درس بعد

نواهی

درس قبل

نواهی

درس بعد

درس قبل

موضوع: نواهی


تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۱/۳۱


شماره جلسه : ۴۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه مطالب گذشته

  • دفاع از نائيني(ره) در برابر اشكال امام(ره)

  • نظير اين مساله در فقه

  • ثمرات اين مباني

  • بهترين جواب در

  • اين

  • قسم اول از عبادات مكروهه

  • اشکال استاد محترم بر ارشادي بودن نهي در عبادات مکروهه

  • راه‌هاي اثبات ارشاديت کراهت در عبادات مکروهه

  • راه اول: دليل عقل و برهان عقلي

  • راه دوم: قرائن موجود

  • بحث اخلاقي: شرط همجواری با خداوند متعال

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مطالب گذشته

عرض كرديم كه امام(رضوان الله عليه)(مناهج الوصول، جلد 2، صفحه 141) به مرحوم محقق نائيني(ره) اشكالاتي را وارد كرده‌اند و عمده اشكالشان اين بود كه، اينكه شما ‎فرموده‌ايد: اين دو امر در كنار يكديگر، هر كدام از ديگري، يك اكتسابي مي‎كند، امر متعلق به نذر، از امر استحبابي متعلق به صلاه، عباديت را و امر استحبابي متعلق به صلاه از اين امر، وجوب را اكتساب مي‎كند، هيچ معناي معقولي برايش نيست و تعبير ايشان را هم در بحث ديروز عرض كرديم.

دفاع از نائيني(ره) در برابر اشكال امام(ره)

حالا اينجا ولو اينكه آن اشكال اول، اشكال واردي است، يعني در باب نذر دو متعلق داريم و مرحوم نائيني(ره) اين را مفروض قرار داده، كه همان امري كه به صلاه تعلق دارد، امر نذري هم به همان تعلق پيدا مي‎كند و اساس فرمايش نائيني(ره) روي وحدت متعلق است. اشكال اصلي كه به ايشان وارد هست اين است كه، در اينجا وحدت متعلق نداريم.
لكن بررسي كنيم، آيا در جايي كه وحدت متعلق داريم، اين فرمايش به نحو كلي و كبراي كلي قابل تصحيح است؟ اگر از ما سوال كنند كه در شريعت، اگر دو امر وارد شد، آيا اين دو امر مي‎توانند با يكديگر تداخل پيدا كرده و يك امر و حكم سومي را به دست ما دهند؟ اگر چنين سوالي شود، در جواب مي‎توانيم بگوييم كه بله امكان اين معنا وجود دارد.
اين بياني كه امروز عرض مي‎كنيم، مقداري در دفاع از مرحوم نائيني(ره) است و در اينجا خدشه و ملاحظه‎اي نسبت به اين اشكال امام(رضوان الله عليه) داشته‌باشيم، ببينيم كه آيا اين درست يا نه؟
در صورتي كه دو امر در كار باشد و وحدت متعلق باشد، يا به طور كلي، اگر دو حكم داشته‌باشيم و وحدت متعلق در كار باشد، چاره‎اي نداريم كه، اين دو حكم را يك طوري به يكديگر مرتبطشان كنيم.

