نواهی

درس قبل

نواهی

درس قبل

موضوع: نواهی


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۳/۱۳


شماره جلسه : ۷۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نهي از شرط و اقتضاي فساد

  • نظريه محقق نائيني(ره) در اين باره

  • نقد و بررسي نظريه نائيني(ره) توسط مرحوم خوئي(ره)

  • نقد و بررسي اشکال مرحوم خوئي(ره)

  • نقد و بررسي استاد محترم بر فرمايش مرحوم نائيني(ره)

  • توصيه‌اي براي طلاب در تعطيلات

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


تا اين قسمت بحث، نهي به خود عبادت و نهيي كه به جزء عبادت متعلق است، بحثش تمام شد و نتيجه گرفتيم كه، در هر دو صورت نهي اقتضاي فساد دارد.

نهي از شرط و اقتضاي فساد

قسم سوم جايي است كه نهي به شرطي از شرائط عبادت تعلق پيدا كند. مرحوم آخوند(ره)(در كفايه) شرط را دو قسم كرده و فرموده‌اند: بعضي از شرائط عنوان شرط عبادي دارد و برخي شرط غير عبادي است.
اگر نهي به شرط عبادي تعلق پيدا كند، مانند طهارات ثلاث، اينجا نهي اقتضاي فساد دارد و فساد در شرط مستلزم فساد در مشروط است. اما اگر نهي به شرطي كه غير عبادي است تعلق پيدا كند، مانند تستر در باب صلاه، شرط دلالت بر فساد ندارد و در نتيجه مشروط فاسد نمي‎شود.
اگر شارع شرطي را كه عنوان تعبدي دارد، نهي كرد، مثلا از وضو با آب غصبي نهي كرد و شخص با آب غصبي وضو گرفت، اينجا اين شرط فاسد است و نمازي هم كه با اين شرط انجام مي‎شود، عنوان فاسد دارد، فساد شرط مقتضي فساد مشروط است.
اما اگر شارع از ستر با لباس غصبي نهي كرد، چون تستر عنوان توسلي دارد و تعبدي نيست، در توسلي غرض مولا تعلق گرفته به اينكه، اين فعل و عمل در عالم خارج، ولو در ضمن يك فرد و مصداق محرم، موجود شود، لذا اگر مكلف تستر را در ضمن يك محرم كه لباس غصبي است انجام داد، اينجا موجب فساد نيست، تا بخواهد مشروط را هم فاسد كند.

