موضوع: اجتهاد و تقلید
تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۲/۱۷
شماره جلسه : ۶۷
-
بررسي بيشتر آيه 34 سوره نساء
-
تبيين آيه 32 سوره نساء
-
شأن نزول آيه 32
-
نظر مفسّرين
-
نقد استاد محترم بر اين قول
-
نظر نهائي استاد محترم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي بيشتر آيه 34 سوره نساء
بحث در بررسي آيه شريفه 34 سوره نساء بود، که ميفرمايد: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم».تبيين آيه 32 سوره نساء
براي روشن شدن اين آيهي شريفه -آن مقدار که توانايي بر فهم اين آيهي شريفه است-، به نظر ميرسد که آيات قبلي، خصوصاً آيه 32 در فهم اين آيهي 34 نقش داشته باشد. آيهي 32 اين است: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما»؛ آنچه را که خداوند به وسيلهي او بعضي از شما بر بعض ديگر را برتري داده آن را آرزو نکنيد. براي مردان نصيبي است از آنچه که به دست ميآورند و همچنين براي زنان نصيبي است از آنچه به دست ميآورند.بعد در آخر آيه بعد از اينکه ميفرمايد اگر ديديد خدا به يک کسي فضيلتي داده، شما نگوييد که اي کاش اين فضيلت مال او نبود و مال من بود، به صورت قاعدهي کلي ميفرمايد: «وَ سْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما»؛ فضل خدا که محدود نيست، اگر خداوند به بعضي يک فضلي را عنايت فرموده، شما هم از فضل خدا مسئلت کنيد. حالا مناسب است به شأن نزول آيهي سي و دوم هم توجهي شود.
شأن نزول آيه 32
شأن نزول: سه شأن نزول براي اين آيهي 32 ذکر شده است.يکي اين است که زني آمد خدمت پيامبر(ص) عرض کرد: «يا رسول الله أ ليس الله رب الرجال و النساء و أنت رسول الله إليهم جميعا فما بالنا يذكر الله الرجال و لا يذكرنا نخشى أن لا يكون فينا خير و لا لله فينا حاجة»؛ آيا خداوند پروردگار مردان و زنان با هم نيست؟ آيا شما رسول خدا هم براي مردان و هم براي زنان جميعاً نيستيد؟ چرا خداوند نسبت به مردان توجه بيشتري دارد اما نسبت به زنها ندارد. سپس اين آيه نازل شد.
شأن نزول دومي که ذکر شده، از أم سلمه است که به پيامبر(ص) عرض کرد: «يا رسول الله يغزو الرجال و لا تغزو النساء، و إنّما لنا نصف الميراث! فليتنا رجال و نغزو و نبلغ ما يبلغ الرجال»؛ مردان جنگ ميکنند و زنها جنگ نميکنند و سهم ما در ارث، نصف است. اي کاش ما مرد بوديم، جنگ ميکرديم و آنچه که مردها به او رسيدند ما هم به آن ميرسيديم. اين هم شأن نزول دومي که ذکر شده است.
شأن نزول سوم؛ اين است که فقط آيهي ارث نازل شد که «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»، مردها اين را گفتند: «إنا لنرجو أن نفضل على النساء بحسناتنا في الآخرة فيكون أجرنا على الضعف من أجر النساء كما فضلنا عليهن في الميراث»، اي کاش به جاي اينکه خداوند در دنيا در ارث، سهم ما را دو برابر زنها قرار داده، در آخرت حسنات ما را دو برابر حسنات زنها قرار ميداد.
«و قالت النساء: إنا لنرجو أن يكون الوزر علينا نصف ما على الرجال في الآخرة، كما لنا الميراث على النصف من نصيبهم في الدنيا»؛ زنها هم گفتند حالا که خدا در ميراث سهم ما را نصف مردها قرار داده، اي کاش گناهان ما و وزر ما را هم نصف مردها قرار ميداد، يعني دو گناه ما به اندازه يک گناه مرد شود. وقتي گناه زن نصف شود، معنايش اين است که دو گناه زن به اندازهي يک گناه مرد شود.
