درس بعد

بحث ظن

درس قبل

بحث ظن

درس بعد

درس قبل

موضوع: ظن


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۲/۱۹


شماره جلسه : ۶۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • تفسیر استاد از محکم و متشابه

  • بيان شاهد بر تفسير استاد محترم در مورد محکم و متشابه

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته

بحث ما در قبل از تعطيلات آخر ماه صفر در اين بود كه اخباري‌‌ها قائل هستند به اينكه ظواهر قرآن حجيت ندارد و بر اين ادعاي‌شان مجموعاً پنج دليل اقامه كردند؛ سه دليل از آنها را بيان كرديم. و خصوصاً دليل سوم كه  شايد مهمترين دليل اخباري‌‌ها باشد و در آن به خود قرآن استدلال مي‌‌كنند براي عدم حجيت ظواهر قرآن؛ و مي‌‌گويند اخذ به ظواهر از قبيل اخذ به متشابهات قرآن است و در قرآن از اتّباع متشابه نهي شده است.

ما از اين دليل چند جواب داديم و نكته مهمي كه در جواب‌ها بود، اين بود كه براي محكم و متشابه تفاسير زيادي ذكر شده است. ما بر حسب آنچه كه در كتاب شريف الميزان آمده بود، اقوال مختلف را نقل، و مورد بحث قرار داديم و در آخر بيان مرحوم علامه طباطبايي (رض) براي محكم و متشابه و تفسير مرحوم شهيد صدر را ذکر کرده و مورد مناقشه قرار داديم و بيان خودمان را نيز نقل کرديم و عرض كرديم كه خود آقايان هم دنبال كنند، ببينند اين بيان ما تا چه اندازه مي‌‌تواند درست باشد و چه شواهدي بر آن مي‌توان اقامه کرد.

عرض كرديم محكمات قرآن عبارت از آياتي كه مربوط به يك قضيه خاص و يك داستان خاص و يك زمان خاص باشد، نيست؛ بلكه آياتي است كه بنحو كلي و مربوط به همه ازمنه است؛ و در کنار آن اضافه کرديم که باز براي تشخيص محکم از متشابه بايد سراغ ائمه معصومين(ع) رفت و تفسير آيات را از آنها گرفت؛ هرچند که طبق تفاسير ديگران، تشخيص محکم از متشابه با اهل لسان و اهل زبان است و آنها مي‌توانند بگويند که آيا فلان آيه جزء محکمات است يا از متشابهات مي‌باشد. بنابراين، طبق بيان ما، اجمالاً نمي‌‌توانيم بصورت قطعي و روشن بگوييم کدام آيه محكم و کدام آيه متشابه است. مرحوم علامه در آخر روايتي را به مناسبت نقل مي‌کنند که شايد براي مدّعاي ما مفيد باشد.


بيان شاهد بر تفسير استاد محترم در مورد محکم و متشابه 

روايت در جلد 27 وسائل الشيعه ، باب 13 از ابواب صفات القاضي، در كتاب القضاء است؛ تحت عنوان: « باب عدم جواز استنباط الاحكام النظرية من ظواهر القرآن الا بعد معرفة تفسيرها من الائمة(ع)». ببينيد ما يك احكام ضروري داريم مثل وجوب نماز و روزه و حج و جهاد که اينها نظري نيستند؛ نظري يعني چيزي كه نياز به اجتهاد و استدلال و استنباط دارد و هيچ فقيهي در رساله‌‌اش نمي‌گويد من اجتهاد كردم که نماز واجب است! وجوب نماز نياز به اجتهاد ندارد. اجتهاد در احكام غير ضروريه و نظريه است. شما مي‌دانيد که عناويني که مرحوم صاحب وسائل براي ابواب ذکر مي‌کنند، به عنوان فتواي خود ايشان است و شايد بتوان گفت که کتاب وسائل الشيعه يک كتاب فتوايي است.

