موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۹/۲۰
شماره جلسه : ۴۱
-
خلاصه جلسه گذشته
-
روایت هفتم: روایت عیص بن القاسم
-
احتمالات در مورد «صلاة الاولی»
-
احتمال اول: به معنای نماز دارای وقت مختص و مشترک
-
احتمال دوم: تطبیق بر نماز ظهر از باب مثال
-
احتمال سوم: تطبیق بر نماز ظهر از باب اختصاص
-
احتمال چهارم: هر یک از نماز های حاضره و منسیه
-
جمع بندی نظر مرحوم شیخ
-
کلام مرحوم صاحب جواهر در بررسی روایت
-
بررسی سندی روایت
-
بررسی دلالی روایت
-
تفسیر لفظ «اولی» در روایت
-
احتمالات در مورد عبارت «وقد دخل وقت صلاة اُخری»
-
صاحب جواهر دو احتمال را در معنای این عبارت مطرح میکند.
-
تطبیق سوال سائل در روایت و پاسخ امام (علیه السلام)
-
نظر مرحوم صاحب جواهر در مورد قابلیت استناد روایت بر مواسعه
-
نظر استاد در مورد احتمالات مطرح شده نسبت به روایت
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسه گذشته، به بررسی دلالی روایت جمیل بن دراج از طائفه دوم از ادله خاصه دال بر توسعه پرداخته شد، مرحوم شیخ با تکیه بر روایت، مواسعه در فائته را قابل اثبات میداند و معتقد است که عدم تطابق ذکر مغرب با ظاهر سؤال، روایت را از قابلیت استدلال ساقط نمیکند. در چهار احتمال مطرحشده، برخی مانند احتمال اول و دوم، روایت را از دایره استدلال خارج میکنند، اما احتمال سوم و چهارم همچنان بر قابلیت اثبات مواسعه دلالت دارند، هرچند با اشکالاتی همراهاند.
یکی از روایاتی که در طایفه دوم به آن استدلال شده، روایتی است که سید بن طاووس در رساله مواسعه از کتاب حسین بن سعید نقل کرده است. این روایت که توسط حسین بن سعید از صفوان و او از عیص بن قاسم روایت شده، در جلد ششم مستدرک الوسائل، ابواب قضاء الصلوات، باب اول، حدیث ششم ذکر شده است.
وَ عَنْ كِتَابِ الصَّلَاةِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَهْوَازِيِّ، عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَوْ نَامَ عَنِ الصَّلَاةِ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ صَلَاة أُخْرَى فَقَالَ إِنْ كَانَتْ صَلَاةَ الْأُولَى فَلْيَبْدَأْ بِهَا وَ إِنْ كَانَتْ صَلَاةَ الْعَصْرِ فَلْيُصَلِّ الْعِشَاءَ ثُمَّ يُصَلِّي الْعَصْرَ.[1]
عیص بن قاسم میگوید: از امام صادق (علیهالسلام) درباره شخصی پرسیدم که فراموش کرده یا به خواب رفته و نمازش را نخوانده است تا زمانی که وقت نماز دیگری داخل شده است. لذا سؤال این است که آیا چنین شخصی باید ابتدا نماز فائته را بخواند و سپس نماز حاضر را، یا برعکس؟
نمازهایی که وقت مختص و مشترک دارند، شامل ظهر و عصر یا مغرب و عشاء میشوند. بر این اساس، نماز ظهر نسبت به عصر و نماز مغرب نسبت به عشاء اولی محسوب میشود. بنابراین، اگر شخص در وقت فضیلت نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است، باید ابتدا نماز ظهر را بخواند. همچنین، اگر در وقت فضیلت نماز عشاء به یاد آورد که نماز مغرب را نخوانده، ابتدا باید نماز مغرب را ادا کند. این برداشت نشاندهنده تقدم نماز فائته در شرایط خاص است.
