درس بعد

بحث ظن

درس قبل

بحث ظن

درس بعد

درس قبل

موضوع: ظن


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۲/۴


شماره جلسه : ۵۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • احتمال چهارم در معنای محکم و متشابه

  • احتمال پنجم در معناي محکم و متشابه

  • احتمال ششم در معناي محکم و متشابه

  • احتمال هفتم در معناي محکم و متشابه

  • احتمال هشتم در معناي محکم و متشابه

  • احتمال نهم در معناي محکم و متشابه

  • احتمال دهم در معناي محکم و متشابه

  • احتمال يازدهم در معناي محکم و متشابه

  • احتمال دوازدهم در معناي محکم و متشابه

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

ملاحظه فرموديد معناي سومي كه براي محكم و متشابه ذكر شده، اين بودكه محكم يعني «مبين» و متشابه يعني «مجمل»؛ و مرحوم آخوند در كفايه وقتي قول اخباري‌‌ها و استدلال اخباري‌‌ها را مورد مناقشه قرار دادند، همين جواب را دادند كه ظواهر جزء محكمات است و محكمات شامل نصوص و ظواهر مي‌‌شود و متشابه را به معناي مجمل معنا كرده‌‌اند.

مرحوم علامه طباطبايي (رض) اين احتمال را رد كرده‌‌اند؛ و ما در جلسه گذشته اشكالي را كه ايشان بيان كردند، رد کرده و آن را نپذيرفتيم.

اما آيا اين تفسير درست است يا نه؟، بايد تفاسير و احتمالات ديگر را در معناي محكم و متشابه بيان و بررسي کنيم؛ و در آخر ببينيم كه مراد از متشابه، متشابه مفهومي است يا متشابه مصداقي؟. اگر محكم را به «مبين» و متشابه را به «مجمل» معنا كنيم، فرع بر اين است كه در اين آيه شريفه، خداوند محكم و متشابه مفهومي را اراده فرموده باشد؛ اما اين احتمال وجود دارد كه در اينجا مراد، محكم و متشابه مصداقي باشد. لذا، بايد بقيه احتمالات را هم بررسي كنيم. قرار شد روي ترتيبي كه در الميزان آمده، احتمالات را بيان کنيم.


احتمال چهارم در معناي محکم و متشابه

در احتمال چهارم گفته‌‌اند: مراد از متشابهات، آيات منسوخه است؛ که يؤمن بها و لا يعمل بها ؛ ايمان داريم اين آيات از خداوند صادر شده است, ولي ديگر قابل عمل نيست. و مراد از محكمات, آيات ناسخه است؛ که يؤمن بها و يعمل بها ؛ كه در نتيجه, احكام و محكم بودن عمدتاً در عمل كردن و عمل نكردن ظاهر مي‌‌شود.

بنابراين، آيات متشابه، آياتي است كه ديگر نبايد به آن‌ها عمل شود و منسوخ شده‌اند؛ آن وقت «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ »، اينها باز مي‌‌آيند به اين آيات منسوخه براي طلب فتنه عمل مي‌‌كنند. مرحوم آقاي طباطبايي فرموده‌‌اند: بر فرض كه اين معنا درست باشد، ما دليلي نداريم كه متشابهات در آيات منسوخه منحصر است؛ زيرا، ملاكي كه براي آيات متشابه در همين آيه ذكر شده است ـ که عبارت از «ابتغاء الفتنه و ابتغاء التأويل» است ـ در آياتي كه نسخ هم نشده، جريان دارد. به عنوان مثال، آياتي در مورد صفات خداوند تبارك و تعالي و افعال خداوند داريم كه نسخ هم نشده‌اند؛ امّا اين آيات، صفات و افعال را طوري معنا مي‌‌كنند که موجب فتنه مي‌شود.

