درس بعد

کتاب الحج (بحث استطاعت)

درس قبل

کتاب الحج (بحث استطاعت)

درس بعد

درس قبل

موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۱۱


شماره جلسه : ۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • روایت اخلاقی؛ سحرخيزی

  • خلاصه بحث گذشته

  • بررسی دیدگاه صاحب مرتقی

  • اشکال اول

  • اشکال دوم

  • اشکال سوم

  • اشکال چهارم

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


روایت اخلاقی؛ سحرخيزی
روایتی است از امیرالمؤمنین(عليه السلام) كه حضرت فرمود: «من أراد البقاء و لا بقاء فالیباكر الغداء»[1]، این مسئله استفاده كردن از سحر یا سحرخیزی یك مطلبی است كه واقعاً برای ما طلبه‌ها بسیار ضرورت دارد؛ یعنی اگر به این ضرورتش واقف نباشیم خسارت بسیار بزرگی است. این یكی از ضروری‌ترین بخش زندگی یك طلبه باید باشد، طلبه باید سحر داشته باشد، طلبه باید برای قبل از اذان صبح برنامه داشته باشد ولو نیم ساعت، ولو یك ربع، چند دقیقه‌ای را در دل شب واقعاً مناجات داشته باشد.

 ما الآن به راحتی با یك بهانه‌هایی خودمان را از سحر محروم می‌كنیم، مثلاً می‌گوئیم امشب مطالعه‌مان خیلی طول كشید تا یك و دو، یا مثلاً بچه مریض بود، یك بهانه‌ای و خودمان را زود قانع می‌كنیم، می‌گوئیم ان شاء الله مطالعاتی كه كردیم ثوابش از سحرخیزی بیشتر باشد. من نمی‌خواهم انكار كنم، واقعاً ممكن است یك مطالعه‌ای ثوابش از آن هم خیلی بیشتر باشد ولی بالأخره بین این دو فرق وجود دارد، یا ما دنبال تحصیل ثوابیم یا دنبال رُشدیم، برای رشد روحی چیزی جای سحر را نمی‌گیرد حالا چه بهتر این كه انسان در دل سحر تأمل در آیات قرآن كند كه برای او ابوابی باز خواهد شد.

آقایان! واقعاً این سنتی بوده در میان علمای گذشته، این كه معروف هم بوده كه در همین فیضیه قبل از اذان صبح تمام چراغ حجره‌ها روشن بوده مثلاً اگر می‌دیدند حجره‌ای خاموش است علامت سؤال بوده است! ما اگر علم می‌خواهیم، اگر تقرب به خدا می‌خواهیم، اگر عظمت فی ملكوت السماء می‌خواهیم راهش سحرخیزی است وگرنه انسان سحر را بخوابد و نماز صبحش را هم نزدیك طلوع آفتاب بخواند و بعد هم دو مرتبه به كارهای دیگر زندگی‌اش مشغول شود این واقعاً موفق نمی‌شود.

واقعاً باید خدا انسان را كمك كند، سحرخیزی جز به عنایت خدا نمی‌شود، یك عده‌ای شبها مشغول كار هستند و آن سحرخیزی نیست، این كه انسان از خواب بیدار شود برای ارتباط با خدا، غیر از اراده‌ حق تعالی چیزی نمی‌تواند نقش داشته باشد، خدا باید اراده كند. واقعاً یك كاری كنیم مورد مشیت خدا قرار بگیریم و به سحر دعوت شویم، دعوت شویم به مهمانی خاص خدا، خیلی برای ما نیاز است مخصوصاً در شرایط امروز روزگار ما. حوزه ما متأسفانه از این مسائل خیلی فاصله می‌گیرد. در خانواده‌های قدیم، من علمای زیادی را سراغ دارم كه به رحمت خدا رفتند دو ساعت به اذان صبح بیدار می‌شدند. این یك مسئله‌ بسیار واضح و روشنی در زندگی‌شان بود، ولی الآن در میان خیلی از ماها نیست.

امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه می‌فرماید: «من أراد البقاء» بقاء اطلاق دارد و شامل بقاء دنیوی هم می‌شود؛ چون دارد: «و لا بقاء»؛ كسی كه اراده می‌كند عمرش طولانی شود، كسی كه اراده می‌كند یك حیات اخروی طولانی داشته باشد، «فالیباكر الغداء»، باید از سحر استفاده كند.

در روایت دیگر هست كه: «البكور مباركٌ یزید فی جمیع النعم خصوصاً فی الرزق»[2]؛ «بكور» این است كه انسان در سحر برخیزد. یك استادی داشتیم -خدا رحمتش كند- كه می‌گفت اگر قدرت ندارید یازده ركعت را بخوانید، دو ركعتش را بخوانید، اگر ندارید همینطور بنشینید ذكر بگوئید، یك مقداری انسان در دل شب ارتباط با خدا پیدا كند كه هر چه به هر كه از عالم و غیر عالم، از فقیه و غیر فقیه دادند در همین لحظات بوده است.

انشاء الله خداوند سحرخیزی و قیام در لیل و مناجات با خدای تبارك و تعالی را نصیب همه‌ ما برای همیشه عمرمان قرار بدهد.


خلاصه بحث گذشته
بحث در كلام صاحب مرتقی است. خلاصه فرمایش ایشان این بود كه ما كلمه‌ استطاعت را در آیه شریفه حمل بر استطاعت عرفیه می‌كنیم. دلیل ایشان این بود كه الفاظ وارده در لسان دلیل باید حمل بر معنای عرفی و متفاهم عرفی شود. ایشان فرمودند ما دیگر نیازی به جریان «لاحرج» در باب حج نداریم؛ چون خود استطاعت عرفیه یعنی جایی كه حرجی نباشد و دایره استطاعت عرفیه اضیق است از استطاعت عقلیه.

بعد به ایشان عرض كردیم كه شما كه می‌خواهید بگوئید «من استطاع» یعنی استطاعت عرفیه و یکی از مصادیق آن را زاد و راحله دانستید و یکی دیگر از مصادیق آن هم بدون زاد و راحله (یعنی ایشان تصویر می‌كند گاهی بدون زاد و راحله كسی حج برود بویژه بدون راحله، مثلاً كسی غذای بین راهش را بردارد و پیاده به حج برود)، این نتیجه تفسیر ایشان از آیه می‌شود، اما با روایات چه می‌كنید؟! در روایات زاد و راحله شرط استطاعت شمرده شده است.

پاسخ اول ایشان این بود که این روایات، ظهور در اعتبار زاد و راحله ندارد و پاسخ دوم این بود كه بر فرض كه ظهور در زاد و راحله داشته باشد، باید با روایات دیگر از این ظهور رفع ید كنیم.

بررسی دیدگاه صاحب مرتقی
اشکال اول
اولین اشکال این است كه ایشان بین حج و جهاد فرق نگذاشته و فرمود همان‌گونه كه ادله «لاحرج» بر ادله جهاد (مثل «كتب علیكم القتال») حكومت ندارد، بر ادله حج نیز حكومت ندارد؛ زیرا حج خصوصاً در زمان‌های گذشته حرجی بوده و مردم باید چند ماه از زندگی‌شان جدا می‌شدند و راه‌های طولانی را می‌رفتند تا حج را انجام بدهند.

اشكال واضحی كه اینجا وجود دارد این است كه فعلی كه محكوم ادله‌ «لاحرج» قرار نمی‌گیرد، فعلی است كه فی جمیع الازمنه و فی جمیع الشرایط حرجی باشد، اما اگر یك فعلی در یك زمانی حرجی بود (حج در صدر اسلام و در ازمنه‌ متقدمه حرجی بوده)، اما حالا حرجی نیست، نمی‌توان گفت چنین دلیلی مثل دلیل جهاد است؛ زیرا جهاد فی جمیع الازمنه و فی جمیع الشرایط الی یوم القیامه حرجی است.

