موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۴/۱/۱۶
شماره جلسه : ۷۱
-
خلاصه جلسه گذشته
-
دلیل چهارم: ادله وجوب ترتیب و عدول از فائته به حاضره
-
روایت زراره
-
فقره اول روایت
-
فقره دوم روایت
-
فقره سوم روایت
-
فقره چهارم روایت
-
کلام مرحوم شیخ انصاری
-
فقره پنجم روایت
-
کلام مرحوم شیخ انصاری
-
فقره ششم روایت
-
فقره هفتم روایت
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسات گذشته، در مقام استدلال بر قول به مضایقه، سه دلیل مطرح شد.
دلیل نخست، تمسک به اصالة الاحتیاط بود. در این زمینه، مرحوم شیخ انصاری اشکالاتی را مطرح کردهاند که حضرت استاد به نقد آن اشکالات پرداختهاند.
دلیل دوم، اطلاق اوامر مربوط به قضا است. این استدلال نیز از سوی حضرت استاد مورد پذیرش قرار نگرفته است.
نخستین روایتی که مورد استناد قرار گرفته، روایتی مفصل از زراره است که از امام باقر (علیهالسلام) در باب ۶۳ از ابواب المواقیت، حدیث اول، نقل شده است.[1] روایت بهگونهای است که احتمال میرود چند روایت از امام علیهالسلام مطرح بوده و زراره آنها را به صورت یک روایت واحد نقل کرده باشد؛ چنانکه در موضعی، خود شیخ طوسی تعبیر به «روایات» کرده است.
در فقره اول این روایت آمده است: «إذا نسيتَ صلاةً أو صلّيتها بغیر وضوء و کان علیک قضاءُ صلواتٍ فابدأ بأولهنّ، فأذّن لها و أقم ، ثمّ صلّها، ثمّ صلّ ما بعدها بإقامةٍ إقامةٍ لكلّ صلاةٍ»
در ادامه روایت مطلبی از امام (علیه السلام) آمده است، که ممکن است ادامه همان مجلس یا مربوط به مجلسی دیگر باشد. امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند؛ «و إن كنت قد صلیت الظهر و قد فاتتك الغداة فذكرتها، فصلّ الغداة فی أیّ ساعةٍ ذكرتها و لو بعد العصر، و متى ما ذكرتَ صلاةً فاتتك صلّيتها».
مفاد این بیان آن است که اگر نماز ظهر را خوانده باشی در حالی که نماز صبح از تو فوت شده باشد و سپس به یاد آوری، باید نماز صبح را در هر زمانی که آن را به یاد آوردی، حتی اگر پس از نماز عصر باشد، قضا نمایی. همچنین، امام بهصورت کلی میفرمایند: هر زمان که نماز فوتشدهای را به یاد آوردی، آن را قضا کن.
محل استدلال قائلان به مضایقه، در همین تعابیر «فی أیّ ساعةٍ ذکرتها» و «متى ما ذكرتَ» نهفته است. این تعابیر ظهور در لزوم مبادرت و فوریت در ادای نماز قضا دارند؛ بدین معنا که قضا باید فوراً پس از یادآوری انجام شود.
«و قال (ع): إن نسيتَ الظهر حتى صلّيتَ العصر فذكرتَها، و أنت في الصلاة أو بعد فراغك، فانْوِها الأولى، ثم صلّ العصر، فإنما هي أربعٌ مكانَ أربعٍ. فإنْ ذكرتَ أنك لم تُصلِّ الأولى و أنت في صلاة العصر، و قد صلّيتَ منها ركعتين، فانْوِها الأولى، ثم صلّ الركعتين الباقيتين، و قُم فصلِّ العصر».
