موضوع: نواهی
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۳/۱۳
شماره جلسه : ۷۵
-
نهي از شرط و اقتضاي فساد
-
نظريه محقق نائيني(ره) در اين باره
-
نقد و بررسي نظريه نائيني(ره) توسط مرحوم خوئي(ره)
-
نقد و بررسي اشکال مرحوم خوئي(ره)
-
نقد و بررسي استاد محترم بر فرمايش مرحوم نائيني(ره)
-
توصيهاي براي طلاب در تعطيلات
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
تا اين قسمت بحث، نهي به خود عبادت و نهيي كه به جزء عبادت متعلق است، بحثش تمام شد و نتيجه گرفتيم كه، در هر دو صورت نهي اقتضاي فساد دارد.
نهي از شرط و اقتضاي فساد
قسم سوم جايي است كه نهي به شرطي از شرائط عبادت تعلق پيدا كند. مرحوم آخوند(ره)(در كفايه) شرط را دو قسم كرده و فرمودهاند: بعضي از شرائط عنوان شرط عبادي دارد و برخي شرط غير عبادي است.اگر نهي به شرط عبادي تعلق پيدا كند، مانند طهارات ثلاث، اينجا نهي اقتضاي فساد دارد و فساد در شرط مستلزم فساد در مشروط است. اما اگر نهي به شرطي كه غير عبادي است تعلق پيدا كند، مانند تستر در باب صلاه، شرط دلالت بر فساد ندارد و در نتيجه مشروط فاسد نميشود.
اگر شارع شرطي را كه عنوان تعبدي دارد، نهي كرد، مثلا از وضو با آب غصبي نهي كرد و شخص با آب غصبي وضو گرفت، اينجا اين شرط فاسد است و نمازي هم كه با اين شرط انجام ميشود، عنوان فاسد دارد، فساد شرط مقتضي فساد مشروط است.
اما اگر شارع از ستر با لباس غصبي نهي كرد، چون تستر عنوان توسلي دارد و تعبدي نيست، در توسلي غرض مولا تعلق گرفته به اينكه، اين فعل و عمل در عالم خارج، ولو در ضمن يك فرد و مصداق محرم، موجود شود، لذا اگر مكلف تستر را در ضمن يك محرم كه لباس غصبي است انجام داد، اينجا موجب فساد نيست، تا بخواهد مشروط را هم فاسد كند.
نظريه محقق نائيني(ره) در اين باره
مرحوم محقق نائيني(قدس سره) فرمودهاند: نهي به شرط اصلاً دلالت بر فساد ندارد و به طور كلي منكرند كه، در باب شرائط نهي دلالت بر فساد داشته باشد.اجمال مدعاي ايشان اين است كه، همانطوري كه روشن هست؛ يك مصدر داريم و يك حاصل و اسم مصدر، آنچه كه در عالم خارج به عنوان يك فعل و حدث واقع ميشود، از آن به مصدر تعبير ميكنيم و آنچه كه نتيجه و حاصل اين مصدر هست، از آن به اسم مصدر تعبير ميكنيم.
فرمودهاند كه: در باب شرائط آنچه كه عنوان شرطيت دارد، اسم مصدر است، يعني اين فعلي كه در عالم خارج انجام ميدهيد، عنوان شرطيت ندارد، بلكه نتيجه و حاصل اين فعل، عنوان شرطيت دارد. خود اين وضوي خارجي شرط صلاه نيست، بلكه طهارت حاصل از آن كه، در حين نماز هم باقي است و از اول نماز تا آخر نماز هم بايد محفوظ بماند، شرطيت دارد. پس آنچه كه شرط است اين اسم مصدر است و اين اصلاً متعلق نهي واقع نميشود، آنچه كه متعلق نهي واقع ميشود، مصدر و فعل خارجي است.