اگر روایت را اینگونه تفسیر کنیم که «فلیبدأ بالاولی» به معنای نماز اولی از دو نماز ظهرین یا مغربین باشد، نتیجه چنین خواهد بود که اگر نماز منسیّه، نماز ظهر (اولی از ظهرین) باشد، شخص باید ابتدا نماز ظهر را به جا آورد، چراکه این نماز بهعنوان نماز اولی از نظر زمانی و شرعی تقدم دارد. اما اگر نماز منسیّه، نماز عصر باشد، شخص در شرایطی که وقت نماز مغرب و عشاء فرا برسد متوجه میشود که نماز عصر را نخوانده است. در این حالت، کلمه «عشاء» در روایت اعم از نماز مغرب و عشاء است، و بر اساس این بخش از روایت، ابتدا باید نماز عشاء (یعنی نماز حاضر) خوانده شود و سپس به قضاء نماز عصر اقدام گردد.
طبق این احتمال، ذیل روایت تصریح دارد که اگر در هنگام نماز مغرب و عشا یادش میآید که نماز عصر را نخوانده است در این صورت ابتدا حاضره یعنی مغرب و عشا و سپس فائته یعنی عصر انجام شود و در نتیجه این قسمت شاهد بر مدعای مواسعه است.
بناء على أنّ المراد بصلاة الأولى هي مطلق الصلاة الّتي بعدها صلاة، فتعمّ المغرب، و يكون المراد بوقت الصلاة الأخرى: وقتها الّذي هو وقت اضطراريّ للأولى، فيكون حاصل الجواب: أنّ الصلاة الاولى مع بقاء وقتها الاضطراري يقدّم على الصلاة الأخرى، و أمّا مع فوات وقتها مطلقا فيقدّم عليها الحاضرة.[2]
مرحوم شیخ در تحلیل عبارت «و قد دخل وقت صلاة اُخری» از روایت، نکتهای قابل توجه را مطرح میکند. وی بیان میکند که منظور از وقت صلاة اُخری، در واقع وقت اضطراری صلاة اولی است، نه وقت اختیاری. این نکته بر پایه یکی از اقوال موجود در بحث مواسعه و مضایقه است[3] که در وقت اختیاری به وجوب فوری فائته و در وقت اضطراری به عدم وجوب فوری فائته، حکم داده میشود.
وی تأکید دارد که در اینجا وقت اضطراری نماز اولی، همان وقتی است که با پایان وقت اختیاری آن آغاز میشود و مصادف با شروع وقت فضیلت نماز بعدی است. به عبارت دیگر، وقتی وقت اختیاری نماز ظهر پایان مییابد و وقت فضیلت نماز عصر آغاز میشود، این بازه زمانی را وقت اضطراری نماز ظهر میدانند. بنابراین، اگر شخص در این بازه زمانی متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده، باید ابتدا نماز ظهر را ادا کند. این قاعده نهتنها در نماز ظهرین، بلکه در مغربین نیز جاری است. بهطوریکه اگر وقت اضطراری نماز مغرب که همان وقت فضیلت نماز عشاء است فرا رسیده باشد و شخص در این زمان متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده، باید ابتدا نماز مغرب را بهجا آورد.
احتمال دیگری نیز مطرح است که مراد از «صلاه الاولی» در روایت، نماز ظهر باشد، اما این اشاره به نماز ظهر صرفاً بهعنوان یک مثال ذکر شده است و نماز ظهر خصوصیت ویژهای ندارد. در واقع، امام (علیهالسلام) از نماز ظهر بهعنوان نمونهای برای بیان قاعده کلی استفاده کردهاند. به این ترتیب، در روایت آمده است که اگر نماز منسیّه، نماز ظهر باشد، باید ابتدا نماز ظهر به جا آورده شود. اما اگر نماز منسیّه نماز عصر باشد، امام میفرمایند ابتدا نماز مغرب را ادا کند.
از این برداشت چنین نتیجهگیری میشود که این نوع بیان امام (علیهالسلام) به یک تمایز ضمنی میان نماز ظهر و نماز عصر اشاره دارد. به عبارت دیگر، لازمه این سخن آن است که میان نماز ظهر و نماز عصر تفاوتی وجود داشته باشد؛ بدینصورت که اگر کسی نماز ظهر را فراموش کند، باید ابتدا نماز ظهر را بخواند، اما اگر نماز عصر را فراموش کند، تقدم با نماز عشاء (نماز حاضر) خواهد بود.
