درس بعد

امارات _قطع

درس قبل

امارات _قطع

درس بعد

درس قبل

موضوع: قطع


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۲/۱۲


شماره جلسه : ۵۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • وجوب یا عدم وجوب موافقت التزامیه _ بحث اخلاقی

دیگر جلسات

بسم الله الرّحمن الرّحيم


امر پنجم از مقدمات قطع: وجوب موافقت التزاميه

امر پنجم که مرحوم آخوند در بحث مقدمات قطع عنوان مي‌‌‌کنند، اين است که آيا موافقت التزاميه واجب است يا خير؟ در اين معنا ترديدي نيست که در عباديات يا در توصليات، در واجباتي که داريم، موافقت عملي لازم و واجب است؛ لکن علاوه بر موافقت عمليه، آيا موافقت التزامي (يعني التزام قلبي به تکليف) نيز لازم است؟ مرحوم شيخ انصاري اين بحث را ضمن مباحث علم اجمالي عنوان کرده‌اند؛ در موردي که کسي علم اجمالي دارد به وجوب يا حرمت، مثلاً شک مي‌‌‌‌‌کند که آيا دفن کافر واجب است يا حرام؟ اين را عنوان مي‌‌‌کنند که اگر التزام به اباحه پيدا کند، نه به وجوب و نه به حرمت التزام پيدا کند، آيا اين جائز است يا نه در مورد مسأله موافقت التزاميه بايد در چند جهت بحث کرد؛ اولين بحث در مقام ثبوت است.

بحث دوم در مقام اثبات است. و بحث سوم به ثمره اين امر مربوط مي‌‌‌شود.


بحث ثبوتي موافقت التزاميه

اما در مقام ثبوت، ما بايد اصل معناي موافقت التزاميه را نيز روشن کنيم که مراد از موافقت التزاميه چيست؟ مرحوم آخوند در کفايه و مرحوم شيخ در رسائل و همچنين ديگران در مقام ثبوت، اصلاً بحثي را عنوان نکرده‌اند و بلکه بحث را در مقام اثبات برده‌اند که آيا براي وجوب موافقت التزاميه دليلي وجود دارد يا نه؟ اما برخي از اعاظم اصوليين مثل مرحوم امام، بحث را به مقام ثبوت برده و معتقد شده‌اند به اين که وجوب موافقت التزاميه ثبوتاً امکان ندارد. اصلاً نمي‌توان گفت ثبوتاً تکليفي به نام موافقت التزاميه داريم.


معناي موافقت التزاميه

مرحوم آقاي خوئي در صفحه 51 از کتاب مصباح‌الاصول فرموده‌اند: دو مطلب نبايد با موافقت التزاميه مورد بحث ما مخلوط شود؛ مطلب اول اين است که تصديق النبي بما جاء به واجب است؛ آنچه را که پيامبر براي ما از طرف خداوند آورده‌اند، در الزاميات و غير آن حتي در مباحات، تصديق آن واجب است؛ يعني بايد قلباً ملتزم شويم به آنچه که پيامبر آورده است و همچنين به صحت آن؛ بلکه بالاتر، در اخباري که از طرف پيامبر به ما رسيده است، حتي در امور تکوينيه (خصوصيات آسمان و زمين و آنچه که بين آنهاست)، اگر يقين پيدا کنيم که اين کلام، کلام پيامبر است، تصديق در اين امور لازم است. چنين نيست که گفته شود فقط در امور شرعيه و احکام تصديق پيامبر لازم است.اين مطلب، يک مطلب مسلم است؛ اما اين لزوم تصديق نبي به عنوان يک امري از مسائل اصول دين مطرح است و ارتباطي به فروع ندارد؛ يعني تصديق پيامبر اگر به گونه‌اي باشد که خلاف آن موجب نفي نبوت شود، منجر به اين مي‌‌‌شود که انسان در نبوت ترديد کند و يا آن را انکار کند؛ پس، اين معنا که تصديق ما جاء به النبي مربوط به اصول دين است؛ اما بحث موافقت التزاميه که عنوان مي‌‌‌کنيم، مربوط به فروع دين است و نه اصول دين.

