درس بعد

بحث ظن

درس قبل

بحث ظن

درس بعد

درس قبل

موضوع: ظن


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۲/۲۹


شماره جلسه : ۹۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • استدلال به آیات سوره فصلت بر عدم تحریف قرآن و اشکال اول و جواب آن

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

استدلال به آيات سوره فصلت بر عدم تحريف قرآن

آيه دومي كه براي عدم تحريف قرآن به آن استدلال شده است، آيات 41 و 42 سوره فصلت ــ سوره ح م سجده ــ است.مي‌فرمايد: « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ*لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ »؛به سه قسمت از اين آيات شريفه در اين مدعا استدلال شده است.معناي اجمالي آيه اين است: كساني كه كافر به ذكر هستند, بدانند كه اين قرآن كتاب عزيز است. عزيز به معناي نفوذ ناپذير و محکم است. اين كتاب خودش توصيف مي‌‌كند که قرآن عزيز است، و في حد نفسه محكم است؛ مجموعاً براي عزيز دو معنا ذكر شده است؛ يكي عديم النظير, يعني چيزي كه نظير ندارد و بي نظير است. البته گاه مي‌‌گويند «عزيز الوجود»، كه اين معنا اينجا مراد نيست. معناي دوم «المنيع الممتنع من أن يُغلب» است؛ يعني چيزي كه بر آن غلبه نمي‌‌شود؛ هيچ چيزي بالاتر از آن و فوق آن معنا ندارد, و امتناع دارد كه مغلوب واقع شود. پس, وقتي گفتيم اين كتاب عزيز است, يعني غير از خودش در او راه پيدا نمي‌‌كند؛ فقط خودش هست و خودش. باطل در آن راه پيدا نمي‌‌كند؛ آنچه كه مخالف با حق است, در اين كتاب راه پيدا نمي‌‌كند.

قسمت سوم آيه ــ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ــ را به منزله تعليل گرفته‌‌اند براي وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ ؛ يعني چون قرآن تنزّل يافته خداوند حكيم است، که حكيم از احكام و اتقان مي‌‌آيد؛ از موجودي كه همه امور او و همه افعال او محكم و متقن هست, لذا, قرآن محکم و متقن است. نسبت به اين دو قسمت از آيه در مانحن فيه اشكال نكردند؛ به هر کدام از اينها مي شود براي عدم تحريف قرآن استدلال کرد. اگر ما بوديم و إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ , به خود همين مي‌‌شود استدلال كرد كه در قرآن کريم تحريف راه پيدا نمي‌‌كند؛ وقتي كتابي عزيز يعني نفوذ ناپذير شد, شبهه, اشكال، بطلان، نقصان، زياده و... هيچكدام در آن راه پيدا نمي‌‌كند. به تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ نيز به همين بيان مي‌‌شود استدلال كرد. اما عمدة بزرگان وقتي خواستند به اين آيات براي عدم تحريف استدلال كنند, به لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ‌‌ استدلال كرده‌‌اند؛ که مي‌‌فرمايد: اين كتاب, كتابي است كه باطل در آن راه پيدا نمي‌‌كند. مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ, يعني مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ القرآن؛ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ , يعني من خلف القرآن. شايد در بعضي از ترجمه‌‌ها يا در بعضي از تفاسير ضمير را به رسول برگردانده باشند که اين به ظاهر صحيح نيست؛ هرچند که شايد نتيجه يکي باشد, اما ظاهر اين است كه ضمير به خود قرآن بر مي‌‌گردد.

