موضوع: اجتهاد و تقلید
تاریخ جلسه : ۱۳۸۲/۷/۱۰
شماره جلسه : ۸
-
خلاصه بحث گذشته
-
دليل بر اينکه اين وجوب در آيات و روايات استحباب مولوي دارد چيست؟
-
دليل روايي استحباب مولوي تفقه
-
نظرات درباره حکم تعلم و تفقه
-
بيان استحاله شرعى بودن وجوب اجتهاد يا تقليد
-
جواب اشکال استحاله
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحثي که داشتيم عبارت بود از اينکه آيا وجوب تفقه و اجتهاد، شرعي است يا خير؟مرحوم آقاي خوئي(قده) فرمودند: که ما وجوب شرعي مولوي نفسي نداريم، آنچه که از روايات استفاده ميشود يا وجوب طريقي است، يا وجوب ارشادي است.
امام(رضوان الله تعالي عليه) در کتاب «انوار الهداية» فرموده است: اينکه ما بگوييم وجوب تعلم و تفقه و اجتهاد، يک وجوب مولوي است، اين يک ادعاي صرف ميشود، اما آنچه که از اخبار و روايات استفاده ميشود به نحو يک استحباب نفسي مولوي است.
اشکال
اما سؤالي که اينجا مطرح ميشود، اين است که در اخبار و روايات، امر به سؤال و لزوم سؤال مطرح شده است. اين روايات را بر چه حمل ميکنيد؟جواب
اگر در آيات و روايات، مولا يک وجوب را بيان فرمود، اين وجوب سه صورت ميتواند داشته باشد:تارةً يقين داريم که اين وجوب، مولوي است، مثلاً يکي از قرينهها بر مولوي بودن اين است که در آيات، بر تعلم و تفقه ثواب داده است، و اين از علائم مولويت است.
تارةً يقين داريم که اين وجوب، وجوب ارشادي است، مثلاً يکي از قرينهها بر ارشادي بودن امر مولا اين است که مولا بيايد امر خودش را معلل کند به يک علتي که در ارتکاز عقلاء نسبت به اين حکم وجود دارد، در اين صورت اين حکم، يک حکم مولوي نيست، بلکه يک حکم ارشادي است.
تارةً، نه دليل بر وجوب ارشادي داريم، نه دليل بر وجوب مولوي داريم، در اين صورت، اصل اولي اقتضا ميکند که اين امر مولوي است.
دليل بر اينکه اين وجوب در آيات و روايات استحباب مولوي دارد چيست؟
اگر ما از اين روايات، استحباب را استفاده کرديم و وجوب را استفاده نکرديم، همانطور که وضو گرفتن استحباب مولوي دارد، تفقه هم استحباب نفسي مولوي دارد، مقتضاي تفقه و تعلم، استحباب نفسي مولوي است (طبق بيان امام(ره) در انوار الهداية).دليل استحباب مولوي
دليل بر اين مدعا اين است که ما وقتي روايات باب تفقه و تعلم را ملاحظه ميکنيم، بر تعلم و تفقه ثواب مترتب شده است و اين علامت اين است که اين امر مولوي است نه ارشادي؛ زيرا در مولويت بايد طوري باشد که هم بر موافقتش ثواب مترتب شود و هم بر مخالفتش عقاب، مثل اينکه انسان وضو بگيرد، بدون اينکه نماز يا قرآن بخواند، بر نفس وضو گرفتن ثواب مترتب است. تفقه و تعلم هم بنفسه ثواب دارد و ترتب ثواب بر عمل، علامت اين است که اين وجوب، ارشادي نيست.دليل روايي استحباب مولوي تفقه
در کتاب فضل العلم، باب ثواب العالم والمتعلم، حديث اول؛ «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص)»؛ مرحوم شيخ بهائي در ارتباط با سهل ميگويد: «الامرُ في السَّهلِ سَهلٌ». «جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ» فقط مورد وثوق وحيد است. هرگاه مرحوم کليني از محمد بن الحسن نقل ميکند، مراد همان صفار است، لذا بايد خيلي دقت داشته باشيد که اگر يک راوي تضعيف شود، 2500 روايت از گردونه روايات خارج ميشود.
اين روايت را از أبي عبدالله(ع) نقل ميکنند، که امام صادق(ع) از رسول الله(ص) نقل ميکند که فرموده: «مَنْ سَلَكَ طَرِيقاً يَطْلُبُ فِيهِ عِلْماً سَلَكَ اللهُ بِهِ طَرِيقاً إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ وَ إِنَّهُ يَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِي الْبَحْرِ وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ»، مضمون اين حديث اين است که هر کسي که براي طلب علم راهي را طي کند، خداوند علاوه بر ثواب، راه را به سوي بهشت برايش باز ميکند.
پس از اين روايت به خوبي استفاده ميشود که بر نفس تفقه ثواب مترتب ميشود.
نتيجه
چون در روايت بر خود تفقه ثواب مترتب شده، و بر ترکش عقاب نيست، دليل ميشود که امر به تعلم و تفقه يک امر استحبابي مولوي است.نظرات درباره حکم تعلم و تفقه
مرحوم کاشف الغطاء، در عروة الوثقي، نسبت به تعلم و تفقه حاشيه زده که بعيد نيست وجوب تعلم، وجوب مقدمي باشد. در ادامه ميفرمايد که وجوب تعلم، وجوب نفسي مولوي است.به طور کلي در باب تعلم و تفقه، پنج نظريه مطرح شد:
1. وجوب تعلم و تفقه وجوب مقدمي است.
2. وجوب تعلم و تفقه وجوب طريقي است.
3. وجوب تعلم و تفقه وجوب ارشادي است.
4. وجوب تعلم و تفقه وجوب مولوي است.
5. استحباب نفسي مؤکد است که اين نظريه امام(ره) و نظريه ماست.
نتيجه اين شد که مرحوم آقاي خوئي فرمودند: بر هر مکلفي واجب است يا اجتهاد، يا احتياط و يا تقليد، اما با اين بيان ما، روشن شد که وجوب شرعي در اينجا امکان ندارد، کما اينکه والد معظم در تفصيل الشريعه همين نظريه را مطرح فرموده است.
بيان استحاله شرعى بودن وجوب اجتهاد يا تقليد
جواب اشکال استحاله
والد معظم در تفصيل الشريعه جواب ميدهد به اينکه مانعي ندارد که وجوب اين عناوين؛ شرعي باشد، مکلف ميتواند يا از راه اجتهاد يا از راه تقليد يا از راه احتياط، به آن برسد و اين اشکال ندارد؛ زيرا تسلسل در جائي است که توقف إلي ما لا نهايه باشد، اما در ما نحن فيه، وجوب شرعي يکي از عناوين ثلاثه، بر چيزي غير از امور ثلاثه توقف ندارد. بلي اگر گفتيم اين وجوب شرعي بر يک وجوب شرعي ديگري توقف دارد، اين ميشود تسلسل، در حاليکه در ما نحن فيه، وجوب شرعي را خود اين سه عنوان لازم کرده است.خلاصه
نظری ثبت نشده است .