مي‌‌‌خواهيم ببينيم به عنوان يک حکم فرعي شرعي (کسي که مي‌‌‌خواهد نماز بخواند، يا کسي که مي‌‌‌خواهد دفن الکافر انجام بدهد) آيا بايد مکلف تسليم قلبي هم داشته باشد يا نه؟ مطلب دوم نيز اين است که در واجبات تعبديه، اطاعت به اين است که انسان قلباً‌ عمل را قربة الي الله انجام دهد؛ اگر نماز قلباً قربة الي الله انجام داده شود، صحيح است. پس، در تمام واجبات تعبديه، موافقت و التزام قلبي را داريم؛ چون واجب تعبدي نيست که انسان در قلبش به آن التزام نداشته باشد؛ زيرا، قوام واجب تعبدي به اين است که انسان قلباً و نه فقط لفظاً عمل را قربة الي الله انجام بدهد. لذا، نتيجه مي‌‌‌گيرند در هر واجب تعبدي، التزام قلبي وجود دارد.لکن مي‌‌‌فرمايند: اين بيان اختصاص به واجبات تعبديه دارد، و حال آن که بحث ما شامل واجبات توصليه نيز مي‌‌‌شود؛ اگر کسي قائل باشد به اين که موافقت التزاميه واجب است، مي‌‌‌گويد حتي در دفن که يک واجب توصلي است، علاوه بر التزام عملي، يک التزام قلبي نيز لازم است.

لذا، ايشان بيان کرده‌اند: اين دو مورد ارتباطي به بحث موافقت التزاميه ندارد. ايشان مي‌‌‌فرمايند: مراد هيچ کدام از دو مورد بالا نيست؛ بل المراد الالتزام القلبي بالوجوب مراد التزام قلبي به وجوب است؛ يعني در قلبش نيز معتقد به وجوب باشد المعبّر عنه بعقد القلب که از آن تعبير مي‌‌‌شود به عقد القلب فيکون کل واجب علي تقدير وجوب الموافقة الالتزامية منحلاً إلي واجبين اگر گفتيم موافقت التزاميه واجب است، هر واجبي منحل به دو واجب مي‌‌‌شود؛ يک: العمل الخارجي الصادر من الجوارح عمل خارجي که صادر از جوارح ظاهري است والعمل القلبي الصادر من الجنوانح و دوم عمل قلبي که از باطن و قلب انسان صادر مي‌‌‌شود. اين بيان مرحوم آقاي خوئي.


اشکال بر مرحوم آقاي خوئي

از مجموع بيان ايشان استفاده مي‌‌‌شود که ما يک واجب تعبدي که در آن موافقت التزاميه نباشد، نداريم؛ براي اين که قوام واجب تعبدي به قصد قربت است؛ قصد قربت نيز يک امر قلبي است. ولي ظاهر اين است که وقتي کلمات بزرگان را در اين بحث موافقت التزاميه مي‌‌‌بينيم، متوجه مي‌‌‌شويم که مسأله مقداري فراتر از قصد قربت و واجب تعبدي مطرح است؛ يعني مي‌‌‌گويند واجب تعبدي نيز بر دو نوع است: يک واجب تعبدي که در آن موافقت التزاميه هست؛ و ديگري، واجب تعبدي است که در آن موافقت التزاميه نيست. موافقت التزاميه، يعني التزام القلب بالوجوب که عبارت است از تسليم قلب واقعاً و باطناً به وجوب.در اين بحث، اگر از به مسأله از ديد مقارنه و مقايسه با موافقت عمليه نگاه شود، خود موافقت التزاميه روشن‌تر مي‌‌‌شود؛ مي‌‌‌گوئيم آيا همانطور که عملاً با حکم موافقت مي‌‌‌کند، قلباً نيز بايد تسليم به وجوب باشد و نسبت به وجوب التزام داشته باشد؟ يا اين که ممکن است بگويد من قلباً ملتزم نيستم، اما چون شارع گفته است که اين کار را انجام بده، آن را انجام مي‌‌‌دهم. در واجبات توصليه نيز همين‌طور است؟ پس، اين اشکال بر فرمايش مرحوم آقاي خوئي وارد است.