شارع وقتي از وضوي با آب غصبي نهي ميكند، نهي به خود آن فعل خارجي تعلق پيدا ميكند و آن فعل خارجي هم كه شرط نيست. در نتيجه آنچه كه به آن نهي تعلق پيدا ميكند، شرط نيست و آنچه كه عنوان شرطيت دارد، نهي به آن تعلق پيدا نميكند.
بعد از بيان اين مقدمه فرمودهاند: بر حسب اين بيان، تمام شرائطي كه براي عبادات هست توسلي است. بله، اين فعل خارجي كه عنوان مصدر است، ميتواند تعبدي باشد، ولي طبق اين بياني و مقدمهاي كه ذكر كرديم، خود اين فعل خارجي عنوان شرطيت ندارد، بلکه طهارتي كه حاصل از اين فعل خارجي هست، عنوان شرطيت دارد و در حصول و بقاء اين طهارت، ديگر قصد قربت معتبر نيست، اگر كسي وضو گرفت و طهارت پيدا كرد، اين طهارت ديگر باقي است، در بقاء اين طهارت قصد قربت معتبر نيست.
پس خود آنچه كه عنوان شرط دارد، دائماً عنوان توسلي دارد. اين ديگر از مباني منحصر به فرد مرحوم نائيني(ره) است و قبل از ايشان، كسي اين نظريه را بيان نفرمودهاست که، تمامي شرائط عبادات عنوان توسلي دارد. اگر در آن فعل خارجي، قصد قربت معتبر باشد، تعبدي ميشود، اگر نباشد، توسلي ميشود، اما خود آنچه كه عنوان شرط دارد، دائماً عنوان توسلي دارد.
نتيجه اين ميشود كه، اين تفصيلي كه مرحوم آخوند(ره) داده که، بين شرط عبادي و شرط غيرعبادي فرق ميگذارند، صحيح نيست و نائيني(ره) فرموده: اصلاً دو نوع شرط نداريم و شرط هميشه عنوان توسلي و غيرعبادي دارد و اصلاً متعلق نهي نيست، تا بگوييم: آيا عنوان فاسد دارد يا نه؟
در نتيجه اگر در اين مصدر، شخص با آب غصبي وضو بگيرد، ايشان تصريح كردهاند که، اين هم مثل نظر به اجنبيه در اثنا صلاه است. چطور نظر به اجنبيه در اثناء صلاه موجب فساد نيست، در اينجا هم همينطور است.
نقد و بررسي نظريه نائيني(ره) توسط مرحوم خوئي(ره)
مرحوم آقاي خوئي(قدس سره)(محاضرات، جلد 5، صفحه 27) به طور كلي كلام مرحوم نائيني(ره) را رد كرده و تعبيرشان اين است كه، اصلاً محصلي براي اين فرمايش استاد ما نيست.در اولين مطلب روي مسئله مصدر و اسم مصدر فرمودهاند كه: مراد شما از مصدر و اسم مصدر در اينجا چيست؟ اگر مراد شما از مصدر، عنوان مقدمه و از اسم مصدر، چيزي است كه، از اين مقدمه متولد ميشود باشد كه، مرحوم نائيني(ره) گفتهاند: آن وضوي خارجي به منزله مصدر و طهارت به منزله اسم مصدر است، اصلاً نميشود اسم اين را مصدر و اسم مصدر گذاشت، براي اين که بين مصدر و اسم مصدر اصلاً تغاير وجودي نيست.
در جاي خودش ثابت شده كه، تغاير بين مصدر و اسم مصدر يك تغاير اعتباري است، يعني يك وجود مثل گريه را، اگر بالاضافه الي الفاعل ملاحظه كنيم، مصدر ميشود، اما اگر با قطع نظر از انتساب به فاعل ملاحظه كنيم، اسم مصدر ميشود، اما مصدر و اسم مصدر يك وجود است و دو وجود در آن نيست كه بگوييم: به اين وجود ميگوييم: مصدر و به اين وجود دوم ميگوييم: اسم مصدر.