نظير اين مساله در فقه

نظير براي اين در فقه هم داريم و آن در جايي است كه، اگر عام و خاصي وارد شود، مطلق و مقيدي باشد، در تمام موارد عام و خاص، دو حكم وارد شده، متعلق اگر واحد شد، اين دو حكم با يكديگر تقريباً تداخل پيدا مي‎كنند و شيء سومي را از آن به دست مي‎آوريم.
مثلاً در جمع بين رواياتي كه، يكي ظهور در جواز و ديگري ظهور در منع دارد، چطور يكي از اين دو را بر كراهت حمل کرده و كراهت را نتيجه مي‎گيريم.
بگوييم: مرحوم نائيني(ره) هم در اينجا که اين امر نذري، كنار امر استحبابي قرار مي‎گيرد، مرادشان اين نيست كه، يك امر سومي در اينجا متولد مي‎شود، ولو اينكه تعبيرشان، مقداري ظهور در اين معنا دارد، اما مقصود اصلي ايشان اين نيست كه، يك امر سومي، يعني امر وجوبي عبادي تولد پيدا مي‎كند.
بلكه نظير موارد عام و خاص، که عامي را حمل بر خاص مي‎كنيم و تخصيص مي‎زنيم و در مورد خاص يك حكمي را از مجموع بين عام و خاص به دست مي‎آوريم، چه بسا مراد ايشان هم اين است که، خود امر استحبابي، به صلاه ليل تعلق پيدا كرده و متعلق امر نذري هم، وفاء به نذر است.
لكن ايشان در اينجا يك متعلق را، بيشتر فرض نکرده و فرموده: اين امر نذري به همين صلاه ليل تعلق دارد. عنوان وفاء به نذر را مورد توجه قرار نداده‌اند.
مي‎خواهيم ببينيم روي اين فرض، يعني جايي كه وحدت متعلق باشد، اگر دو حكم داشته‌باشيم، اشكالي دارد كه بگوييم: مجموع اين دو حكم در كنار هم، يك معناي سومي را تحويل ما مي‎دهد. امر نذري تبديل به عبادي و امر استحبابي تبديل به وجوبي شود.
نتيجه‎اي كه نائيني(ره) گرفته‌اند اين بود كه، بگوييم: وقتي كسي صلاه ليل را نذر كرد، اين نمازشب، به عنوان واجب بر ذمه او قرار مي‎گيرد و يك امر وجوبي تعبدي براي ما درست مي‎شود.
بنابراين نكته‎اي كه عرض كرديم، خلاصه‎اش اين شد كه، در فقه براي چنين موردي نظير داريم. خودتان هم يك تتبعي بفرماييد، ممكن است نظائر ديگري هم در فقه برايش پيدا شود، كه اگر در يك جا، دو حكم داراي متعلق واحد بود، مثل عام و خاص، مطلق و مقيد، مي‎توانيم تعبير كنيم كه، اين دو حكم، مولد يك حكم سوم هستند، يعني از آنها يك حكم سومي استكشاف مي‎شود، يعني كشف مي‎كنيم كه شارع يك حكم سومي در اينجا دارد، نه اينكه خود اين دو حكم مولد باشند.
اين تعبيري كه امام(ره) فرموده‌اند كه: هيچ نمي‎فهميم كه ولادت و اكتساب در اينجا چه معنايي دارد؟ اينكه در تعبيرشان فرموده‌اند: «تغيير ما هو عليه» معقول نيست، تغيير در اينجا به وجود نمي‎آيد. مي‎گوييم: اين امر نذري غير عبادي، وقتي منظم به امر استحبابي عبادي مي‎شود، عبادي مي‌شود و واقعش همين است اصلاً.
بله اگر خود امر نذري، بدون امتزاج با امر استحبابي بگوييم: عبادي شد، اين «تغيير ما هو عليه» است، امر استحبابي بدون در نظر گرفتن امر نذري، بخواهد وجوبي شود، اين «تغيير ما هو عليه» مي‎شود، اما وقتي مي‎گوييم: اين دو را ضميمه كنيم، مثل عام و خاص، همانطوري كه آنجا، يك نتيجه ديگري مي‎گيريم، اينجا هم كشف از يك معناي ديگري مي‎شود و عنوان «تغيير ما هو عليه» ندارد.
لذا اين اشكال و فرمايش دوم ايشان، با اين بيان، يك مقداري محل تامل مي‎شود. اما اشكال اول به قوت خودش باقي است، که در باب نذر، متعلق وفاء به نذر است و در امر استحبابي، متعلق صلاه الليل است.
پس اين صلاه الليل، يك متعلق است، وفاء‌ به نذر متعلق دوم، لذا اين كه نائيني(ره) فرض كرده که: در اينجا امر نذري به عين آنچه كه امر استحبابي به آن تعلق گرفته، درست نيست.

