موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۸/۱
شماره جلسه : ۱۹
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی شرطیت راحله برای شخص نزدیک به مکه
-
قریب به مکه کیست؟
-
جمعبندی مسئله گذشته (اشتراط راحله برای بعید از مکه)
-
دیدگاه فقیهان در اشتراط راحله برای قریب به مکه
-
دیدگاه شیخ طوسی(قدس سره)
-
دیدگاه محقق حلی(قدس سره) و محشّین شرائع
-
دیدگاه صاحب جواهر(قدس سره)
-
ارزیابی دیدگاه صاحب جواهر(قدس سره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
امام خمینی(قدس سره) در مسئله 9 فرمودند: «لا تكفی القدرة العقلیة فی وجوبه بل یشترط فیه الاستطاعة الشرعیة و هی الزاد و الراحله و سائر ما یعتبر فیها و مع فقدها لا یجب و لا یكفی عن حجة الاسلام من غیر فرقٍ بین القادر علیه بالمشی مع الاكتساب بین الطریق و غیره كان ذلك مخالفاً لزیه و شرفه أم لا» كه تا اینجا بیان شد. نظر ما نیز مثل نظر شریف امام(قدس سره) است كه اگر كسی راحله ندارد مستطیع نیست.بررسی شرطیت راحله برای شخص نزدیک به مکه
ایشان در پایان این مسئله میفرماید: «و من غیر فرقٍ بین القریب و البعید»[1]، آنچه از این مسئله باقی مانده همین ذیل مسئله است كه آیا در شرطیت راحله برای استطاعت فرقی بین بعید و قریب هست یا خیر؟ به بیان دیگر اگر میگوییم راحله شرط است، آیا فقط برای بعید شرط است نه قریب یا این که فرقی نداشته و در هر دو شرط است؟ مرحوم امام میفرمایند فرقی نمیكند هم بعید باید راحله داشته باشد و هم قریب به مكه.مرحوم سید هم در عروه میگویند: «لا فرق فی اشتراط وجود الراحله بین القریب و البعید حتّی بالنسبة إلی اهل مكه لإطلاق الادلة، فما عن جماعةٍ من عدم اشتراطه بالنسبة إلیهم لا وجه له»[2]؛ جماعتی گفتهاند نسبت به اهل مكه راحله معتبر نیست که وجهی برای این سخن وجود ندارد.
قریب به مکه کیست؟
در اینجا باید دید مراد از قریب كیست؟ آیا قریب یعنی آن كسی كه مادون حدّ مسافت شرعی است؟ برخی از اهل سنت ضابطه را حدّ مسافت قرار داده و گفتهاند كسانی كه در مادون حدّ مسافت هستند قریب به مكه هستند و كسانی كه بعد از حدّ مسافتند بعید به شمار میآیند.اما فقهای امامیه میگویند وجهی ندارد قریب را اینگونه معنا كنیم، بلکه قریب یعنی كسی كه آن قدر به مکه نزدیك است كه عادتاً نیاز به راحله ندارد و بعید، ممكن است كسی در دو فرسخی باشد اما عادتاً نیاز به راحله دارد. حق همین است كه مراد از قریب در اینجا یعنی آن كسی كه نزدیك است و عادتاً نیاز به راحله ندارد؛ یعنی عادتاً نوع مردم از آنجا پیاده میروند اما در نائی و بعید یعنی عادتاً و غالباً با راحله میروند.
جمعبندی مسئله گذشته (اشتراط راحله برای بعید از مکه)
در مسئله قبل گفته شد ظاهر ادله و صناعت اجتهادی آن است كه اگر كسی از یك بلد بعید پیاده به مكه برود و راحله نداشته باشد برحسب روایات، اقوال، اجماع مستطیع نیست، اما یك مشكل باقی میماند و آن این است كه پیامبر(صلی الله عليه وآله) در حجة الوداع كه به مكه مشرف شدند از مدینه رفتند و عده زیادی همراه پیامبر(صلی الله عليه وآله) پیاده رفتند: «اكثر من حج مع النبی(صلی الله عليه وآله) كان مشاةً»[3]، حال در مورد این روایت چه باید گفت؟ آیا بگوئیم اینها حجة الاسلامشان نبوده است؟اگر کسی در پاسخ از این سؤال بگوید این مطلب مستفاد از روایتی است كه از آن روایت اعراض کردیم؛ یعنی مستند این مطلب روایت صحیحه معاویة بن عمار است و صحیحه معاویة بن عمار نیز جزء طایفه دوم است و از طایفه دوم اعراض شد، به این پاسخ اشکال کرده و میگوییم درست است که از روایات اعراض شده اما اولاً حجّة الوداع پیامبر(صلی الله عليه وآله) مسلم است و ثانیاً عدهای همراه پیامبر(صلی الله عليه وآله) پیاده هم رفتند و نیازی به اثبات این روایت ندارد. در اینجا باید چه کرد؟ چند پاسخی که میتوان در اینجا داد (که برخی دارای اشکال است) آن که:
1. از سوی دیگر نمیتوان ملتزم شد به این كه حج تمام این افراد مستحبی بوده است؛ زیرا مسلماً بعضی از اینها اولین بار حج انجام میدادند.