پس، اشكال اين است كه خصوصيت ابتغاء الفتنه و ابتغاء التأويل، در آيات غير منسوخه هم مشاهده مي‌شود. اشكال اين است كه « علي إنّ لازم هذا القول وجود الواسطة »، لازمه اين قول آن است كه بايد بين محكم و متشابه شقّ سومي باشد؛ و در جلسه گذشته گفتيم اين آيه شريفه « .... » ظهور در اين دارد كه آيات قرآن دو قسم است و قسم سوم ندارد؛ حال اگر محكم را به ناسخ و متشابه را به منسوخ تفسير كنيم، آيه‌اي كه نه ناسخ است و نه منسوخ، آن را چه بايد بگوييم؟

اين اشكال در اينجا وارد نيست؛ براي اين كه مقصود قائل از اين قول، فقط اين است كه بگويد متشابه يعني منسوخ و محكمات يعني غير منسوخات؛ نه فقط خصوص ناسخات و خصوص منسوخات که اين اشکال به وجود آيد؛ اما اگر بگويد: نه، آياتي كه در قرآن منسوخ است، متشابه مي‌باشند و بقيه، يعني آنچه كه منسوخ نيست، محكمات هستند، ديگر اين اشكال وارد نمي‌‌شود.

مرحوم علامه، اين قول را به ابن عباس و ابن مسعود و عده‌اي از صحابه نيز نسبت داده‌‌اند؛ که مي‌‌فرمايند: مذهب ابن عباس در باب محكم و متشابه، اعم از ما ينطبق علي الناسخ و المنسوخ است؛ و ناسخ و منسوخ را از باب مثال ذكر كرده‌اند.

سپس، روايتي را از ابن عباس در الدّر المنثور نقل مي‌‌كند که: ابن عباس گفته: المحكمات ناسخه وحلاله وحرامه وحدوده وفرائضه وما يؤمن به والمتشابهات منسوخه ومقدمه ومؤخره وأمثاله وأقسامه وما يؤمن به ولا يعمل به انتهى » محكمات ناسخ قرآن و آنچه كه مبين حلال و حرام، و مبين حدود قرآن، فرايض و واجبات قرآن است؛ و آنچه كه ايمان به آن آورده مي‌‌شود تا عمل شوند؛ و متشابهات، عبارت از منسوخات است؛ و منظور از «مقدمه و مؤخره»، آيه قبل و بعد است که اين آيه را تکميل مي‌‌كند؛ و مقدمه بدون توجه به مؤخر، متشابه مي‌شود. مثلاً فرض كنيد در باب استثناء، مستثني منه را بگوييم مقدم و مستثني را بگوييم مؤخر است؛ حال، مستثني منه بدون مستثني يك معنا دارد، و با مستثني يك معناي ديگري دارد.

« و امثاله و اقسامه »، امثال قرآن، در مثل آنچه كه مي‌‌خواهيم اين را مثل براي آن قرار دهيم، بدون در نظر گرفتن آن معنا ندارد، « وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ » مثل‌‌هايي كه خداوند در قرآن آورده است، اگر آنها را بدون اين كه در نظر بگيريم خداوند براي چه اين مثال را مي‌‌آورد، خودش مي‌‌شود متشابه.

«اقسامه» نيز مراد اين است كه گاه  افراد را كه خداوند در برخي از آيات تقسيم كرده است به اهل يمين و اهل شمال، سابقون و غير سابقين، زن و مرد، اگر انسان آنچه را كه در آن تقسيم وجود دارد، همينطور بعضي از اقسام افرادش را بگيرد و بعضي ديگر را رها کند، مي‌شود متشابه. اينهم معناي چهارم كه اشكالش را دقت فرموديد.


احتمال پنجم در معناي محکم و متشابه

در معناي پنجم فرموده‌‌اند: محكمات آن است كه يك دليل واضح و روشن دارد؛ آيات توحيد، آيات صفات خدا؛ اينها چون دليل واضحي دارد، از محكمات است؛ و متشابهات آن است كه دليل و اضح ندارد و براي دليلش نياز به تأمل است.

