موضوع: اجتهاد و تقلید
تاریخ جلسه : ۱۳۸۲/۱۲/۱۹
شماره جلسه : ۴۸
-
خلاصه مباحث گذشته
-
بررسي مقدمه چهارم
-
بیان مرحوم نائینی و معنای حذر
-
بررسي بيان محقق نائيني
-
نظر استاد در مقدمه چهارم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
عرض کرديم که براي استدلال به اين آيه شريفه نفر بر اين مدعا که فتوا حجيت دارد و تقليد هم جايز است، نياز به مقدماتي است. تا به حال سه مقدمه از آن مقدمات را بررسي کرديم.بررسي مقدمه چهارم
مقدمه چهارم براي استدلال بر اين مدعا اين است که اولاً: «حذر» در «لعلهم يحذرون»، واجب است. ثانياً: اين «حذر» را حذر عملي قرار دهيم و مجرد يک خوف نفساني نباشد. اما اگر گفتيم عنوان وجوب را ندارد، يا اگر گفتيم حذر واجب است اما مراد از اين حذر در اينجا، عملي نيست و يک خوف نفساني است، ديگر نميتوان به آيه شريفه بر اين مدعا استدلال کرد.حالا نکته اولي که بايد بررسي شود اين است که بالاخره اين «حذر» در «لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» آيا حذر واجب است يا نه؟
بيان مرحوم نائيني
يک بياني را محقق نائيني در کتاب فوائد الاصول (ج 3، ص185) دارد. ايشان فرموده است کلمه «لعل» در هر موردي که استعمال شود دلالت بر اين دارد که ما بعد «لعل»، غايت براي ماقبلش است. ايشان عنوان غايت آورده است. پس در «وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»، طبق اين قاعده که ايشان فرموده بايد بگوييم اين حذر، غايت براي انذار است.سپس مرحوم نائيني فرمودهاند فرقي نميکند اين غايتيت در تکوين باشد يا در تشريع، و همچنين فرقي نميکند که ما بعد از لعل از افعال اختياريه باشد يا از افعال غير اختياريه باشد.
آنگاه ميفرمايند حالا که ما بعد از لعل غايت ميشود براي ما قبل، اگر ما قبل عنوان مستحب را دارد، اين هم ميشود مستحب. اگر ما قبل عنوان واجب را دارد، مثل همين لينذروا که عنوان واجب است، اين غايت آن هم ميشود واجب.
پس از اين راه که ما بعد از لعل عنوان غايت براي ما قبل از لعل را دارد، ايشان استفاده کردهاند که اين «يحذرون» در آيه شريفه عنوان وجوبي را دارد.
بررسي بيان محقق نائيني
آيا اين بيان ايشان درست است يا خير؟ ممکن است در مقابل بيان ايشان ادعا کنيم که اگر موارد استعمال لعل را در همه جا يا اکثرش را بررسي کنيم، اگر در تمام موارد، استعمال ما بعد از لعل، غايت براي ما قبل باشد، اين فرمايش صحيح است، اما اگر گفتيم ممکن است در بعضي از موارد استعمال لعل، ما بعدش غايت براي ما قبل نباشد، مثل آيه شريفه «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ»، که اين «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ»، ما بعد از لعلّ غايت براي ماقبلش نيست، اگر اينطور گفتيم آن وقت ميگوييم اينجا چه قرينهاي وجود دارد که در اين «لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» غايت باشد؟بله ممکن است که بگوييم يکي از فوايدش اين است، اما ميان غايت و فايده فرق وجود دارد، ممکن است اين «لعلهم يحذرون» يکي از فوايدش باشد، اما عنوان غايت براي إنذار نباشد. اگر گفتيم غايت براي انذار است، معنايش اين است که آنجايي که حذر وجوب پيدا نميکند، انذار هم واجب نيست. إنذار در جايي واجب است، که حذر حتماً تحقق پيدا کند، در حالي که ما خارجاً ميدانيم اين «وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» إنذار واجب است، ولو اين که منذرين يقين داشته باشند به اين حد واقع نميشود.
بنابراين اين بيان مرحوم نائيني که ما از اين راه بخواهيم استفاده کنيم که حذر عنوان وجوبي را دارد، ما از اين راه نميتوانيم استفاده کنيم که در اينجا حذر، حذر واجب است. وقتي نتوانستيم وجوب حذر را استفاده کنيم، و گفتيم پايه استدلال بر اين که فتوا حجيت دارد، يک پايهاش مبتني بر اين است که اين حذر در اينجا واجب باشد، حالا اگر گفتيم اين حذر در اينجا واجب نيست يا لا اقل در وجوبش ترديد داشتيم، ديگر در اين مسئله حجيت فتوا و جواز و مشروعيت تقليد را نميتوانيم استفاده کنيم.
