمامية على مجرد الصحة و استحقاق الثواب حتى لا ينافي الوجوب إذا أيسر و استطاع.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج1، ص: 206.
نظری ثبت نشده است .