احتمال سوم این است که در اینجا این تعبیر نه از باب مثال است و نه تعمیمپذیر به سایر نمازها. بلکه بهطور خاص به نماز ظهر اشاره دارد و تفسیر آن بهگونهای است که میان نماز ظهر و دیگر نمازها تفاوتی ماهوی قائل شده است.
وی این تفاوت را به این نکته مرتبط میداند که «لا صلاة بعد العصر»؛ یعنی بعد از نماز ظهر، هنوز نمازهای واجب دیگری وجود دارد که باید خوانده شوند، اما پس از نماز عصر، هیچ نماز واجبی باقی نمیماند.
بنابراین، تقدم نماز ظهر منسیّه بر نماز عصر، به دلیل وجود نمازهای واجب بعد از ظهر و حفظ نظم طبیعی عبادات است. اما در مورد نماز عصر، این تقدم برقرار نیست، چرا که پس از نماز عصر، نماز دیگری وجود ندارد و در صورت فراموشی آن، نماز حاضر (عشاء) تقدم مییابد.
شیخ در پایان تحلیل خود درباره روایت، به ذکر احتمالات دیگری در تفسیر عبارتهای روایت میپردازد. وی اشاره میکند که ممکن است ضمیر موجود در عبارت «وإن کانت» و همچنین کلمه «فلیبدأ بها»، به هر یک از دو مفهوم نماز حاضره یا نماز منسیّه بازگردد. با این حال، شیخ تأکید میکند که آنچه از نظر او اظهر (روشنتر و قویتر) به نظر میرسد، این است که اسم «کانت» به نماز منسیّه اشاره دارد.
وی ابتدا تأکید میکند که این روایت از نظر سندی در اعلی درجات الصحة قرار دارد و هیچ گونه تردیدی در صحت آن وجود ندارد. صاحب جواهر برای اثبات این ادعا به سه قرینه استناد میکند:
1. امام (علیهالسلام) پاسخدهنده روایت است؛ به این معنا که متن روایت حاوی پاسخ امام (علیهالسلام) است و بنابراین نمیتوان آن را صرفاً سخن سائل دانست یا به اشتباهات احتمالی سائل نسبت داد.
2. جلالت راویان؛ راویان این روایت، عیص بن قاسم[8] و صفوان بن یحیی[9]، در میان علمای رجال جایگاه والایی دارند و به وثاقت و جلالت مشهور هستند.
3. وجود روایت در کتاب حسین بن سعید اهوازی؛ روایت در کتاب حسین بن سعید آمده است، و این نیز دلیلی بر اعتبار آن محسوب میشود، زیرا حسین بن سعید از معتبرترین مولفان کتب حدیثی است.
تفسیر لفظ «اولی» در روایت
صاحب جواهر در تحلیل خود نکتهای را مطرح میکند که نیازمند تأمل بیشتری است؛ وی می فرماید؛ بر اساس این سه قرینه سندی مذکور، باید « صلاة الاولی» را بر اولی الصلاتین حمل کرد، یعنی اولی از میان دو نماز، خواه ظهر و عصر باشد یا مغرب و عشاء، در حالی که ارتباط این حمل با سه قرینه مذکور مشخص نیست.
احتمالات در مورد عبارت «وقد دخل وقت صلاة اُخری»
صاحب جواهر دو احتمال را در معنای این عبارت مطرح میکند.
1. اتمام کامل وقت نماز اول : یعنی وقت نماز اول به طور کامل پایان یافته باشد و وقت نماز دوم وارد شده باشد.
2. دخول وقت فضیلت نماز دوم: به این معنا که شخص در وقت فضیلت نماز دوم (مثلاً عصر) متوجه شود که نماز اول (ظهر) را نخوانده است. این تفسیر را صاحب جواهر بر اساس سیاق روایت ترجیح میدهد. یعنی اگر شخصی در آغاز وقت فضیلت نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است، باید ابتدا نماز ظهر را بهعنوان اولویت اقامه کند، حتی اگر این اقامه در وقت فضیلت نماز عصر باشد.
