درس بعد

اصالة الاحتیاط

درس قبل

اصالة الاحتیاط

درس بعد

درس قبل

موضوع: اصالة الاحتياط


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۹/۲۰


شماره جلسه : ۴۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • موضوع بحث: تنبیهات بحث دوران بین متباینین؛ تنبیه سوم: آیا بین شبهه محصوره و غیر محصوره در دوران بین متباینین تفاوتی وجود دارد؟؛ تعریف شبهه محصوره و شبهه غیر محصوره؛

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


تنبیه سوم: آیا بین شبهه محصوره و غیر محصوره در دوران بین متباینین تفاوتی وجود دارد؟ 

بحث ما قبل از تعطيلات محرم در تنبيهات دوران بين متباينين بود. بر حسب آن ترتيبي كه مرحوم آخوند قدس سره در كفايه دارند، تنبيه اول و دوم را تمام كرديم، تنبيه سوم این است كه در دوران بين متباينين كه ما قائل به وجوب احتياط هستيم، آيا بين شبهه‌ي محصوره و غيرمحصوره فرق هست يا نه؟ وقتي كه ما منجّزيت علم اجمالي را اثبات كرديم و نتيجه اين منجّزيت وجوب احتياط است، آيا در همه موارد علم اجمالي منجّز است يا فقط در خصوص شبهه محصوره علم اجمالي منجّز است.


تعریف شبهه محصوره و شبهه غیر محصوره

 در اين تنبيه سوم مرحوم آخوند سه تا مطلب ذكر فرمودند كه مناسب است ابتدا مطلب سوم را ذکرکنیم ؛ مطلب سوم این است كه تعريف شبهه‌ي محصوره و غيرمحصوره چيست؟ يعني يك بحث موضوعي، قبل از آنكه بيائيم بحث حكمي را مطرح كنيم كه آيا در شبهه غيرمحصوره هم علم اجمالي منجّزيت دارد يا خير؟ بايد يك بحث موضوعي در اينجا مطرح شود.

خود مرحوم آخوند در يك عبارت كوتاه مي‌فرمايند براي شبهه‌ي محصوره و غير محصوره تعاريفي ذكر شده كه همه‌اش باطل است و هيچ كدام قابل قبول نيست، اما ديگر اشاره‌اي به هيچ تعريفي ندارند و علّتش هم این است كه بعداً توضيح مي‌دهيم طبق آن مبنايي كه مرحوم آخوند دارند ايشان در منجّزيت علم اجمالي فرقي بين شبهه محصوره و غيرمحصوره نمي‌گذارند، اما بالأخره ما بايد اين تعاريفي كه در كلمات ذكر شده را اشاره كنيم و بعد وارد بحث حكمي شويم.


الف)شبهه غیرمحصوره

 براي شبهه‌ي غير محصوره پنج تعريف ذكر شده است؛

نخست: تعريف اول گفته‌اند شبهه‌ي غير محصوره «ما يعسر عدّه» اگر اطراف شبهه به اندازه‌اي باشد كه شمارش آن مشكل است، مي‌گويند بشماريد اينجا چند گوسفند است؟‌ مي‌گويند اين عادتاً مشكل است و به اين زودي‌ها نمي‌شود گفت چقدر گوسفند اينجا وجود دارد، حالا بيائيم بگوئيم اگر يكي از اين گوسفند‌ها مغصوبه باشد يا موطوئه باشد، اجتناب از همه‌ي اينها واجب نيست، نمي‌توانيم بگوئيم ده تاست يا سي تا؟ عادتاً شمارش آن مشكل است.

