درس بعد

کتاب البیع

درس قبل

کتاب البیع

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 1


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۱/۳۰


شماره جلسه : ۵۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • معاطات مفید اباحه است - و نظرات فقها در این مورد

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

تنقيح محل نزاع در معاطات

عرض كرديم كه همانگونه كه شيخ انصارى(اعلى الله مقامه الشريف) فرموده‌‌اند؛ در بحث معاطات، نزاع در معاطاتى است كه طرفين، «قصد تمليك» دارند. يعنى اين كه نزاع در جايى باشد كه متعاطيين قصد اباحه دارند -كه صاحب جواهر(ره) فرمود-، يا در جايي که متعاطيين قصد ملكيت متزلزل را دارند -كه محقق ثانى(ره) فرمود- درست نيست، بلکه نزاع در معاطاتى است كه طرفين، قصد تمليك را دارند، به همان نحو تمليكى كه در باب بيع است.

دليل ما بر اين معنا اين بود كه تنها كمبودى كه در معاطات وجود دارد، اين است كه در آن ايجاب و قبول لفظى نيست، امّا بقيه خصوصيات و شرايط در آن موجود است، و در بيع بالصيغه وقتي دو نفر می‌‌خواهند خريد و فروشى انجام دهند، به قصد تمليك انجام مي‌دهند، در بيع معاطاتى هم همينطور است، يعنى قصد تمليك هست، منتها تنها كمبودى كه در معاطات هست اين است كه در آن ايجاب و قبول وجود ندارد.

تبيين محل نزاع در بيان محقق ايرواني(ره)

همين مطلب به بيان ديگرى در كلمات محقق ايروانى(ره) در حاشيه مكاسب آمده است، و آن بيان اين است که نزاع در باب معاطات، يك نزاع كبروى نيست بلکه نزاع صغروى است. يعنى ما نمی‌‌دانيم كه آيا همان معنايى كه با انشاء لفظى ايجاد می‌‌شود، با فعل هم ايجاد می‌‌شود يا خير؟ تمام بحث در معاطات به اين نكته بر می‌‌گردد كه همان معنايى كه ما با انشاء لفظى و ايجاب و قبول لفظى ايجاد می‌‌كنيم، آيا همان معنا با فعل هم ايجاد می‌‌شود يا ايجاد نمی‌‌شود؟ لذا نزاع صغروى است. يعنى ما يك عنوان كلى را داريم، يک مصداق اين عنوان كلى؛ ايجاب و قبول لفظى است، يك مصداق آن هم فعل است، آيا با فعل هم همان معنا ايجاد می‌‌شود يا با فعل ايجاد نمی‌‌شود؟

با مراجعه به عبارات فقهاء، مثل صاحب شرايع، صاحب تذكره و محقق كركى(رحمهم الله) اين عبارت را مي‌بينيم «انما الافعال لما لم تكن دلالتها على المراد بالصراحة»؛ يعنى فقهاء در مقام استدلال می‌‌گويند فعل از نظر صراحت، مانند لفظ نيست. پس معلوم می‌‌شود كه تمام دعوا سر اين است كه آيا همان معنايى كه با لفظ ايجاد می‌‌شود با فعل هم ايجاد می‌‌شود يا خير؟ لذا نزاع می‌‌شود نزاع صغروى. پس تا اينجا روشن شد كه ما اصلاً نبايد محل نزاع را جايى بدانيم كه متعاطيين قصد اباحه دارند.

فرمايش محقق نائيني(ره) در توجيه اينکه «معاطات، مفيد اباحه است»

قبل از بررسي اقوال، بايد نكته‌‌ى ديگرى را بررسي کرد كه برخي قايل به اباحه هستند يعنى می‌‌گويند اگر متعاطيين قصد تمليك هم داشته باشند اما معاطات مفيد براى اباحه است. و أصلاً ببينيم اين قول به اباحه، چه مبنايي دارد؟ محقق نائينى(ره) در كتاب منية الطالب، قول قائلين به اباحه را توجيه كرده و فرموده است «البيع عبارة عن التبديل»؛ به همان مطلب و بحث مفصلى كه در اول سال داشتيم برگشته‌اند؛ كه تعريف بيع چيست؟ ايشان فرموده‌اند بجاى اينكه بگوييم «مبادلة مال بمال»، بجاى «مبادله»، «تبديل» بگذاريم. بعد می‌‌فرمايند مراد از «تبديل»، تبديل خارجى نيست، بلكه مراد؛ تبديل در اضافه است. يعنى اين مال تا الان به من بايع منسوب بود، بعد از فروختن همين مال، به مشترى انتساب پيدا می‌‌كند. پس تبادل و تبديل در اضافه و انتساب است. آنگاه فرموده‌اند اين امر اعتبارى، نياز به يك موجد و آلت دارد.