مرحوم آقاي طباطبايي در جواب فرموده‌‌اند: مراد از دليل واضح چيست؟ آيا مراد اين است كه يك دليل عقلي بديهي داشته باشد؟ آياتي كه مضامين آن يك دليل عقلي بديهي دارد، آ ياتي كه دلالت بر عدم وجود شريك براي خداست، و.. كه عقل بالبداهه اين را مي‌‌فهمد، بگوييم از محكمات است؛ و آياتي كه دليل عقلي بديهي ندارند، از متشابهات است؟ مي‌‌فرمايند لازمه اين حرف آن است كه تمام آيات الاحكام از متشابهات باشد؛ چون آيات الاحكام هيچكدام دليل عقلي ندارند. احتمال دوم در اينجا آن است که بگوئيم محكم آن است كه دليل يك دليل واضح از خود قرآن دارد؛ و متشابه آن است كه دليل واضح از خود كتاب ندارد.

در مورد اين معنا نيز مي‌‌فرمايند: «فجميع الآيات من هذه الجهة على وتيرة واحدة وكيف لا وهو كتاب متشابه مثاني و نور و مبين و لازمه كون الجميع محكما و ارتفاع المتشابه المقابل له من الكتاب وهو خلف الفرض وخلاف النص »؛ اگر اينطور بخواهيم بگوييم، از اين جهت، همه آيات به يك نحو هستند و همه بايد محکم شوند؛ چگونه چنين چيزي ممکن است و حال آن که قرآن کتاب متشابه مثاني است؛ يعني قرآن اين ويژگي را دارد که دو تايي است، يا از باب اين است كه قرآن دو بار نازل شده است، يكبار دفعة نازل شده و يكبار هم تدريجاً نازل شده است؛ به سوره مباركه حمد مي‌‌گويند مثاني، از باب اين است كه دو قسمت دارد؛ يك قسمتش مربوط به خدا و اوصاف خداست، و يك قسمتش مربوط به تقاضايي است كه بنده از خداوند دارد.

احتمال ديگري كه در «مثاني» وجود دارد، اين است كه در قرآن هر آيه‌اي که در نظر گرفته شود، يک آيه ديگري که هم مضمون با آن باشد، بالاخره وجود دارد. ايشان مي‌‌فرمايند وقتي قرآن مثاني است، پس بايد دليل هر آيه از خود قرآن نيز وجود داشته باشد؛ قرآن نور است، تمامش نور است، مبين است؛ بنابراين، بايد اصلاً به طور كلي، تمام آيات قرآن محکم شوند. اشکال ديگري به نظر ما بر اين احتمال پنجم وارد است، اين است كه در اين آيه از سوره آل عمران ـ « هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آَيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ.... » ـ محكم وصف خود آيه است و كاري به دليلش ندارد. ما باشيم و اين آيه، محكم و متشابه وصف براي خود آيه است. بنابراين، هر كسي كه بيايد محكم و متشابه را در دليل آيه ببرد، راه خطا را طي كرده است. لذا، اين معنا به طوركل باطل است.


احتمال ششم در معناي محکم و متشابه

معناي بعد که شبيه اين اشكال در آن هست، اين است که « أن المحكم كل ما أمكن تحصيل العلم به بدليل جلي أو خفي والمتشابه ما لا سبيل إلى العلم به كوقت قيام الساعة ونحوه » محكم آن است كه انسان بتواند از راه يک دليل آشکار و يا پنهان، علم به آن پيدا كند؛ و متشابه آن است كه راهي براي علم به آن نيست. مثل زمان قيامت، که چه هنگامي است؟ و هيچ چيزي براي آن نيست. ايشان در اشکال به اين معنا مي‌فرمايند: « وفيه أن الاحكام والتشابه وصفان لآية الكتاب من حيث أنها آية أي دالة على معرفة من المعارف الإلهية والذي تدل عليه آية من آيات الكتاب ليس بعادم للسبيل ولا ممتنع الفهم إما بنفسه أو بضميمة غيره »، ما باشيم و اين آيه، محكم و متشابه وصف براي خود آيات است؛ آيه است كه متصف به محكم و متشابه مي‌‌شود. و هر آيه‌‌اي از آيات قرآن را مي‌‌توانيم علم به آن پيدا كنيم؛ به معناي خود آيه، يعني اين آيه دلالت بر يك معرفتي از معارف الهي، توحيد، نبوت و معاد دارد، ولي ممتنع الفهم نيست؛ حالا يا آن آيه را با خودش مي‌‌توانيم بفهميم يا با ضميمه آيه ديگري.