بر اين بيان دو اشكال شده؛ اشكال اول این است كه اين «عُسر العد» معسور بودن شمارش في حدّ نفسه ميزاني ندارد! ممكن است كه در يك شيئي شمارش آن آسان باشد، در يك شيء ديگر شمارش آن مشكل باشد. مثلاً اگر مقدار زيادي نخود اينجا ريخته شده بگوئيم علم اجمالي داريم يكي از اين نخودها غصبي است يا فرض كنيد دو كيلو گندم اينجا هست و مي‌گوئيم يك دانه گندم در ميان اينها غصبي است! اينجا نمي‌شود اين گندم را شمرد، عادتاً بيائيم يكي يكي بشمريم ببينيم چند تا گندم است نمي شود، اما در گوسفند مي‌شود، تعدادش را ولو در يك گله‌اي هم باشد مي‌شود شمُرد، اين اولاً. كه به حسب موارد و مصاديق مختلف است؛ در يك مصداقي شمارش آسان است و در مصداق ديگري شمارش مشكل است. وثانياً اين مشكل بودن شمارش آيا في ساعةٍ واحدة مراد است يا في ساعتين مراد است؟  اگر بگوئيد اين گندم را در دو ساعت بشماريد مي‌گوئيم مي‌توانيد بشماريد و اگر در ده دقيقه بگوئيم بشمريد مشكل است! به اختلاف ساعت مختلف مي‌شود. پس اشكال اول این است كه اين عسر العد خودش يك ميزاني ندارد، خودش يك ضابطه‌ي روشني نيست في حدّ نفسه!


اشكال دومي كه در كلمات مرحوم آقاي خوئي آمده و ايشان مي‌فرمايد « ان تردد شاة واحدة مغصوبة بين شياة البلد التي لا تزيد على الألف مثلا من الشبهة غير المحصورة عندهم، و تردد حبة واحدة مغصوبة بين الف الف حبة مجتمعة في إناء لا تعد من غير المحصورة عندهم، مع أن عد الحبات أعسر بمراتب من عد الشياه » اشكال كردند كه يك گوسفند غصبي در بين هزار گوسفند، اين را مي‌گويند شبهه‌ي غير محصوره است، حالا فرض كنيد يك ميليون حبه‌ي گندم در يك ظرف بزرگي در دست ماست، بگوئيم يك دانه گندم در ميان اين يك ميليون گندمي كه در اين ظرف هست! ايشان مي‌فرمايند فقها اين دومي را شبهه غير محصوره نمي‌دانند ولي اولي را مي‌گويند غير محصوره. در حالي كه شمُردن اين حبّات أعسر از شياة است، شياة گوسفند است و راحت مي‌شود يكي يكي شمرد و بگوئيم شد هزار تا، اما يك ميليون دانه‌ي ماش يا دانه گندم، دانه‌هاي خيلي ريز را مثال بزنيم بگوئيم در يك ظرفي قرار داده، مي‌گوئيم علم اجمالي داريم كه يكي از اينها غصبي است، فقها مي‌گويند اين شبهه‌ي محصوره است، اما در مثال اولي يك شاة در ميان هزار شياة غير محصوره است. اگر واقعاً ملاك مشكل بودن شمارش باشد، مي‌فرمايد شمارش اين حبه ها كه مشكل‌تر از شمارش گوسفندان است، پس معلوم مي‌شود اين ضابطه نيست، مشكل بودن شمارش نمي‌تواند ضابطه براي غيرمحصوره باشد.

ايشان مي‌فرمايد اگر واقعاً در نظر اينها ملاك عسر العدّ است در دومي كه أعسر است! يعني در حقيقت يك جواب نقضي است، در حالی که پاسخ نخست يك جواب حلّي است. پس اين ضابطه‌ي اول درست نيست.


دوم : ضابطه دومي كه ذكر شده ضابطه‌اي است كه گفتند ميزان صدق عرفي است، «ما صدق عرفاً أنه غير محصورٍ». اگر مبنا صدق عرفي باشد، عرف شاة واحد را در بين هزار شياة مي‌گويد غير محصوره و در يك حبه بين يك ميليون حبه كه در ظرف جمع است مي‌گويد محصوره! عرف است و هر جا عرف گفت محصوره است مي‌گوئيم محصور است و هر جا گفت غيرمحصوره ما هم مي‌گوئيم غيرمحصور است.