2. بگوئیم ممكن است در آن زمان، چون این روایات راحله در كلمات امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) وارد شده، به تشریع این دو امام(عليهما السلام) بوده است. در نتیجه قبل از باقرین(عليهما السلام) اگر كسی پیاده میرفت این مجزی از حجة الاسلام بوده؛ چون هنوز احكام حج بیان نشده بوده است (بیش از 90 درصد از احكام حج توسط امام باقر علیه السلام بیان شده است). بنابراین بگوئیم اگر كسی در زمان رسول خدا(صلی الله عليه وآله) حج رفته این مجزی است؛ چون هنوز آن شرایط اصلی استطاعت بیان نشده بوده است.
از این رو ملتزم شویم به این كه حج آنها حجة الاسلام بوده است؛ چون قبل از عصر صادقین(عليهما السلام) بوده هنوز این مسئله استطاعت شرعیه تشریع نشده بوده، اما بعد كه امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) در استطاعت شرعیه راحله را مطرح كردند آن گاه مسئله راحله جزء استطاعت شرعیه شده و تا قبل از اینها راحله جزء استطاعت شرعیه نبوده است.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود آن است که از زمان رسول خدا(صلی الله عليه وآله) تا زمان امام باقر(عليه السلام) عده زیادی از شیعیان هم حج رفتند و اعمال خود را به نحوی كه بقیه عمل میكردند انجام میدادند، آیا آنها حجة الاسلام نبوده است؟ این نكتهای است كه قبلاً نیز بدان اشاره شد که اولاً تشریع تدریجی بوده در زمان ائمه(عليهم السلام) هم بعضی از احكام در زمان امام هشتم(عليه السلام) و امام نهم(عليه السلام) آمده و آن زمان اصلاً بیان نشده است.
به نظر ما خودِ ائمه(عليهم السلام) مشرعاند؛ یعنی خداوند آن قوه تشریع را در درونشان قرار داده و همان گونه كه خود پیامبر(صلی الله عليه وآله) میتـوانست تشریع كند ائمه(عليهم السلام) نیز میتوانستند که در برخی از روایات آمده: «كل ما فوّض إلی النبی(صلی الله عليه وآله) فهو مفوضٌ إلینا»[4] که در کتاب کافی بابی است به نام: «بَابُ التَّفْوِیضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله عليه وآله) وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام) فِی أَمْرِ الدِّینِ»[5]
بنابراین یا باید گفت که حجّ همه همراهان پیامبر(صلی الله عليه وآله) مستحبی بوده که قابل التزام نیست و یا این که بگوییم اینها قبل از تشریع بوده و از حجّة الاسلام مجزی است. همان گونه که اگر کسی قبل از زمان باقرین(عليهما السلام) معاملهای انجام میداده، دارای یكی از شرایطی كه در عصر باقرین(عليهما السلام) ذكر شده در آن نبوده، معاملاتش صحیح است، در اینجا نیز قبل از این كه راحله را به عنوان شرط استطاعت مطرح كنند حج انجام داده که مجزی است.
حال اگر كسی جواب دوم را نیز قبول نكند، این مسئله منشأ برای احتیاط وجوبی میشود؛ یعنی بگوئیم كسی كه قدرت دارد پیاده بدون مشقت به حج برود به استناد به این دلیل، احتیاط وجوبی این است كه حج برود، لیکن این حجی كه به سبب احتیاط وجوبی انجام میدهد مجزی از حجة الاسلام نیست.
دیدگاه فقیهان در اشتراط راحله برای قریب به مکه
شیخ طوسی(قدس سره) در کتابهای خود غیر از کتاب مبسوط، محقق حلی(قدس سره) در مختصر النافع، علامه حلی(قدس سره) در ارشاد، تبصره و بعضی دیگر از کتابهای خود به صورت مطلق گفتهاند که راحله شرط استطاعت است. بسیاری از فقها هنگام معنا کردن میگویند: «الزاد و الراحله» و راحله را هم مقید نمیكنند که برای بعید شرط است یا بعید و قریب هر دو و کلامشان مطلق است.بنابراین ظاهر اطلاق كلمات اكثر فقها آن است كه همان گونه كه بعید در استطاعت نیاز به راحله دارد قریب هم نیاز دارد. در مقابل شیخ طوسی در مبسوط، محقق در شرایع، علامه(قدس سرهم) در تحریر و تذكره و منتهی میگویند مكّی (یعنی قریب به مکه) نیاز به راحله ندارد.