ايشان مي‌فرمايد: استنباط احکام نظري از ظواهر قرآن جايز نيست، مگر بعد از آن که تفسير اين ظواهر را از ائمه اخذ کنيم و بدانيم. ايشان در اين باب 82 روايت ذكر كرده است و در روايت 62 از رساله محكم و متشابه سيد مرتضي نقل مي‌‌كند كه سيد مرتضي از تفسير نعماني از اسماعيل بن جابر از امام صادق(ع) نقل مي‌کند که آن حضرت فرمودند: « ان الله بعث محمداً(ص) فختم به الانبياء فلا نبيّ بعده ـ بعد از پيامبر گرامي اسلام، ديگر پيامبري نيست ـ و أنزل عليه كتاباً فختم به الكتب فلا كتاب بعده ـ كتاب قرآن نيز خاتمه کتاب‌هاي آسماني است ـ الي ان قال فجعله النبي(ص) علماً باقياً في اوصيائه ـ پيامبر اسلام اين كتاب را به عنوان يك علم باقي در اوصياي خودش قرار داد ـ فتركهم الناس ـ مردم هم اين اوصياء را رها كردند ـ و هم الشهداء علي اهل كل زمان... حتي عاندوا من أظهر ولاية ولاة الامر... ـ مردم با کساني كه ولايت اين ولات امر را اظهار كردند و دنبال علوم اهلبيت بودند، معانده و دشمني کردند ـ و ذلک أنّهم ضربوا بعض القرآن ببعض واحتجّوا بالمنسوخ و هم يظنون أنه الناسخ ـ اهل سنت به منسوخ استدلال مي‌‌كردند در حالي كه گمان مي‌‌كردند آن آيه ناسخ است؛ يعني تشخيص نمي‌‌دادند كدام آيه ناسخ است و كدام منسوخ است ـ ... و احتجوا بالخاص و هم يقدرون انه العام ـ اينها به خاص تمسك مي‌‌كردند در حالي كه فكر مي‌‌كردند عام است؛ يعني يك آيه‌‌اي كه واقعاً دائره‌‌اش محدود است، مي‌‌گفتند عام است ـ و احتجوا باول الاية و ترك السنة في تأويلها ـ به اول آيه استدلال كردند و آنچه را كه در سنت و در تأويل آيه آمده، ترك كردند ـ و لم ينظروا الي يفتح الكلام و الي ما يختمه ـ آنچه را كه كلام با آن شروع و ختم مي‌‌شود را نگاه نمي‌كردند، يعني به قرائني كه در ابتدا و انتهاي آيه آمده است، توجهي نمي‌کردند ـ و لم يعرفوا موارده و مصادره اذ لم يأخذوه عن أهله فضلّوا و أضلّوا ـ اينها را چون از اهلش نگرفتند، گمراه شدند و ديگران را نيز گمراه کردند ـ ثمّ ذکر عليه‌السلام کلاماً طويلاً في تقسيم القرآن الي اقسام و فنون و وجوه تزيد علي مأئة و عشرة ـ امام صادق(ع) براي قرآن اقسام و فنون و وجوه ذکر کردند که به 110 قسم رسيد ـ الي ان قال (ع) ـ تا حضرت فرمودند: ـ و هذا دليل واضح ـ اين كه در قرآن 110 قسم هست، دليل روشني است بر اين که ـ علي ان كلام الباري سبحانه لا يشبه كلام الخلق ـ كلام خدا با كلام خلق شباهت ندارد؛ يعني از اول خداوند بنايش اين بوده که در عين اينكه به لسان مردم و عربي مبين صحبت مي‌‌كند، اما اين عربي مبين هيچ شباهتي به كلام خلق نداشته باشد؛ اصلاً اساس قرآن بر اين نحو بوده است که حتي در زمان خود رسول خدا(ص) نيز مي‌گفتند آن حضرت شاعر است و كلام شعر مي‌‌گويد؛ الآن نيز بعد از هزار و چهارصد و اندي سال باز بعضي پيدا شدند که مي‌گويند بله قرآن شعر است، منتها سطح شعري‌اش از سطح سائر شعرا بالاتر است و اصلاً به امثال اين روايت توجّه نکردند که از ابتدا بناي خدا بر اين بوده كه كلام خدا با كلام خلق شباهت نداشته باشد.