اينها چيزهائي است که در شأن نزول آيه آمده است. حالا ببينيم اولاً آيا ميتوان بين اينها جمع کرد، هم أم سلمه اين حرف را زده باشد و هم مردها اين آرزو را کرده باشند و نيز ساير اقوال.
آيه آمده است که «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ»، معناي آيه چيست؟ در معناي آيه دو احتمال نقل شده است، يک احتمال اين است که اين تمنّي حرام است. تمنّي يعني چه؟ يعني «لا يقول أحدهم ليت ما أعطي فلان المال و النعمة و المرأة الحسني کان لي»، اگر کسي بگويد اي کاش آن مالي که خدا به فلاني داده بود به من ميداد، «فإن ذلک يکون حسداً»، اين ميشود حسد، بعد گفتهاند به جاي اينکه بگويد که آن مال را خدا به من بدهد «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» بگويد خدايا مثل او را هم نصيب من قرار بدهد. اين يک نوع تمني که اين تمني حرام است.
نوع دوم تمنّي اين است که مردها تمنّي ميکردند که زن بودند، زن تمنّي کند که مرد باشد، اين هم حرام است.
ما از آيه 32 ميخواهيم براي آيهي 34 به عنوان يک قرينه استفاده کنيم. آيه 34 که ديروز هم خوانديم «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ» ما «قوام» را معنا کرديم و گفتيم با توجه به متعلقش از «قوام» کلمهي سلطنت و سطله فهميده نميشود. اگر ما باشيم و همين قسمت آيه.
اما برخي از بزرگان کما اينکه از کلام مرحوم علامه طباطبايي استفاده ميشود، فرمودهاند از اين تعليلي که در دنبالهي آيه آمده، يک اطلاق تامي استفاده ميکنيم؛ دائرهي اين اطلاق خصوص زوجيت نيست، مطلق رجال براي مطلق نساء است.
دقت کنيد؛ ما اگر قوام را به معنايي که ديروز گفتيم، گرفتيم که قوام يعني «الزوج يقوم بأمر الزوجة و احتياجات الزوجة»؛ که ابتداي آيه محصور به مسئله زوجيت ميشود، يعني بهجاي رجال بايد بگذاريم أزواج و به جاي نساء بايد بگذاريم زوجات، صدر آيه محصور به زوجيت ميشود.
اما اگر گفتيم اين تعليل «بما فضل الله بعضهم علي بعض»، يک عموميت و اطلاقي دارد. معناي اطلاق اين است که اين «الرّجال» اختصاص به زوج و زوجه ندارد. نتيجهي دوم اطلاق اين است که قوام بودن ديگر فقط در امر زوجيت نيست، مرد بر زن قوام است، حتي آنجايي که زوج و زوجه هم نباشند. اگر ما اطلاق را فهميديم و صدر آيه را از دائره زوجيت خارج کرديم، آنجا ديگر چارهاي نداريم که قوام را توسعه بدهيم؛ ميشود معناي سلطنت و معناي ولايت و معناي سلطه.
پس ما اگر بخواهيم «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ» را از دائره زوجيت خارج کنيم، يعني آن را توسعه دهيم و شامل زوج و زوجه و غير اينها کنيم و قوام هم معناي سلطنت و تسلط و اولويت و اينها پيدا کند، بايد «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» را به همين بيان مرحوم علامه طباطبايي معنا کنيم و بگوييم اطلاق دارد و خدا ذات مردان را بر ذات زنها تفضيل داده است. اگر اين را استفاده کنيم و بگوييم اين «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» خودش يک علت مستقله است؛ آن «بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»، ميخواهد باشد، ميخواهد نباشد، ميخواهند انفاق کنند ميخواهند نکنند، بگوييم آيه دو علت را ميگويد، يک علت ذاتي اين است که خدا ذات مردان را بر ذات زنها تفضيل داده، علت دوم هم يک علت اکتسابي است، مردان پول ميدهند به زنها، نفقهشان را ميدهند، مهرشان را ميپردازند. حالا در اينکه آيا دو علت است يا يکي، بحث داريم. اول ميخواهيم «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ»، را روشن کنيم.