استدلال به آيه شريفه اين است كه اين كلمه «باطل» در اينجا الف و لام جنس دارد؛ يعني جنس باطل در اين قرآن راه پيدا نمي‌‌كند، و جنس اگر در سياق نفي واقع شود, مثل نكره در سياق نهي, افاده عموم مي‌‌كند؛ بنابراين, يعني هيچ باطلي، هيچ مصداقي از مصاديق باطل در اين قرآن راه پيدا نمي‌‌كند. باطل مصاديقي دارد؛ اولين و مهمترين مصداق باطل كذب است, که در قرآن راه پيدا نمي‌‌كند. مصداق دوم تناقض است که در قرآن راه ندارد؛ و مصداق سوم, تحريف است؛ چه تحريف به زياده و چه تحريف به نقيصه, هر دو باطل است و در قرآن راه پيدا نمي‌‌كند. لَا مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ يعني زمان نزول قرآن، همين زماني كه قرآن نازل مي‌‌شود, باطل در آن راه پيدا نمي‌‌كند؛ و لَا مِنْ خَلْفِهِ , يعني بعد از اينكه نزول قرآن تمام شد نيز باطل در آن راه پيدا نمي‌‌كند. همين‌جا باز ما مي‌‌توانيم اين را بگوييم که اگر يك چيزي غير از كلام خدا باشد, عنوان باطل را دارد. اگر چيزي كلام انساني شد, در آن اشكال و زياده و نقيصه و بطلان راه پيدا مي‌‌كند. اين كه در زمان ما بعضي‌ها اين شبهه را القا مي‌‌كنند كه آيات قرآن دو قسم است, بعضي كلام نبوي و پيامبر است؛ هر چند که براي پيامبر يك قدسيت خيلي متعالي را تصور مي‌‌كنند و مي‌‌گويند از آن روح قدسي متعالي اين كلمات ترشح كرده است، ولي باز اين کلام مي شود کلام انساني؛ در كلام انساني هم هرچند که انسان در اعلي درجه معرفت و عرفان و تقرب به خدا باشد, باز بالاخره كلام انساني است و مي‌‌شود که در آن شبهه و اشتباه و کذب راه پيدا كند.

لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ يعني در همين زماني كه قرآن دارد بر پيامبر نازل مي‌‌شود, اصلاً هيچ باطلي در آن راه پيدا نمي‌کند. در همان زمان اين خصوصيت وجود دارد كه باز اين نكته متأسفانه در تفاسير يك مقدار كم توجه شده است. وقتي ضمير را به خود قرآن بر مي‌‌گردانيم, يعني حين نزول القرآن ــ نه در اين تنزيل و آن كسي كه واسطه بر نزول است كه جبرائيل است و آن كسي كه دارد مي‌گيرد ــ هيچ بطلاني راه پيدا نمي‌‌كند. آيه نمي‌‌خواهد بگويد بعد از اينكه قرآن به پيامبر رسيد, از حالا به بعد, بطلان در آن راه پيدا نمي‌‌كند. مخصوصاً تعليل هنگامي مناسبت دارد که ما زمان تنزيل را هم جزء قضيه قرار دهيم و بگوييم که در همان زمان نزول نيز بطلان در قرآن راه پيدا نمي کند. بعد هم كه نازل شد, بعد از زمان نزول تا روز قيامت نيز بطلان در آن راه پيدا نمي کند. مرحوم علامه تعبيري دارند که دقت بفرماييد, شايد مؤيد عرض ما باشد.

ايشان مي‌‌فرمايد: فالمراد بقوله من بين يديه و من خلفه زمانا الحال والاستقبال أي نزول وما بعده ؛ ايشان هم مي‌‌فرمايند نزول و ما بعد النزول الي يوم القيامه است؛ معناي «من بين يديه» زمان حضور پيامبر نيست؛ «من خلفه» مراد, بعد از رحلت پيغمبر نيست. بعد مي‌‌فرمايند: يك قول قيلي وجود دارد که گفته‌‌اند در عرب اين كلمه «من بين يديه و لا من خلفه» كنايه آورده مي‌‌شود از جميع ازمنه؛ فهو مصون من البطلان من جميع الجهات. سپس مصاديق باطل را ذکر مي کنند: والمدلول علي أيّ حال أنه لا تناقض في بياناته لا يأتيه الباطل ، يعني آيه همان وقتي كه نازل مي‌‌شود, اگر مناقض با آيه قبل باشد, مي‌‌شود باطل؟ مي‌‌فرمايند: نه، ولا كذب في اخباره در اخبار قرآن كذب نيست، ولا بطلان يتترب الي معارفه وحكمه وشرائعه بطلان به معارف و حكم و شرايع راه پيدا نمي‌‌كند ولا يعارض ولا يغير بادخال ما ليس منه فيه چيزي كه از قرآن نيست داخل در آن نمي‌‌شود. أو بتحريف آية من وجه الي وجه فالاية تجري مجري قوله تعالي انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون . اين استدلال به اين آيه شريفه.