اگر گريستن را به لحاظ انتساب به فاعلش ملاحظه كرديم، يعني به لحاظ اينكه اين حدث از اين شخص صادر شده، عنوان مصدر را بر آن اطلاق ميكنيم. اما خود اين حدث في نفسه با قطع نظر از انتساب به فاعل ملاحظه كنيم، به آن اسم مصدر ميگوييم.
شما به وضو مصدر و به طهارت حاصله از آن اسم مصدر ميگوييد، در حالي که در اين مثال مسئله عليت و معلوليت و سبب و مسبب است، كه دو وجود در كار است. در جايي كه دو وجود در كار است، اصلاً نميتوانيم مصدر و اسم مصدر را عنوان کنيم، مصدر و اسم مصدر جايي است كه يك وجود واحد است و تغايرش، تغاير اعتباري است.
اما اگر مرادتان اين است كه، يك مقدمه داريم كه عنوان سببيت دارد و يك «ما يتولد من المقدمه» داريم كه، عنوان مسبب دارد، در جاي خودش گفتهايم: مانعي ندارد که يك مقدمه حرام باشد، اما «ما يتولد منه»، عنوان واجب و مامورٌ به را داشته باشد.
بنابراين فرمودهاند كه: اگر مراد شما از مصدر و اسم مصدر، همان واقع اينهاست كه، اين دو يك تغاير اعتباري بينشان است، اما يك وجود واحد است و با اين مثالي كه شما در ما نحن فيه مطرح كردهايد سازگاري ندارد و اگر ميخواهيد معناي جديدي از مصدر و اسم مصدر بيان کرده و بگوييد: مصدر يعني آن كه مقدمه است و اسم مصدر يعني آن كه از متولد مقدمه ميشود، خيلي خوب قبول ميكنيم كه مقدمه ميتواند مقدمه حرام باشد، اما «ما يتولد منه» ميتواند عنوان واجب داشته باشد.
به عبارت اخري بگوييم: مرحوم نائيني ميخواهد بفرمايد: آنچه كه عنوان شرط دارد، مسبب از اينهاست، در طهارت و وضو مسببش که طهارت نفسانيه است، در ستر هم كسي ستر پيدا كرد، مسببش اين است كه، اين نماز و فعل، اتصاف به اين ستر پيدا ميكند، اين مسبب ميشود و آن را هم ايشان اينگونه توجيه كند.
فرمودهاند: خيلي خوب، اگر اين را اراده كنيد، ما هم قبول داريم و مقدمه حرام ميشود، اما اشكالي ندارد که «ما يتولد من المقدمه» واجب شود. فرمودهاند: در بحث مقدمه واجب گفتيم كه: مقدمه ميتواند حرام باشد، اما ذي المقدمه و ما يتولد من المقدمه، واجب و مامورٌ به باشد.
در دنباله اشكالشان مرحوم آقاي خوئي(ره) فرمودهاند: به نظر ما بين شرط و جزء از اين نظر تفاوتي نيست و همانطوري كه تعلق نهي به جزء، دلالت بر فساد دارد، تعلق نهي به شرط هم، دلالت بر فساد دارد.
فرمودهاند: جزء معنايش اين است كه مامورٌ بهي مقيد به آن شيء است. وقتي ميگوييم که: چيزي به عنوان جزء قرار گرفت، معنايش اين است كه مامورٌ به به اين جزء و شيء مقيد است. در تمام شروط همينطور است که، اگر گفتيم كه: وضو و طهارت شرطيت دارد، معنايش اين است كه و اطلاق مامورٌ به، به آن مقيد ميشود.