بالاخره اين تبديل در اضافه، يك امر اعتبارى محتاج به علت است. يك آلتي بايد اين تبديل در اضافه را ايجاد كند. می‌‌فرمايند تنها چيزى كه اين تبديل در اضافه را ايجاد می‌‌كند لفظ و قول است. در نتيجه در جايى كه بصورت معاطات است، اينها هم قصد همان تبديل در اضافه را دارند، قصد تمليك را دارند. اما چون آنچه كه آلت و وسيله براى ايجاد اين امر اعتبارى است، كه عبارت از قول است موجود نيست، پس بايد بگوييم اين تبديل در اضافه واقع نشده است و اضافه به همان حال خودش باقي است. قبلاً اين مال اضافه به بايع داشت، حالا هم دارد. آن پول اضافه به مشترى داشت، حالا هم دارد. يعنى ديگر تغييرى ايجاد نمی‌‌شود. پس اين معاطاتى كه انجام داديم چه فايده‌‌‌‌اى داشت؟

اين معاطات يك اباحه تصرف می‌‌آورد. وقتي وارد خانه كسى می‌‌شويد، صاحب خانه غذا و ميوه جلوى شما می‌‌گذارد، اين چه فايده‌‌اى دارد؟ «اباحه تصرف» است، اينجا هم می‌‌گوييم تبديل در اضافه حاصل نشده و فقط همان مجرد «اباحه تصرف» است. محقق خوئى(ره) -مصباح الفقاهة، ج1، ص107- می‌‌فرمايند ما قبلاً گفتيم كه بيع، يك امر اعتبارى است، يك اعتبار نفسانى است، و نيازمند به مظهر و مبرز است. اين مُظهر و مبرز می‌‌خواهد لفظ باشد يا فعل باشد، يا اشاره و كتابت باشد.

نقد استاد بر فرمايش محقق نائيني و محقق خوئي(رحمهما الله)

و لکن نکته اينجاست که هم بيان محقق نائينى(ره) و هم بيان محقق خوئى(ره) مجرد ادعاست. يعنى آيا اين امر اعتبارى، با فعل ايجاد می‌‌شود -كما اينكه مرحوم خوئى(ره) قايل است- يا اين امر اعتبارى با فعل ايجاد نمی‌‌شود -كما اينكه مرحوم نائينى(ره) قايل است- محتاج به دليل است. مرحوم نائينى(ره) فقط فرمودند با معاطات تبديل در اضافه واقع نمی‌‌شود. اما اينکه چرا واقع نمی‌‌شود؟ ديگر علتش را ذكر نكرده است.

محقق خوئى(ره) نيز می‌‌فرمايند بيع، اعتبار نفسانى است و نياز به مظهر و مبرز دارد. اما اينکه از كجا مظهر و مبرز آن می‌‌تواند فعل باشد؟ دليل نياورده‌اند. لذا به نظر ما؛ كلام هردو محقق، صرف دعوا و ادعاست و چيزى فراتر از آن نيست.

