موضوع: اجتهاد و تقلید
تاریخ جلسه : ۱۳۸۲/۷/۲۹
شماره جلسه : ۱۹
-
خلاصه بحث گذشته
-
کلام محقق خوئي(ره) در آيه سؤال
-
نقد و بررسي کلام محقق خوئي(ره)
-
عدم جواز تقليد از ذوالملکة
-
نافذ نبودن قضاوت ذوالملکة
-
نصايح اخلاقي ماه رمضان
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بعد از تأمل در انظار و ادله، بالأخره به اين نتيجه رسيديم کسي که داراي ملکه استنباط است، اما بالفعل حکمي از احکام شرعيه را استنباط نکرده، گفتيم ظاهر اين است که تقليد بر چنين شخصي اشکال ندارد و سيرهي عقلائيه هم همين حکم را دارند و اين بحث تمام شد.کلام محقق خوئي(ره) در آيه سؤال
اما در اين بحث، در کلمات مرحوم آقاي خوئي اين جمله وجود دارد که اين آيه شريفه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِن کنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» يکي از ادله تقليد است. اين خطاب به کسي است که اصلاً تمکن از تحصيل علم ندارد و در نتيجه کسي که تمکن از تحصيل علم دارد، اين آيه شريفه شامل او نميشود.بيان ايشان اين است که: اگر اين خطاب بخواهد شامل متمکن هم بشود، نبايد خداوند امر به سؤال کند، نبايد بفرمايد «فَاسْأَلُوا» بلکه بايد امر کند به «تحصيل علم». امر به سؤال، از باب تناسب حکم و موضوع اقتضا دارد که موضوعش کسي باشد که قدرت و تمکن بر تحصيل علم ندارد، اما کسي که قادر است، کسي که ملکه دارد، امر به سؤال با چنين شخصي تناسب ندارد.
مطالب ديگري در اين زمينه بيان شد، ما آنها را تحقيق کرديم و بحثش گذشت، اما فقط همين بيان در مورد اين آيه شريفه باقي مانده است.
نقد و بررسي کلام محقق خوئي(ره)
در پاسخ به فرمايش ايشان، بايد عرض کنيم که بحث مفصل اين آيه شريفه، در ادله تقليد مطرح ميشود که آيا اصلاً ما اين را به عنوان دليل تقليد ميتوانيم ذکر کنيم يا نه؟ با توجه به رواياتي که در مورد أهل ذکر، که أئمه معصومين(عليهالسّلام) مکرّر فرمودهاند: «نحن أهل الذّکر»، آيا اصلاً ميشود از اين آيه، وجوب تقليد را استفاده کرد يا نه؟ بر فرض اين که اين آيه به عنوان يکي از ادله تقليد باشد و بر فرض اين که به عنوان يک دليل بر وجوب تقليد به حساب بيايد، آيا اين آيه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ» فقط شامل عامي محض و آن کسي است که تمکن ندارد؟ يا کسي که تمکن هم دارد، اين آيه او را شامل ميشود؟به نظر ما خود اين جمله «إِن کنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» يک قرينه خيلي روشني است بر اين خطاب «فَاسْأَلُوا»، که يک خطاب عامي است. «فاسئلوا» يعني اين کساني که علم ندارند، احکام را نميدانند. لذا اين خطاب «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ» هيچ اشکالي در اطلاقش وجود ندارد. اطلاقش؛ هم شامل عامي محض ميشود، هم شامل کسي ميشود که ملکه دارد، قدرت استنباط دارد، اما بالفعل حکمي را استنباط نکرده است.
عدم جواز تقليد از ذوالملکة
جهت دوم بحث اين است که آيا از کسي که ملکه دارد، ميشود تقليد کرد يا نه؟اينجا مسئله دو صورت دارد: يا اين شخصي که ملکه دارد، اصلاً حتي يک حکم از احکام شرعيه را هم استنباط نکرده؛ که گفتيم در اينصورت نه ادله لفظيه تقليد جريان دارد و نه ادله عقليه. در ادله لفظيه ديروز هم گفتيم، يا دارد رجوع کنيد به فقيه، يا رجوع کنيد به عالم، يا رجوع کنيد به ناظر در حلال و حرام، يا عارف به حرام و حلال.
خود مرحوم آقاي خوئي و ديگران در همين جا ميفرمايند: آن کسي که فقط ملکه دارد و هيچ حکمي از احکام را استنباط نکرده، نميشود به او گفت فقيه، نميشود به او بگوئيم عالم، حرف درستي هم هست.
ما هم همين حرف را قبول داريم، منتها اشکال ما اين بود که در آن جهت اولي، آنجا چرا گفتيد مشمول ادله نيست؟ وقتي ميگوئيد اين عالم نيست، يعني جاهل است، مشمول ادله تقليد هست، يعني خودش برود از ديگران تقليد کند.
لازمه فرمايش آقاي خوئي و ديگران اين است که بگوئيم «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ»، فقط مختص به عامي محض باشد، در حالي که اين چنين نيست. اگر ادله تقليد را سيره عقلاء قرار داديم که سيره عقلاء بر جواز رجوع جاهل به عالم است، اينجا فرض اين است که اين عنوان عالم را ندارد. اين در فرض اول.