نظريه محقق نائيني(ره) در اين باره

مرحوم محقق نائيني(قدس سره) ‎فرموده‌اند: نهي به شرط اصلاً دلالت بر فساد ندارد و به طور كلي منكرند كه، در باب شرائط نهي دلالت بر فساد داشته باشد.
اجمال مدعاي ايشان اين است كه، همانطوري كه روشن هست؛ يك مصدر داريم و يك حاصل و اسم مصدر، آنچه كه در عالم خارج به عنوان يك فعل و حدث واقع مي‎شود، از آن به مصدر تعبير مي‎كنيم و آنچه كه نتيجه و حاصل اين مصدر هست، از آن به اسم مصدر تعبير مي‎كنيم.
‎فرموده‌اند كه: در باب شرائط آنچه كه عنوان شرطيت دارد، اسم مصدر است، يعني اين فعلي كه در عالم خارج انجام مي‎دهيد، عنوان شرطيت ندارد، بلكه نتيجه و حاصل اين فعل، عنوان شرطيت دارد. خود اين وضوي خارجي شرط صلاه نيست، بلكه طهارت حاصل از آن كه، در حين نماز هم باقي است و از اول نماز تا آخر نماز هم بايد محفوظ بماند، شرطيت دارد. پس آنچه كه شرط است اين اسم مصدر است و اين اصلاً متعلق نهي واقع نمي‎شود، آنچه كه متعلق نهي واقع مي‎شود، مصدر و فعل خارجي است.
شارع وقتي از وضوي با آب غصبي نهي مي‎كند، نهي به خود آن فعل خارجي تعلق پيدا مي‎كند و آن فعل خارجي هم كه شرط نيست. در نتيجه آنچه كه به آن نهي تعلق پيدا مي‎كند، شرط نيست و آنچه كه عنوان شرطيت دارد، نهي به آن تعلق پيدا نمي‎كند.
بعد از بيان اين مقدمه ‎فرموده‌اند: بر حسب اين بيان، تمام شرائطي كه براي عبادات هست توسلي است. بله، اين فعل خارجي كه عنوان مصدر است، مي‎تواند تعبدي باشد، ولي طبق اين بياني و مقدمه‌اي كه ذكر كرديم، خود اين فعل خارجي عنوان شرطيت ندارد، بلکه طهارتي كه حاصل از اين فعل خارجي هست، عنوان شرطيت دارد و در حصول و بقاء اين طهارت، ديگر قصد قربت معتبر نيست، اگر كسي وضو گرفت و طهارت پيدا كرد، اين طهارت ديگر باقي است، در بقاء اين طهارت قصد قربت معتبر نيست.
 پس خود آنچه كه عنوان شرط دارد، دائماً عنوان توسلي دارد. اين ديگر از مباني منحصر به فرد مرحوم نائيني(ره) است و قبل از ايشان، كسي اين نظريه را بيان نفرموده‌است که، تمامي شرائط عبادات عنوان توسلي دارد. اگر در آن فعل خارجي، قصد قربت معتبر باشد، تعبدي مي‎شود، اگر ‌نباشد، توسلي مي‎شود، اما خود آنچه كه عنوان شرط دارد، دائماً عنوان توسلي دارد.
نتيجه اين مي‎شود كه، اين تفصيلي كه مرحوم آخوند(ره) ‎داده که، بين شرط عبادي و شرط غيرعبادي فرق مي‎گذارند، صحيح نيست و نائيني(ره) ‎فرموده: اصلاً دو نوع شرط نداريم و شرط هميشه عنوان توسلي و غيرعبادي دارد و اصلاً متعلق نهي نيست، تا بگوييم: آيا عنوان فاسد دارد يا نه؟
در نتيجه اگر در اين مصدر، شخص با آب غصبي وضو بگيرد، ايشان تصريح ‎كرده‌اند که، اين هم مثل نظر به اجنبيه در اثنا صلاه است. چطور نظر به اجنبيه در اثناء صلاه موجب فساد نيست، در اينجا هم همينطور است.

نقد و بررسي نظريه نائيني(ره) توسط مرحوم خوئي(ره)