در این فراز، امام علیهالسلام میفرمایند: اگر نماز ظهر را فراموش کردی و تا زمان اقامهی نماز عصر آن را به یاد نیاوردی، آنگاه چه در اثنای نماز عصر باشی و چه پس از اتمام آن، نیت خود را به نماز ظهر برگردان و پس از آن، نماز عصر را بهجا آور؛ زیرا هر دو نماز، چهار رکعتی هستند و میتوانند جای یکدیگر را بگیرند.
در ادامه، امام علیهالسلام حالتی دقیقتر را مطرح میکنند و میفرمایند: اگر در حالیکه مشغول نماز عصر هستی و دو رکعت از آن را بهجا آوردهای، بهیاد آوردی که نماز ظهر را نخواندهای، نیت خود را به نماز ظهر برگردان و دو رکعت باقیمانده را با نیت ظهر به پایان برسان، سپس برای نماز عصر قیام کن و آن را نیز بهجا آور.
بحثی که در اینجا مطرح میشود، تفاوت میان دو بخش روایت است. در بخش نخست، فرض بر آن است که نماز عصر بهطور کامل خوانده شده و سپس یادآوری صورت گرفته است. در این فرض، امام میفرمایند: نماز ظهر را بهعنوان «اولى» نیت کن و پس از آن، بهدلیل تساوی عددی هر دو نماز، نماز عصر را اقامه کن.
اما در بخش دوم روایت، فرض آن است که در اثنای نماز عصر و پس از اتمام رکعت دوم یادآوری رخ داده است. در این حالت، امام امر به عدول میفرمایند؛ یعنی نیت نماز عصر به ظهر برگردانده شود و دو رکعت باقیمانده بهعنوان نماز ظهر تمام شود، سپس نماز عصر بهطور مستقل اقامه گردد.
سؤال مهمی که در اینجا مطرح میشود آن است که آیا این بخش دوم، قید و تخصیصزنندهی بخش نخست است؟ یعنی اگر کسی در رکعت سوم یا چهارم نماز عصر بهیاد آورد که نماز ظهر را نخوانده، آیا باید نماز عصر را ادامه دهد و آن را تمام کرده، سپس نماز ظهر را بخواند؟
در پاسخ، میتوان این احتمال را مطرح کرد که دو رکعت اول از نماز چهار رکعتی فرض الله و دو رکعت دوم، فرض النبی است؛ بنابراین، شاید بتوان گفت اگر ذکر در رکعت سوم اتفاق افتاد، فرض الله بهجا آورده شده و نماز عصر باید کامل شود، سپس نماز ظهر اقامه گردد.
این تحلیل، با آنچه در فتوای فقها آمده نیز هماهنگ است؛ بدین معنا که اگر کسی نماز عصر را بهطور کامل خواند و پس از فراغت یادش آمد که نماز ظهر را نخوانده، باید نماز ظهر را بهجا آورد و ترتیب نیز مشروط به ذِکر و یادآوری است.
در ادامه روایت، امام علیهالسلام میفرمایند:
«و إن كنتَ قد ذكرتَ أنك لم تُصلِّ العصر حتى دخل وقت المغرب، و لم تخف فوتها، فصلِّ العصر ثم صلِّ المغرب».
