موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۹/۳
شماره جلسه : ۳۳
-
خلاصه جلسه گذشته
-
حادثه تروریستی پاکستان
-
اشکال دوم مرحوم شیخ به استدلال به روایت عمار ساباطی
-
نقد استاد بر اشکالات مرحوم شیخ
-
استدلال به روایت دیگری از عمار
-
اشکال مرحوم شیخ به استدلال به روایت
-
نقد استاد بر استظهار مرحوم شیخ
-
استدلال به روایت سید بن طاووس از کتاب حریز
-
پاورقی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در استدلال بر مواسعه، پس از بیان مقتضای اصل عملی و اطلاقات، به بیان و بررسی ادله خاصه پرداختیم، در جلسه گذشته استدلال به روایت عمار ساباطی و اشکال مرحوم شیخ به این استدلال بیان شد، در این موثقه سؤالات متعددی مطرح است اما یک سؤال این است که راوی از امام در مورد مردی که در سفر، نماز وی قضا شده است میپرسد که آیا در سفر میتواند قضای آن نماز را به جا آورد؟ امام (علیهالسلام) میفرمایند: بله، در شب و بر روی زمین باید نماز قضا را بجا آورد، اما پشت مرکب نمیتواند نماز قضا را انجام دهد، سپس میفرمایند «فیصلی کما یصلی فی الحذر».
به دو قرینه منع از انجام قضا بر پشت مرکب و امر به انجام آن در حذر به مانند سفر،معلوم میشود موضوع کلام امام (علیه السلام)، قضاء فریضة بوده است، استدلال بر مواسعه بوسیله این روایت به این صورت بیان شد که اگر قضاء الفریضه مضیق باشد باید انجام نماز بر راحله به خاظر مضیق بودن آن جایز باشد، لذا معلوم میشود که قضاء الفریضه موسع است.
مرحوم شیخ در اشکال به استدلال فرمود؛ این روایت صرفا در مقام بیان این مطلب است که بر روی مرکب نمیشود نماز واجب را به جا آورد اما به این مطلب که اگر تمکن دارد، به خاطر قضا باید از مرکب پایین بیاید و نماز قضا را انجام دهد، تعرضی ندارد.
قبل از شروع بحث لازم است که این جنایت بسیار وحشیانه و هولناک و به یک معنا و بیان، یک نوعی از نسلکشی که در پاراچنار پاکستان واقع شده است و عده زیادی از شیعیان، زن و مرد، کودک و جوان، بزرگ و کوچک، به شهادت رسیدند را تأسف شدید خودمان و نگرانی عمیق خودمان را اعلام کنیم و خودمان را در مصیبت این داغدیدگان عزیز، بازماندگانشان شریک و سهیم بدانیم.
البته مدتها بود که پاکستان یک وضع آرامیداشت، اگر اتفاقی هم میافتاد بسیار محدود بود، آن نزاعها و مسائلی که قبل بود، مدتها بود که از آن خبری نبود، ولی دشمن دشمن اسلام است برای اینکه اختلافات مذهبی را زیاد کنند برای اینکه یکپارچگی مسلمین در مقابل کفر و خصوصاً در مقابل اسرائیل را به هم بزنند، برای اینکه مسلمانها را به جان هم بیندازند یک چنین حوادثی را ایجاد میکنند. از یک طرف ملاحظه کردید که دادگاه بین المللی لاهه نتانیاهو و آن شخص دوم را محکوم کرده و اینها باید دستگیر و مجازات بشوند انشاءالله، یک چنین خبری که ظاهر آن یک خوشحالی برای مسلمین، فلسطین، لبنان و جبهه مقاومت است، به حسب ظاهر چنین قضیهای خوشحال کننده بود ولی در کنارش این قضایا را ایجاد میکنند تا آن خبر و آن قضیه از صدر اخبار و توجهات خارج شود. در عالم سیاست این کارها را انجام میدهند.