مرحوم آقاي خوئي(قدس سره)(محاضرات، جلد 5، صفحه 27) به طور كلي كلام مرحوم نائيني(ره) را رد ‎كرده و تعبيرشان اين است كه، اصلاً محصلي براي اين فرمايش استاد ما نيست.
در اولين مطلب روي مسئله مصدر و اسم مصدر ‎فرموده‌اند كه: مراد شما از مصدر و اسم مصدر در اينجا چيست؟ اگر مراد شما از مصدر، عنوان مقدمه و از اسم مصدر، چيزي است كه، از اين مقدمه متولد مي‎شود باشد كه، مرحوم نائيني(ره) گفته‌اند: آن وضوي خارجي به منزله مصدر و طهارت به منزله اسم مصدر است، اصلاً نمي‎شود اسم اين را مصدر و اسم مصدر گذاشت، براي اين که بين مصدر و اسم مصدر اصلاً تغاير وجودي نيست.
در جاي خودش ثابت شده كه، تغاير بين مصدر و اسم مصدر يك تغاير اعتباري است، يعني يك وجود مثل گريه را، اگر بالاضافه الي الفاعل ملاحظه كنيم، مصدر مي‎شود، اما اگر با قطع نظر از انتساب به فاعل ملاحظه كنيم، اسم مصدر مي‎شود، اما مصدر و اسم مصدر يك وجود است و دو وجود در آن نيست كه بگوييم: به اين وجود مي‎گوييم: مصدر و به اين وجود دوم مي‎گوييم: اسم مصدر.
اگر گريستن را به لحاظ انتساب به فاعلش ملاحظه كرديم، يعني به لحاظ اينكه اين حدث از اين شخص صادر شده، عنوان مصدر را بر آن اطلاق مي‎كنيم. اما خود اين حدث في نفسه با قطع نظر از انتساب به فاعل ملاحظه كنيم، به آن اسم مصدر مي‎گوييم.
شما به وضو مصدر و به طهارت حاصله از آن اسم مصدر مي‎گوييد، در حالي که در اين مثال مسئله عليت و معلوليت و سبب و مسبب است، كه دو وجود در كار است. در جايي كه دو وجود در كار است، اصلاً نمي‎توانيم مصدر و اسم مصدر را عنوان کنيم، مصدر و اسم مصدر جايي است كه يك وجود واحد است و تغايرش، تغاير اعتباري است.
اما اگر مرادتان اين است كه، يك مقدمه داريم كه عنوان سببيت دارد و يك «ما يتولد من المقدمه» داريم كه، عنوان مسبب دارد، در جاي خودش گفته‌ايم: مانعي ندارد که يك مقدمه حرام باشد، اما «ما يتولد منه»، عنوان واجب و مامورٌ به را داشته باشد.
بنابراين فرموده‌اند كه: اگر مراد شما از مصدر و اسم مصدر، همان واقع اينهاست كه، اين دو يك تغاير اعتباري بينشان است، اما يك وجود واحد است و با اين مثالي كه شما در ما نحن فيه مطرح كرده‌ايد سازگاري ندارد و اگر مي‎خواهيد معناي جديدي از مصدر و اسم مصدر بيان کرده و بگوييد: مصدر يعني آن كه مقدمه است و اسم مصدر يعني آن كه از متولد مقدمه مي‎شود، خيلي خوب قبول مي‎كنيم كه مقدمه مي‎تواند مقدمه حرام باشد، اما «ما يتولد منه» مي‌تواند عنوان واجب داشته باشد.
به عبارت اخري بگوييم: مرحوم نائيني مي‎خواهد بفرمايد: آنچه كه عنوان شرط دارد، مسبب از اينهاست، در طهارت و وضو مسببش که طهارت نفسانيه است، در ستر هم كسي ستر پيدا كرد، مسببش اين است كه، اين نماز و فعل، اتصاف به اين ستر پيدا مي‎كند، اين مسبب مي‎شود و آن را هم ايشان اينگونه توجيه كند.
‎فرموده‌اند: خيلي خوب، اگر اين را اراده كنيد، ما هم قبول داريم و مقدمه حرام مي‎شود، اما اشكالي ندارد که «ما يتولد من المقدمه» واجب شود. ‎فرموده‌اند: در بحث مقدمه واجب گفتيم كه: مقدمه مي‎تواند حرام باشد، اما ذي المقدمه و ما يتولد من المقدمه، واجب و مامورٌ به باشد.
در دنباله اشكالشان مرحوم آقاي خوئي(ره) ‎فرموده‌اند: به نظر ما بين شرط و جزء از اين نظر تفاوتي نيست و همانطوري كه تعلق نهي به جزء، دلالت بر فساد دارد، تعلق نهي به شرط هم، دلالت بر فساد دارد.
‎فرموده‌اند: جزء معنايش اين است كه مامورٌ به‌ي مقيد به آن شيء است. وقتي مي‎گوييم که: چيزي به عنوان جزء قرار گرفت، معنايش اين است كه مامورٌ به به اين جزء و شيء مقيد است. در تمام شروط همينطور است که، اگر گفتيم كه: وضو و طهارت شرطيت دارد، معنايش اين است كه و اطلاق مامورٌ به، به آن مقيد مي‎شود.
نائيني(ره) مطلبي را قبول داشته فرموده‌اند: هر جا نهي از شرط برگردد به اينكه، در حقيقت نهي به خود عبادت تعلق پيدا مي‎كند، يعني وقتي مولا از وضو با آب غصبي نهي مي‎كند، مي‎خواهد بگويد: در ضمن اين، عبادت واقع نمي‌شود.  فرموده‌اند: هر جا مرجع نهي از شرط، نهي از خود عبادت باشد، قبول داريم که دلالت بر فساد دارد، اما مفروض بحث ما اين نيست، مفروض بحث اين است كه، نهي به خود شرط «بما انه شرطٌ» تعلق پيدا كرده و بازگشتش به نهي از عبادت نيست.
مرحوم خوئي(ره) در اينجا فرموده‌اند كه: بين شرط و جزء هيچ فرقي وجود ندارد، همانطوري كه جزء اطلاق دليل مامورٌ به را تقييد مي‎زند، شرط هم اطلاق دليل مامورٌ به را تقييد مي‎زند، يعني وقتي مولا مي‎گويد: وضو با آب غصبي نگير، يعني مي‎گويد: صلاتي كه چنين مقدمه‎اي دارد، مصداق براي مامورٌ به نيست.