نکته دوم اين است که آيا در اين آيه شريفه، مراد از اين «حذر»؛ حذر عملي است؟ حذر في مقام العمل مراد است يا مجرد همان خوف نفساني است؟
بعضي بزرگان مثل مرحوم محقق خويي فرمودهاند ما وقتي موارد استعمال کلمه حذر را تتبع ميکنيم؛ اصلاً حذر مربوط به مقام عمل است. ايشان مثال زده و ميفرمايند اگر کسي اسلحه خودش را بردارد برود بيرون، اين کسي که اين عمل را انجام ميدهد، ميگويند «تَحَذَّرَ عَن العَدُوِّ»؛ اين از عدوّ تحذر ميکند. حذر يک عنواني مربوط به مقام عمل است.
حالا که اينچنين است، اين حذر در «وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»؛ حذر عملي است، وقتي حذر عملي شد، نتيجه اين ميشود که اين فتواي منذرين حجيت دارد و تقليد اين کساني که تحذر پيدا ميکنند آن هم مشروعيت دارد.
باز از مطالبي که مرحوم محقق نائيني در کتاب فوائد الاصول (ج3، ص185 به بعد) دارند، ايشان هم اصرار روي همين معنا دارند، ميفرمايند مراد از حذر در اينجا؛ مجرد خوف نفساني نيست، مراد حذر در مقام عمل است، که مرحوم نائيني تعبير کرده از اين حذر در مقام عمل، به حذر خارجي که الحاصل بالعمل.
نظر استاد در مقدمه چهارم
ما وقتي به لغت مراجعه ميکنيم، در کتب لغت در بعضي از کتب لغة، حذر و تحذير را به همان معناي خوف گرفتهاند.در کتاب مصباح اللغة دارد که «حذر الشيء إذا خافه»؛ حذر را به مجرد خوف گرفتهاند.
در بعضي از کتب، لغويين ديگر هم همينطور گفتهاند، اما بعضي از کساني که در اين الفاظ قرآن تحقيقاتي را دارند گفتهاند واقع اين است که بين خود کلمه «حذر» و کلمه «خوف» فرق وجود دارد، مطلق خوف را نميتوانيم بگوييم حذر است. حذر، آن عملي را ميگويند که ناشي از خوف باشد. تعبيرشان اين است حذر، تحرّز ناشي از خوف است.
تحذر؛ يعني در مقام عمل انسان يک کاري انجام دهد که اين ناشي از آن خوف نفساني است. حالا اين ديگر اجتهاد در لغت ميشود و ما نميتوانيم به مجرد همين که اين بيان را ذکر کردهاند بگوييم حتماً همينطور است، و بين حذر و خوف فرق وجود دارد.
معمولاً کتب لغت، حذر را به معناي همان خوف گرفتهاند و نيامدهاند حذر را مربوط به مقام عمل کنند و بگويند مراد از حذر همان خوف خارجي و همان عمل خارجي است. اين هم که بگوييم بين حذر و خوف حتماً فرق وجود دارد، ما براي اين مدعا هم دليلي نداريم، بجز همين اجتهادي که در لغت ميشود.
اجمالاً آن مقداري که ما از کتب لغت استفاده ميکنيم؛ حذر، همان خوف است، همان خوف نفساني هم هست و اگر اين خوف نفساني شد، پايه استدلال از بين ميرود.
استدلال اين است که بگوييم آيه شريفه ميفرمايد بعد از آنکه منذرين إنذار کردند، مردم هم عمل کنند، که هم حجيت قول منذرين و فتواي منذرين را از آيه بفهميم و هم مشروعيت تقليد را از آيه بفهميم.
پس نتيجه گرفتيم که مراد از حذر، همان خوف نفساني است. اکثر کتب لغوي حذر را به معناي همان خوف و تخويف معنا کردهاند، کاري به مقام عمل و اينها هم ندارد. مرحوم آقاي خوئي هم از استادشان مرحوم نائيني اين مطلب را گرفتهاند که يعني حذر خارجي يعني في مقام العمل، بدون اين که مرحوم نائيني هم بر اين مدعا دليل اقامه بفرمايند.
نظری ثبت نشده است .