بعد در ادامه مي‌‌فرمايد: « و كيف يمكن أن يكون هناك أمر مراد من لفظ الآية ولا يمكن نيله من جهة اللفظ مع أنه وصف كتابه بأنه هدى وأنه نور وأنه مبين وأنه في معرض فهم الكافرين فضلا عن المؤمنين »، چطور ممكن است بگوييم يك آيه‌‌ي را خدا آورده است و معنايي را هم از الفاظش اراده كرده است، اما ما نمي‌‌توانيم آن را بفهميم؟! و حال آن که اين کتاب در معرض فهم کافران بوده است!. اشكال ديگري که مي‌کنند، اين است که مي‌فرمايد: « على أن في هذا القول خلطا بين معنى المتشابه وتأويل الآية كما مرّ »؛ کسي كه اينطور معنا كرده، خلط بين متشابه و تأويل كرده است. و همانگونه که عرض كرديم، نظر شريفشان اين است که يكي از خلط‌هاي عجيبي كه در كلمات بزرگان اتفاق افتاده، خلط بين متشابه و تأويل است که اين دو هيچ ارتباطي با هم ندارند. اينهم معناي ششم.


احتمال هفتم در معناي محکم و متشابه

معناي هفتم اين است که: « أن المحكمات آيات الاحكام والمتشابهات غيرها مما يصرف بعضها بعضاً »؛ بگوييم منظور از محکمات فقط آيات الاحكام است و متشباهات غير آيات الاحكام هستند كه بعضي از آنها بعضي ديگر را بر مي‌‌گرداند. ايشان در جواب مي‌‌فرمايند: مرادتان از «يصرف» چيست؟ « إن كان مطلق ما يعين على تشخيص المراد باللفظ حتى يشمل مثل التخصيص بالمخصص والتقييد بالمقيد وسائر القرائن المقامية كانت آيات الاحكام أيضا كغيرها متشابهات »؛ اگر مرادتان آن است كه قرينه بر مراد است، مثل خاص كه قرينه بر مراد از عام است، مقيد كه قرينه برمراد از مطلق است، اين در آيات الاحكام هم وجود دارد؛ و اگر « وإن كان خصوص ما لا إبهام في دلالته على المراد ولا كثرة في محتملاته حتى يتعين المراد به بنفسه ويتعين المراد بغيره بواسطته كان لازم كون ما سوى آيات الاحكام متشابهة أن لا يحصل العلم بشئ من معارف القرآن غير الاحكام »، مرادتان اين است که بگوييم آيات الاحكام آياتي است كه به خودي خودش روشن است، و غير آيات الاحكام به خودي خود روشن نيست و نياز به چيز ديگري دارد، لازمه‌اش اين است كه غير از آيات الاحكام، آيات معارف تماماً بشود متشابه؛ و به اين هم نمي‌توان ملتزم شد.


احتمال هشتم در معناي محکم و متشابه

معناي هشتم اين است كه: « أن المحكم من الآيات ما لا يحتمل من التأويل إلا وجها واحدا والمتشابه ما احتمل من التأويل أوجها كثيرة »، محكم آن است كه يك تأويل واحد دارد؛ و متشابه آن است كه تأويلات متعدّد دارد. مي‌‌فرمايند: « ونسب إلى الشافعي وكأن المراد به أن المحكم ما لا ظهور له إلا في معنى واحد كالنص والظاهر القوى في ظهوره والمتشابه خلافه»، اين معنا به شافعي نسبت داده شده است، و شايد مرادشان اين باشد كه محكم آن است كه فقط در يك معنا ظاهر است؛ ولي متشابه آن است كه احتمالات متعدد دارد.

