درس بعد

کتاب الحج (بحث استطاعت)

درس قبل

کتاب الحج (بحث استطاعت)

درس بعد

درس قبل

موضوع: کتاب الحج (بحث استطاعت)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۸/۲۰


شماره جلسه : ۲۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • بررسی صورت شکّ در اعتبار راحله برای مکّی

  • ریشه‌یابی بحث

  • دیدگاه صاحب جواهر‌(قدس سره)

  • دیدگاه والد معظَّم‌(قدس سره)

  • جمع‌بندی و بیان دیدگاه برگزیده

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
بحث در این است كه در استطاعت هم برای بعید و هم برای قریب، راحله معتبر است یا خیر؛ یعنی بدون راحله شخص، مستطیع نمی‌شود هر چند قادر بر مشی بوده و مشی برای او راحت‌تر از راحله باشد. آنچه از روایات استفاده كردیم آن است كه راحله مطلقا معتبر است همان‌گونه كه مرحوم سید و امام خمینی‌(قدس سره) و جمع زیادی این نظر را دارند.

بررسی صورت شکّ در اعتبار راحله برای مکّی
تنها بحث باقی‌مانده در این مسئله آن است که اگر شك كنیم كه برای مكّی (یعنی كسی كه در مكه زندگی می‌كند یا قریب به مكه است) آیا راحله شرطیت دارد یا خیر؟ در اینجا چند احتمال وجود دارد:

احتمال اول: در این صورت باید بگوئیم اصل عدم است؛ یعنی بگوئیم شك می‌كنیم كه آیا راحله در استطاعت مکّی شرطیت دارد یا شرطیت ندارد، اصل عدم شرطیت است. آن مقداری كه دلیل داریم این است كه راحله مثلاً برای بعید شرطیت دارد، اما كسی كه در مكه است اگر شك كردیم که راحله برای او معتبر است یا خیر، به اصل عدم تمسک کرده و بگوییم معتبر نیست.

احتمال دوم: بگوئیم بالأخره با وجود شك، شك در شرط به وجود می‌آید و شك در شرط شك در مشروط است. در نتیجه وقتی شك داریم كه آیا راحله معتبر است یا خیر؟ با نبود راحله اصلاً حج بر او واجب نیست.

احتمال سوم: بگوئیم بالأخره نمی‌دانیم آیا راحله در استطاعت شرعیه برای مكی دخالت دارد یا خیر؟‌ اگر بخواهیم به آیه شریفه: «و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً»[1] تمسك كنیم، این تمسك به عام در شبهه مصداقیه است. در نتیجه نمی‌توان به آیه تمسک کرد، بلکه باید از راه اطلاق لفظی یا اطلاق مقامی روایات پاسخ داد به این بیان که می‌گوئیم این روایات در مقام بیان استطاعت شرعیه بوده‌اند، اما نسبت به مكی حرفی از راحله نزدند، پس معلوم می‌شود كه اینجا شرطیت ندارد.

ریشه‌یابی بحث
نکته شایان ذکر آن است که اصل و ریشه بحث به این برمی‌گردد که آیا مراد از «من استطاع» در آیه شریفه را استطاعت شرعیه معنا كنیم یا این که بگوئیم مراد، استطاعت عرفیه است؟‌ در گذشته نیز گفته شد که اگر در آیه استطاعت را عرفی بگیریم یا شرعی، چه ثمره‌ای دارد؟ یکی از ثمرات آن بحث در اینجا ظاهر می‌شود.

از كلمات صاحب جواهر‌(قدس سره) و به تبع ایشان برخی از بزرگان از جمله مرحوم والد ما استفاده می‌شود که استطاعت در آیه شریفه «من استطاع»، استطاعت عرفیه است؛ یعنی آنچه عرف می‌گوید مستطیع است، لیکن شارع راحله را نیز اضافه كرده است. در نتیجه عرف می‌گوید شخصی كه پیاده می‌تواند به مكه برود و مشقتی هم برای او ندارد مستطیع است، اما شارع می‌گوید باید راحله هم باشد.