نقد و بررسي اشکال مرحوم خوئي(ره)

اين جواب مرحوم خوئي(ره) با آنچه كه مرحوم نائيني(ره) فرموده، مقداري فاصله دارد، مرحوم نائيني(ره) تقريباً مي‎خواهند بفرمايند: بله اگر نهي از شرط، بازگشتش به نهي از خود عبادت بود، يعني بازگشتش به تقييد اطلاق دليل مامورٌ به باشد و نهي از خود عبادت شود، ما هم قبول داريم که، دلالت بر فساد دارد، اما مفروض در محل نزاع اين است كه نهي از شرط بما انه شرطٌ است و به خود عبادت بر نمي‎گردد كه عبادت را منهي عنه كند.
اما اين جوابي كه مرحوم آقاي خوئي(ره) داده، برمي‎گردد به اينكه بگوييم: خود عبادت مقيد مي‎شود و اگر مقيد شد  معنايش اين است كه، مولا مي‎گويد: عبادتي كه چنين مقدمه‎اي دارد، مصداق براي مامورٌ به نيست. لذا اين جواب تقريباً مي‎شود گفت: جواب از مرحوم نائيني(ره) نيست و اين قسمتش خروج از محل نزاع است.

نقد و بررسي استاد محترم بر فرمايش مرحوم نائيني(ره)

اشکال عمده‎اي كه وجود دارد اين است كه، اساس اين فرمايش مرحوم نائيني(ره) درست نيست. اين كه ايشان گفته: شرط عبارت از «ما يتولد منها» است، هم بر خلاف ظاهر روايات و هم بر خلاف نظريه اكثر و مشهور فقهاء است. در روايات داريم كه، «الوضو علي الوضو، نورٌ علي نور»، اين يعني فعل دومي را انجام دادن، نه اينكه دوباره طهارت نفساني دومي انجام بدهيم.
هم روايات و هم ادله ظهور در اين دارد که، شرط همين فعل خارجي است. بله اين شرط اثري دارد، اما آنچه كه شرطيت دارد، نفس ايت وضوء است. عرف هم وقتي شارع مي‎فرمايد: «لا صلاه الا بالطهور»، از اين طهور همين وضوي خارجي و نه آن طهارت نفسانيه را مي‎فهمد.
بنابراين آنچه كه مرحوم نائيني(ره) فرموده، اشكال اصليش اين است که، ايشان بر خلاف مشهور فرموده: آنچه كه شرط است، «ما يتولد من المقدمه» است، در حاليكه اينچنين نيست و شرط همان فعل خارجي است.
لذا تقسيم شرط به تعبدي و توسلي درست مي‎شود و در اين مسئله حق با مرحوم آخوند(ره) است، براي اين که در شروطي كه عنوان تعبدي دارند، فعل حرام نمي‎تواند مصداق براي عبادت واقع شود، اگر با آب غصبي وضو گرفتيد، نمي‎توانيد قصد قربت كنيد و مصداق براي عباديت و مقربيت باشد، اما در جايي كه شرط غير عبادي است و فقط غرض مولا به اين است كه، اين فعل در عالم خارج ايجاد شود، مانعي ندارد که در ضمن فعل حرامي هم واقع شود.
دو قسم ديگر باقي مي‎ماند، وصف ملازم و وصف مفارق و غير ملازم كه، اگر اين دو قسم گفته مي‎شود، تقريباً بحث نهي در عبادات تمام مي‎شود و يك قسمت ديگر که نهي در معاملات است، مي‎ماند.
آقايان ديگر اين تتمه را خودشان ببينند، اگر ان شاء الله زنده باشيم، سال آينده از اول بحث مفاهيم شروع مي‌كنيم. اينطوري كه بحث‎ها را تنظيم كرديم، بنا داريم که ان شاء الله، سال آينده مباحث جلد اول كفايه به لطف خدا تمام شود، لذا ان شاء‌الله از اول مفاهيم شروع مي‎كنيم و ان شاء الله تا آخر مطلق و مقيد تمام مي‌کنيم.