در اینجا بحثی مطرح است پیرامون مراد از «فَوْتَهَا» در تعبیر «و لم تخف فوتها»؛ آیا مراد، فوت اصل نماز مغرب است یا فوت فضیلت و وقت فضیلت آن؟ بهنظر میرسد که اگر صرف دخول وقت مغرب ملاک باشد، هنوز خوف فوت اصل نماز معنا ندارد، زیرا با داخل شدن اول وقت مغرب، معمولاً وقت کافی برای ادای نماز وجود دارد، و صرفاً فضیلت در خطر است. بنابراین، احتمال قویتر آن است که مراد از «فوتها»، فوت وقت فضیلت نماز مغرب باشد.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند؛ یکی از بخشهایی که قائلان به مضایقه برای اثبات دیدگاه خود بدان تمسک کردهاند، همین بخش از روایت است. با این حال، شیخ در آن اشکالی مطرح میکند و میفرماید:
و لا يخفى - على المتأمّل فيها - ظهورها في تضيّق وقت المغرب و فواتها بزوال الحمرة، و إلاّ لم يناسب التفصيل - في فرض نسيان العصر إلى دخول المغرب - بين خوف فوات المغرب و عدمه، و حينئذ فلا ينهض الرواية دليلا على المضايقة، بناء على ما هو المشهور بين المتأخّرين من كون زوال الحمرة آخر وقت الفضيلة دون الإجزاء، فتعيّن حمل الأمر على الاستحباب، و كون إدراك فضيلة المغرب أولى من المبادرة إلى الفائتة بحكم مفهوم القيد في قوله: «و لم تخف».[2]
مرحوم شیخ با اشاره به اینکه خوف از فوت نماز مغرب به فوت اصل نماز بر نمی گردد میفرماید؛ اگر وقت مغرب وسیع باشد، و آنگونه که مشهور میان متأخرین است، امتدادی تا زمان نصف شب داشته باشد، دیگر این تفصیل امام میان وجود خوف فوت و عدم آن، معنی نخواهد داشت. بنابراین، مفاد روایت تنها در صورتی قابل توجیه است که وقت مغرب را مضیّق بدانیم و نهایت آن را تا زوال حمرهی مشرقیه بپنداریم؛ امری که با نظر فقهای متأخر سازگار نیست، چراکه آنان زوال حمره را پایان وقت فضیلت میدانند، نه انتهای وقت اجزاء.
بر این اساس، بر مبنای دیدگاه مشهور میان متأخران که زوال حمره را پایان وقت فضیلت میدانند، نه انتهای وقت نماز، این روایت نمیتواند دلیلی بر قول به مضایقه باشد.
در ادامه روایت، امام (علیهالسلام) میفرمایند:
«و إن كنتَ قد صلّيتَ المغرب فقم فصلّ العصر. و إن كنتَ قد صلّيتَ من المغرب ركعتين ثم ذكرتَ العصر، فانْوِها العصر، ثم قُمْ فأتمّها ركعتين، ثم سلّم، ثم تُصلّي المغرب».
مرحوم شیخ انصاری در این بخش از بحث، پس از نقل فقرهی روایت، چنین میفرمایند:
الثانية: قوله عليه السلام: «و إن كنت قد صلّيت من المغرب ركعتين» و الظاهر أنّ الحكم بالعدول في هذه الفقرة مقيّد - كالحكم السابق - بعدم خوف فوات وقت المغرب.
و حاصل الحكمين: أنّه إذا لم يخف فوت المغرب قدّم العصر ابتداء و عدل إليها في أثناء المغرب، فيكون مفهوم القيد في قوله عليه السلام: «و لم يخف فوتها» مفيدا لانتفاء الحكمين عند خوف وقت فضيلة المغرب، فيكون الراجح - عند خوف فوت وقت الفضيلة - تقديم الحاضرة، و هذا مخالف للقول بالمضايقة، فلا محيص عن حمل الأمر بالعدول على الاستحباب.[3]
مرحوم شیخ می فرماید؛ همانگونه که در بخش پیشین روایت، حکم بر اساس عدم خوف از فوت وقت مغرب مقیّد شده بود، این حکم نیز به همان قید مقیّد است. نتیجهی هر دو حکم این است که اگر خوف از فوت وقت مغرب وجود ندارد، نماز عصر باید مقدم داشته شود و در فرض خوف از فوت وقت فضیلت مغرب، رجحان با تقدیم نماز حاضره خواهد بود و این حکم با مبنای قائلان به مضایقه ناسازگار است. چرا که ایشان بر این باورند که حتی در فرض فوت وقت فضیلتِ نماز حاضر نیز، باید نماز فائته را مقدم داشت و فقط در صورتیکه اصل وقت فوت شود، نماز حاضره مقدم میشود. بنابراین چارهای جز این نیست که امر به عدول را حمل بر استحباب کنیم و دیگر استدلال به آن برای اثبات مضایقه و وجوب عدول از نماز حاضر به فائته، ناتمام خواهد بود.