دیدگاه شیخ طوسی(قدس سره)
شیخ طوسی(قدس سره) در مبسوط میفرماید: «إنما یعتبر الزاد و الراحله فی وجوب من كان علی مسافةٍ یحتاج فیها إلی الزاد و الراحله»؛ كسی كه در یك مسافتی است كه عادتاً نیاز به زاد و راحله دارد راحله برای او شرط استطاعت است، اما اهل مكه و کسانی که مسافت بین آنها و مکه کم است و نیازی به راحله ندارد، راحله شرط وجوب حج بر او نیست.[6]دیدگاه محقق حلی(قدس سره) و محشّین شرائع
محقق(قدس سره) در شرایع میفرماید: «هُما [یعنی زاد و راحله] یعتبران فیمن یفتقر إلی قطع المسافة»[7]؛ در مورد كسی كه نیاز به قطع مسافت دارد، زاد و راحله شرط است. صاحب جواهر(قدس سره) پس از نقل کلام محقق(قدس سره) میگوید: «و هما معتبران فیمن یفتقر إلیهما فی قطع المسافة و إن قصر عن مسافة القصر خلافاً للمحكی عن العامه فشرطوا ذلك لا مثل القریب الذی [ای لا یعتبران فی مثل قریب الذی] یمكنه قطع المسافة بالمشی»[8]؛ نه مثل شخص قریبی که به راحتی میتواند مكه برود و بدون مشقّت حج انجام بدهد.فاضل هندی(قدس سره) در کشف اللثام میگوید: «یقوی عندی اعتبارها للمضی إلی عرفات إلی ادنی الحلّ و العود»[9]؛ كسی كه از مكه میخواهد به عرفات برود، به ادنی الحلّ برود و برگردد به نظر منِ فاضل هندی راحله معتبر است؛ یعنی مطابق با قول اول میباشد.
بنابراین اطلاق عبارات بسیاری از فقها میگوید بین قریب و بعید فرق نمیكند. شیخ طوسی(قدس سره) در مبسوط میگوید قریب نیاز به راحله ندارد، در غیر مبسوط گفته فرق نمیكند. علامه در بعضی از كتابهایش با اكثر موافقت كرده و در برخی كتابهایش با گروه دوم موافقت كرده و شاید محقق نیز به همین صورت باشد؛ یعنی مسئله یك مقدار روشن نبوده كه اینها این اختلاف در رأی را دارند.
دیدگاه صاحب جواهر(قدس سره)
صاحب جواهر(قدس سره) پس از نقل کلام محقق (که فرموده در استطاعت قریب راحله شرط نیست) میگوید: «لااجد فیه خلافٌ»؛ من در این خلافی نمیبینم، «بل فی المدارك نسبته إلی الاصحاب»؛ صاحب مدارك این قول محقق را به اصحاب نسبت داده، «مشعراً بدعوی الاجماع علیه»؛ که این اشعار به اجماع دارد.به بیان دیگر صاحب جواهر(قدس سره) میگوید: صاحب مدارك عبارتی دارد که بوی اجماع میدهد این در حالی است که شیخ طوسی در مبسوط، علامه در قواعد و تذكره و منتهی میگویند: «لا یشترط الراحله للمكّی»؛ راحله برای مکی شرط نیست؛ یعنی میخواهند بگویند قریب هم راحله میخواهد اما آن كه در مكه زندگی میكند او نیاز به راحله ندارد.
بعد میفرماید: «و لعلهما یریدان ایضاً ما یشمل ذلك»؛ شاید مراد شیخ طوسی، محقق و علامه(قدس سرهم) از مكی، قریب به مكه و مكی باشد، «و یتفق الجمیع حینئذٍ»[10]؛ که با این توجیه منافاتی بین کلام ایشان نیست.
صاحب جواهر میگوید فقط در مقابل این اجماع، مطلب كاشف اللثام است: «فی كشف اللثام یقوی عندی اعتبارها ایضاً للمكّی للمضی الی عرفات و ادنی الحلّ و العود و لذا اطلق الاكثر و منهم الشیخ فی غیر المبسوط و الفاضل فی الارشاد و التبصره و التلخیص و المحقق فی النافع»؛ یعنی كاشف اللثام میگوید به نظر من قریب هم باید راحله داشته باشد و شاهد كاشف اللثام این است كه کلام شیخ طوسی در غیر مبسوط، محقق در نافع، علامه در ارشاد و تبصره و تلخیص اطلاق دارد.