فرض دوم اين است که ملکه دارد؛ يک مقداري از احکام را هم استنباط کرده، اما غالب احکام را استنباط نکرده، مثلاً گاهي اوقات در مسئله تقليد اين مورد ابتلا واقع ميشود؛ مردم ميخواهند از کسي تقليد کنند، فرض اين است که ملکه دارد، در ميان صد هزار مسئله فقهي، پنج تا ده هزار حکم را هم استنباط کرده، ميخواهيم ببينيم آيا ميشود از چنين آدمي تقليد کرد يا نه؟
اينجا ما وقتي به سيره عقلائيه مراجعه ميکنيم، سيره عقلائيه ميگويد: شما در همين محدودهاي که اين آقا استنباط کرده ميتواني از آن تقليد کني. چون اين شخص، عنوان فقيه را دارد، عنوان عالم را دارد، يعني کسي که نسبت به نوع احکام آشنايي داشته باشد.
لذا ما باشيم و سيره عقلائيه، ميگويد در همين چند مسئله ميتوانيد از او تبعيت کنيد، ما باشيم و ادله لفظيه شرعيه براي تقليد، ادله تقليد ميگويد: از کسي ميتوانيد تقليد کنيد، که غالب احکام را لااقل بلد باشد. لذا اين ادله لفظيه ميآيد و حاکم ميشود نسبت به سيره عقلائيه.
نتيجه اين ميشود که ما نميتوانيم بگوئيم حتي در همين مسئلهاي که اين آقا استنباط کرده تقليد کنيم.
نافذ نبودن قضاوت ذوالملکة
چنين شخصي قضاوتش هم نافذ نيست، کسي که فقط داراي ملکه است، ولم يستنبط من الأحکام، نميتوانيم بگوئيم که تصرفات و قضاوتش نافذ باشد. چرا؟چون در باب قضاوت، آنجا هم ملاک آمده روي عنوان فقيه و عالم. در آنجا که امام به دو نفر ميفرمايد: اگر با هم اختلاف کرديد، برويد يک کسي را پيدا کنيد که «عرف حلالنا و حرامنا»، اين شخصي که ملکه دارد، ولو يک مقداري از احکام را استنباط کرده باشد، از مصاديق «عرف حلالنا و حرامنا» نيست. اين اولاً.
حالا اگر شک کرديم که اين شخص از مصاديق «عرف حرامنا و حلالنا» هست يا نيست، و بعبارة اُخري؛ شک کنيم که آيا قضاوت چنين کسي نافذ است يا نه؟ الأصل عدم الحجية.
راجع به مسئله قضاوت زن؛ بحث اين است که از ادله چه استفاده ميشود؟ يک نکته مهمي که گاهي اوقات بعضي از مقاله نويسها هم به آن توجه ندارند، اين است که ولايت، يک منصب الهي است، ولو ولايت بر قضاء. ما اگر بخواهيم بگوئيم زن ميتواند ولايت کند، بگوئيم چه فرقي بين زن و مرد وجود دارد؟ بايد ديد آيا براي اين زن، ولايت جعل شده يا نشده؟ اگر شک کنيم که براي زن ولايت جعل شده است يا نه؟ اصل؛ عدم الجعل است، اصل اين است که چنين جعلي نشده. يک بچه، پدر دارد، عمو هم دارد، هر دو مرد هستند، براي پدرش جعل ولايت از ناحيه شارع شده، اما براي عمويش نشده، حالا عموي او اعقل مردم هم باشد. در مورد زن و قضاوت زن هم همينطور است.
حالا در اينجا کسي که ملکه دارد، اولاً ميگوئيم اين ادلهاي که مربوط به ولايت و قضاوت است شاملش نميشود؛ زيرا او عنوان فقيه را ندارد، عنوان عارف را ندارد. ثانياً: اصل، عدم حجيت قضاوت اوست.
اين بحث که يک بحث مهمي بود، بحمدالله تمام شد، کسي که داراي ملکه استنباط است، اما حکمي را استنباط نکرده، به نظر ما ميتواند از ديگري تقليد کند، خصوصاً با اين کثرت فروعات فقهيه و اين کثرت مسائل فقهيهاي که وجود دارد. اما ديگري نميتواند از او تقليد کند و قضاوتش نافذ نيست، يعني در حقيقت حکم با آن کسي که عامي است در اين جهت با او فرقي ندارد.
ما احکام ثلاثهاي براي اجتهاد بيان کرديم؛ گفتيم «لا يجوز للمجتهد أن يرجع إلي الغير»، «يجوز للغير الرجوع اليه» و «يکون قضائه نافذاً». يک تقسيم ديگري هم براي اجتهاد وجود دارد و آن تقسيم به «اجتهاد مطلق» و «اجتهاد متجزي» است.
