درس بعد

بحث ظن

درس قبل

بحث ظن

درس بعد

درس قبل

موضوع: ظن


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۸/۲


شماره جلسه : ۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • معانی امکان _ معنای امکان از نظر مرحوم نائینی_کلام امام در رد فرمایش نائینی _ توصیه استاد

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بحث در اين بود كه آيا تعبد به ظن امكان دارد يا خير؟

براى اينكه ما در فقه اكثر ادله‌‌ى كه براى استفاده حكم شرعى داريم ادله ظنيه است، مثل خبر واحد و ظواهر آيات، آن وقت قبل از اينكه به اين بحث‌‌ها برسيم بايد اولين بحثى كه مطرح بشود اين است كه آيا شارع می‌‌تواند ما را متعبد به ظنون كند؟ و آيا امكان دارد شارع ما را متعبد كند يا خير؟ اگر نتوانستيم امكان تعبد به ظن را اثبات كنيم، بايد در همه ادله‌‌‌‌ى كه بعداً می‌‌رسيم براى حجيت ظنون خاصه ما بايد در همه آنها توجيهى داشته باشيم. و اگر بتوانيم امكان تعبد به ظن را اثبات كنيم ديگر آن ادله روى همين امكان استوار است و آن ادله هم وقوع تعبد به ظن را دلالت دارد.


معاني اربعه امکان

عرض كرديم كه براى امكان در اينجا چهار احتمال و چهار معنا شده است.

1- امكان بمعناى احتمال عقلى است.

2- امكان بمعناى امكان ذاتى است.

3- امكان بمعناى امكان وقوعى است،

كه گفتيم در ميان اين سه معنا آنى كه صحيح است همين امكان وقوعى است. مشهور هم اين حرف را دارند از عبارت مرحوم آخوند در كفايه هم همين معنا استفاده می‌‌شود كه ايشان هم مسئله امكان وقوعى را قايل هستند.


دليل امکان وقوعي

به ظنون كرد تالى فاسدى ندارد، موجب تفويت مصلحت يا القاء در مفسده نيست. مرحوم آخوند می‌‌فرمايند: «دليل ما خود وقوع است ما اصلاً نيازى نداريم براى اثبات امكان وقو حالا اگر كسى سؤال كند كه ما چه دليلى بر امكان وقوعى داريم كه امكان وقوعى را معنا كرديم که «ما لا يلزم من فرض وجوده و وقوعه محال» اگر چيزى از وجود و وقوعش در عالم خارج محال لازم نيايد اين را می‌‌گويند ممكن است وقوعاً و اين معناي امكان وقوعى است.

ما وقتى می‌‌گوييم تعبد به ظن امكان دارد به امكان وقوعى يعنى اگر شارع ما را متعبد عى به چيز ديگرى؛ خود وقوع براى ما دليل است و ادل دليل على امكان شى‌‌ء وقوعه است.» اگر ما شك كنيم يك چيزى امكان دارد يا ندارد، همين كه ديديم در عالم خارج واقع شده است وقوعش بهترين دليل براى امكانش است،‌‌ و ما مي دانيم که تعبد به ظن واقع هم شده است. بعداً يكى يكى اينها را بررسى و ذكر می‌‌كنيم. اساساً مرحوم آخوند می‌‌فرمايند: «اگر تعبد به ظن واقع شده است ديگر بحث از امكان لغو است؛» چون وقتى چيزى واقع شده است مسلما ممكن است كه واقع شده است و اگر تعبد به ظن واقع نشده باشد باز هم بحث از امكان ثمرى برايش مترتب نيست؛ ما نمی‌‌خواهيم يك بحث صرف علمى كنيم كه آيا براى شارع تعبد به ظن امكان دارد يانه؟ اگر يقين داشته باشيم تعبد به ظن واقع نشده باز بحث از امكان هيچ ثمرى بر او مترتب نمی‌‌شود. پس دليل آخوند بر امكان خود و قوع تعبد به ظن در عالم خارج است. وقوع عنوان اخص را دارد، امكان اعم است و اخص دليل است براى اعم.