نظر مفسّرين
من ابتدا عبارت برخي از مفسرين مثل مرحوم علامه، صاحب مجمع البيان و مرحوم فيض را عرض کنم که ببينيم نظر اينها چيست؟ بعد آنچه را خود ما استفاده ميکنيم بيان کنيم.در مجمع البيان ميگويد «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ أي قيمون علي النساء» قوام با قيم يک معنا دارد. «قيمون؛ مسلطون عليهن» اينها مسلط هستند، «في التدبير»، تدبير امور اينها «و التأديب» تأديب زنها، بخواهند زنها را ادب کنند و همچنين تعليم و ... تا آخر ايشان بيان کرده است.
بعد به کلمهي «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» که مرحوم طبرسي رسيده اينطور معنا فرموده، يعني «من زيادة الفضل عليهنَّ»؛ مردها فضلشان بر زنها بيشتر است، «بالعلم و العقل و حسن الرأي و العزم» علمشان بيشتر است، مخصوصاً در آن زمان، عقلشان کاملتر است، رأيشان پسنديدهتر است، آدمهايي هستند که ميتوانند تصميم بگيرند.
اين نکته را داخل پرانتز عرض کنم؛ آن تعبيراتي که دارد «إياکم و مشاورة النساء»، يک معنايش همين است که نه اينکه مشاورت نساء ضرر دارد، براي اينکه زن، بيشتر آدم را در ترديد مياندازد؛ آنها نميتوانند تصميم بگيرند. در مشورت انسان بايد با کسي مشورت کند که قدرت تصميمگيري دارد، و إلاّ اگر او هم مثل خود انسان مردد باشد، فايدهاي ندارد. پس مرحوم صاحب مجمع البيان «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» را به تفضيل از جهت علم، عقل، حسن رأي و عزم معنا کرده است.
مرحوم ملا محسن فيض در صافي، فرموده «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» يعني «بسبب تفضيله الرِّجالَ علي النساء بکمال العقل و حسن التدبير»، عقل مردها کاملتر است و حسن تدبير دارند ـ منتها ايشان مسئله قوت بدني را هم اضافه کرده است ـ «و مزيد القوة في الاعمال و الطاعات».
شيخ طوسي در تبيان، جلد سوم، صفحه 189 فرموده: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بالتأديب و التدبير لما «فَضَّلَ اللَّهُ» الرجال على النساء في العقل و الرأي». اين هم مرحوم شيخ در تبيان آورده است.
مرحوم علامه در الميزان، جلد4، صفحه343 فرموده «و المراد بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ هو ما يفضل و يزيد فيه الرجال بحسب الطبع على النساء، و هو زيادة قوة التعقل فيهم، و ما يتفرع عليه من شدة البأس و القوة و الطاقة على الشدائد من الأعمال و نحوها».
اين چهار متن تفسيري که در «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» گفتهاند يعني خداوند اينها را در اين امور تفضيل داده است.
حالا در بعضي از تفاسير ديگر اين تعبير آمده که «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» از باب اين که در بين مردها خداوند نبوت و امامت را قرار داده و اينها را به زنها نداده است.
نقد استاد محترم بر اين قول
اولين اشکال بر اين کلام اين است که اين تفاسير، همه مقتبس از يکديگر است. مجمع البيان از شيخ طوسي گرفته، ملامحسن از مجمع البيان گرفته و ظاهراً مرحوم علامه هم از اينها اقتباس فرموده است. در هيچيک از تفاسير براي اين تعبير دليل نياوردهاند!سؤال ما اين است که «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» يعني چه؟ بگوئيد تفضيل در علم، به چه دليل؟ تفضيل در عقل، به چه دليل؟ حسن رأي و عزم، به چه دليل؟ اين يک چيزي است که انسان احساس ميکند آنچه که در ذهن شريف اين مفسرين بوده که اصلاً به عنوان يک اصل موضوعي تفضيل رجال بر نساء را مسلم گرفتهاند، ملاکهايش را هم خودشان تنظيم کردهاند: عقل، علم، حسن رأي و هکذا.
پس اولين اشکال اين است که اصلاً براي اين تفسير، نه از لغت و نه از روايت، دليل و شاهدي اقامه نکردهاند.