حال آخرين بحث اين است که آيا اين احکام ثلاثه، هم براي مجتهد مطلق ثابت است و هم براي مجتهد متجزي؟ يا اين احکام ثلاثه اختصاص به مجتهد مطلق دارد؟ اين بحث يک مقدار، بحث مقدماتي دارد که آيا اصلاً تجزي در اجتهاد امکان دارد يا ندارد؟ ولو اينکه در کفايه ملاحظه فرموديد، بايد يک مقداري هم اينجا اين بحث را مطرح کنيم تا نتيجهگيري کنيم.
نصايح اخلاقي ماه رمضان
تذکري که هم به خودم عرض ميکنم هم به آقايان، در ماه رمضان واقعاً هميشه فکر کنيم که اين ماه رمضان، ماه رمضان آخر عمر انسان است. اگر انسان اين فکر را نداشته باشد، نميتواند مراحل را طي کند. هميشه دعاي ما اين باشد که اين ماه رمضان، آخرين رمضان عمر ما نباشد.اما بناء را بر اين بگذاريم که اين رمضان، آخرين مرحله است که خداوند ما را دعوت کرده است، مشمول ضيف خداوند واقع ميشويم، ديگر راهي براي ما نيست، براي نجات از اين رذائل نفساني که داريم، براي نجات از اين مشکلات اجتماعي که داريم، براي نجات از اين ماديات که وجود دارد، همه راهها بسته است، تمام راهها و تمام نجات منحصر به ماه رمضان، و ليلة القدر است.
بايد اين باور را داشته باشيم. اگر اين باور را داشته باشيم، با يک لذت وارد اين سفره الهي ميشويم، با يک لذت روزه را ميگيريم، اگر کسي با حلول رمضان احساس کسالت کند، اين خيلي مشکل دارد، اما نسبت به مردم معمولي، حوصله تکليف را ندارد. نمازي ميخواند، اما روزه برايشان شاق است، اگر اول رمضان احساس کسالت کند، اين خودش اولين علامت مشکل داشتن اين انسان است. آن کسي که واقعاً مشکل ندارد، به استقبال ماه رمضان ميرود، اين قدر خوشحال است که ميخواهد ماه رمضان بيايد.
واقعاً در خودمان يک نشاط عميق دروني؛ اگر هم نيست، بايد ايجاد کنيم.
در کنار اين مطلب بايد توجه کنيم که خداوند در همه اوقات نسبت به بنده خودش عنايت دارد، ولي در ماه رمضان يک عنايت خاص دارد. حالا يک وقت من ميگفتم خداوند هميشه عنايات خاص دارد، چون اصلاً بشر قابليت عنايت خداوند را ندارد، با اين غفلتها و معصيتها و بيخبريها، اگر ما الان وجود داريم، اگر فکر داريم، نميتوانيم بگوئيم اين عنايات خداوند است، بلکه اين عنايات خاص خداوند است.
اما در ماه مبارک رمضان خداوند ميفرمايد من درها را باز ميکنم. اينکه در اين ماه تمام درهاي جهنم بسته ميشوند و تمام درهاي بهشت باز ميشوند، يعني خداوند، تمام عناياتي که قابل تصور براي بشر است را به او عنايت ميکند. منتها ما بيخبر و بيچارهايم.
ميگويد اگر خودت اصرار نداشته باشي و اگر براي خودت ملکه نشده باشد، راههاي تقرب به خودش را، همه باز ميکند، هر راه، يک باب بينهايت است. بايد خيلي توجه کنيم، بايد هميشه در حال تفکر و تدبر باشيم، بيشتر حالت سکوت را براي خودمان ايجاد کنيم، اين سکوت دريچه به سوي حقايق است. واقعاً حقائق را ببينيد، اينکه انسان يک ساعت بنشيند درباره امور دنيويه صحبت کند، اين قابليت ندارد که چشم و دلش را نسبت به حقايق باز کند.
بيائيم خودمان و نفسمان را مقداري به رياضت بياندازيم، خيلي از حرفها را نزنيم، مثلاً بگوئيم که زيد ديروز رفت به کجا، و از اين قبيل حرفها.
بيائيم ذهن و نفس خودمان را مُحلّا کنيم به اين کرامات نفسانيه، اخلاق و صفات بارزه، که هر کدامِ اينها ميتواند انسان را نجات بدهد، هم در دنيا و هم در آخرت.
لذا بايد در همه موارد از خداوند استمداد کنيم، بتوانيم با قرآن در ماه مبارک رمضان بيشتر آشنا بشويم، حقيقت رمضان، حقيقت قرآن است، انسان طوري باشد که بعد از رمضان احساس کند يک پاکي و تطهير وجود او را احاطه کرده است. قبل از رمضان دلم ميخواست غيبت کنم، اما الان ميل ندارم. قبل از رمضان مردم را مسخره ميکردم، اما الان ميل به اين کار ندارم.
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۴۰
با سلام چرا جلسات 8 تا 19 (8جلسه) روی سایت نیست؟مورد نیاز است برای تهیه آن چه راهی هست؟
پاسخ :
سلام علیکم. متاسفانه فایل این دروس موجود نیست. با تشکر