معناى چهارم امکان

مرحوم نائينى در كتاب فوائد الاصول، جلد سوم، صفحه 88، مي فرمايند: «مقصود از امكان در اينجا امكان تشريعى است نه امكان تكوينى؛ اين سه معناى سابق (امكان بمعناى احتمال عقلى، امكان بمعناى امكان ذاتى، امكان بمعناى امكان وقوعى ) همه ا ز اقسام امكان تكوينى هستند؛ ما وقتى می‌‌گوييم امكان وقوعى يعنى آنى كه از وقوعش فساد يا محالى لازم نيايد يعنى در عالم تكوين محالى لازم نيايد، در عالم تكوين چيزى كه محبوب است مبغوض نشود و يا بالعكس.» اما ايشان می‌‌فرمايند مراد امكان تشريعى است وامکان تشريعي را تعريف می‌‌كنند به اين كه چيزى كه از فرض وجودش در عالم تشريع يك محالى يا تالى فاسدى لازم نيايد، اگر شارع ما را بخواهد متعبد به ظن كند و محذورى در عالم تشريع به وجود نيايد، يعنى چيزى كه واجب است حرام نشود، و چيزى كه حرام است واجب نشود، چيزى كه مصلحت دارد مفسده دار نشود، و فرموده‌‌اند امكان تكوينى از محل بحث خارج است، يك چيزى می‌‌خواهد امكان تكوينى داشته باشد يا نداشته باشد، دخالتي در بحث ما ندارد.

تقريباً بعد از مرحوم نائينى احدى اين نظريه ايشان را نپذيرفته‌‌اند؛ حتى تلاميذه ايشان هم اين نظريه را مورد مناقشه قرار داده‌‌اند، هم مرحوم محقق عراقى چون اين فوائد الاصولى كه تقريرات مرحوم نائينى است و اين چاپ اخيرى كه توسط انتشارات جامعه مدرسين شده با حاشيه مرحوم عراقى است، يعنى مرحوم آقا ضياء الدين عراقى كه خودش هم عصر با مرحوم نائينى بوده دو فحل اصولى بودند در زمان خودشان، ايشان حاشيه‌‌‌‌اش بر اين فوائد الاصول هم چاپ شده است ايشان اين را رد كرده شاگردهاى مرحوم نائينى رد كردند، امام (رضوان الله عليه)در كتاب انوار الهداية در جلد اول، صفحه 189 هم رد كرده‌‌‌‌اند اين نظريه را و اينها در مقام رد غالباً يك بيان مشتركى دارند اما دقيقتر از همه در كلمات امام (رضوان الله تعالى عليه) آمده است و ما هم بيان ايشان را در اينجا نقل می‌‌كنيم.

نقد امام(ره) بر فرمايش محقق نائيني(قده)

امام (رض) در رد مرحوم نائينى می‌‌فرمايند: «امكان تشريعى يكى از مصاديق امكان وقوعى است يك اسم مستقلى در مقابل امكان و قوعى نيست؛» و اساساً می‌‌فرمايند:امكان وقوعى هم همان امكان تكوينى است و در نتيجه ما دوتا امكان که يكى امكان تشريعى و يكى امكان تكوينى نداريم. توضيح مطلب اين است كه خود امكان و استحاله از امور واقعيه‌‌اى است كه عقل درك می‌‌كند، شما چطور در باب حسن و قبح افعال می‌‌گوييد عقل حسن يا قبح افعال را درك می‌‌كند؛ خود امكان يا استحاله اين هم از امور تكوينيه واقعيه‌‌اى است كه عقل درك می‌‌كند، اصلاً ديگر ما چيزى بنام امكان تشريعى نداريم، امكان يك قسم است يك نوع است، و آن هم امكان تكوينى است، امكان تكوينى هم همان امكان وقوعى است، چيز ديگرى نيست.

عقل درك می‌‌كند اين اگر بخواهد واقع بشود مستلزم محال هست يا نيست، بلى می‌‌فرمايند اگر متعلق اين امكان از امور تكوينيه باشد يك قسم است، گاهى متعلق امكان از امور تشريعيه است، اختلاف در متعلق موجب اختلاف در حقيقت نمی‌‌شود، امكان يك حقيقت واحده دارد، همان امكان تكوينى است، همين امكان تكوينى يعنى چه؟ يعنى امكان وقوعى، امكان وقوعى تكوينيه يعنى عقل درك می‌‌كند اگر اين فعل در عالم خارج واقع شود مستلزم محال نيست اين را عقل درك می‌‌كند، حالا اين امكان تكوينى گاهى به امور تكوينيه تعلق پيدا می‌‌كند و گاهى به امور تشريعيه تعلق پيدا می‌‌كند، در آنجايى كه يك امكان تكوينى به امور تكوينيه تعلق پيدا كند می‌‌گوييم آقا پريدن انسان در هوا امكان دارد، امكان وقوعى دارد يانه، اين تعلق پيدا كرده به يك امر تكوينى كارى به شرع ندارد، اما الان متعلق اين امكان وقوعى و امكان تكوينى متعلقش امور شرعى است يعنى ما می‌‌خواهيم ببينيم در دايره شريعت اگر شارع ما را متعبد به ظن كند آيا محالى لازم می‌‌آيد يا لازم نمی‌‌آيد!