ثمرات اين مباني

نكته‎اي كه وجود دارد اين است كه، طبق نظر مشهور، كسي كه نذر مي‎كند که، نماز شب بخواند، بايد اين نماز شب را به عنوان وجوبي، اما نه وجوب به ذات و اولي، بلکه به عنوان وجوب نذري انجام دهد.
خوب اين سوال را مطرح مي‎كنيم که، در اينكه اگر كسي نماز شب را، به قصد استحباب خواند، وفاء به نذر كرده و هيچ بحثي هم ندارد. ‌اگر كسي نماز شب را، به قصد وفاء به نذر خواند و قصد استحباب نكرد، اصلاً بگويد: «اصلي صلاه الليل للوفاء بالنذر»، غايت و نيتش را، وفاء به نذر و نه استحباب قرار دهد، ظاهر اين است كه، اين هم اشكالي نداشته‌باشد. نمي‎توانيم بگوييم: كسي که نذر كرده، نماز شب بخواند، اگر قصد استحباب نكرد، -اگر قصد استحباب كرد و خواند، هيچ اشكالي ندارد- به خاطر وفاً بالنذر خواند، مجزي نيست و اشكال دارد.
بالاخره در اين قسم اول چه بايد گفت؟ مرحوم آخوند(ره) فرموده‌اند: در اينجا نهي معناي حقيقي خودش را ندارد و طوري مشي كرده‌اند كه به تزاحم مستحبين كشيده ‌شده‌است. در حقيقت امر در اينجا، نهيي است كه در باطنش، عنوان امر دارد.
مرحوم نائيني(ره) فرموده‌اند كه: نهي به خود عبادت تعلق پيدا نكرده، بلکه به تعبد به اين عبادت تعلق پيدا كرده‌است. نهي معناي حقيقي و اصطلاحي خودش را دارد،  كه در متعلقش بايد مفسده باشد.
امام(رضوان الله عليه) فرموده‌اند: در صوم يوم عاشورا، امر استحبابي به «صوم بما انه صومٌ» و نهي به همين «صوم بما انه تشبهٌ للكفار» تعلق پيدا كرده‌است و ديگر مسئله تعبد را مطرح نكرده‌اند ولو اينكه در كلامشان ‎فرموده‌اند: چه بسا مراد مرحوم نائيني(ره) از اين تعبد، همين باشد كه داريم بيان مي‎كنيم، اما ظاهراً اين نيست.
مرحوم نائيني(ره) فرموده: نهي به تعبد به اين عبادت تعلق پيدا مي‎كند. -ديروز توضيح داديم که معناي تعبد به اين عبادت: يعني صوم يوم عاشورا را، چون بني‎اميه مقيداً انجام مي‎دهند، انجام دهيم.- عرض كرديم که گاهي اوقات، در فقه و مذهب ما بعضي از ايام را، تعبد به صيامش داريم، مثل صوم روز عيد غدير مثلاً، تعبد به اين عبادت يعني به همان نيتي كه بني اميه اين را انجام مي‎دهند، انجام دهيم.
اگر كسي نداند كه بني اميه، روز عاشورا را روزه مي‎گيرند، يا مي‎داند و مي‎گويد: اصلاً به نيت اينها كاري ندارم، خودم مي‎خواهم به نيت استحبابي روزه بگيرم. يا فرض كنيد به نيت جزع و ناراحتي كه وجود دارد، مي‎خواهد روزه بگيرد. اين روي بيان مرحوم نائيني(ره) اشكالي ندارد.
اما روي بيان امام(ره) كه نهي به خود تشبه تعلق پيدا كرده، يعني «صوم بما انه تشبهٌ»، متعلق نهي است. تشبه مانند مسئله نيت نيست. تعبد امري است كه، نيت در آن دخالت دارد، اما تشبه، همين عمل خارجي است. خارجاً اگر كسي يك لباسي مثل لباس كفار را بپوشد، مي‎گويند: تشبه به آنها پيدا كرد، ولو چنين نيتي هم نداشته باشد. اگر كسي خارجاً  روز عاشورا را روزه گرفت، اين تشبه به آنها مي‎شود و نهي هم به اين تشبه تعلق پيدا كرده‌است.