بنابراین مراد آیه استطاعت عرفیه است و زائد بر استطاعت عرفیه در روایات، شرایطی برای استطاعت شرعیه مطرح شده است، حال اگر در زائد از آن شك كردیم (یعنی شك می‌كنیم كه آیا زائد بر این مثلاً بر مكّی راحله معتبر است یا خیر؟)، اصل عدم است و در نتیجه در مورد مكی می‌گوییم اگر استطاعت عرفیه داشته و عرفاً می‌تواند از آنجا به عرفات و منا برود و برگردد و حرج و مشقّتی برایش نیست، حجّ بر او واجب است.

نظیر این مطلب در باب «احل الله البیع» است که می‌گوئیم «احل الله البیع» یعنی بیع عرفی و همان كه عقلا بیع می‌دانند. حال اگر در یك جا شارع شرایطی را هم ذكر كرده و مثلاً فرموده بیع نباید غرری باشد، نباید تعلیق در آن باشد، این شرایط نیز معتبر است، لیکن اگر شك كنیم كه بایع باید بالغ باشد یا خیر؟ یا این که اگر صبی بیعی را انجام داد، بگوئیم عقلا این را بیع می‌دانند و ما شك می‌كنیم آیا شارع بلوغ را بیع معتبر می‌داند یا نه؟ اصل عدم آن است و به «احل الله البیع» برای نفوذ و صحت بیع صبی تمسك می‌كنیم.

نتیجه آن که هر جا استطاعت عرفیه باشد حج واجب است؛ زیرا شارع مثلاً سه شرط را اضافه كرده که آنها را می‌پذیریم، اما هنگام شک در شرط چهارم می‌گوئیم اصل عدم آن است و وقتی اصل عدم آن شد، به خود آیه تمسك می‌كنیم بر این كه بر این شخص حج واجب است.

اما اگر بگوییم مراد از «من استطاع» استطاعت شرعیه است؛ زیرا روایات از ابتدا «استطاع» در آیه را به استطاعت شرعیه معنا کرده است، آن‌گاه باید دید در ادله استطاعت شرعیه را پیدا كنیم. مرحوم شاهرودی نتیجه می‌گیرد كه آیه می‌گوید حج بر كسی كه استطاعت شرعیه دارد واجب است. الآن این مكّی كه راحله ندارد شك داریم استطاعت شرعیه دارد یا نه؟ تمسك به آیه در چنین موردی تمسك به عام در شبهه مصداقیه است.

بنابراین مرحوم شاهرودی می‌گویند چون «استطاع» در آیه استطاعت شرعیه است، پس نمی‌توان به خود آیه تمسک کرده و بگوییم الآن که نمی‌دانیم چنین امری در استطاعت شرعیه معتبر است یا نه و نمی‌دانیم الآن مستطیع شرعی است یا نه؟ به آیه تمسك كرد، اما روایات چون در مقام بیان استطاعت شرعیه است، به اطلاق لفظی یا اطلاق مقامی استدلال كرده و می‌گوئیم كسی كه مكی است و راحله ندارد، اگر شك كردیم راحله برای او شرطیت دارد یا نه؟ اصل عدم اعتبار راحله برای اوست.

دیدگاه صاحب جواهر‌(قدس سره)
صاحب جواهر‌(قدس سره) می‌فرماید: «و من هنا ظنّ بعض مشایخنا أن المراد بالاستطاعه المتوقف علیها وجوب الحج معنی شرعی مجمل»؛ بعضی از مشایخ ما (که مراد كاشف الغطا‌(قدس سره) یا شخص دیگری است) گمان کرده استطاعتی كه وجوب حج بر آن توقف دارد یك معنای شرعی مجمل است. «فكل ما شكّ فی اعتباره فیها توقف الوجوب علیه لأن الشك فی الشرط شكٌ فی المشروط»؛ زیرا هر چیزی كه شك كنیم كه در این استطاعت معتبر است یا نه؟ باز وجوب بر آن متوقف می‌شود؛ چون شك در شرط، شك در مشروط است؛ یعنی اگر شك كنیم و شرط را نیاوریم، نمی‌دانیم مشروط را آوردیم یا نه.