اختلاف در متعلق موجب اختلاف در اقسام هست يا خير؟

امام نکته ي دارند و می‌‌فرمايند اگر بنا باشد اختلاف متعلق موجب اختلاف در اقسام بشود ما می‌‌توانيم اقسام زيادى براى امكان درست كنيم؛ بگوييم يك قسم امكانى كه مربوط به عالم مُلك است، يك قسم امكانى كه مربوط به عالم ملكوت است، يك قسم امكانى كه عنصرى است، يك قسم امكانى كه مربوط به افلاك فلكى است، اختلاف متعلق نمی‌‌تواند اقسام امكان را متعدد بكند. پس نتيجه اين شد عرض كردم كه اين مطلب مطلب مسلم و مورد اتفاق همه بزرگان هم هست، من كسى را نديدم با اين نظريه مرحوم نائينى موافقت كرده باشد كه بگويد اين امكان اصلاً امكان تشريعى است و حقيقتش با امكان تكوينى جداى از يكديگر است.

پس اين معنا كه روشن شد معانى سه گانه قبلى را هم كه بررسى كرديم فقط رسيديم به اينكه آقا در اينجا مراد از امكان امكان وقوعى است؛ می‌‌خواهيم ببينيم شارع اگر ما را متعبد كرد مشكلى پيش می‌‌آيد يانه؟ شارع اگر ما را متعبد كرد محالى لازم می‌‌آيد يا لازم نمی‌‌آيد؟ آنچه كه مورد بحث ماست يك چنين چيزى است. حالا يك نكته ديگرى باز در كلمات امام (رض) است و آن اين است ايشان می‌‌فرمايند: «اساساً بايد عنوان بحث را عوض بكنيم» از زمان شيخ يا يك مقدارى هم قبل از مرحوم شيخ بحث آمده روى اينكه «هل يمكن ا لتعبد بالظن ام لا» آمديم در محل نزاع كلمه «امكان» را آورديم آن وقت تا كلمه امكان آمده بگوييم آقا «امكان» چند معنا دارد اصوليين كدام معنا را در اينجا اراده كرده اند؟

امام در همين انوار الهداية می‌‌فرمايند: «ما اصلاً نبايد مسئله را اينطور مطرح كنيم، ما بايد بگوييم آيا دليلى بر امتناع تعبد به ظن داريم يانه؟» بحث از ابن قبه شروع شده، ابن قبه در بحث ظنون اشكالاتى را مطرح كرده و دنبال آن اشكالات اين بحث‌‌ها مطرح شده است، كه آيا تعبد به ظن امكان دارد يانه؟ می‌‌فرمايند: ما چرا بياييم كلمه «امكان» را بياوريم خودمان را گرفتار كنيم! بگوييم آقا اين امكان به چه معناست در اينجا، بلكه نزاع را بايداينطور تحرير كرد كه آيا دليلى بر امتناع تعبد به ظن داريم يانه؟ يا به بيان ديگر فرمودند بگوييم: «فى عدم وجدان ما يدل على الامتناع» تعبيرى كه خودشان دارند اين است «فى عدم وجدان دليل على الامتناع تعبد بالامارات» دليلى بر امتناع تعبد ما نداريم، ديگر لازم نيست اين بحث‌‌ها را مطرح كنيم که امكان و قوعى است، ذاتى است ، تشريعى است، بمعناى امكان عقلى است.