اشکال دومي که در اينجاست اين است که ببينيم اگر دليل را اين قرار داديم «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» حالا گفتند «أن بما أنفقوا»، اينها را بعد بايد بحث کنيم که آيا دليل دوم است و يک تعبير مستقلي است يا تعبير مستقلي نيست. اگر مصداق «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» را علم قرار داديم، مگر علم إسناد به خداوند دارد؟! يعني مرد که ميرود علم پيدا ميکند، اينجا بايد بگوييم خدا اين را بر زن تفضيل داد؟ «فَضَّلَ اللَّهُ» يا بايد يک چيز ذاتي باشد. ميشود گفت که خدا ذات مرد را قويتر از زن قرار داده است؟ اگر اين باشد، ميشود تفضيل؛ خدا ذات مرد را عاقلتر قرار داده است، اگر اينطور باشد اين ميشود تفضيل. اما علم را چگونه ميتوانيم به خدا اسناد دهيم؟ در همهي اينها کلمهي علم آمده است. الان از ما سؤال کنند «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» چيست؟ اين بزرگان و ارکان مفسرين ما هستند، بقيه هم از همينها گرفتهاند.
اين تعبير مجمع البيان است «من زيادة الفضل عليهن بالعلم» ما نميتوانيم علم را به خدا اسناد دهيم، چه بسا مرداني که در علم، بسيار جاهل هستند و زن مقدم بر اوست. علم يک چيز ذاتي نيست، يک چيز اکتسابي است، بايد بروند اکتساب کنند، هم قديماً و هم حديثاً، هم براي مرد اکتسابش ممکن است و هم براي زن ممکن است. حالا کلمهي عقل را که باز آوردهاند، اين اشکال اول که گفتيم چه شاهدي داريم؟
پس اشکال دوم اين است که بالاخره بعضي از اين تفضيلها که داده شده ذاتي نيست.
اشکال سوم اين است که در بعضي از تفاسير در «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» گفتهاند چون خداوند به اينها نبوت و امامت و اينها داده است. آيا اگر ما اينطور تفسير و معنا کنيم، اين ميتواند تعليل براي «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ» باشد؟ خير. چرا که مگر به چند درصد مردها خداوند نبوت و امامت را داده؟ در ميان خود مردها ما ميتوانيم بگوييم «إن الله اصطفي» پيامبر را اختيار کرده، آدم و نوح و ... را از ميان ديگران برگزيده است. ما نميتوانيم بگوييم از آنجا که خداوند نبوت را به رجال داده، اين دليل بر اين است که کلّ رجال، قوامون و قيمون بر کل نساء هستند. شما اين را دقت کنيد.
بحث اين است که الآن از شما سؤال کنند «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ» مدعاست. دليل چيست؟ «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ». وجه تفضيل چيست؟ اين است که خدا به اينها در ميان اينها نبوت و امامت را قرار داده است، اين ميتواند تعليل باشد؟! نه، اين فقط ميتواند دليل باشد که چرا در ميان رجال بعضي بر بعضي مقدم هستند، اما نميتواند دليل باشد که چون در ميان صد ميليون و بيست و چهار هزار که عنوان رسالت و نبوت داشتند اين دليل شود بر اينکه کل رجال، قوام هستند بر کل نساء. اينها هيچکدام نميتواند دليل باشد.
نظر نهائي استاد محترم
از ما سؤال بفرماييد که شما اين «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» را چه معنا ميکنيد؟ آن آيه 32 را که خوانديم و شأن نزولش را هم گفتيم، عجيب اين است که اصلاً «القرآن يفسر بعضه بعضاً» اينجا کاملاً پياده ميشود. در آيهي 32 دارد «لَا تَتَمَنَّواْ مَا فَضَّلَ اللَهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَي بَعْضٍ»، اين طبق آن شأن نزولي که خوانديم به دنبال اعتراض مربوط به آيهي ارث بوده، يعني در همان زمان پيامبر ـ حالا اين روش فکرهاي امروز که فکر ميکنند اين شبههها را حالا به عقل تاريک خودشان رسيدهاند، خير، در همان زمانِ پيامبر بوده و عجيب اين است که خود زنها هم اعتراض کردهاند، نه فقط محارم، ام سلمه اعتراض کرده، يک شخص ديگري هست به نام وافدة النساء، که اين وافدة النساء يا اسم زني است يا يک زني به نمايندگي از زنها آمده بوده خدمت پيامبر و اعتراض کرده، که چرا زن، نصف مرد ارث ببرد؟آن وقت به دنبال اين تمني ميکردهاند که کاش ما مرد بوديم، تمني ميکردند مردها که کاش حسنات ما دو برابر بود، دنيا به چه درد ما ميخورد. پس اين «مَا فَضَّلَ اللَهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَي بَعْضٍ» يعني همان مسئله ارث، منحصر در همان است.