نسبت به این تعریف و معیار نیز دو اشکال وارد شده است، اشكال نخست این است كه ما عنوان محصور و غيرمحصور را در هيچ روايتي نداريم تا بگوئيم در معنا و مفهومش به عرف مراجعه كنيم، اگر بگوئيم در يك آيه يا روايتي آمده بود، در يك روايت آمده بود «اجتنبوا عن الشبهة المحصورة» گفتيم محصوره يعني محصوره عرفي، همانطوري كه در «أحلّ الله البيع» مي‌گوئيم مراد بيع عرفي است، پس اين يعني محصوره‌ي عرفي. «لا تجتنبوا» از شبهه غير محصوره، يعني غيرمحصوره عرفي، ولي اين در لسان روايت يا آيه‌اي نيامده تا ما بگوئيم ملاكش معناي عرفي است، اين اشكال اوّل است. به نظر شما وارد است؟

اگر الآن گفتند اجتماع نقيضين محال است، مي‌گوئيم اين قاعدةٌ عقلية، وقتي مي‌گوئيد اين قاعدةٌ عقلية، در معناي نقيض به عرف مراجعه مي‌كنيد؟ ملاك را خود عقل ذكر مي‌كند. يعني اگر يك چيزي عقلي شد عقل مي‌گويد چه چيز نقيض چه چيزي است؟ به عرف كاري نداريم! اگر ما در اينجا آمديم گفتيم عقل مي‌گويد در دوران بين متباينين بايد اجتناب كنيد، علم اجمالي منجّزيت دارد. اينجا به عقل مراجعه كنيم كما اينكه بالأخره آخوند آخر الأمر هم از همين راه وارد مي‌شود، عقل مي‌گويد فرقي بين شبهه محصوره و غيرمحصوره نيست!


اشكال اول این است كه اگر اين شرطيت را از روايات استفاده مي‌كرديم بايد در معنايش به عرف مراجعه مي‌كرديم. اما نیاز نیست  عين لفظي در روايت آمده باشد تا بگوئيم در مفهومش به عرف مراجعه كنيم، اگر يك روايتي از حيث مضمون و معنا هم دلالت بر او داشته باشد كافي است.

به عبارةٍ اُخري مي‌خواهم عرض كنم كه اگر شارع با ما صحبت كرد، شارع متعال آمده آيه‌ يا روايتي آورد، در فهم الفاظش ما مي‌آئيم سراغ عرف، مي‌گوئيم اگر عقل آمد يك حكمي آورد، مثل همين مثالي كه الآن عرض كردم، عقل مي‌گويد اكرام عالم واجب است، اما اكرام معنا و مفهومش چيست؟ اينها را عقل معيّن نمي‌كند بلكه عرف معيّن مي‌كند، عقل مي‌گويد در اطراف علم اجمالي اگر شبهه محصوره است اجتناب واجب است، اگر غيرمحصوره است اجتناب واجب نيست، اگر محصوره است ملاك اجتناب وجود دارد، همين مقدار را مي‌گويد اما حالا چه چيز محصوره است؟ برويم به عرف مراجعه كنيم كه عرف چه چيز را محصوره مي‌داند؟ يك وقتي هست كه مي‌گويئم عرف يك ملاكي در وجود اجتناب دارد كه در اين ملاك فرقي نيست بين شبهه‌ي محصوره و غيرمحصوره، عقل مي‌گويد هم در محصوره وجود دارد و هم غير محصوره، اما اگر گفتيم عقل مي‌گويد اجتناب در شبهه محصوره واجب است چه فرقي مي‌كند؟ حالا اگر شارع هم اين را فرموده بود؟ ما در معناي محصوره مي‌رفتيم سراغ عرف، حالا هم كه عقل اين را مي‌گويد، در معناي محصوره مي‌رويم سراغ عرف، لذا اين حرف كه چون در آيه يا روايتي وارد نشده ما در فهم معناي آن سراغ عرف نمي‌رويم اين حرف درستي نيست. بنابراين اشكال اولي كه شده اشكال درستي نيست.


‌ عقل منجّزيت علم اجمالي را در شبهه محصوره ادراك كرده ، مي‌گوئيم حالا شبهه محصوره چيست؟ به عرف مراجعه كن و اين مانعي هم ندارد.