دفاع از مرحوم آقاي خوئي

بعضي از شاگردان ايشان، هنگامي که خواسته‌اند وارد بحث موافقت التزاميه شوند، گفته‌اند: بحث موافقت التزاميه در جائي است که اولاً عدم التزام قلبي موجب فقد شرط معتبر در انجام عمل نشود؛ اگر در موردي عدم التزام قلبي موجب فقدان يکي از شرائط يا اجزاي عمل شود، مثل اين که عدم التزام موجب فقدان قصد قربت شود، آن عمل صحيح نيست؛ و ثانياً‌ عدم التزام موجب تکذيب نبي يا احد الائمه نباشد. که در اين دو صورت، التزام قلبي لازم است. و اين حرف، عين مطلبي است که از کتاب مصباح الاصول گرفته‌اند و از همانجا نيز نقل کرده‌اند.


سخن مرحوم امام خميني

مرحوم امام خميني بحث مفصلي را در صفحه 141 از جلد اول کتاب أنوار‌ الهداية در اين رابطه بيان مي‌‌‌کنند. ما کلام ايشان را نقل مي‌‌‌کنيم که نکات بسيار خوبي در آن وجود دارد تا بعد ببينيم مقصود بزرگان از لزوم موافقت التزاميه (التزام يا موافقت قلبي) چيست؟ مرحوم امام ابتدا سه مقدمه ذکر مي‌‌‌کنند؛ در مقدمه اول، فرموده‌اند که اصول اعتقاديه بر چهار قسم است و فروع شرعيه نيز بر پنج قسم است.(البته ايشان تعبير به چهار و پنج نکرده‌اند، ولي وقتي احصاء کنيم، اينطور مي‌‌‌شود.)

1) اولين قسم از اصول اعتقاديه آنهايي است که ثابتة بالبرهان القطعي به‌طوري که اگر در ادله نقليه چيزي بر خلاف آن باشد، ما با برهان عقلي آن دليل نقلي را بايد توجيه کنيم. علم به خداوند تبارک و تعالي، علم به مبدأ، صفات خداوند، معاد و حتي معاد جسماني، نبوت عامه از اين دسته است. ايشان اشاره مي‌‌‌کنند و مي‌‌‌فرمايند بعضي از محدثين که گفته‌اند توحيد را فقط از راه دليل نقلي مي‌‌‌توانيم اثبات کنيم، حرف باطلي است و لا ينبغي أن يصغي إليه و لا يستأهل جواباً‌ و ردّاً اين حرف قابل شنيدن نيست و اصلاً اهليت جواب دادن و رد کردن را ندارد. توحيد مثل اصل ذات مبدأ بايد با برهان عقلي قطعي ثابت شود.

2) قسم دوم اصول اعتقاديه‌اي است که ثابتة بضرورة الدين أو المذهب مثل احوال معاد، خصوصيات بهشت و جهنم، خلود در عذاب و خلود در بهشت از راه ضروري دين يا مذهب است.

3) قسم سوم اصولي است که ثابتة بالنص الکتاب أو التواتر بعضي از اصول اعتقادات با نص قرآن و يا با تواتر ثابت است.

4) قسم چهارم نيز اصولي است که در آنها يک روايت و يا رواياتي است که بر دو نوع است: قد يحصل منها العلم أو الاطمينان أو لا يحصل؛ آن که مفيد علم و اطمينان است، بدرد مي‌‌‌خورد و اخذ مي‌‌‌کنيم و آن که مفيد اطمينان نيست را کنار مي‌‌‌گذاريم.

در فروع شرعيه نيز که پنج قسم است، فرموده‌اند: 1) بعضي از آنها از راه ضرورت دين است مثل وجوب صلاة و صوم و زکات و...؛ 2) آنهايي که ثابتة بضرورة المذهب، وجوب حب اهل بيت(ع) از اين قسم است؛ 3) فروعي که با خبر متواتر يا نص و يا اجماع ثابت مي‌‌‌شود. 4) فروعي که با ادله اجتهادي يا فقاهتي ثابت است. 5) فروعي که با عقل ثابت مي‌‌‌شود.