به نظر ما اين حرف بسيار دقيق و خوبى است كه ما با تغيير عنوان بحث از اول می‌‌گوييم آقاى ابن قبه تو اين ادله‌‌اى را كه آوردى اين ادله ات باطل است! ادله‌‌اش كه باطل شد و تمام شد دليل هم داريم بر اينكه واقع هم شده است، مسئله تمام می‌‌شود. تا اينجا امر اول تمام، ما گفتيم كه در اين امر اول مرحوم آخوند سه مطلب دارند. مطلب اول: اين بود كه آيا تعبد به ظن امكان دارد يا نه؟ مرحوم شيخ اعظم انصارى (قدس سره) فرموده حالا اگر شك كنيم كه آيا امكان هست در اينجا يا امكان نيست، فرموده بناى عقلا در مورد شك اين است كه جانب امكان را ترجيح می‌‌دهند. در موردى كه عقلا شك می‌‌كنند آيا يك امرى ممكن است يا ممكن نيست، ممكن است يا محال جنبه امكان را ترجيح می‌‌دهند. مرحوم آخوند اين كلام شيخ را نقل كردند در كفايه و مورد مناقشه قرار دادند ما حالا يك مقدارى اول مطلب شيخ را بپرورانيم كه شيخ چه می‌‌خواهد بگويد بعد مطلب مرحوم آخوند و اشكالات آخوند بر شيخ را ذكر می‌‌كنيم.

مشهور در مقابل اشكالاتى كه ابن قبه كردند، مشهور گفتند كه ما قطع به اين داريم كه از تعبد به ظن هيچ تالى فاسدى لازم نمی‌‌آيد، ما قاطع هستيم كه شارع اگر آمد ما را به ظن و عمل به ظنون متعبد كرد هيچ تالى فاسدى لازم نمی‌‌آيد، مرحوم شيخ فرموده است كه اين قطعى كه شماي مشهور ادعا می‌‌كنيد در جايى است كه ما عالم به تمام ملاكات باشيم عالم به تمام جهات محسنه و مقبحه باشيم، اگر شما می‌‌گوييد تعبد به ظن تالى فاسد ندارد بايد يك چنين علمى داشته باشيم كه آقا تمام ملاكات لازم الرعاية، رعايت شده است، هيچ ملاكى هم از بين نمی‌‌رود در حالى كه ما چنين احاطه‌‌اى را نداريم؛ كى می‌‌تواند ادعا كند كه ما بر همه جهات محسنه و مقبحه احاطه داريم! لذا فرموده ما بايد كلام مشهور را يك صورت ديگرى برايش بدهيم نياييم بگوييم ما قطع داريم به اينكه از تعبد به ظن هيچ فسادى لازم نمی‌‌آيد و هيچ تالى فاسدى ندارد! چه بگوييم؟ ايشان فرموده ما بايد بگوييم ما وقتى به عقلمان مراجعه می‌‌كنيم وقتى مراجعه می‌‌كنيم به عقول خودمان «لا نجد فى عقولنا بعد التأمل ما يوجب الاستحاله» ما چيزى كه موجب استحاله باشد پيدا نمی‌‌كنيم.

اينجا مواجه با اين اشكال می‌‌شوند شما که پيدا نمی‌‌كنيد «عدم الوجدان – كه - لا يدل على عدم الوجود» شما كه می‌‌گوييد عند المراجعه به عقولمان ما پيدا نمی‌‌كنيم اين كه دلالت بر عدم وجود ندارد؛ شيخ اينجا می‌‌فرمايد كه ما مقصودمان اين است عقلا در موردى كه دليل بر استحاله ندارند بنا را بر امكان می‌‌گذارند، در موردى كه دليلى بر استحاله يك چيزى ندارند اگر شك كرديم يك چيزى ممكن است يا محال وقتى به عقلا مراجعه می‌‌كنيم، عقلا می‌‌گويند اگر دليلى بر استحاله پيدا نكنيم ما بناء را می‌‌گذاريم بر امكان.

پس اين كه می‌‌گوييم شيخ می‌‌فرمايد اصل اولى امكان است، مراد شيخ يك چنين مطلبى است. حالا شما كلام شيخ را در رسائل ببينيد، كلام مرحوم آخوند را در كفايه ببينيد. و نكته ي كه وجود دارد اين است كه آيا آخوند در كفايه سه اشكال بر شيخ دارد؟ مرحوم آقاى خوئى در مصباح الاصول، والد راحل ما(رض) در كتاب سيرى كامل در اصول فقه، اينها می‌‌فرمايند آخوند به مرحوم شيخ سه اشكال دارد اما به نظرما آخوند دو اشكال دارد و آنچه كه اين بزرگان بعنوان اشكال سوم می‌‌گويند او مربوط به مدعاى خود مرحوم آخوند است نه رد بر مر حوم شيخ لذا آقايان ببينند اين را تا ان شاء الله روز شنبه بحث را دنبال بكنيم.