تطبیق سوال سائل در روایت و پاسخ امام (علیه السلام)
صاحب جواهر همچنین به توهمات احتمالی سائل اشاره میکند. از نظر او، سائل ممکن است اینگونه تصور کند که با ورود وقت فضیلت نماز دوم، وقت نماز اول به پایان رسیده است و در نتیجه، اقامه نماز دوم (مانند عصر) اگر تعیّن الزامی نداشته باشد حداقل ترجیح دارد،. یا ممکن است چنین برداشت شود که با ورود وقت نماز دوم، نماز اول از نظر صحت، شرایط لازم را از دست داده است. امام علیهالسلام در پاسخ به این توهمات، با بیان «إن کانت المنسیة صلاة الاولی»، صراحتاً تأکید میکنند که نماز اولی (ظهر یا مغرب) همچنان تقدم دارد و باید قبل از نماز دوم اقامه شود. بر همین اساس، اگر فردی در وقت فضیلت نماز عصر به یاد آورد که نماز ظهر را نخوانده است، باید ابتدا نماز ظهر را اقامه کند. همچنین، اگر در وقت فضیلت نماز عشاء متوجه شود که نماز مغرب را به جا نیاورده، لازم است که ابتدا نماز مغرب را بخواند.
در ادامه، صاحب جواهر به بخش دوم روایت پرداخته و بیان میکند که اگر نماز فراموششده، نماز دوم باشد (مانند عصر یا عشاء) و وقت نماز بعدی (مانند عشاء یا صبح) فرا رسیده باشد، در این صورت، ابتدا نماز حاضر اقامه شده و سپس نماز فراموششده قضا میشود. به این ترتیب، تقدم با نمازی است که از نظر ترتیب زمانی، در وقت حاضر قرار دارد، مگر آنکه وقت آن بهطور کامل سپری شده باشد.
صاحب جواهر در ادامه به نکتهای اشاره می کند که در کلام مرحوم شیخ مطرح نشده است، وی میفرماید؛ اگر یک کسی بگوید باید «صلاة الاولی» را حمل بر ظهر کنیم و لعل شارع خواسته بین نماز ظهر و نماز عصر فرق بگذارد، نماز ظهر بر نماز عصر مقدم بشود اما نماز عصر بر نماز عشاء نباید مقدم بشود، اگر این باشد، میفرماید:
و إن أبيت إلا حمله على الفرق بين الظهر و العصر فتقدم الأولى على الحاضرة التي هي العشاء مثلا بخلاف الثانية و يكون بعضه شاهدا للمواسعة و بعضه المضايقة أمكن الاحتجاج به بأن يقال إن الواجب - بعد ملاحظة عدم القول بالفصل من الطرفين - حمله على التخيير، إذ مآله ابدأ بالحاضرة ابدأ بالفائتة، و ربما ذكر فيه وجوه أخر أيضا إلا أن الجميع مشتركة في تقديم الحاضرة على الفائتة، فعلى كل حال هو دال على ذلك في الجملة، و العكس إما غير معلوم أو يجب الجمع بالتخيير كما عرفت، فتأمل.[12]
ظاهر روایت، همانطور که صاحب جواهر بیان کرده است، دلالت بر حمل واژه «اولی» به معنای «اولی من الصلاتین» دارد، نه اینکه تنها بهخصوص نماز ظهر اختصاص داشته باشد. این تفسیر با استظهار شیخ نیز هماهنگ است، اگرچه شیخ دو احتمال دیگر را نیز مطرح کرده است. از این منظر، «اولی» هم شامل نماز ظهر میشود و هم نماز مغرب را دربرمیگیرد. به تعبیر شیخ، «اولی» به معنای نمازی است که بعد از آن یک نماز دیگر وجود دارد؛ مانند ظهر و مغرب.
مرحوم شیخ نیز وقت اضطراری را همان وقت فضیلت میداند. صاحب جواهر نیز در تعبیر خود از وقت فضیلت استفاده کرده و توضیح داده است که وقت فضیلت نماز عصر همان وقت اضطراری نماز ظهر است، که این نکته پیشتر نیز موردبحث قرار گرفته بود. بنابراین، از این جهت، میان شیخ و صاحب جواهر تفاوتی وجود ندارد.