دو نکته مهم در بحث معاطات

اينجا دو نكته‌ مهم وجود دارد. مطلب اول اين است كه ما اگر بعداً بگوييم معاطات، بيع است و داخل در اطلاقات و عمومات است، ديگر مسأله روشن است كه همانطور كه بيع، مفيد ملكيت لازمه است، معاطات هم بايد مفيد ملكيت لازمه باشد. اما براى اينكه بگوييم معاطاتى كه طرفين در آن قصد تمليك كرده‌‌اند، اما نتيجه او تمليك نيست، بلکه نتيجه‌‌اش اباحه است، اولين حرفى كه فقيه بايد بزند اين است كه بگويد اطلاقات و عمومات؛ «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ»، «تِجارَةً عَنْ تَراضٍ» و امثال اينها شامل معاطات نمی‌‌شود، و الا اگر اينها شامل معاطات شود، معاطات هم مثل ساير بيعها مفيد ملكيت لازمه است. مطلب دوم اين است كه ممكن است كه كسى بگويد معاطات مشمول اين اطلاقات و عمومات هست، اما اجماع جلوي آن را می‌‌گيرد، يعنى اجماع تعبدى داريم بر اينكه لزوم، نياز به لفظ دارد و در جايى كه لفظ در كار نيست، لزوم هم در كار نيست. يا بگوييم اجماع داريم بر اينكه ملكيت بايد با لفظ باشد، جايى كه ما لفظ نداريم، اصلاً ملكيت هم وجود ندارد.

بله، اگر چنين اجماعى باشد می‌‌گوييم در اين معاطاتى كه لفظ موجود نيست، نه ملكيت هست و نه لزوم. پس حالا كه اينها نيست بايد اباحه باشد. پس اگر كسى بخواهد قول به اباحه را در اينجا تثبيت كند، يا بايد بگويد از اول معاطات داخل در ادله نيست، مشمول اطلاقات و عمومات نمی‌‌شود، يا اگر هم می‌‌خواهد بگويد مشمول اطلاقات و عمومات می‌‌شود بايد بگويد چيزى جلوي آن را می‌‌گيرد. اجماع تعبدى داريم بر اينكه در لزوم يا در ملكيت، لفظ لازم است، و الا اگر كسى بگويد مشمول ادله می‌‌شود چنين اجماعى هم نداريم، نمی‌‌توانيم در اينجا قائل به اباحه شويم، بلكه بايد ملكيت را قايل شويم.

پس براي اثبات قول به اباحه بايد بگوييم، كسى كه قايل است معاطات مشمول اطلاقات و عمومات است، نمی‌‌تواند قايل به اباحه شود. اما كسى كه قايل است مشمول اطلاقات و عمومات نيست، می‌‌تواند قايل به اباحه شود. يا اگر كسى قايل  است معاطات مشمول اطلاقات و عمومات هست، اما يك اجماع خيلى قوى در مقابل آن هست که آن اجماع، جلوى لزوم يا ملكيت را می‌‌گيرد، اين می‌‌تواند قايل به اباحه شود.

تمسک به سيره براي اثبات اباحه

حالا اگر كسى بگويد نه اطلاقات و عمومات در كار است، و نه اجماع در كار است، براي اثبات اينکه معاطات، مفيد اباحه است، چه دليلى داريم؟ می‌‌گوييم دليل ما سيره است. اين مقدار از سيره مسلم است که اگر معاطات واقع شد؛ لا اقل اباحه تصرف در آن هست. پس بالاخره تنها دليل ما بر اين كه اباحه تصرف هست، بر می‌‌گردد به سيره، و غير از سيره هيچ دليل ديگرى نداريم. پس کساني كه قايل هستند كه معاطات، مفيد اباحه است، يك دليل بيشتر ندارند، و آن هم سيره است، و الا اگر بخواهند به اطلاقات و عمومات تمسک کنند، بايد بگويند مفيد ملكيت لازمه است.

دلالت سيره بر اباحه شرعيه

اکنون مي‌گوييم اگر بنا باشد سيره، دلالت بر اباحه كند، ما دو نوع «اباحه» داريم؛ «اباحه مالكى» و «اباحه شرعى». در جايى كه مهمان كسى می‌‌شويد، صاحب خانه غذا و ميوه جلوى شما می‌‌گذارد، اينجا براى شما اباحه حاصل می‌‌شود، اما منشأ اين اباحه چيست؟ مالك است. از اين به «اباحه مالكي» تعبير می‌‌كنند. اما در جايي که در يك بيابان گرسنه هستيد، يك غذايى هم كنار شماست و مال ديگرى است، و اگر الان اين غذا را نخوريد می‌‌ميريد، يا اگر اين غذا را نخوريد غذا فاسد می‌‌شود، اينجا شارع به شما اجازه داده كه تصرف كنيد، بعداً عوضش را هم بدهيد. از اين به «اباحه شرعي» تعبير می‌‌كنند؛ يعنى اباحه‌اي كه منشأ آن شرع است. حالا اگر ما گفتيم دليل بر اباحه، سيره است، آيا از اين سيره، «اباحه مالكى» استفاده می‌‌شود يا «اباحه شرعى»؟ ظاهر اين است كه «اباحه شرعى» استفاده می‌‌شود. يعنى شارع در اينجا براى ما مباح می‌‌كند. چون فرض كرده‌ايم طرفين، قصد تمليك كرده‌اند و قصد اباحه نكرده‌اند. چون قايل به اباحه می‌‌گويد جايى كه طرفين قصد تمليك كرده‌اند، اباحه بر آن مترتب است. پس طرفين خودشان قصد اباحه نكردند، بلکه قصد تمليك كرده‌اند. پس اگر می‌‌گوييم الان به دليل سيره، اباحه تصرف مراد است، بعنوان «اباحه شرعيه» نه اباحه مالكيه.