در مقدمه دوم ، فرموده‌اند: اوصاف و احوالي که در قلب وجود دارد، از خضوع و خشوع و خوف و رجاء و رضا و سخط و...، اموري هستند که خود به خود به تبع مبادي‌شان حاصل مي‌‌‌شود؛ مبادي آنها نيز محتاج به علل است؛ اگر علل بيايد آن مبادي نيز مي‌‌‌آيد و با حصول مبادي، امور قلبيه بدون اراده و اختيار حاصل خواهد شد. مثال مي‌‌‌زنند به اين که زماني که انسان علم به مبدأ دارد، علم به عظمت حق تعالي دارد، علم به قهاريت حق تعالي دارد، موجب خضوع و خشوع است؛ علم به رحمت واسعه خدا موجب اين مي‌‌‌شود که انسان رجاء و وثوق بيشتري به خداوند داشته باشد.و فرموده‌اند: و کلّما تمّت المبادي و کملت تمّت و کملت الحالات القلبية هر مقداري که مبادي کامل‌تر و تام‌تر باشد، حالات قلبيه انسان کامل‌تر است درجات الثمرات تابعة لدرجات المبادي اين ثمرات ـ خوف و خضوع و خشوع و.. . ـ تابع آن مبادي است که در نفس انسان ايجاد شده است و آن مبادي نيز معلول يک عللي است. بنابراين، حالات قلبيه از امور غير اختياري هستند که معلول يک مبادي هستند که آن مبادي نيز معلول يک عللي هستند؛ لذا، خود اراده مستقيماً به اين امور تعلق پيدا نمي‌کند. نمي‌شود که اراده کند الآن از خدا بترسد، نمي‌شود.


ذکر يک نکته اخلاقي

من در اينجا اين نکته را مي‌‌‌خواهم استفاده کنم که طبق بيان امام(ره)، انسان هر چه درجه علم و معرفتش قوي‌تر باشد، تعبديّاتش قوي‌تر مي‌‌‌شود؛ و هر چه درجه علم او ضعيف‌تر باشد، تعبدياتش ضعيف‌تر است؛ بر اساس همين برهاني که امام فرمودند. کساني که از نظر علمي قوي نيستند، از نظر معرفتي قوي نيستند، چرا مي‌‌‌گويند يک عبادت عالم افضل از هفتاد سال عبادت عابد است؟ براي اين است که عبادت عالم بر اساس يک مبادي است؛ مقدماتش را تحصيل کرده است و هر چه مقدمات قوي‌تر باشد، عبادت قوي‌تر است.يک بنائي را که انسان ايجاد و احداث مي‌‌‌کند، هر چه محکم‌تر باشد، استفاده و بهره‌برداري از آن طولاني‌تر است؛ اما عابدي که هفتاد سال بدون مبادي عبادت کرده باشد، ممکن است با يک چشم برهم زدن تمام آن ثمرات عبادتش از بين برود.

اين کاشف از اين است که ما اگر بخواهيم حالات قلبيه خودمان را ملاحظه کنيم به عنوان مثال غفلت يکي از حالات قلبيه است، چرا انسان وقتي مواجه با گناه مي‌‌‌شود، غفلت مي‌‌‌کند؟ براي اين است که مبادي را درست نکرده است؛ براي اين که آن مبادي که خداوند بايد در قلب او حضور کامل داشته باشد، قوي و محکم نبوده است. و يا نماز شب که مي‌‌‌توان گفت داراي مراتب زيادي است؛ مراتب يک عبادت همه معلول آن حالات روحي است که انسان براي خودش تحصيل مي‌‌‌کند.انسان اگر در نفسش ناراضي و غيرشکور باشد، در نفسش بين خودش و خدا شکوه‌گر باشد، همين مقدار يک اثرات مختلفي دارد و معلول حالات قلبيه است که درست و کامل نشده است. اگر مبادي خراب باشد، هرچند که اول نماز بگويد من نمازم را مي‌‌‌خواهم با حضور کامل قلب بخوانم، نمي‌شود؛ بايد مبادي را درست کنيم؛ آن اموري که قلب و نفس انسان را شکل مي‌‌‌دهد و باعث نورانيت آن مي‌‌‌شود را آماده و در خودمان ايجاد کنيم و بالعکس اموري که تاريکي ايجاد مي‌‌‌کند، از خود بيرون کنيم. مقدمه سوم را ملاحظه کنيد، براي فردا إنشاءالله.

برچسب ها :

اقسام واجب تعبدی امارات قطع لزوم موافقت التزامی در مقام امتثال معنای موافقت التزامیه لزوم تصدیق النبی بما جاء به تسلیم قلبی بر حکم فرعی شرعی اصول اعتقادیه ثابت شده با برهان عقلی اقسام اصول اعتقادی اقسام فروع شرعیه ضعف در تعبد عوامل غفلت

نظری ثبت نشده است .