امام (علیهالسلام) میفرماید: «و إن كنت قد نسيت العشاء الآخرة حتى صلّيت الفجر فصلّ العشاء الآخرة و إن كنت ذكرتها و أنت في ركعة الأولى أو في الثانية من الغداة، فانْوِهَا العشاء، ثم قم فصلّ الغداة، وأذِّن وأقِم»
در این فقره امام می فرماید؛ اگر نماز عشاء را فراموش کردی و تا پایان نماز صبح آن را به یاد نیاوردی، پس از اتمام نماز صبح، نماز عشاء را بخوان و اگر در حین خواندن نماز صبح، یعنی در رکعت اول یا دوم آن، به یاد آوردی که نماز عشاء را نخواندهای، پس نیّت خود را از نماز صبح به نماز عشاء برگردان، سپس پس از اتمام آن، نماز صبح را بخوان. و برای آن اذان و اقامه بگو.
فقره پایانی روایت به این صورت است:
وَ إِنْ كَانَتِ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ قَدْ فَاتَتَاكَ جَمِيعاً فَابْدَأْ بِهِمَا قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الْغَدَاةَ ابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ الْعِشَاءِ فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِهِمَا فَابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ الْغَدَاةِ ثُمَّ صَلِّ الْعِشَاءَ وَ إِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِالْمَغْرِبِ فَصَلِّ الْغَدَاةَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ ابْدَأْ بِأَوَّلِهِمَا لِأَنَّهُمَا جَمِيعاً قَضَاءٌ أَيَّهُمَا ذَكَرْتَ فَلاَ تُصَلِّهِمَا إِلاَّ بَعْدَ شُعَاعِ الشَّمْسِ قَالَ قُلْتُ: وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّكَ لَسْتَ تَخَافُ فَوْتَهَا.
امام (علیهالسلام) در این بخش می فرماید: اگر نماز مغرب و عشاء هر دو از شما فوت شده باشد و هیچیک را نخوانده باشید، باید پیش از اقامهی نماز صبح، این دو نماز را بهجا آورید. ابتدا نماز مغرب و سپس نماز عشاء را بخوان. این بخش از روایت ظهور در مبنای مضایقه دارد، زیرا بر لزوم تقدیم نمازهای فوتشده پیش از ورود به وقت صبح دلالت دارد.
امام (علیهالسلام) در ادامه می فرماید: اما اگر بیم آن داری که با شروع به خواندن مغرب و عشاء، نماز صبح از دست برود، ابتدا نماز مغرب را بخوان، سپس نماز صبح را اقامه کن و پس از آن، نماز عشاء را به عنوان قضا بهجا آور. در صورتی که حتی اگر بخواهی نماز مغرب را هم اقامه کنی، بیم فوت نماز صبح را داری، در این فرض ابتدا نماز صبح را بخوان، سپس نماز مغرب و عشاء را قضا کن.
در این حالت که نماز مغرب و عشاء هر دو قضا شدهاند، امام علیهالسلام میفرماید: با اولین نمازی که یادت آمد آغاز کن؛ زیرا هر دو قضا هستند. بنابراین هیچیک از آن دو را پیش از زوال شعاع شمس بهجا نیاور؛ یعنی نماز مغرب و عشاء را تا طلوع کامل آفتاب تأخیر بینداز.
راوی میپرسد: چرا چنین است؟ حضرت پاسخ میدهند: زیرا در این صورت خوف فوت آن دو نماز وجود ندارد، پس لازم نیست به فوریت آنها را اقامه کنی.
[2] انصاری، مرتضی بن محمدامین، «رسائل فقهیة (انصاری)»، ص 341.