ايشان در جواب مي‌‌فرمايند: اصلاً شما اينجا محكم را تعريف نكرديد و فقط تبديل لفظ به لفظ كرديد؛ بجاي محكم مي‌‌گوييد چيزي که فقط يك تأويل دارد و متشابه چند تأويل دارد!. مي‌‌فرمايند: « وفيه أنه لا يزيد على تبديل اللفظ باللفظ شيئا فقد بدل لفظ المحكم بما ليس له إلا معنى واحد والمتشابه بما يحتمل معاني كثيرة » اين اشكال اولي كه دارند؛ و در اشكال دوم مي‌‌فرمايند: شما تأويل را به معناي تفسير گرفتيد، در حالي كه ما قبلاً گفتيم و بعداً هم مي‌‌گوييم تأويل با تفسير فرق دارد.


احتمال نهم در معناي محکم و متشابه

 احتمال نهم اين است كه: « أن المحكم ما احكم وفصل فيه خبر الأنبياء مع أممهم والمتشابه ما اشتبهت ألفاظه من قصصهم بالتكرير في سور متعددة »، محكم آن آيه‌‌اي است كه احكام شده است و خبر انبياء و امت‌هايشان به تفصيل بيان شده است؛ به عبارت ديگر، آن قصه‌اي از قصص انبيا كه يكبار در قرآن آمده و تفصيلاً بيان شده، مي‌شود محكم؛ و متشابه، آن قصصي كه متعدد و مكرر آمده است، با الفاظ متعدد در سور‌هاي متعدد.

ايشان مي‌فرمايد: لازمه اين قول آن است که اين تقسيم، يعني تقسيم محكمات و متشابهات، فقط مربوط به آيات قصص باشد. و اشکال آن اين است که: « وفيه أنه لا دليل على هذا التخصيص أصلا على أن الذي ذكره تعالى من خواص المحكم والمتشابه وهو ابتغاء الفتنة وابتغاء التأويل في اتباع المتشابه دون المحكم لا ينطبق عليه فإن هذه الخاصة توجد في غير آيات القصص كما توجد فيها وتوجد في القصة الواحدة كقصة جعل الخلافة في الأرض كما توجد في القصص المتكررة»؛ اولاً ما دليلي بر اين تخصيص نداريم و ثانياً آن ملاكي كه خداوند در اين آيه براي متشابه بيان كرده است كه متشابهات را كساني كه منحرف هستند، عمل مي‌‌كنند، در غير آيات القصص هم جريان دارد و اختصاصي به آيات القصص ندارد.


احتمال دهم در معناي محکم و متشابه

 معناي دهم، عبارت است از اين که: « أن المتشابه ما يحتاج إلى بيان والمحكم خلافه وهذا الوجه منسوب إلى الإمام أحمد »، احمد بن حنبل كه از ائمه اهل سنت است اين معنا را قائل شده، و گفته است: متشابه آن است كه نياز به بيان دارد؛ و محكم آن است كه نيازي به بيان ندارد. ايشان در جواب فرموده آيات الاحكام تماماً محتاج به بيان است، در حالي كه تمامي آنها از محكمات هستند. ظاهراً اين مطلب بين مفسرين مفروغ عنه است كه آيات الاحكام مسلماً از محكمات هستند.


احتمال يازدهم در معناي محکم و متشابه

معناي يازدهم اين است که: « أن المحكم ما يؤمن به ويعمل به والمتشابه ما يؤمن به ولا يعمل به ونسب إلى ابن تيمية ولعل المراد به أن الاخبار متشابهات والانشاءات محكمات كما استظهره بعضهم »، محکم آن است که بدان عمل مي‌شود و متشابه آن است که بدان عمل نمي‌شود؛ و شايد مراد اين باشد که متشابهات آياتي است كه جنبه خبري دارد، و محکم آياتي هستند که جنبه انشائي دارند.