نائيني(ره) مطلبي را قبول داشته فرمودهاند: هر جا نهي از شرط برگردد به اينكه، در حقيقت نهي به خود عبادت تعلق پيدا ميكند، يعني وقتي مولا از وضو با آب غصبي نهي ميكند، ميخواهد بگويد: در ضمن اين، عبادت واقع نميشود. فرمودهاند: هر جا مرجع نهي از شرط، نهي از خود عبادت باشد، قبول داريم که دلالت بر فساد دارد، اما مفروض بحث ما اين نيست، مفروض بحث اين است كه، نهي به خود شرط «بما انه شرطٌ» تعلق پيدا كرده و بازگشتش به نهي از عبادت نيست.
مرحوم خوئي(ره) در اينجا فرمودهاند كه: بين شرط و جزء هيچ فرقي وجود ندارد، همانطوري كه جزء اطلاق دليل مامورٌ به را تقييد ميزند، شرط هم اطلاق دليل مامورٌ به را تقييد ميزند، يعني وقتي مولا ميگويد: وضو با آب غصبي نگير، يعني ميگويد: صلاتي كه چنين مقدمهاي دارد، مصداق براي مامورٌ به نيست.
نقد و بررسي اشکال مرحوم خوئي(ره)
اين جواب مرحوم خوئي(ره) با آنچه كه مرحوم نائيني(ره) فرموده، مقداري فاصله دارد، مرحوم نائيني(ره) تقريباً ميخواهند بفرمايند: بله اگر نهي از شرط، بازگشتش به نهي از خود عبادت بود، يعني بازگشتش به تقييد اطلاق دليل مامورٌ به باشد و نهي از خود عبادت شود، ما هم قبول داريم که، دلالت بر فساد دارد، اما مفروض در محل نزاع اين است كه نهي از شرط بما انه شرطٌ است و به خود عبادت بر نميگردد كه عبادت را منهي عنه كند.اما اين جوابي كه مرحوم آقاي خوئي(ره) داده، برميگردد به اينكه بگوييم: خود عبادت مقيد ميشود و اگر مقيد شد معنايش اين است كه، مولا ميگويد: عبادتي كه چنين مقدمهاي دارد، مصداق براي مامورٌ به نيست. لذا اين جواب تقريباً ميشود گفت: جواب از مرحوم نائيني(ره) نيست و اين قسمتش خروج از محل نزاع است.
نقد و بررسي استاد محترم بر فرمايش مرحوم نائيني(ره)
اشکال عمدهاي كه وجود دارد اين است كه، اساس اين فرمايش مرحوم نائيني(ره) درست نيست. اين كه ايشان گفته: شرط عبارت از «ما يتولد منها» است، هم بر خلاف ظاهر روايات و هم بر خلاف نظريه اكثر و مشهور فقهاء است. در روايات داريم كه، «الوضو علي الوضو، نورٌ علي نور»، اين يعني فعل دومي را انجام دادن، نه اينكه دوباره طهارت نفساني دومي انجام بدهيم.هم روايات و هم ادله ظهور در اين دارد که، شرط همين فعل خارجي است. بله اين شرط اثري دارد، اما آنچه كه شرطيت دارد، نفس ايت وضوء است. عرف هم وقتي شارع ميفرمايد: «لا صلاه الا بالطهور»، از اين طهور همين وضوي خارجي و نه آن طهارت نفسانيه را ميفهمد.
بنابراين آنچه كه مرحوم نائيني(ره) فرموده، اشكال اصليش اين است که، ايشان بر خلاف مشهور فرموده: آنچه كه شرط است، «ما يتولد من المقدمه» است، در حاليكه اينچنين نيست و شرط همان فعل خارجي است.
لذا تقسيم شرط به تعبدي و توسلي درست ميشود و در اين مسئله حق با مرحوم آخوند(ره) است، براي اين که در شروطي كه عنوان تعبدي دارند، فعل حرام نميتواند مصداق براي عبادت واقع شود، اگر با آب غصبي وضو گرفتيد، نميتوانيد قصد قربت كنيد و مصداق براي عباديت و مقربيت باشد، اما در جايي كه شرط غير عبادي است و فقط غرض مولا به اين است كه، اين فعل در عالم خارج ايجاد شود، مانعي ندارد که در ضمن فعل حرامي هم واقع شود.