سفارشات استاد نسبت به شيوه درسى


چون اول سال تحصيلي است، من يك نكته‌‌‌‌اى را که بعضى از آقايان هم تذكر دادند که راجع به شيوه بحثى و درسى است كه نكته مهمى است عرض کنم. ببينيد آقايان! بحث، بحث خارج است؛ بحث خارج معنايش اين است كه شما رسائل را با دقت تمام كرديد، كفايتين را با دقت تمام كرديد، حالا آمديد می‌‌خواهيد حرف نهايى را بزنيم و بگوييم که حالا اين همه حرفها كدام صحيح است. چند نكته را اگر رعايت نفرماييد می‌‌شود گفت كه فقط وقت خودتان را يك مقدارى مشغول كرده ايد و نتيجه كافى نگرفتيد.

نكته اول اين است كه قبل از درس حتماً آن مطالبى را كه ما ارجاع می‌‌دهيم برويد ببينيد. الان در اين بحث می‌‌گوييم آقا كلام شيخ را ببينيد، كلام مرحوم آخوند را ببينيد، روز شنبه آقايان بايد ديده باشند و به دنبال اين باشيد كه ما چه حرف تازه‌‌اى براى شما داريم.درس خوب، درس قوى، درسي است كه يك مطلب دقيقى را گوينده بتواند ارايه بدهد؛ حالا گوينده يا مال خودش باشد مطلب يا از يك بزرگى و از يك استادى استفاده كرده بعنوان دقيقترين نكته ي در بحث به شما ارايه بدهد.

من اين نكته را عرض كنم امسال دهمين سال تدريس اصولمان هست، اصول را می‌‌شود چهار پنج سال سريع گفت و هيچ محصلى هم ندارد، شايد در حد همان كفايه باشد، ولى شما الان می‌‌خواهيد عمرى را صرف كنيد، مي خواهيداستنباط كنيد، در كل فقه، وقتى می‌‌خواهيد استنباط كنيد اگر از اول يك ابن قبه‌‌‌‌اى بيايد جلوى شما بگويد اصلاً تعبد به ظنون امكان ندارد، تمام اين روايات را بايد بگذاريد كنار! اين كه نمی‌‌شود، مگر كسى بگويد من اين روايات را قطعى الصدور می‌‌دانم (ادعاى اخبارى‌‌‌‌ها) و الا كسى كه غالباً هم قطعى نمی‌‌داند چطورى می‌‌خواهد به اينها عمل بكند؟

شما بايد خيلى دقيق آنچه كه در اصول مطرح شده خيلى با دقت دنبال كنيد بحث اجتهاد يك بحث آسانى نيست، واقعاً مشكل است، بزرگان نقل می‌‌كردند كه اساتيد ما از مشايخ خودشان و از اساتيد خودشان نقل می‌‌كردند كه اجتهاد بمنزله اين است كه انسان يك كوهى را بخواهد با سوزن شروع كند به تراشيدن، حوصله می‌‌خواهد، صبر می‌‌خواهد، استقامت می‌‌خواهد، پشتكار می‌‌خواهد، اينطور نيست كه حالا دوتا مطلب را آدم ياد بگيرد بگويد من مجتهدم شدم تمام شد.

لذا خيلى بايد دقت كنيد وقت خودتان را هدر ندهيد، با برنامه كار كنيد، يعنى در هر درسى كه می‌‌خواهيد حضور پيدا كنيد اولاً ببينيد اين درس مفيد است يا مفيد نيست، اين درس اگر تكرار آن كتاب‌‌هاى اصولى كه الان در حوزه هم فراوان است باشد فايده ندارد، شما هم می‌‌توانيد الان مصباح الاصول را يك دوره مباحثه كنيد شايد از خيلى از درس‌‌هاى موجود نفعش براى شما بيشتر باشد. از همان موقعى كه ما می‌‌خواستيم خارج اصول را بخوانيم يكى از راه‌‌هاى كه به آن رسيديم آخر الامر همين بود كه بياييم فوائد الاصول مرحوم نائينى را از اول تا آخر يك دور مباحثه كنيم، ديديم خيلى قويتر از بسيارى از درسهاست. درسى را برويد كه واقعاً براىتان مطلبى را حلاجى کند، تحقيق شود، ذهن شما را نسبت به آن مطلب روشن كند و پيش مطالعه حتماً داشته باشيد، اصلاً وقتى گوينده در درس حرف می‌‌زند نبايد مجال بدهيد، بايد روى كلمه به كلمه شما بتوانيد حرف بزنيد. پس يكى اينكه حتماً پيش مطالعه بكنيد.