بنابراین، به نظر می‌رسد که این اشکال مهم‌ترین اشكالی است كه بر ایشان وارد است و جای بسی تعجب است از ایشان؛ زیرا در روایات باب حج موارد زیادی خود ائمه علیهم السلام به «لاحرج» تمسك كردند که معلوم می‌شود «لاحرج» در باب حج نیز جریان پیدا می‌كند؛ چون خود ائمه(عليهم السلام) تمسك كردند. با این حال آیا می‌توان گفت که «لاحرج» به هیچ‌وجه در باب حج جریان ندارد؟!

نتیجه آن که بسیار روشن است که حج مثل جهاد نبوده و بین حج و جهاد فرق وجود دارد؛ چرا که ادله‌ «لاحرج» به خوبی شامل حج هم می شود و لذا در کتب فقهی در باب حج، اگر یك حجی حرجی باشد، این موضوع منتفی می‌شود و روشن می‌شود که فقها قائل‌اند به جریان «لاحرج» در باب حج.

اشکال دوم
در این روایات از ائمه(عليهم السلام) سؤال می‌كنند كه «من استطاع» یعنی چه؟ سؤال می‌كنند «سبیل» یعنی چه؟ حضرت می‌فرماید: زاد و راحله، تخلیة السَّرب، استطاعت بدنی، همه اینها را می‌گویند نه این که فقط مسئله زاد و راحله مطرح شده باشد؛ یعنی برای «من استطاع» تمام این موارد (زاد و راحله، تخلیة ‌السرب و استطاعت بدنی) مطرح شده است. در این روایات ائمه(عليهم السلام) در پاسخ كسانی مثل قَدَری‌ها كه «من استطاع» را به استطاعت بدنی تنها معنا كردند، فرمودند: ویحك! اینجا مراد زاد و راحله است، اما در بعضی از روایات دیگر استطاعت بدنی هم وارد شده است.

این بدین معناست که نباید این «من استطاع» را به استطاعت عقلی معنا كرد؛ یعنی از این روایات به خوبی استفاده می‌كنیم این «من استطاع» در آیه استطاعت عقلی تنها (یعنی فقط استطاعت بدنی) نیست، بلکه علاوه بر آن تخلیة السّرب، زاد و راحله هم هست، اگر رجوع به كفایت را هم شرط در استطاعت دانستیم (كه بعضی از روایات دلالت دارد) آن هم هست.

اشکال سوم
عبارت: «من استطاع» مسلماً قید احترازی از «و لله علی الناس حجّ البیت» است نه این که تأكید برای ما قبل یا تكرار ما قبل باشد، لیکن صاحب مرتقی اصرار دارد كه «لله علی الناس حج البیت» دلالت بر استطاعت عقلیه دارد و به همین جهت «من استطاع» یک مطلبی غیر از آن باید باشد در حالی كه در روایات استطاعت بدنی را نیز در ضمن «من استطاع» بیان كرده‌اند.  در نتیجه «من استطاع» دلالت بر استطاعت عرفیه‌ای كه شما دنبال آن هستید ندارد، البته مدعای ما این است كه این روایات برای بیان استطاعت شرعیه وارد شده است.

اشکال چهارم
این چه فرمایشی است كه چون سائل قَدَری است یا چون سائل مأمون عباسی است، پس نباید امام علیه السلام در مقام تفسیر تعبدی آیه شریفه باشد؟! مأمون عباسی می‌دانسته كه امام علیه السلام مدعی امامت است، می‌دانسته كه اینها خودشان را عالم به قرآن می‌دانند و دیگران را عالم به قرآن نمی‌دانند. مأمون نمی‌گوید شما آیه را چگونه معنا می‌كنید، بلکه می‌گوید در نزد شما معنای آیه چیست؟ ما موارد بسیاری داریم مثل مأمون یا كسی از مخالفین که از ائمه(عليهم السلام) پرسیدند كه شما چه معنایی برای آیه ذكر می‌كنید؟ زمان تقیه و شرایط تقیه هم نبوده و امام علیه السلام نظر واقعی خود را بیان فرموده است.