توصيه‌اي براي طلاب در تعطيلات

در بحث فقه هم خدمت آقايان عرض كردم كه، بايد در زمان تعطيلات هم براي خودمان برنامه داشته باشيم. من اين را تجربه كردم که، اگر بگوييم كه: خوب امروز تعطيل است يك ساعت كار را ديرتر شروع كنيم، اين خودش اولين قدم براي شكست است. بايد مثل ساير ايام، همان ساعتي كه كار را شروع مي‎كرديم، مثلا هر روز ساعت هشت اينجا براي بحث مي‎آمديم، حالا ساعت هشت برويم در اتاق مخصوص مطالعه يا كتابخانه عمومي، كار را شروع كنيم.
باز توصيه من به آقايان در آن بحث اين بود كه، يك كتاب فقهي را به عنوان كتاب مطالعاتي خودتان قرار دهيد، مثلاً بزرگان گذشته تاكيد مي‎كردند كه، يك دوره مسالك شهيد ثاني را از اول تا آخر ببينيد، اصلاً به عنوان كتاب مطالعاتي، روزي پنج صفحه، ده صفحه را همين طور مطالعه كنيد‌، خوب بعد از يكي دو سال مي‎بينيد كه، يك دوره فقه را خوانده و مطالعه كرديد.
بايد برنامه ريزي بكنيم، اينكه بگوييم: حالا سه ماه تعطيل است و بعد از سه ماه دوباره درس را شروع كنيم، ذهن انسان خراب مي‎شود، مثل لوله‌ي آبي كه اگر آب داخلش بماند، يك مقداري شايد خراب هم شود، بالاخره ذهن اگر كار نكند، تنبل مي‎شود.
خداوند اين قوايي كه در اختيار انسان قرار داده، چه قواي جسمي و چه قواي نفسي، طوري آفريده كه اگر انسان از آن استفاده كند، قوي مي‎شود و اين خيلي نكته مهمي است.
اينطور نيست كه بگوييم: فلاني استعدادش خيلي قوي بوده و لذا چيزي فهميده است. خداوند طوري به انسان عنايت كرده كه، آن كسي هم كه استعدادش متوسط است، اگر واقعاً روي روش صحيح كار كند، از آن كسي كه استعدادش قوي‎تر است، جلو مي‎افتد.
بايد از ذهن و فكرمان كار بكشيم. حافظه هم همين طور است، قوه حافظه، قوه‎اي است که اگر انسان از آن كار نكشد و استفاده نكند ضعيف مي‎شود.
بنابراين براي خودتان برنامه‎اي بگذاريد، ان شاء الله در حال تربيت كردن نفس و وجود خودمان هستيم، هر سالي كه به پايان سال مي‎رسد، واقعاً نگاه كنيم که يك سال از عمرمان گذشت، چه شد؟ از چه دور شديم؟ ‌به چه نزديك شديم؟‌ چه حقايقي براي ما كشف شد؟ اينها را بايد بررسي كنيم تا بتوانيم يك برنامه ريزي دقيق داشته باشيم.
از همه آقايان التماس دعا داريم.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


برچسب ها :

نهی در معاملات

نظری ثبت نشده است .