در نتیجه در اینجا باید احتیاط كرده و تنها در صورت تحقق این شرط می‌توان گفت مشروط موجود است؛ زیرا احتمال می‌دهیم در واقع وجوب حج متوقف بر این شرط باشد. ایشان بعد مناقشه می‌كند: «و إن كان قد یناقش فیه بأنا و إن علمنا عدم كفایة مطلق الاستطاعة فی الوجوب إلا أن النصوص كشفت ما اعتبره الشارع فیبقی غیره علی المراد بالاستطاعه، ضرورة كون ذلك من قبیل الشرط الشرعی لها و حینئذٍ فما شكّ فی اعتباره فیها زائداً علی ما ثبت فی الشرط ینفی بأصل العدم».

صاحب جواهر‌(قدس سره) می‌گوید نصوص آمده‌اند استطاعتی كه شارع معتبر كرده را روشن كردند و در نتیجه مراد به استطاعت روشن شده و هر چه كه شك كنیم در اعتبارش زائد بر آنچه در روایات ذكر شده، این به اصل عدم نفی می‌شود، نظیر مطلبی كه مرحوم شاهرودی دارد منتهی مرحوم شاهرودی به این بیان است كه خود آیه استطاعت را بیان نكرده، بلکه روایات را بیان كرده و روایات این شرط را ذكر نكرده است.

صاحب جواهر‌(قدس سره) در ادامه می‌فرماید: «نحو غیرها من الفاظ المعاملة فلیس حینئذ لها حقیقةٌ شرعیة»؛ استطاعت، حقیقت شرعیه ندارد بلکه یك معنای عرفی دارد که شارع شرایط را به آن اضافه كرده است، «بل و لا مرادٌ شرعی مجمل»، این یك مراد شرعی مجمل نیست، آیه استطاعت عرفیه را می‌گوید شارع هم یك شرایطی را اضافه كرده، هر شرطی هم شك كردیم با اصالة العدم كنار گذاشته و در آن مورد به آیه تمسك می كنیم.

ایشان در ادامه در همین بحث (كه آیا برای قریب راحله معتبر است یا نه؟) كلام كشف اللثام را نقل کرده و بعد می‌گوید: «قلت قد یقال إنه ینقدح الشك من ذلك كلّه»، كه بالأخره این ادله برای ما ایجاد شك می‌كند «فی تناول دلیل شرط المزبور لمثل الفرض»؛ كه آیا راحله شامل آنجایی كه كسی كه مكی است هم می‌شود یا نه؟ «فیبقی اعتبار صدق اسم الاستطاعه بالنسبة إلیه خالیاً عن المعارض»؛ این شخصی كه در مكه است و راحله هم ندارد مستطیع عرفی كه هست و می‌تواند به عرفات و منا برود.

در این صورت استطاعت بر او صدق می‌كند و معارض هم ندارد و فقط «إنما یبقی تقییده بنفی الضرر و الحرج و نحوهما و یكون حینئذٍ المدار علیها كما فیما لم یدل دلیلٌ علی اعتبار امر شرعی من الاستطاعة بالنسبة إلیه لما سمعته من التحقیق السابق»[2]، صاحب جواهر دو جا این مسئله را مطرح كرده است و مجموع این دو جا این می‌شود كه استطاعت در آیه معنای عرفی دارد و در روایات نیز شرایطی اضافه شده، هر جا شک کردیم که این شرط معتبر است یا نه؟ غیر از آنچه در روایت آمده با اصالة العدم كنار می‌رود و لذا به آیه تمسك می‌كنیم.

دیدگاه والد معظَّم‌(قدس سره)
مرحوم والد ما یك اضافه‌ای هم دارند و آن این است كه می‌فرماید: «من استطاع» در آیه از نظر استعمالی در استطاعت عرفیه استعمال شده، اما از نظر مراد جدّی روایات می‌گوید مراد استطاعت شرعیه است. ایشان تشبیه می‌كنند که همان گونه كه در عام و خاص، لفظ عام به اراده‌ استعمالیه در معنای عام استعمال می‌شود، اما اراده جدّی متكلم به خاص تعلق پیدا می‌كند در اینجا نیز به همین صورت است. در اینجا نیز اراده‌ استعمالی در همان معنای عرفی است، اما اراده جدی در آن معنای شرعی است و در اراده جدی اگر در چیزی شك كردیم اصل عدم است.[3]

بنابراین باید توجه داشت که فرض ما این است كه اگر كسی گفت آیه شامل بعید از مکه می‌شود، اما نسبت به قریب شك داریم که آیا شامل می‌شود یا نه؟ می‌گوئیم از قریب حرفی نزده، پس معلوم می‌شود كه راحله فقط در بعید معتبر است. مثل آن که برخی می‌گویند در نماز سوره واجب نیست؛ زیرا در روایات بیانیه وقتی نماز واجب را بیان می‌كرده، امام(عليه السلام) اسمی از سوره نبرده است؛ یعنی با این که امام(عليه السلام) در مقام بیان همه اجزاء بوده، اما اسمی از سوره نبرده است.