[3] همان.
انصاری، مرتضی بن محمدامین، رسائل فقهیة (انصاری)، 1 ج، قم - ایران، مجمع الفکر الإسلامي، 1414.
حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم - ایران، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسات گذشته، در مقام استدلال بر قول به مضایقه، سه دلیل مطرح شد.
دلیل نخست، تمسک به اصالة الاحتیاط بود. در این زمینه، مرحوم شیخ انصاری اشکالاتی را مطرح کردهاند که حضرت استاد به نقد آن اشکالات پرداختهاند.
دلیل دوم، اطلاق اوامر مربوط به قضا است. این استدلال نیز از سوی حضرت استاد مورد پذیرش قرار نگرفته است.
نخستین روایتی که مورد استناد قرار گرفته، روایتی مفصل از زراره است که از امام باقر (علیهالسلام) در باب ۶۳ از ابواب المواقیت، حدیث اول، نقل شده است.[1] روایت بهگونهای است که احتمال میرود چند روایت از امام علیهالسلام مطرح بوده و زراره آنها را به صورت یک روایت واحد نقل کرده باشد؛ چنانکه در موضعی، خود شیخ طوسی تعبیر به «روایات» کرده است.
در فقره اول این روایت آمده است: «إذا نسيتَ صلاةً أو صلّيتها بغیر وضوء و کان علیک قضاءُ صلواتٍ فابدأ بأولهنّ، فأذّن لها و أقم ، ثمّ صلّها، ثمّ صلّ ما بعدها بإقامةٍ إقامةٍ لكلّ صلاةٍ»
در ادامه روایت مطلبی از امام (علیه السلام) آمده است، که ممکن است ادامه همان مجلس یا مربوط به مجلسی دیگر باشد. امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند؛ «و إن كنت قد صلیت الظهر و قد فاتتك الغداة فذكرتها، فصلّ الغداة فی أیّ ساعةٍ ذكرتها و لو بعد العصر، و متى ما ذكرتَ صلاةً فاتتك صلّيتها».
مفاد این بیان آن است که اگر نماز ظهر را خوانده باشی در حالی که نماز صبح از تو فوت شده باشد و سپس به یاد آوری، باید نماز صبح را در هر زمانی که آن را به یاد آوردی، حتی اگر پس از نماز عصر باشد، قضا نمایی. همچنین، امام بهصورت کلی میفرمایند: هر زمان که نماز فوتشدهای را به یاد آوردی، آن را قضا کن.
محل استدلال قائلان به مضایقه، در همین تعابیر «فی أیّ ساعةٍ ذکرتها» و «متى ما ذكرتَ» نهفته است. این تعابیر ظهور در لزوم مبادرت و فوریت در ادای نماز قضا دارند؛ بدین معنا که قضا باید فوراً پس از یادآوری انجام شود.
«و قال (ع): إن نسيتَ الظهر حتى صلّيتَ العصر فذكرتَها، و أنت في الصلاة أو بعد فراغك، فانْوِها الأولى، ثم صلّ العصر، فإنما هي أربعٌ مكانَ أربعٍ. فإنْ ذكرتَ أنك لم تُصلِّ الأولى و أنت في صلاة العصر، و قد صلّيتَ منها ركعتين، فانْوِها الأولى، ثم صلّ الركعتين الباقيتين، و قُم فصلِّ العصر».
در این فراز، امام علیهالسلام میفرمایند: اگر نماز ظهر را فراموش کردی و تا زمان اقامهی نماز عصر آن را به یاد نیاوردی، آنگاه چه در اثنای نماز عصر باشی و چه پس از اتمام آن، نیت خود را به نماز ظهر برگردان و پس از آن، نماز عصر را بهجا آور؛ زیرا هر دو نماز، چهار رکعتی هستند و میتوانند جای یکدیگر را بگیرند.