مرحوم شیخ در ادامه، مطلبی در دفاع از قائلین به مضایقه میآورد و میفرماید؛وجوب فوری فائته در فرضی است که همه شرایط فراهم باشد و اگر شرایط موجود نیست مکلف باید صبر کند، هر زمان که شرایط موجود شد، فائته را در همان زمان بخواند و اساساً قائلین به فوریت میگویند، زمان انجام واجب فوری در فرض تحقق همه شرایط است، مثلاً کسی که مشکل در ایستادن دارد و اگر بخواهد فوری بخواند باید نشسته بخواند اما اگر صبر کند تا آخر وقت میتواند ایستاده بخواند، در چنین فرضی قائلین به مضایقه هم میگویند باید صبر کند تا آخر وقت ایستاده بخواند، لذا به خاطر تعجیل و فوریت، سایر شرایط کنار گذاشته نمیشود، در مورد روایت هم امام (علیهالسلام) فرمودند؛ باید صبر کند تا این شرایط محقق شود، لذا روایت منافاتی با فوریت وجوب قضا ندارد.
نعم يمكن للقائلين بالمضايقة أن يقولوا: إنّ المبادرة إنّما يجب إذا أمكن فعل القضاء مستجمعا لجميع الشروط الاختياريّة لا مطلقا، لأنّ التضيّق إنّما جاء من دلالة الأمر على الفور أو من ورود الدليل على وجوب التعجيل.
و على كلّ تقدير، فالفعل المشروط في نفسه بشروط إذا أخّره المكلّف لتحصيل شرط من شروطه، لا يعدّ متوانيا فيه غير مستعجل، إذا لم يكن التأخير إلاّ بمقدار تحصيل الشرط، و لهذا لم يلتزم أهل المضايقة بسقوط السورة و طهارة الثوب و البدن، بل مقدار الطهارة المائيّة إذا أوجب التأخير، و كان التعجيل يحصل بالتيمّم.[1]
مرحوم شیخ میفرماید؛ از نظر قائلین به مضایقه مقدار زمانی که مکلف برای تحصیل شروط صلاه صرف میکند، منافی با تعجیل نیست و سستی نسبت به امر مولی نیز محسوب نمیشود،لذا اگر مکلف بر روی راحله است و نمیتواند نماز را انجام دهد باید صبر کند تا زمانی که تمکن از انجام آن بر روی زمین دارد و این با فوریت منافات ندارد. مرحوم شیخ در ادامه توضیحاتی میدهد، منتهی اجمالش همین مطلبی است که ذکر شد.
نکتهای در دفاع از قائلین به مواسعه وجود دارد این است که امام (علیهالسلام) نمیفرماید؛ نماز قضا را در همان شبی که روزش نماز قضا شده است حتما انجام دهد تا مضایقه نتیجه دهد، بلکه میفرماید شب میتواند قضا کند، تنها چیزی که فرمودند این است که تا مادامی که روی راکبه است قضا نکند، به عبارت دیگر «یقضیها باللیل علی الأرض» صرفا در مقام بیان این مطلب است که این شخص هر وقت خواست نمازش را بجا آورد باید بر روی زمین انجام دهد و لیل در انجام فائته خصوصیتی ندارد، لذا اگر قافله در روز از حرکت ایستاد، میتواند نماز فائته را انجام دهد، اما اگر فوریت فائته مد نظر امام (علیهالسلام) بود میبایست بر انجام فائته در همان شب تاکید میکردند و میفرمودند؛ از آن شب نباید تأخیر بیفتد، حال آنکه چنین خصوصیتی در روایت مشاهده نمیشود.