بهترين جواب در اين قسم اول از عبادات مكروهه

در دنباله فرمايششان ‎فرموده‌اند: اين نهي ارشادي است، يعني ارشاد به اينكه، ترك روزه امروز، از خود روزه‎اش اولي است.
در اينجا اگر كسي دقت كند، در اين قسم اول از عبادات مكروهه، بهترين جواب همين است كه اين نهي، نهي ارشادي است. اصلاً اين نهي، نهي مولوي، كه به عنوان يك حكم مولوي باشد، نيست. در بحث اجتماع امر و نهي در جايي بحث مي‎كنيم که، دو حكم مولوي در شيء واحد باشد. اما اگر يكي مولوي و ديگري ارشادي بود، از محل بحث خارج مي‎شود.
امر به صوم، مولوي و استحبابي است، نهي از اين صوم هم، ارشادي است، ارشاد به اين است كه اين صوم براي شما تشبه به وجود مي‎آورد، براي اينكه تشبه پيدا نكنيد، اين صوم را ترك كنيد، لذا تركش اولي مي‎شود.
در نتيجه بهترين جوابي كه، در اينجا مي‎شود مطرح كرد، همين اولويت و ارشاد به اولويت ترك اين فرد از صيام است و ديگر تمام اين بحثها و اينكه كسي بخواهد، به عنوان مجوز اجتماعي امر و نهي، به صوم يوم عاشورا استدلال كند، به طور كلي از بين مي‎رود.
 نكته‎اي كه باقي مي‎ماند اين است كه، اگر در حكمي كه در شريعت وارد شده، شك كنيم مولوي است يا ارشادي؟  اصل اولي بر اين است كه، امر صادر از مولا، بايد مولوي باشد. ارشادي بودن، دليل محكم مي‎خواهد و به مجرد احتمال نمي‎توانيم بگوييم: اين حكم، حكم ارشادي باشد. براي ارشادي بودن اين نهي و حكم، دليل لازم است. چه دليلي در اينجا وجود دارد؟

اشکال استاد محترم بر ارشادي بودن نهي در عبادات مکروهه

اين اشكال، در كلمات اصوليين هم وجود ندارد، دقت كنيد ببينيم مي‎توانيم جوابي بر آن داشته باشيم يا نه؟
تشبه به بني‎اميه، اگر حرام و حرمت مولوي نداشته باشد، قطعاً كراهت مولويه دارد، مولا نمي‎خواهد كه بندگانش، تشبه به ظالم پيدا كنند. اگر كسي تشبه به كفار پيدا كرد، اين حرام است. حرام است كه زن تشبه به مرد يا مرد تشبه به زن پيدا كند. اينها حكم مولوي است که بر مخالفتش هم عقوبت وجود دارد.
‌اگر مسلماني، خودش را شبيه به كفار كرد، بر او عقوبت هم وجود دارد،‌ يا لااقل ديگر كراهت است، يعني يك منقصت و مفسده‎اي وجود دارد كه، مولا بما انه شارعٌ مي‎خواهد، اين منقصت و مفسده را، اين شخص مرتكب نشود.
حالا در اينجا چه دليلي داريم كه، اين حكم ارشادي است؟‌ روايات مختلفي هم در ما نحن فيه داريم.
بعضي از فقهاء مثل مرحوم صاحب حدائق(ره) تصريح كرده‌اند كه، اين حكم، حكم تحريمي است، يعني گفته‌اند: «صوم يوم عاشورا حرامٌ». مشهور قائل به كراهت هستند، اما ايشان قائل‌اند به اينكه، حرام است. بعضي از بزرگان هم مثل صاحب منتقي الاصول(ره) تصريح كرده‌اند به اينكه، حرمت صوم يوم عاشورا را در فقه اثبات كرديم.
برخي فرمودند كه: در جمع بين روايات، يعني رواياتي كه اصل صيام را مستحب و صوم يوم عاشورا را مكروه مي‎داند، گفته‌اند: اگر كسي روز عاشورا، از راه حزن و اندوه روزه گرفت، اين مستحب است، اما اگر شكراً روزه گرفت، مكروه مي‎شود.
بعضي‎ها گفته‌اند كه: بايد در جمع بين روايات، بين روزه ناقص و روزه كامل فرق گذاريم، اگر كسي از صبح تا نيم ساعت به غروب روزه گرفت، مثل روزه‎هايي كه بچه‎ها مي‎گيرند، اين مستحب است، اما اگر كاملاً روزه گرفت، عنوان مكروه را دارد.
اينها اقوالي است كه، در مسئله وجود دارد، اما بحث اين است كه، اگر نهي كراهتي را، از مولوي بودن خارج كرده و ارشادي كرديم، «ما الدليل علي ذلك». به مجرد احتمال كه نمي‎توانييم بگوييم: اين حكم، ارشادي است، مخصوصاً با اين توضيح كه، خود تشبه به ظالم و كافر، مبغوض براي خداوند تبارك و تعالي است.