اقوال در معاطات

شيخ انصارى(ره) در مكاسب فرموده در معاطات شش قول است. محقق خوئى(ره) يك قول ديگر اضافه كرده‌اند و آن هم قول هفتمى است كه مرحوم سيد طباطبايى(ره) در حاشيه مكاسب قايل شده است و شيخ جعفر كاشف الغطاء(رض) هم قبل از او گفته است. قول اول:معاطات مثل ساير بيعهاست؛ و مطلقا مفيد ملكيت لازمه است. اين «مطلقا» در مقابل تفصيل‌‌هاى بعد است؛ يعنى اعم از اينكه آنچه كه دال بر تراضى است لفظ باشد يا غير لفظ. ما در معاطات يك انشاء داريم و يك تراضى، انشاء با فعل محقق می‌‌شود -با نفس اينكه اين جنس را می‌‌دهد و پول را تحويل می‌‌گيرد-.

تراضى اينها دو نوع است، گاهى اوقات تراضى آنها از طريق لفظ اعلام می‌‌شود، كه ما راضى به اين هستيم. اما گاهى اوقات تراضى آنها از ناحيه فعل است. قائل قول اول می‌‌گويد معاطات، مفيد ملكيت لازمه است مطلقا، می‌‌خواهد دال بر تراضى؛ لفظ باشد يا غير لفظ باشد. اين قول به مرحوم شيخ مفيد(ره) نسبت داده شده است. محقق اردبيلى(ره)، فيض كاشانى(ره) و بعضى از معاصرين، مثل شهيد ثانى هم همين قول را پذيرفته‌‌اند.

مرحوم فيض(ره) در مفاتيح می‌‌گويد «و الظاهر أن مجرد التراضي و التقابض كاف في صحة البيع، بشرط أن يكون هناك قرينة تدل على كونه بيعا، بحيث يرتفع الاشتباه و لا يبقى لهما مجال التنازع في ذلك، و هو قد يحصل بلفظ من الطرفين يدل عليه، كبعت أو ملكت أو نحو ذلك في الإيجاب، و اشتريت و قبلت و نحوهما في القبول. و قد يحصل[تراضي و تقابض و بيع] بغير ذلك، كالفعل باليد أخذا و تسليما مع القرائن‌‌» ؛ مجرد تراضى و تقابض، براي صحت بيع كافى است، بشرطي که قرينه‌اي باشد كه اين فعل و تقابضى كه انجام می‌‌شود بيع باشد، و ديگر مجال تنازعى در اينجا نباشد. اين قول اول كه عبارت از «لزوم مطلقا» است كه توضيح داديم و عبارت فيض(ره) را هم از مفاتيح خوانديم.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.


برچسب ها :

بیع معاطات تنقيح محل نزاع در معاطات تنقيح محل نزاع در معاطات از نظر شیخ انصاری قصد تملیک در معاطات تبيين محل نزاع معاطات در بيان محقق ايرواني نظر محقق نائینی در معاطات افاده اباحه در معاطات نقد استاد فاضل لنکرانی بر نظر محقق نائيني در افاده معاطات نقد استاد فاضل لنکرانی بر نظر محقق خویی در افاده معاطات نکته مهم در بحث معاطات تمسک به سيره براي اثبات اباحه در معاطات دلالت سيره بر اباحه شرعيه اباحه مالكى اباحه شرعى اقوال در معاطات

نظری ثبت نشده است .