در ادامه، امام علیهالسلام حالتی دقیقتر را مطرح میکنند و میفرمایند: اگر در حالیکه مشغول نماز عصر هستی و دو رکعت از آن را بهجا آوردهای، بهیاد آوردی که نماز ظهر را نخواندهای، نیت خود را به نماز ظهر برگردان و دو رکعت باقیمانده را با نیت ظهر به پایان برسان، سپس برای نماز عصر قیام کن و آن را نیز بهجا آور.
بحثی که در اینجا مطرح میشود، تفاوت میان دو بخش روایت است. در بخش نخست، فرض بر آن است که نماز عصر بهطور کامل خوانده شده و سپس یادآوری صورت گرفته است. در این فرض، امام میفرمایند: نماز ظهر را بهعنوان «اولى» نیت کن و پس از آن، بهدلیل تساوی عددی هر دو نماز، نماز عصر را اقامه کن.
اما در بخش دوم روایت، فرض آن است که در اثنای نماز عصر و پس از اتمام رکعت دوم یادآوری رخ داده است. در این حالت، امام امر به عدول میفرمایند؛ یعنی نیت نماز عصر به ظهر برگردانده شود و دو رکعت باقیمانده بهعنوان نماز ظهر تمام شود، سپس نماز عصر بهطور مستقل اقامه گردد.
سؤال مهمی که در اینجا مطرح میشود آن است که آیا این بخش دوم، قید و تخصیصزنندهی بخش نخست است؟ یعنی اگر کسی در رکعت سوم یا چهارم نماز عصر بهیاد آورد که نماز ظهر را نخوانده، آیا باید نماز عصر را ادامه دهد و آن را تمام کرده، سپس نماز ظهر را بخواند؟
در پاسخ، میتوان این احتمال را مطرح کرد که دو رکعت اول از نماز چهار رکعتی فرض الله و دو رکعت دوم، فرض النبی است؛ بنابراین، شاید بتوان گفت اگر ذکر در رکعت سوم اتفاق افتاد، فرض الله بهجا آورده شده و نماز عصر باید کامل شود، سپس نماز ظهر اقامه گردد.
این تحلیل، با آنچه در فتوای فقها آمده نیز هماهنگ است؛ بدین معنا که اگر کسی نماز عصر را بهطور کامل خواند و پس از فراغت یادش آمد که نماز ظهر را نخوانده، باید نماز ظهر را بهجا آورد و ترتیب نیز مشروط به ذِکر و یادآوری است.
در ادامه روایت، امام علیهالسلام میفرمایند:
«و إن كنتَ قد ذكرتَ أنك لم تُصلِّ العصر حتى دخل وقت المغرب، و لم تخف فوتها، فصلِّ العصر ثم صلِّ المغرب».