امام (علیهالسلام) در این روایت، تمامی جوانب را تبیین کردهاند. در بخش اول می فرمایند؛ اگر فردی در وقت فضیلت نماز دوم، متوجه شود که نماز اول را نخوانده است، باید ابتدا نماز اول را اقامه کند. این مسئله، حتی با وجود جلالت راویان روایت، محتمل است؛ چراکه ممکن است فرد تصور کند که به دلیل حضور در وقت فضیلت نماز دوم (مانند عصر)، بهتر است ابتدا آن نماز را بخواند تا وقت فضیلتش از دست نرود. اما امام علیهالسلام تصریح میکنند که باید ابتدا «اولی» را اقامه کرد.
در بخش دوم روایت، در حالتی که وقت نماز اول کاملاً سپری شده باشد، امام (علیهالسلام) حکم به تقدم نماز حاضر میدهند. در این وضعیت، فلیبدأ بالحاضرة، یعنی ابتدا نماز حاضره اقامه شده و سپس به قضا کردن نماز فوتشده پرداخته میشود. این بیان نشاندهنده نظم دقیق شرعی در اقامه نمازها است که بر اساس اولویت زمانی و فضیلت آنها تنظیم شده است.
پاورقی
[1] نوری، حسين بن محمد تقى، «مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل»، ج 6، ص 428، حدیث 6.
[2] انصاری، مرتضی بن محمدامین، «رسائل فقهیة (انصاری)»، ص 316.
[3] رجوع شود به جلسه پنجم تقریرات سال جاری.
[4] انصاری، رسائل فقهیة (انصاری)، ص 316.
[5] همان.
[6] همان.
[7] نکته پژوهشی از استاد: به نظر ما تفکیک در حجّیت جزء روش متأخرین از فقهاست، متقدمین اگر یک خللی به روایت میشد به طور کلی روایت را کنار میگذاشتند از آن عبارت محقق در معتبر استفاده کردیم، حالا شما این را دنبال کنید ببینید این مطلبی که در ذهن ما آمده صحیح است یا نه؟ خودش یک تحقیق خیلی خوبی میشود. درست است قدما این تقسیم خبر به اقسام اربعه را نداشتند و میگفتند خبر یا صحیح است یا ضعیف. اما متأخرین میگویند یا صحیح است، یا حسن است، یا ضعیف است، یا کذا، چهار قسم میکنند ولی منافات با این حرف ندارد، آنها میگفتند حدیث یا معتبر است یا غیر معتبر، اما دعبشان این بود که اگر در روایتی خللی وجود داشت آن را جزء اقسام غیر معتبر قرار میدادند ولی عرض کردم این یک مطلبی است که دنبال کنید ببینید این مطلب صحیح است یا نه؟ مطلبی است که به ذهن ما آمده.
[8] عيص بن القاسم بن ثابت بن عبيد الله بن مهران البجلي،كوفي، عربي، يكنى أبا القاسم، ثقة، (نجاشی، احمد بن علی، «رجال النجاشي»، ص 302.)
[9] مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ ابن مُحَمَّدٍ، عَنْ رَجُلٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ دَاوُدَ اَلْقُمِّيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَذْكُرُ صَفْوَانَ بْنَ يَحْيَى وَ مُحَمَّدَ بْنَ سِنَانٍ بِخَيْرٍ، وَ قَالَ: رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُمَا بِرِضَايَ عَنْهُمَا، فَمَا خَالَفَانِي وَ مَا خَالَفَا أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَطُّ، بَعْدَ مَا جَاءَ فِيهِمَا مَا قَدْ سَمِعَهُ غَيْرُ وَاحِدٍ(کشی، محمد بن عمر، «اختیار معرفة الرجال»، ج 2، ص 793.)
[10] صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 13، ص 57.
[11] صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 13، ص 58.
انصاری، مرتضی بن محمدامین، رسائل فقهیة (انصاری)، 1 ج، قم - ایران، مجمع الفکر الإسلامي، 1414.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.
کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، بیجا، 1404.
نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشي، بیجا، 1365.
نوری، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408
نظری ثبت نشده است .