به بیان دیگر، چرا قدری‌ها یا مأمون از امام صادق(عليه السلام) می‌پرسند؟ برای این كه باور داشت كه اعلم است و عالم به قرآن امام هشتم علیه السلام است و الا اگر این باور را نداشتند كه سؤال نمی‌كردند؛ زیرا اینها خودشان خیلی پرمدعا بودند پس از این جهت است، لذا این جهت را قبول داشتند كه ائمه(عليهم السلام) عالم به قرآن هستند می‌گفتند اینها بهتر قرآن را می‌دانند؛ چون قرآن در بیت اینها نازل شده و در بیت وحی تربیت شدند، پس اینها عالم‌ترین افراد به قرآن هستند. لذا سؤال می‌كردند و چه بسا قول آنها را قبول می‌كردند.

بنابراین، این كه سائل قَدَری است یا مأمون عباسی ملازمه ندارد با این که امام(عليه السلام) نمی‌تواند در مقام بیان تعبدی آیه را تفسیر كند، بلکه امام(عليه السلام) به عنوان این كه جایگاهش برای خودش مسلم روشن است و تردیدی ندارد و عالم به آیه است، آیه را معنا می‌كند. البته باید توجه داشت که موارد بسیاری هم داریم که امام(عليه السلام) معنای لغوی آیه را بیان می‌كند.

مثلاً امام(عليه السلام) «صعید در: «فیتمموا صعیداً طیباً» را معنا می‌كند یا گاهی معنای عرفی یا اطلاق‌گیری از آیه انجام می‌دهد، اما روشن است كه در اینجا امام(عليه السلام) در مقام بیان است نه معنای عقلی استطاعت است و نه معنای عرفی استطاعت، بلکه در مقام بیان تفسیر تعبدی و استطاعت شرعیه است كه می‌فرماید این «من استطاع» كه خدا فرموده اجمال دارد و عبارت است از: تخلیة ‌السرب، زاد و راحله، حال اگر كسی بگوید در بین راه قطاع الطریق هستند، ولی من با آنها جنگ می‌كنم این مستطیع نیست.

وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.



[1] ـ «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِی(عليه السلام) قَالَ: مَنْ أَرَادَ الْبَقَاءَ وَ لَا بَقَاءَ فَلْیخَفِّفِ الرِّدَاءَ وَ لْیبَاكِرِ الْغَدَاءَ وَ لْیقِلَّ مُجَامَعَةَ النِّسَاءِ.» وسائل الشیعة؛ ج‌24، ص433، ح30988- 5.
[2] ـ «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله عليه وآله) اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ وَ الْبُكُورُ مُبَارَكٌ‏ یزِیدُ فِی جَمِیعِ النِّعَمِ خُصُوصاً فِی الرِّزْقِ وَ حُسْنُ الْخَطِّ مِنْ مَفَاتِیحِ الرِّزْقِ وَ طِیبُ الْكَلَامِ یزِیدُ فِی الرِّزْقِ.» بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏73 ؛ ص318.

برچسب ها :

روایت اخلاقی نظر صاحب المرتقی در مورد استطاعت مناجات نیمه شب رشد روحی سحرخيزی روایت در مورد سحرخيزی فرق بین ثواب بردن و رشد روحی بررسی استطاعت در آیه استطاعت نقد نظر صاحب المرتقی در مورد استطاعت فرق بین حج و جهاد روایات در مورد استطاعت

نظری ثبت نشده است .