در اینجا بحثی مطرح است پیرامون مراد از «فَوْتَهَا» در تعبیر «و لم تخف فوتها»؛ آیا مراد، فوت اصل نماز مغرب است یا فوت فضیلت و وقت فضیلت آن؟ بهنظر میرسد که اگر صرف دخول وقت مغرب ملاک باشد، هنوز خوف فوت اصل نماز معنا ندارد، زیرا با داخل شدن اول وقت مغرب، معمولاً وقت کافی برای ادای نماز وجود دارد، و صرفاً فضیلت در خطر است. بنابراین، احتمال قویتر آن است که مراد از «فوتها»، فوت وقت فضیلت نماز مغرب باشد.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند؛ یکی از بخشهایی که قائلان به مضایقه برای اثبات دیدگاه خود بدان تمسک کردهاند، همین بخش از روایت است. با این حال، شیخ در آن اشکالی مطرح میکند و میفرماید:
و لا يخفى - على المتأمّل فيها - ظهورها في تضيّق وقت المغرب و فواتها بزوال الحمرة، و إلاّ لم يناسب التفصيل - في فرض نسيان العصر إلى دخول المغرب - بين خوف فوات المغرب و عدمه، و حينئذ فلا ينهض الرواية دليلا على المضايقة، بناء على ما هو المشهور بين المتأخّرين من كون زوال الحمرة آخر وقت الفضيلة دون الإجزاء، فتعيّن حمل الأمر على الاستحباب، و كون إدراك فضيلة المغرب أولى من المبادرة إلى الفائتة بحكم مفهوم القيد في قوله: «و لم تخف».[2]
مرحوم شیخ با اشاره به اینکه خوف از فوت نماز مغرب به فوت
اصل نماز بر نمی گردد میفرماید؛ اگر وقت مغرب وسیع باشد، و آنگونه که مشهور میان متأخرین است، امتدادی تا زمان نصف شب داشته باشد، دیگر این تفصیل امام میان وجود خوف فوت و عدم آن، معنی نخواهد داشت. بنابراین، مفاد روایت تنها در صورتی قابل توجیه است که وقت مغرب را مضیّق بدانیم و نهایت آن را تا زوال حمرهی مشرقیه بپنداریم؛ امری که با نظر فقهای متأخر سازگار نیست، چراکه آنان زوال حمره را پایان وقت فضیلت میدانند، نه انتهای وقت اجزاء.
بر این اساس، بر مبنای دیدگاه مشهور میان متأخران که زوال حمره را پایان وقت فضیلت میدانند، نه انتهای وقت نماز، این روایت نمیتواند دلیلی بر قول به مضایقه باشد.
در ادامه روایت، امام (علیهالسلام) میفرمایند:
«و إن كنتَ قد صلّيتَ المغرب فقم فصلّ العصر. و إن كنتَ قد صلّيتَ من المغرب ركعتين ثم ذكرتَ العصر، فانْوِها العصر، ثم قُمْ فأتمّها ركعتين، ثم سلّم، ثم تُصلّي المغرب».
مرحوم شیخ انصاری در این بخش از بحث، پس از نقل فقرهی روایت، چنین میفرمایند:
الثانية: قوله عليه السلام: «و إن كنت قد صلّيت من المغرب ركعتين» و الظاهر أنّ الحكم بالعدول في هذه الفقرة مقيّد - كالحكم السابق - بعدم خوف فوات وقت المغرب.
و حاصل الحكمين: أنّه إذا لم يخف فوت المغرب قدّم العصر ابتداء و عدل إليها في أثناء المغرب، فيكون مفهوم القيد في قوله عليه السلام: «و لم يخف فوتها» مفيدا لانتفاء الحكمين عند خوف وقت فضيلة المغرب، فيكون الراجح - عند خوف فوت وقت الفضيلة - تقديم الحاضرة، و هذا مخالف للقول بالمضايقة، فلا محيص عن حمل الأمر بالعدول على الاستحباب.[3]
مرحوم شیخ می فرماید؛ همانگونه که در بخش پیشین روایت، حکم بر اساس عدم خوف از فوت وقت مغرب مقیّد شده بود، این حکم نیز به همان قید مقیّد است. نتیجهی هر دو حکم این است که اگر خوف از فوت وقت مغرب وجود ندارد، نماز عصر باید مقدم داشته شود و در فرض خوف از فوت وقت فضیلت مغرب، رجحان با تقدیم نماز حاضره خواهد بود و این حکم با مبنای قائلان به مضایقه ناسازگار است. چرا که ایشان بر این باورند که حتی در فرض فوت وقت فضیلتِ نماز حاضر نیز، باید نماز فائته را مقدم داشت و فقط در صورتیکه اصل وقت فوت شود، نماز حاضره مقدم میشود. بنابراین چارهای جز این نیست که امر به عدول را حمل بر استحباب کنیم و دیگر استدلال به آن برای اثبات مضایقه و وجوب عدول از نماز حاضر به فائته، ناتمام خواهد بود.