راه‌هاي اثبات ارشاديت کراهت در عبادات مکروهه

راه اول: دليل عقل و برهان عقلي

براي اينكه ارشادي بودن اين حكم را در اينجا اثبات كنيم، يك راهش اين است كه، بگوييم: وقتي دو حكم، در مورد واحد وارد شد و يقين داريم که، يكي مولوي است، مثل همان استحباب، عقل مي‎گويد كه: شارع نمي‎تواند در عرض همين حكم اولي استحبابي، بگويد: مكروه است.
وقتي برهان عقلي داريم بر اينكه، اين كراهت نمي‎تواند حكم مولوي باشد، ناچاريم كه بگوييم: عنوان ارشادي را دارد. اين يك راه كه ما وقتي برهان عقلي داريم، عقل مي‎گويد: اين خطاب و نهي در اينجا، نهي ارشادي است.

راه دوم: قرائن موجود

راه دوم اين است كه از قرائن موجود، يعني از اين راه كه، وقتي اجماع بر صحت اين صوم داريم، كه اگر كسي آورد، به عنوان مستحب، مقبول خداوند واقع مي‎شود، خود اين اجماع قرينه هست بر اينكه اين نهي، عنوان ارشادي دارد، يعني «لولا الاجماع» مخصوصاً با اينكه مثل صاحب حدائق(ره) مي‎گويند: حرام است، دليلي بر ارشادي بودن اين حكم نداريم. اجماع را در اينجا قرينه براي اين معنا قرار دهيم.
اين دو راهي است كه مي‎توانيم براي  ارشاديت از آن استفاده كنيم.
پس تمام الكلام در قسم اول اين شد که نهي از صوم عاشورا را حمل بر ارشاديت كنيم.