اشكال دومي كه شده، فرمودند «إنّ العرف لا ضابطة عندهم لتمييز المحصور من غيره» عرف هم ضابطه‌اي ندارد، همان اشكالي كه در وجه اوّل گفتيم كه اين ما يعسر عدّه ضابطه ندارد، گفتند عرف هم ضابطه ندارد « و السر فيه أن عدم الحصر ليس من المعاني المتأصلة، و انما هو امر إضافي يختلف باختلاف الأشخاص و الأزمان و نحوهم » ؛ خودِ محصور نبودن يك امر ثابت اصيل نيست بلكه به اختلاف اشخاص و ازمان مختلف مي‌شود، مي‌گويد مختلف شود چه اشكالي دارد؟ اساساً عرف اين چنين است، عرف يك عملي را در يك جا اكرام مي‌داند و در جاي ديگر اهانت مي‌داند، اينكه به اختلاف اشخاص مختلف مي‌شود اشكالي ندارد و خصوصيّت عرف اصلاً همين است و لذا در همين وجه هم گفتيم «ما صدق عرفاً أنّه غير محصورٍ» بعد هم خود گوينده مي‌گويند اين به اختلاف موارد هم مختلف مي‌شود، يعني ممكن است اطراف يك شبهه‌اي براي شخصي محصوره باشد و براي شخص ديگري غير محصوره باشد، چه اشكالي دارد؟ در يك زماني براي اين شخص محصوره است، ‌در يك زماني هم غيرمحصوره. در يك مكاني محصور است و در مكان ديگر غيرمحصوره است، اين چه اشكالي دارد؟ ما چه دليلي داريم كه حتماً اگر يك شبهه‌اي در يك نقطه‌اي از نقاط عالم براي يك شخصي محصوره بود براي همه‌ي انسان‌ها در همه نقاط ديگر عالم هم اين شبهه محصوره باشد. بنابراين اين صدق عرفي به نظر مي‌رسد اشكال روشن و مهمّي بر آن وارد نيست و مي‌توان تا حدّي آنرا پذیرفت.


عرف مي‌گويد اينجا كه صد تا گوسفند است محصوره است و پانصد تا غيرمحصوره است! عرف مي‌گويد در اين گندمي كه در اين ظرف همه‌اش مجتمع است...، يكي از شواهدي كه ما داريم همين است كه اين حبه‌هاي گندم را در يك ظرف جمع كنند و جلوي يك نفر بگذارند عرف مي‌گويد اين محصور است، اما اگر اين حبه‌ها را دانه دانه بين هزار نفر تقسيم كنند عرف مي‌گويد غيرمحصوره است، اين يك معناي خيلي روشني است و اين بهترين شاهد است خودش، همين حبه‌هاي گندم را جلوي يك نفر بگذارند اين چون در يك ظرفي جمع شده، عرف حكم مي‌كند به اينكه أنّه محصور، تو هيچ حقي نداري از اين بخوري، اما اگر اين را يكي يكي به افراد داريم عرف مي‌گويد حالا اين غير محصور شد، بخواهيم بگوئيم هزار نفر از اين اجتناب كنند غيرمحصور است. بنابراين مي‌توان گفت ملاك محصور و غير محصور مثل ساير عناوين است، چرا ما نيائيم به عنوان معناي عرفي از آن استفاده كنيم، به نظر ما اين اشكالي ندارد.

سه ضابطه ديگر وجود دارد كه يكي مربوط به شيخ انصاري است، يكي هم مربوط به محقّق نائيني است. براي شروع بحث همين مقدار امروز كافي است تا فردا ان شاء الله.


برچسب ها :

مرحوم آخوند اصاله الاحتیاط دوران بین متباینین منجزیت علم اجمالی در همه ی موارد سختی شمارش اطراف علم اجمالی ملاک صدق عرفی برای غیر محصوره بودن حکم عقل به عدم وجوب اجتناب در شبهه ی غیر محصوره عدم مانعیت اختلاف صدق عرفی در زمان ها و مکان های مختلف برای تشخیص شبهه غیر محصوره فرق بین شبهه ی محصوره و غیر محصوره تعریف شبهه ی غیر محصوره

نظری ثبت نشده است .