تفضيل در علم و عقل و حسن رأي و نبوت و اينها چيزهائي است که ما شاهدي نداريم.
خود اين «مَا فَضَّلَ اللَهُ» مربوط به اين است، لذا دنبالش خداوند دارند «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا»؛ مردها هرچه گيرشان آمد زنها هم هر چه گيرشان آمده است.
نکتهي مهم اين است که گاهي اوقات زنها سؤال ميکنند که خوب چرا ما نصف مردها ارث ببريم؟ خداوند خودش جواب داده است در آيه «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» فضل خدا که محدود نيست! خدا عنايت کرد پدر مُرد، اموالي به تو رسيد، خب حالا عنايت ميکند که از يک راه ديگر هم به تو که حالا کمتر ارث رسيده مالي برسد.
تعبير يکي است، آن هم نه اينکه يک آيه اول قرآن باشد، ما تازه بعضي از آيات اول قرآن را مفسر آيات آخر قرآن يا بالعکس قرار ميدهيم. سه تا آيه است ميفرمايد: «لَا تَتَمَنَّواْ مَا فَضَّلَ اللَهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَي بَعْضٍ»، اين آيه 32 است و آيه 34 دارد «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ ... بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ يعني خداوند ميفرمايد حالا که من سهم الارث شما را دو برابر زنها قرار دادهام، بر شما واجب است عهدهدار کارهاي زنها باشيد، بر شما واجب است خرج کنيد. هم به آن پولي که از راه تفضيل و عنايت خدا به شما بيشتر ميرسد و هم «بِمَا أَنفَقُوا» يعني از همين مهور و نفقاتي که شما داريد خرج ميکنيد براي زنها.
ما باشيم و آيات شريفهي قرآن، هرگز مسئلهي سلطنت را نميشود استفاده کرد، ما اگر بخواهيم تفضيل ذاتي را بگوييم، با «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» منافات دارد. اگر مرد تفضيل ذاتي علم، حسن رأي، عقل و ... را دارد، پس ملاک فقط تقوا نبايد باشد. آيهي «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»، يعني فقط تقواست، چيز ديگري نيست.
يک عنايت ذاتي را مثال بزنم؛ خداوند يک عنايت ذاتي ميکند و شخصي را پيامبر قرار ميدهد، بعد بخواهد بفرمايد جناب پيامبر، تو و اين آدم معمولي اگر من بخواهم بگويم کدامتان أکرم نزد من هستيد، اين به وسيلهي تقواست. اين درست است؟ اگر خود خدا يک عنايت ذاتي کند «يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ»، که در محل خودش ميگويند اين اراده، ارادهي تکويني است، حالا خداوند بيايد بگويد ائمه معصومين(ع) که به ارادهي تکوينيه حق تعالي رجس از درون اينها دور شده، اين ائمه(ع) با ديگران اگر بخواهند در ترازو قرار دهند، فقط تقوا ملاک است. اينجا نيست! اين «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» در جايي است که مسئله تفضيل ذاتي خدا نباشد.
پس اينجا ما شاهد بر اين ميشويم که اين «بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ» بايد همان باشد که خود خداوند عنايت کرده، فضل ـ که يک زيادي است ـ کلمهي فضل به عنوان زيادي هم هست. در باب ارث يک اضافهاي را خداوند براي مردها قرار داده است، اين اضافه را هم در همين دو آيهي بعد ميگويد اضافه دادم، فکر نکنيد که شما حالا من خيلي خوشم آمده از شما، در مقابلش وظيفه داريد که قوامٌ علي النساء باشيد.
نظری ثبت نشده است .