اشکالات حاجي نوري به استدلال فوق

مرحوم حاجي نوري در كتاب فصل الخطاب اشكالاتي بر اين مدعا ـ يعني عدم تحريف ـ وارد كرده و بعد, خودش يك معناي ديگري را براي آيه شريفه ذكر كرده است. اولين اشكال ايشان اين است كه رواياتي داريم در ذيل اين آيه كه اين روايات, اصلاً مسئله تحريف را مطرح نمي‌‌كند. دو روايت مي‌‌آورند, يكي از كتاب تفسير علي بن ابراهيم قمي و يكي هم از كتاب ديگري است. در روايت اول دارد لا يأتيه الباطل من بين يديه , يعني من قبل التورات ؛ يعني در تورات چيزي كه اين قرآن را باطل كند, نيست؛ ولا من قبل الانجيل و الزبور همچنين است نسبت به انجيل و زبور. ولا من خلفه أي لا يأتيه من  بعده يبطل کتاب؛ يعني يك كتاب ديگري كه در آينده بخواهد بيايد و قرآن را ابطال كند, نيست. در مجمع البيان روايت ديگري آورده و «من بين يديه» را معنا كرده كه ليس في اخباره عما مضي باطل و لا في اخباره عما يكون في المستقبل باطل ؛ در اخبارش از گذشته و در اخبارش از آينده باطل و اشتباهي نيست. حاجي نوري مي‌‌فرمايد: کدام قسمت اين دو روايت دلالت بر مسئله تحريف دارد؟ کدام قسمت اين دو روايت دلالت دارد كه خود اين كتاب مصون از تحريف است؛ كم و زياده‌ا‌‌ي در اين قرآن محقق نمي‌‌شود؟


پاسخ از اشکال مرحوم حاجي نوري

در مقام جواب از اين اشكال, بزرگاني مثل والد راحل ما رضوان الله عليهدو مطلب را ذكر كرده‌‌اند. گفته‌‌اند: خود اين دو روايت باهم اختلاف دارد؛ روايت مجمع البيان مي‌‌گويد «من بين يديه ومن خلفه» يعني در اخبار از گذشته و آينده اشتباهي نيست. اين روايت با روايت اول كه «من بين يديه» را به تورات و انجيل و زبور و «من خلفه» را به كتاب جديد ديگري تفسير كرده است, فرق دارد؛ شما چگونه بين اين دو روايت جمع مي کنيد؟ جواب دوم كه اين اشكال اول را هم حل مي‌‌كند, اين است كه بگوييم اين روايات در مقام تفسير اين آيه شريفه نيست؛ بلکه، در مقام بيان مصداق است؛ يعني باطل «من بين يديه» يك مصداقش اين است كه تورات بيايد قرآن را ابطال كند؛ يک مصداقش هم اين است که در اخبار قرآن از گذشته و آينده باطل و اشتباه باشد؛ اما منظور اين نيست که معناي باطل هم اين باشد. اينها عنوان مصداقي دارد؛ حالا كه عنوان مصداقي دارد, اصلاً اين روايات در مقام تفسير آيه نيستند. سه, چهار اشكال ديگر هم دارند که ان شاء الله روز شنبه عرض مي کنيم. زيرا, اين سه روز را به عنوان فاطميه اول از قديم در حوزه تعطيل مي‌‌كردند.

برچسب ها :

بحث ظن تحریف در قرآن استدلال به آيه 41 و 42 سوره فصلت برای عدم تحریف در قرآن معنای عزیز بودن قرآن افاده عموم نکره در سیاق نهی تفسیر آیه لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ رد استدلال به آیه 41 و 42 سوره فصلت برای عدم تحریف در قرآن از سوی مرحوم حاجی نوری عدم ارتباط روایات ذیل آیه41 و 42 سوره فصلت به تحریف در قرآن در مقام بيان مصداق بودن روایات ذیل آیه 41 و 42 سوره فصلت نبودن روایات ذیل آیه 41 و 42 سوره فصلت در مقام تفسیر این آیه

نظری ثبت نشده است .