امام (علیهالسلام) میفرماید: «و إن كنت قد نسيت العشاء الآخرة حتى صلّيت الفجر فصلّ العشاء الآخرة و إن كنت ذكرتها و أنت في ركعة الأولى أو في الثانية من الغداة، فانْوِهَا العشاء، ثم قم فصلّ الغداة، وأذِّن وأقِم»
در این فقره امام می فرماید؛ اگر نماز عشاء را فراموش کردی و تا پایان نماز صبح آن را به یاد نیاوردی، پس از اتمام نماز صبح، نماز عشاء را بخوان و اگر در حین خواندن نماز صبح، یعنی در رکعت اول یا دوم آن، به یاد آوردی که نماز عشاء را نخواندهای، پس نیّت خود را از نماز صبح به نماز عشاء برگردان، سپس پس از اتمام آن، نماز صبح را بخوان. و برای آن اذان و اقامه بگو.
فقره پایانی روایت به این صورت است:
وَ إِنْ كَانَتِ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ قَدْ فَاتَتَاكَ جَمِيعاً فَابْدَأْ بِهِمَا قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الْغَدَاةَ ابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ الْعِشَاءِ فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِهِمَا فَابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ الْغَدَاةِ ثُمَّ صَلِّ الْعِشَاءَ وَ إِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِالْمَغْرِبِ فَصَلِّ الْغَدَاةَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ ابْدَأْ بِأَوَّلِهِمَا لِأَنَّهُمَا جَمِيعاً قَضَاءٌ أَيَّهُمَا ذَكَرْتَ فَلاَ تُصَلِّهِمَا إِلاَّ بَعْدَ شُعَاعِ الشَّمْسِ قَالَ قُلْتُ: وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّكَ لَسْتَ تَخَافُ فَوْتَهَا.
امام (علیهالسلام) در این بخش می فرماید: اگر نماز مغرب و عشاء هر دو از شما فوت شده باشد و هیچیک را نخوانده باشید، باید پیش از اقامهی نماز صبح، این دو نماز را بهجا آورید. ابتدا نماز مغرب و سپس نماز عشاء را بخوان. این بخش از روایت ظهور در مبنای مضایقه دارد، زیرا بر لزوم تقدیم نمازهای فوتشده پیش از ورود به وقت صبح دلالت دارد.
امام (علیهالسلام) در ادامه می فرماید: اما اگر بیم آن داری که با شروع به خواندن مغرب و عشاء، نماز صبح از دست برود، ابتدا نماز مغرب را بخوان، سپس نماز صبح را اقامه کن و پس از آن، نماز عشاء را به عنوان قضا بهجا آور. در صورتی که حتی اگر بخواهی نماز مغرب را هم اقامه کنی، بیم فوت نماز صبح را داری، در این فرض ابتدا نماز صبح را بخوان، سپس نماز مغرب و عشاء را قضا کن.
در این حالت که نماز مغرب و عشاء هر دو قضا شدهاند، امام علیهالسلام میفرماید: با اولین نمازی که یادت آمد آغاز کن؛ زیرا هر دو قضا هستند. بنابراین هیچیک از آن دو را پیش از زوال شعاع شمس بهجا نیاور؛ یعنی نماز مغرب و عشاء را تا طلوع کامل آفتاب تأخیر بینداز.
راوی میپرسد: چرا چنین است؟ حضرت پاسخ میدهند: زیرا در این صورت خوف فوت آن دو نماز وجود ندارد، پس لازم نیست به فوریت آنها را اقامه کنی.
[2] انصاری، مرتضی بن محمدامین، «رسائل فقهیة (انصاری)»، ص 341.
[3] همان.
انصاری، مرتضی بن محمدامین، رسائل فقهیة (انصاری)، 1 ج، قم - ایران، مجمع الفکر الإسلامي، 1414.
حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم - ایران، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416.
نظری ثبت نشده است .