البته این‌گونه نیز می‌توان گفت که چون استطاعت شرعیه مراد است، الآن نمی‌دانیم اینجا استطاعت شرعیه هست یا نه؟ اینجا تمسك به عام در شبهه مصداقیه می‌شود و باید سراغ روایات برویم.

جمع‌بندی و بیان دیدگاه برگزیده
نتیجه آن که آیه می‌فرماید: «من استطاع» و این عبارت در روایات به زاد و راحله تفسیر شده است. حال فرض می‌کنیم با قرائنی كه راحله برای بعید است و نسبت به قریب شك كردیم كه آیا راحله معتبر است یا خیر؟ در اینجا آیا باید دیدگاه صاحب جواهر‌(قدس سره) و مرحوم والد ما را بگوئیم یا این که بگوئیم آیه می‌گوید استطاعت شرعیه، آیه از ابتدا می‌گوید استطاعت شرعیه و الآن در چنین موردی كه قریب راحله ندارد، در حقیقت نمی‌دانیم استطاعت شرعیه دارد یا نه؟ اگر بخواهیم به خود آیه تمسك كنید می‌شود تمسك به عام در شبهه مصداقیه.

وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.



[1] ـ سوره آل‌عمران، آیه97.
[2] ـ «و من هنا ظن بعض مشايخنا أن المراد بالاستطاعة المتوقف عليها وجوب الحج معنى شرعي مجمل، فكل ما شك في اعتباره فيها توقف الوجوب عليه، لأن الشك في الشرط شك في المشروط، و إن كان قد يناقش فيه بأنا و إن علمنا عدم كفاية مطلق الاستطاعة في الوجوب إلا ان النصوص كشفت ما اعتبره الشارع فيها، فيبقى غيره على المراد بالاستطاعة، ضرورة كون ذلك من قبيل الشرط الشرعي لها، و حينئذ فما شك في اعتباره فيها زائدا على ما ثبت في الشرع ينفى بأصل العدم نحو غيرها من ألفاظ المعاملة، فليس حينئذ لها حقيقة شرعية، بل و لا مراد شرعي مجمل. كما لا يخفى على من لاحظ النصوص و الفتاوى في المقام، و انما التحقيق ما ذكرناه. و منه يعلم الوجه فيما ذكره غير واحد من أن‍ هما معتبران فيمن‌ يفتقر الي‍ هما في قطع المسافة و إن قصرت عن مسافة القصر، خلافا للمحكي عن العامة فشرطوا ذلك، لا مثل القريب الذي يمكنه قطع المسافة بالمشي من دون مشقة يعتد بها، بل لا أجد فيه خلافا، بل في المدارك نسبته إلى الأصحاب مشعرا بدعوى الإجماع عليه، و إن كان الذي وقفنا عليه الشيخ في محكي المبسوط و الفاضل في القواعد و التذكرة و المنتهى، و عن التحرير و المصنف أنه لا يشترط الراحلة للمكي، و لعلهما يريدان أيضا ما يشمل ذلك، فيتفق الجميع حينئذ، لكن في كشف اللثام يقوى عندي اعتبارها أيضا للمكي للمضي إلى عرفات و أدنى الحل و العود، و لذا أطلق الأكثر و منهم الشيخ في غير المبسوط و الفاضل في الإرشاد و التبصرة و التلخيص و المحقق في النافع، قلت: قد يقال إنه ينقدح الشك من ذلك كله في تناول دليل الشرط المزبور لمثل الفرض، فيبقى اعتبار صدق اسم الاستطاعة بالنسبة إليه خاليا عن المعارض، و انما يبقى تقييده بنفي الضرر و الحرج و نحوهما، و يكون حينئذ المدار عليها كما فيما لم يدل دليل على اعتبار أمر شرعي من الاستطاعة بالنسبة إليه لما سمعته من التحقيق السابق.» جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌17، ص251-252.