دليل اين که اينگونه تفسير كنيم، اين است كه عبارت اول بر مي‌‌گردد به همان ناسخ و منسوخ كه قبلاً گفتيم، و براي اينكه يك قول مستقلي شود، چنين تفسيري را مي‌گوييم. ايشان در جواب مي‌‌فرمايند: لازمه اين تفسير آن است که چون انشائيات در آيات الاحكام است، بنابراين، غير آيات الاحكام تماماً متشابهات مي‌شوند. و ما نمي‌‌توانيم به اين ملتزم شويم؛ چون لازمه‌‌اش اين است كه ما نتوانيم به هيچ چيزي از معارف الهي مذکور در غير باب احكام علم پيدا كنيم؛ و چنين تالي فاسدي دارد.


احتمال دوازدهم در معناي محکم و متشابه

معناي دوازدهم اين است كه متشابهات آيات الصفات است، اعم از صفات خداوند مثل عليم، قدير، حكيم، خبير و صفات انبيا؛ و مابقي آيات مي‌شوند محکمات. ـ « أن المتشابهات هي آيات الصفات خاصة أعم من صفات الله سبحانه كالعليم والقدير والحكيم والخبير وصفات أنبيائه كقوله تعالى في عيسى بن مريم عليهما السلام : « وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ» وما يشبه ذلك » ـ .

ايشان در جواب مي‌‌فرمايند: دليلي بر انحصار متشابهات در اين آيات نداريم؛ اين معنا و احتمال هم به ابن تيميه نسبت داده شده است. بعد مرحوم علامه در ادامه مي‌‌فرمايند: آنچه كه از كلام ابن تيميه استفاده مي‌‌شود اين است كه ابن تيميه براي محكم و متشابه نسبيت قائل است؛ يعني يك آيه‌‌اي معنايش براي يكي محكم است و براي ديگري متشابه است؛ كسي كه عالم به خصوصيات صفات خداوند هست، اين آيه براي او محكم است؛ اما براي كسي كه جاهل است، متشابه مي‌باشد. ـ « فربما اشتبهت دلالة آية على قوم كالعامة وعلمها آخرون بالبحث وهم العلماء وهذا المعنى في آيات الصفات أظهر فإنها بحيث تشتبه مراداتها لغالب الناس لكون أفهامهم قاصرة عن الارتقاء إلى ما وراء الحس... » ـ. در حالي كه ـ گويا تا آخر مي‌‌خواهند اين را بفرمايند ـ اگر ما باشيم و آيه، محكم و متشابه وصف خود آيه است؛ براي همه محكم است و براي همه متشابه است؛ ديگر محكم و متشابه نسبي نداريم.

يكي دو معناي ديگر باقي مانده است که انشاءالله فردا بيان خواهيم کرد. والسلام.

برچسب ها :

ظن حجیت ظواهر حجيت ظواهر قرآن دخول ظواهر در متشابهات معنای محکم در قرآن تفسیر متشابه به مجمل و تفسیر محکم به مبین معنای متشابه در قرآن احتمالات در معانی محکم و متشابه تفسیر آیات متشابه به آیات منسوخه ملاک ابتغاء الفتنه و ابتغاء التأويل برای آیات متشابه تفسیر محکم به واجد دلیل واضح و روشن وجه اتصاف قرآن به کتاب متشابه مثانی خلط بین متشابه و تأویل اختصاص آیات محکم به آیات دارای تأویل واحد اختصاص آیات محکم و متشابه به آيات قصص شمردن آیات الاحکام در محکمات تفسیر ایات متشابه به آیات دارای وجه خبری و ایات محکم به آیات دارای وجه انشائی اختصاص ایات متشابه به آيات الصفات

نظری ثبت نشده است .