مرحوم شیخ انصاری روایت دیگری از عمار میآورد، مرحوم شیخ طوسی در تهذیب این روایت را از طریق محمد بن علی بن محبوب از علی بن خالد از احمد بن الحسن ابن علی بن فضال از عمرو بن سعید المدائنی از مصدق بن صدقة از عمار بن موسی الساباطی نقل میکند؛ علی بن خالد توثیق ندارد[2] لذا این روایت از حیث سند ضعیف است.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَنَامُ عَنِ الْفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ هُوَ فِي سَفَرٍ كَيْفَ يَصْنَعُ أَ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَقْضِيَ بِالنَّهَارِ قَالَ «لاَ يَقْضِي صَلاَةً نَافِلَةً وَ لاَ فَرِيضَةً بِالنَّهَارِ وَ لاَ يَجُوزُ لَهُ وَ لاَ يَثْبُتُ لَهُ وَ لَكِنْ يُؤَخِّرُهَا فَيَقْضِيهَا بِاللَّيْلِ».[3]
توضیح روایت به این صورت است که شخص در سفر است و تا صبح میخوابد و خورشید طلوع میکند و نماز صبح او در سفر قضا میشود، سائل از وظیفه این فرد و اینکه آیا میتواند در طول روز این نماز را به جا آورد از امام میپرسد؛ امام (علیه السلام) میفرماید؛ «لا یقضی صلاة النافلة و لا فریضة بالنهار» در روز آن نماز فریضهای که فوت شده یا نماز نافلهای که فوت شده انجام ندهد و اگر انجام داد نماز وی صحیح نیست لذا قضاء روز را باید به تأخیر بیندازد و در شب انجام بدهد.
مرحوم شیخ فقط میفرماید؛ این روایت مفادی دارد که فقها اجماع برخلاف آن دارند، زیرا امام (علیه السلام) منع تحریمیاز قضای فریضه در روز را آورده اند و این خلاف اجماع فقها است، لذا میگوید یا باید حمل بر تقیه کنیم که برای اثبات مواسعه کارایی ندارد و یا این نهی را حمل بر کراهت کنیم که بعید از سیاق روایت و ظاهر این اخبار است.
و يرد عليه: أنّ المنع التحريميّ عن قضاء الفريضة بالنهار ممّا أجمع على خلافه الفتاوى و الأخبار، فإمّا يحمل على التقيّة فلا يجدي، و إمّا على الكراهة، و هي بعيدة عن مساقها و مخالفة لظاهر الأخبار، بل صريح كثير منها، فان لم يكن هذا كلّه موجبا لطرحها جاز الاقتصار على موردها، و لا داعي إلى صرفها عن الحرمة إلى الكراهة، إذ كما أنّ الحرمة منافية للفتاوى و الأخبار، فكذلك الكراهة، كما لا يخفى.[4]
این روایت به قرینه روایت قبلی از عمار ساباطی، دلالتش خیلی واضح است و در مخالفت با فتاوای فقها نیست، امام (علیهالسلام) میفرمایند «لا یقضی صلاة النافلة و لا فریضة بالنهار» یعنی از حیث اینکه این شخص مسافر در طول روز بر روی مرکب است نباید نماز نافله و فریضه را انجام دهد، لذا میتواند تا شب آن را به تاخیر بیندازد، پس این روایت، همان مطلب قبل در روایت قبل را بیان میکند، اما مطلب مرحوم شیخ مبنی بر مخالفت مدلول این روایت با ظاهر اجماع فقها، نشان از این دارد که وی در حقیقت میخواهد بگوید فقها از آن اعراض کردند اما با ملاحظه این روایت را در کنار روایات دیگر و شأن نزول آن، به این نتیجه میرسیم که نهار به عنوان مشیر «علی ظَهر الدابه» و لیل عنوان مشیر «علی الأرض» است در نتیجه مخالفتی با اجماع نیز ندارد.
استدلال به روایت سید بن طاووس از کتاب حریز
مرحوم مجلسی در بحار[5] از سید بن طاووس در «رسالة غیاث سلطان الوری لسکان السری» از حریز از زراره از ابیجعفر (علیه السلام) روایتی نقل میکند که قائلین به مواسعه از آن برای اثبات عدم وجوب فوریت فائته استفاده کرده اند.
قبل از بیان روایت نکته مهمیدر مورد «رسالهای غیاث سلطان الوری لسکان السری» وجود دارد و آن اینکه این رساله ظاهرا تنها رساله سید بن طاووس در فقه است، نسبت به این رساله گفته میشود؛ به خاطرشدت زهد و ورع سید بن طاووس، وی از فتوا دادن در این کتاب اجتناب کرده است، وی 22 روایت در این کتاب آورده و موضوع آن نیز عمدتاً مربوط به صلاة بر میّت است.