دو قسم ديگر باقي ميماند، وصف ملازم و وصف مفارق و غير ملازم كه، اگر اين دو قسم گفته ميشود، تقريباً بحث نهي در عبادات تمام ميشود و يك قسمت ديگر که نهي در معاملات است، ميماند.
آقايان ديگر اين تتمه را خودشان ببينند، اگر ان شاء الله زنده باشيم، سال آينده از اول بحث مفاهيم شروع ميكنيم. اينطوري كه بحثها را تنظيم كرديم، بنا داريم که ان شاء الله، سال آينده مباحث جلد اول كفايه به لطف خدا تمام شود، لذا ان شاءالله از اول مفاهيم شروع ميكنيم و ان شاء الله تا آخر مطلق و مقيد تمام ميکنيم.
توصيهاي براي طلاب در تعطيلات
در بحث فقه هم خدمت آقايان عرض كردم كه، بايد در زمان تعطيلات هم براي خودمان برنامه داشته باشيم. من اين را تجربه كردم که، اگر بگوييم كه: خوب امروز تعطيل است يك ساعت كار را ديرتر شروع كنيم، اين خودش اولين قدم براي شكست است. بايد مثل ساير ايام، همان ساعتي كه كار را شروع ميكرديم، مثلا هر روز ساعت هشت اينجا براي بحث ميآمديم، حالا ساعت هشت برويم در اتاق مخصوص مطالعه يا كتابخانه عمومي، كار را شروع كنيم.باز توصيه من به آقايان در آن بحث اين بود كه، يك كتاب فقهي را به عنوان كتاب مطالعاتي خودتان قرار دهيد، مثلاً بزرگان گذشته تاكيد ميكردند كه، يك دوره مسالك شهيد ثاني را از اول تا آخر ببينيد، اصلاً به عنوان كتاب مطالعاتي، روزي پنج صفحه، ده صفحه را همين طور مطالعه كنيد، خوب بعد از يكي دو سال ميبينيد كه، يك دوره فقه را خوانده و مطالعه كرديد.
بايد برنامه ريزي بكنيم، اينكه بگوييم: حالا سه ماه تعطيل است و بعد از سه ماه دوباره درس را شروع كنيم، ذهن انسان خراب ميشود، مثل لولهي آبي كه اگر آب داخلش بماند، يك مقداري شايد خراب هم شود، بالاخره ذهن اگر كار نكند، تنبل ميشود.
خداوند اين قوايي كه در اختيار انسان قرار داده، چه قواي جسمي و چه قواي نفسي، طوري آفريده كه اگر انسان از آن استفاده كند، قوي ميشود و اين خيلي نكته مهمي است.
اينطور نيست كه بگوييم: فلاني استعدادش خيلي قوي بوده و لذا چيزي فهميده است. خداوند طوري به انسان عنايت كرده كه، آن كسي هم كه استعدادش متوسط است، اگر واقعاً روي روش صحيح كار كند، از آن كسي كه استعدادش قويتر است، جلو ميافتد.
بايد از ذهن و فكرمان كار بكشيم. حافظه هم همين طور است، قوه حافظه، قوهاي است که اگر انسان از آن كار نكشد و استفاده نكند ضعيف ميشود.
بنابراين براي خودتان برنامهاي بگذاريد، ان شاء الله در حال تربيت كردن نفس و وجود خودمان هستيم، هر سالي كه به پايان سال ميرسد، واقعاً نگاه كنيم که يك سال از عمرمان گذشت، چه شد؟ از چه دور شديم؟ به چه نزديك شديم؟ چه حقايقي براي ما كشف شد؟ اينها را بايد بررسي كنيم تا بتوانيم يك برنامه ريزي دقيق داشته باشيم.
از همه آقايان التماس دعا داريم.
نظری ثبت نشده است .