ارزیابی دیدگاه صاحب جواهر(قدس سره)
نخستین مطلب در اینجا آن است كه «لا اجد فیه خلافاً» در کلام صاحب جواهر(قدس سره) که اشعار به اجماع دارد از بین میرود؛ یعنی در این مسئله اجماعی وجود ندارد، نه این طرف قضیه اجماع است نه آن طرف قضیه. در فرع قبلی میگفتیم راحله مطلقا شرط است؛ چه قادر بر مشی باشد یا نباشد. در آنجا اجماع بود و لذا سید و عده دیگری میگفتند آن روایات همراه با اجماع است و لذا این روایات طایفه دوم نمیتواند مقاومت كند. یكی از جهاتش این بود كه آنها مقرون به اجماع است، اما این مسئله اجماعی نیست.صاحب جواهر(قدس سره) پس از این كه كلام كاشف اللثام را نقل میكند میفرماید: «قد یقال إنه ینقدح الشك من ذلك كلّه»؛ عدهای آن طرفاند و یك عده این طرف، شیخ طوسی(قدس سره) در مبسوط یك چیز میگوید و در غیر مبسوط یك چیز، علامه در قواعد یك چیز و در كتب دیگرش چیز دیگری میگوید. عجیب این است كه در این مسئله شیخ، علامه و محقق هر كدام دارای دو قول هستند؛ یعنی هر كدام در یك كتابی یك قول اختیار كردند و در كتاب دیگر قول دیگری اختیار كردند.
صاحب جواهر(قدس سره) میفرماید: «ینقدح الشك من ذلک کله فی تناول دلیل الشرط المزبور لمثل الفرض»؛ میگوئیم این روایتی كه راحله را مطرح كرده، آیا شامل قریب و مكّی هم میشود یا خیر؟ ایشان میفرماید: «یبقی اعتبار صدق اسم الاستطاعة بالنسبة إلیه خالیاً عن المعارض»؛ این شخصی كه قریب به مكه است و به راحتی میتواند به مكه برود و مشقّت هم ندارد، عرفاً بر او مستطیع میگویند و برای این معنای استطاعت عرفیه و این صدق استطاعت معارضی هم وجود ندارد.
«انما یبقی تقییده بنفی الضرر و الحرج و نحوهما»؛ فقط باید مقید كنیم كه این برای او حرجی نباشد و مشقت نداشته باشد، «و یكون حینئذٍ المدار علیها»؛ مدار بر استطاعت عرفیه است، «كما فیما لم یدل دلیل علی اعتبار امر شرعی من الاستطاعه بالنسبة إلیه».[11]
[1] ـ تحرير الوسيلة، ج1، ص: 372.
[2] ـ «لا فرق في اشتراط وجود الراحلة بين القريب و البعيد حتى بالنسبة إلى أهل مكة لإطلاق الأدلة فما عن جماعة من عدم اشتراطه بالنسبة إليهم لا وجه له.» العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 429، مسئله2.
[3] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) عَنْ رَجُلٍ عَلَيْهِ دَيْنٌ أَ عَلَيْهِ أَنْ يَحُجَّ قَالَ نَعَمْ إِنَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَاجِبَةٌ عَلَى مَنْ أَطَاقَ الْمَشْيَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ لَقَدْ كَانَ مَنْ حَجَّ مَعَ النَّبِيِّ(صلی الله عليه وآله) مُشَاةً وَ لَقَدْ مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله عليه وآله) بِكُرَاعِ الْغَمِيمِ فَشَكَوْا إِلَيْهِ الْجَهْدَ وَ الْعَنَاءَ فَقَالَ شُدُّوا أُزُرَكُمْ وَ اسْتَبْطِنُوا فَفَعَلُوا ذَلِكَ فَذَهَبَ عَنْهُمْ.» التهذيب 5- 11- 27، و الاستبصار 2- 140- 458، و الفقيه 2- 295- 250؛ وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 43، ح14195- 1.
[4] ـ «...فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله عليه وآله) فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا.» الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج1، ص: 266، ح2.
[5] ـ همان، ص265.
[6] ـ «و إنما يعتبر الزاد و الراحلة في وجوب من كان علي مسافة يحتاج فيها إلى الزاد و الراحلة، و أما أهل مكة و من كان بينه و بين مكة قريب فلا يحتاج إلى ذلك، و ليس ذلك من شرط وجوبه عليه إذا كان قادرا على المشي لأنه لا مشقة عليه.» المبسوط في فقه الإمامية؛ ج1، ص: 298.
[7] ـ شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج1، ص: 200.
[8] ـ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج17، ص: 252.
[9] ـ كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، ج5، ص: 96.
[10] ـ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج17، ص: 252.
نظری ثبت نشده است .