[3] ـ «حكى القول الأول صاحب الجواهر- قدس سره- عن بعض مشايخه نظرا الى ان الاستطاعة التي يتوقف عليها وجوب الحج هي الاستطاعة الشرعية و هي أمر محل غير مبين بحدوده فكل ما يحتمل اعتباره فيها يرجع الشك فيه الى الشك في ثبوت المشروط و هو وجوب الحج و المرجع في الشك في التكليف هي أصالة البراءة عنه. و لكن التحقيق يقتضي القول الثاني ضرورة انه ليس للاستطاعة حقيقة شرعية و لم يحك عن القائلين بثبوت الحقيقة الشرعية في ألفاظ العبادات القول بثبوتها في الاستطاعة بل الظاهر ان المراد بها هي الاستطاعة العرفية كسائر العناوين المأخوذة في أدلة الأحكام غاية الأمر ان الشارع اعتبر فيها زائدا على مقتضاها بحسب العرف مثل الحكم باعتبار الراحلة بالإضافة إلى البعيد و ان كان قادرا على المشي من غير مشقة بل كان المشي أسهل له من الركوب فان اعتباره يكون زائدا على المعنى العرفي و لازم ذلك الاقتصار على ما دل عليه الدليل و مع عدم الدليل يرجع الى الآية التي علق فيها وجوب الحج على الاستطاعة العرفية فكما ان قوله تعالى أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ ظاهر في ان البيع الذي أمضاه اللّٰه و حكم بصحته و نفوذه هو البيع المتعارف بين العقلاء غاية الأمر ان الشارع اعتبر بعض الأمور فيه مثل عدم كونه غرريا فمع الشك في اعتبار شي‌ء في الصحة كاعتبار اللفظ- مثلا- يرجع الى الإطلاق و يحكم بالصحة كذلك الآية الواردة في الحج فمع الشك في اعتبار شي‌ء في الاستطاعة شرعا زائدا على الاستطاعة العرفية يرجع فيه الى الآية و يحكم بالوجوب. و لا ينافي ما ذكرنا ورود بعض الروايات في تفسير الآية الشريفة و ان المراد‌ بالاستطاعة فيها هي الزاد و الراحلة- مثلا- فان مثل هذا التفسير يرجع الى تبيين المراد الجدي و هو لا ينافي كون المراد الاستعمالى ما ذكرنا فالجمع بين ذلك و بين ظهور الآية في الاستطاعة هو الجمع بين الخاص و العام كما قد حقق في محله من الأصول فراجع. و مما ذكرنا يظهر النظر فيما افاده بعض الأعاظم- قده- من انه في مورد الشك لا يمكن التمسك بإطلاق أدلة وجوب الحج على المستطيع لكونه تمسكا بالعام في الشبهة المصداقية لكن الأخبار المفسرة لها ليست مجملة فمهما شككنا في دخالة شي‌ء زائد في الاستطاعة يكون المرجع إطلاق نفس الاخبار المفسرة لها و لا تصل النوبة الى الأصل العملي المتأخر عن الأصل اللفظي. وجه النظر ما عرفت من ان الاخبار المفسرة لا دلالة لها على ان الاستطاعة في الآية قد استعملت في الاستطاعة الشرعية بل مرجع التفسير الى ما ذكر من بيان المراد الجدي و تضيق دائرة المراد الجدي لا يستلزم ضيقا في ناحية الاستعمال و المرجع هو اللفظ بلحاظ الاستعمال و عليه فلو لم تكن الأخبار المفسرة ذات إطلاق أيضا لكان المرجع هي الآية الشريفة كما عرفت.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج؛ ج‌1، ص: 89-90.




برچسب ها :

مراد از استطاعت در آیه شکّ در اعتبار راحله برای مکّی اعتبار راحله بررسی صورت شکّ در اعتبار راحله برای مکّی نظر فقها در مورد معنای استطاعت شک در اشتراط شرط توسط شارع نظر صاحب جواهر در معنای استطاعت در آیه نظر محقق فاضل لنکرانی در معنای استطاعت در آیه نظر استاد فاضل لنکرانی در مورد شک در شرطیت راحله

نظری ثبت نشده است .