نکته دوم
اگر مباحثه نداشته باشيد فايده ندارد. متأسفانه اين روزها مباحثه در حوزه دارد كم رنگ می‌‌شود. قوت نظام آموزشى ما به مباحثه است، كليد اجتهاد مباحثه است، يعنى با مباحثه است كه آرام آرام ذهن شما آماده می‌‌شود براى اينكه نظرياتى ازش فوران كند، مباحثه را حتماً داشته باشيد.حالا مباحثه‌‌ي خيلى خوب اين است كه آدم يك كسى قويتر از خودش گير بياورد و با او باحثه بكند، نشد يك كسى هم سطح خودش، نشد يك كسى كمتر از خودش باشد كه اقلاً همين درسى كه امروز گفته می‌‌شود بگويد آقا من می‌‌خواهم يك بار براى شما بيان كنم بالاخره شما يك روزى می‌‌خواهيد استنباط كنيد، يك روزى می‌‌خواهيد درس بدهيد، اينها براى شما خيلى راحت می‌‌شود اگر هر روز مباحثه داشته باشيد، اما اگر مباحثه نداشته باشيد نه مطلب برايتان روشن است و نه قدرت اين را داريد كه آينده دنبال كنيد مطالب را.

نكته سوم اين است كه آنچه كه ما می‌‌گوييم و ارجاع می‌‌دهيم، امروز ميگوييم آقا انوار الهداية امام اين مطلب را دارد برويد آن مطلب را پيدا كنيد، حتى اگر من يك بسم الله الرحمن الرحيم را از انوار الهداية نقل كردم مراجعه كنيد، مراجعه براى انسان تازه‌‌‌‌هاىي را ايجاد می‌‌كند. شايد شما يك نكته‌‌‌‌اى را استفاده كنيد كه به ذهن خود من نرسيده باشد، اين خيلى امر طبيعى است زياد هم واقع شده است. حتماً مراجعه كنيد اگر ما می‌‌گوييم امام بر مرحوم نائينى اشكال دارد ما اشكال را بيان كرديم شما ببينيد ما چطور بيان كرديم؛ انوار الهداية را بگذاريد جلوى تان سطر به سطر و كلمه به كلمه ببينيد، اصلاً ما دقيق گفتيم يا نه!

من اين نكته را هم عرض كنم ما اگر بخواهيم همه نكات همه كتاب‌‌ها را بخواهيم مطرح كنيم نمی‌‌توانيم، وقت اجازه نمی‌‌دهد سعى می‌‌كنيم آن نكات مهمه كه در تحقيق يك مطلبى دخالت دارد بيان كنيم.بنابر اين، نكته سوم اين است كه آقايان به آن مداركى كه ما ارجاع می‌‌دهيم كه من مقيد هستم جلد كتاب و صفحه كتاب را هم بگويم؛ اينطور چيزها در اصول يعنى در درس‌‌هاى اساتيد ما نبود می‌‌گفتند نائينى اين را گفته بايد خودمان می‌‌رفتيم دنبال می‌‌كرديم نائينى در كجا اين مطلب گفته است. بنابر اين، حالا صفحه را می‌‌گوييم، جلد را می‌‌گوييم مشخص هست كه كجا بايد مراجعه كنيد، كتاب هم در دسترستان هست.على أى حال از وقتتان استفاده كنيد من چهارشنبه‌‌‌‌ها اگر موفق شوم يك حديث اخلاقى مي خوانيم، تذكر اخلاقى مهم من در اين هفته ي اول سال تحصيلى اين است كه براى وقت مان برنامه ريزى كنيم، از وقت مان كمال استفاده را بكنيم اين بحث «امكان تعبد به ظن» را الان خودتان در دفترتان يك صفحه، دو صفحه بنويسيد بعد هم نظر خودتان را بنويسيد بگوييد به نظر من از اين چهار امكان، اين نوع امکان درست است. حالا پنج سال ديگر به همين بحث مراجعه می‌‌كنيد قويتر و دقيقتر هستيد ولى يك مجموعه‌‌‌‌اى را در اختيار داريد.

برچسب ها :

تالی فاسد

نظری ثبت نشده است .