بحث اخلاقي: شرط همجواری با خداوند متعال

حديثي است از امام صادق(عليه السلام)(بحار، جلد 3، در باب 1، حديث 6، صفحه 4) که مقداري در باره‌ي آن توضيح مي‌دهيم.
امام صادق(عليه السلام) فرموده است: «ان الله تبارك و تعالي ضمن للمؤمن ضماناً، قال قلت و ما هو؟» امام صادق(عليه السلام) فرموده‌است كه: خداوند براي مؤمن يك مطلبي را ضامن شده، يك ضمانتي را نسبت به مؤمن پذيرفته‌است.
مفضل بن عمرو مي‎گويد كه: به حضرت عرض كردم كه، چيست آن ضمانت؟
فرمود: «ضمن له ان هو اقر له بالربوبيه» اگر مؤمن به ربوبيت خدا اقرار داشته باشد، كه اين اقرار به ربوبيت، فقط اقرار زباني نباشد، يعني عملاً در همه امور، رب كه همان معناي مالكيت را دارد، مالك اصلي خودش را، خدا بداند.
اقرار به ربوبيت معنايش اين است كه، هر چيزي كه براي انسان اتفاق مي‌افتد، بداند كه مالك اصلي خداوند است و تحت ربوبيت او قرار دارد. در هر شرائطي که انسان قرار مي‌گيرد، اين اقرار و اعتراف را داشته باشد. اين «اقر له بالربوبيه»، مثل اعترافي است كه، انسان نسبت به يك حقيقتي مي‎كند، كه با تمام وجود اين اقرار و اعتراف در انسان باشد.
در همه حالات، در جهل، علم، اگر كسي يك مقداري علمش زياد شد، نگويد كه: من چيزي را خودم به دست مي‎آورم، من زحمت مي‎كشم، من اين مراحل علمي را طي مي‎كنم. بله همت و سعي و تلاش هر كسي، در جاي خودش مسلم است، اما واقعاً صاحب اصلي و مالك اصلي را انسان رب خودش بداند.
همين كه انسان صبح که از خواب بيدار مي‎شود، بگويد: «الحمد الله الذي احياني بعد ما اماتني»، اين اقرار به ربوبيت مي‎شود، قدرت داريم كه بلند شويم بياييم بيرون، سر درس، حرف بزنيم، در حرف زدن، گوش كردن، در تمام امور، خودمان واقعاً بدانيم، آن نيروي اصلي، که باز تعبير اصلي هم تعبير درستي نيست، تنها نيرويي كه، انسان را در اين امور تمشيت مي‎كند خداوند تبارك و تعالي است. اين مي‎شود اقرار به ربوبيت.
«ان اقر له بالربوبيه و لمحمد صلي الله عليه و آله بالنبوه»، اقرار كند به نبوت پيامبر. اقرار به نبوت پيامبر اين نيست كه، بگويم: شهادت مي‎دهم بر نبوت پيامبر و تمام شود. اين اقرار يعني ايمان به آنچه كه بر پيامبر نازل شده، «الذين آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا  بما نزل علي محمد من ربهم و هو الحق من ربهم» يعني جزء ايمان اصلي انسان، ايمان به آنچه كه در پيامبر نازل شده، مي‌باشد.
در زمان ما بعضي‎ها اين حرفهاي مزخرف را مي‎زنند و مي‎گويند: همين مقدار كه خدا را قبول داشته باشي، ‌مسيحي بودن، يهودي بودن، كذا و كذا، اينها راه‌‌‎هايي است كه منتهي به خداوند مي‎شود، انسان بايد خدا را بپذيرد.
خوب اين حرف درست نيست و بر خلاف صحيح برهان و اين روايات ما است، ما بايد به آنچه كه بر پيامبر هم نازل شده، ايمان بياوريم. در دعاها هم گاهي اوقات مي‎خواهيم اظهار ايمان كنيم، اين يكي از شرائطش است.
«و لعلي عليه السلام بالامامه»، اقرار به امامت امير المومنين «و ادي ما افترضه عليه»، آنچه كه فرض بر او هست، از واجبات و از محرمات، انجام دهد. اگر مومني اين چهار ملاك را داشت، ملاك چهارمش «ما افترض عليه» است، آنچه كه بر او فرض باشد، انجام دهد.