سید بن طاووس از فقهای قرن هفتم و جزء متأخرین است، بعد از وی شهید اول در ذکری[6]، مرحوم سبزواری صاحب الکفایه[7] و بسیاری از اساطین متأخرین از جمله صاحب جواهر[8]، صاحب حدائق[9] و مرحوم نراقی در مستند[10]، به روایات آن عمل کرده اند.
مرحوم آقای خوئی قدس سره، مطابق دقتهای رجالی خود میفرماید؛ سند سید بن طاووس بن حریز به دست ما نرسیده است، لذا از عمل به روایات آن امتناع کرده است.[11]
آنچه که مشهور است این است که طبق برخی مبانی عمل قدما جابر ضعف سند است، مثلاً اگر رسالهای شیخ طوسی داشته باشد و در آن رساله از اصحاب ائمه نقل کرده باشد اما سند شیخ به آن اصحاب برای ما روشن نباشد اما مورد عمل همه قدما یا اکثر قدما قرار بگیرد کافی است. ولی اینجا عمل متأخرین است، لذا نمیتوان گفت عمل متأخرین برای ما وثوق میآورد که طریق سید به این اصحاب صحیح بوده است، ولی به قرینه عمل بزرگانی همچون شهید اول و احراز وی بر صحت طریق سید بن طاووس به حریز، و شدت ورعی که مرحوم سید داشته است، اطمینانی برای عمل به این روایات در نزد انسان حاصل میشود لذا از جهت سند مشکلی وجود ندارد.
[2] نام این راوی در هیچ یک از منابع رجالی ذکر نشده است لذا مجهول است، مرحوم محقق خویی در مورد وی می نویسد؛ فالرجل و إن كان إماميا إلا أنه لم تثبت وثاقته.( معجم رجال الحدیث، ج13، ص9)، همچنین مرحوم شوشتری نیز این روای را توثیق نمی کند و وی را امامی نمی داند؛ يروي عنه محمّد بن عليّ بن محبوب، و الظاهر فطحيّته، حيث إنّه يروي عن أحمد بن فضّال، عن عمرو بن سعيد، عن مصدّق، عن عمّار الساباطي و كلّهم فطحيّون.(قاموس الرجال، ج7، ص454)
[3] طوسی محمد بن حسن. تهذيب الأحكام. ج 2، دار الکتب الإسلامیة، 1365، ص 272.
[4] انصاری، رسائل فقهیة (انصاری)، ص 307.
[5] مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، «بحار الأنوار»، ج 80، ص 125، حدیث 69.
[6] شهید اول، محمد بن مکی، «ذکری الشیعة في أحکام الشریعة»، ج 1، ص 73.
[7] محقق سبزاری، محمدباقر بن محمدمومن، «ذخیرة المعاد فی شرح إرشاد الأذهان»، ج 2، ص 385.
[8] صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 13، ص 50.
[9] بحرانی، یوسف بن احمد، «الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة»، ج 11، ص 32.
[10] نراقی، احمد بن محمدمهدی، «مستند الشیعة في أحکام الشریعة»، ج 7، ص 325.
انصاری، مرتضی بن محمدامین، رسائل فقهیة (انصاری)، 1 ج، قم - ایران، مجمع الفکر الإسلامي، 1414.
بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، قم - ایران، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم.، 1363.
حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم - ایران، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416.
خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، بینا، بیجا، 1372.
خویی، سید ابوالقاسم، موسوعة الإمام الخوئي، قم - ایران، مؤسسة إحياء آثار الامام الخوئي، 1418.
شهید اول، محمد بن مکی، ذکری الشیعة في أحکام الشریعة، بیجا، 1430.
شوشتری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم - ایران، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1410.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1403.
محقق سبزاری، محمدباقر بن محمدمومن، ذخیرة المعاد فی شرح إرشاد الأذهان، قم - ایران، آل البیت، 1090.
نراقی، احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعة في أحکام الشریعة، قم - ایران، آل البیت، 1415.
نظری ثبت نشده است .