اکنون که مثل بشر صحبت نکرده، مي‌گويند که کلام بشري است و اگر مثل بشر صحبت مي‌‌كردند چه مي‌‌گفتند؟ مي‌‌خواهند نتيجه بگيرند که اگر پيغمبر اين حرف‌ها را به عنوان خودش زده است، پس بالاتر از اين هم بايد باشد؛ بايد معلم داشته باشد؛ همه چيز را مي‌‌خواهند از بين ببرند!. ـ   كما لاتشبه افعاله أفعالهم ـ همانگونه که افعال خدا با افعال بشر شباهت ندارد؛ به حسب ظاهر فعل است، ما کار انجام مي‌دهيم، خدا هم کار انجام مي‌دهد؛ ما اگر مي‌خواهيم کاري انجام دهيم، بايد يک ساعت فکر کنيم که آيا اين کار به نفع من است يا نه، اما خداوند با اين چيزها كار ندارد.

فعل خدا چنين نيست كه مانعي بتواند جلوي تأثير آن را بگيرد ـ و لهذه العلة و اشباهها لا يبلغ أحد كنه معني حقيقة تفسير كتاب الله تعالي الا نبيه و اوصياؤه؛ ثم سألوه ـ بعد از امام صادق(ع) سؤال كردند ـ عن تفسير المحكم من كتاب الله، فقال: اما المحكم الذي لم ينسخه شي‌‌ء ـ من به ذهنم مي‌‌آيد اين كه در بعضي از تفاسير بود كه محكم چيزي است كه نسخ نمي‌‌شود، اين را از همين روايت امام صادق(ع) گرفته‌اند؛ در حالي كه مراد از نسخ در اين روايت، نسخ لغوي است ونه نسخ اصطلاحي؛ لذا مي‌‌گويد «لم ينسخه شي‌‌ء» نه اينكه آيات ديگر او را نسخ نكند؛ ـ فقوله عزّ وجلّ «هو الذي انزل عليک الکتاب منه آيات محکمات هن اُمّ الکتاب و اُخر متشابهات» الآية، و إنّما هلک الناس في المتشابه لانهم لم يقفوا علي معناه و لم يعرفوا حقيقته فوضعوا له تأويلاً من عند أنفسهم بآرائهم و استغنوا بذلك عن مسألة الاوصياء ـ مي‌‌فرمايند مردم در متشابهات هلاك مي‌‌شوند، چون معنايش را نمي‌‌دانند، حقيقتش را نمي‌‌دانند، معنايي از پيش خودشان براي آيه تحويل و درست مي‌‌كنند و دنبال سؤال كردن از اوصيا نمي‌‌روند.

عرض ما همين جاست که «و استغنوا بذلك عن مسألة الاوصياء » بايد از اوصيا سؤال كرد كه كدام آيه محكم و كدام متشابه است؛ البته ممكن است بگوئيم که محکم و متشابه بودن بعضي از آيات خيلي واضح است و اين با حرف ما منافات ندارد؛ اما اين كه بدانيم دقيقاً کدام آيه محكم و كدام آيه متشابه است، اين نياز به مسألة اوصياء دارد و بايد از آنها سؤال کرد. من فکر مي‌کنم که مي‌شود اين روايت را نيز به عنوان شاهد بر آن عرض ما در مورد محکم و متشابه گرفت.

من تقاضايم اين است كه آقايان روايات باب 13 راكه 82 روايت است، ببينند كه اگر واقعاً كسي عالمانه و فقيهانه اين 82 روايت را سنداً و دلالتاً بررسي كند، نكات بسيار زيادي بدست مي‌آورد که خودش يك كتاب 400 يا 500 صفحه‌اي مي‌‌شود. ما فردا بحثي داريم كه دو مرتبه به همين روايات اين باب بايد مراجعه شود.

برچسب ها :

ظن حجیت ظواهر نهی قرآن از عمل به متشابهات دخول ظواهر در متشابهات حجیت ظواهر قرآن اختصاص محکمات به آیات کلی مربوط به همه ی زمان ها وابستگی استنباط احکام نظري از ظواهر قرآن بعد از اخذ تفسیر آنها از اهل بیت اختصاص اجتهاد به احكام غير ضروريه و نظريه تفسیر محکم به آیه ی غیر قابل نسخ روایات وسائل الشيعه جلد 17، باب 13

نظری ثبت نشده است .