واقعاً اگر در همين نماز، يك وقتي فكر مي‎كردم كه، واقعاً اين نمازي كه، از اوائل تكليف تا حالا خوانديم، واقعاً پيش وجدان خودمان مي‎توانيم بگوييم: اين نمازها، اين دو ركعت نماز را به خاطر خدا خوانديم. حالا آن حرفهاي عرفاني كه بزرگاني مثل امام(ره) مي‎زدند كه نمي‎توانيم بگوييم. آنها را اصلاً ماها نمي‎فهميم. ولي به حسب ظاهر بايد يك نمازي باشد با طهارت باشد، لباس انسان مباح باشد، پاك باشد، بدن انسان پاك باشد، ‌صد در صد مي‎توانيم در همين نمازمان، حالا بقيه واجبات را بگذاريم كنار،‌ چند نفر از ما واقعاً اطمينان به صحت همين داريم.
نمازي كه قرائتش را نمي‎دانيم درست است يا نه؟ عرض مي‎كنم كه شرائطش را نمي‎دانيم درست رعايت مي‎كنيم يا نه؟ حالا آن مسائل حضور قلب و اينها، يك مرحله ديگري است، اقل مرتبه‎اش كه «ما ادي ما افترض عليه» باشد، من واقعاً به اين معنا يقين ندارم.
يك وقتي فكر مي‎كرديم كه مثلاً بعضي از بزرگان مثل مرحوم آيت الله العظمي خوانساري(ره) كه از مراجع بزرگ بودند و از اوتاد زمان خودشان هم بود، نقل مي‎كردند كه ايشان، سه مرتبه تمام نمازهاي يوميه خودشان را قضاء كردند، خوب اين يك جهتش همين است.
البته نمي‎خواهم بگويم: اينقدر آدم وسواس داشته باشد كه صبح كه نماز صبح را مي‎خواند، تا ظهر ادامه دهد، دو مرتبه، سه مرتبه، نه، ولي واقعاً بياييم در واجبات، نوافل را که كه خودش يك مقاماتي را براي انسان به وجود مي‎آورد، اهميت دهيم.
در واجباتمان، به وضويمان اهميت دهيم، گاهي اوقات ديدم كه طلبه وضو مي‎گيرد، درست وضو نمي‎گيرد. طلبه وضو مي‎گيرد، وسواسي مضموم است. نبايد انسان وسواس داشته باشد، ولي لااوبالي بودن، همينطور انسان آب بريزد و نفهمد چطور مسح كرد و نفهمد چه كار مي‎كند، اين هم مضموم است. بايد با دقت و حوصله و تامل باشد. انسان واجب را مي‎خواهد انجام دهد، اين در نماز انسان است. حالا در  واجبات ديگر هم همينطور.
 علي اي حالٍ اين شرط چهارم «و ادي ما افترض عليه»، آنچه كه بر او واجب كرده، انجام دهد. گاهي اوقات در دفتر كه هستيم، به قدري لذت مي‎برم مي‎بينم طلبه حساب سال دارد، براي خودش، بچه‎هايش، خانواده‎اش، دفترچه حساب سال خمسي حساب كرده، مي‎آيد آخر سال مي‎گويد: دو هزار تومان خود من بدهكار شدم. اين كشف از التزام آدم مي‎كند.
واقعاً بايد ملتزم باشيم. اين که بگوييم: خمس كه مال ماها نيست، مال مردم ديگر است، ما از مردم خمس مي‎گيريم درس بخوانيم، نه ما هم بايد ملتزم باشيم. بله، حالا در آن مواردي كه بزرگان مي‎فرمايند: به پول شهريه خمس تعلق پيدا نمي‎كند، ولي در زندگي شما، پدرتان، برادرتان، دوستان شما به شما هدايايي نمي‎دهند، اين هدايا به نظر اكثريت فقهاء، يا فتوي مي‎دهند به وجوب خمسش يا احتياط مي‎كنند در خمس، اگر سال بر او بگذرد، ما بايد هم خودمان و هم خانواده خودمان را در اين گونه امور خيلي مقيد بار بياوريم. اين مي‎شود «ادي ما افترض عليه».
ظاهر سازي نه، اين بدبختي و بيچارگي هر كسي است، نمي‎خواهيم ظاهر سازي كنيم، ولي واقعاً خوب الان از عمر انسان سي سال، چهل سال گذشته، چقدر ديگر مگر باقي مانده تا انتهاي عمر انسان، اينها چيزهايي است كه ماها بايد مقيد به آن باشيم.
آنوقت خدا فرموده: اگر كسي اين چهار شرط را رعايت كند، «ان يسكنه في جواره»، او را در جوار خودش سكني دهد، كه اگر هفته آينده توفيقي داشتيم، ان شاء الله، اين «ان يسكنه في جواره» را معنا مي‎كنيم.


و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


برچسب ها :

عموم و خصوص مطلق نواهی اجتماع امر و نهی عبادات مکروهه حکم مولوی تعلق نهی به ذات عبادت وحدت متعلق تشبه تعلق نهی ارشادی برهان عقلی اقرار به ربوبیت خدا ضمانت خدا انجام واجبات

نظری ثبت نشده است .