موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۹/۶
شماره جلسه : ۳۶
-
خلاصه جلسه گذشته
-
احتمال دوم در کلام مرحوم شیخ
-
اشکال استاد به مرحوم شیخ مطابق این احتمال
-
بیان احتمال سوم در جمع بین روایات توسط استاد
-
بیان احتمال چهارم و رد آن توسط استاد
-
استدلال به اخبار مرخصه قضا لیل فی النهار و بالعکس
-
ادعای شیخ درباره نافله بودن «صلاه النهار» و «صلاه الیل»
-
رابطه میان فوت نماز و زمان قضا
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در بحث پیشین، برای اثبات عدم فوریت نماز های فائته، به مجموعهای از اخبار خاصه که دلالت بر مکروهیت نماز در هنگام طلوع خورشید دارند، استدلال شد. مرحوم شیخ، پس از استدلال به آنها، اشکالاتی مطرح و این روایات را حمل بر تقیه کرد. همچنین، احتمالات مختلفی در جمع میان این اخبار و اخبار دال بر جواز نماز در تمامیزمانها ارائه شد، که به صورت کلی به دو صورت قابل جمع است.
1. حمل بر تقیه
این اخبار، همانگونه که مرحوم شیخ، صاحب جواهر و دیگر فقها تصریح کردهاند، قابل حمل بر تقیه هستند. بهویژه اگر هماهنگی این روایات با آرای عامه مشخص شود، میتوان نتیجه گرفت که صدور این روایات بهدلیل شرایط تقیه بوده است.
2. حمل بر تفاوت در مراتب رجحان
در جلسه گذشته عبارتی از مرحوم شیخ و احتمالاتی در مورد کلام ایشان بیان شد، وی در خصوص حمل اخبار بر تقیه میفرماید:
فالأولى حملها على التقيّة - و إن اشتمل بعضها على ما يخالف العامّة[1]، فإنّه غير مناف للحمل عليها، خصوصا إذا لم يكن محمل غيرها - من جهة ورود الأخبار المعتبرة على خلافها.[2]
این عبارت وی را میتوان به دو صورت تفسیر کرد. به نظر میرسد ایشان میخواهند بفرمایند که حتی اگر برخی از این روایات تقیهای نباشند، میتوانیم تمام این روایات را حمل بر تقیه کنیم. اما احتمالی دیگری وجود دارد و آن این است که بگوییم این روایات شامل فقراتی است که برخی موافق با عامه و برخی مخالف با عامه هستند.
مطابق این احتمال، مرحوم شیخ در اینجا نکتهای مطرح میکنند که باید به آن توجه کرد. ایشان میفرمایند: اگر صدر یک روایت تقیهای باشد و ذیل آن تقیهای نباشد، این امر مانعی برای حمل کل روایت بر تقیه نیست. اما در اینجا اشکالی مطرح است: حمل بر تقیه نیازمند علت است. اگر صدر روایت تقیهای باشد و ذیل آن تقیهای نباشد، به چه دلیل باید کل روایت را حمل بر تقیه کنیم؟
در جلسه گذشته در جمع تعارض بین روایات دال بر جواز انجام صلاه در تمامیاوقات و روایات دال بر عدم جواز انجام صلاه در هنگام طلوع خورشید، دو احتمال حل تعارض مذکور بیان شد؛ احتمال اول حمل اخبار دسته دوم بر تقیه بود همانطور که مرحوم شیخ و مرحوم صاحب جواهر در قسمت اول از کلامش، این احتمال را ترجیح دادند، احتمال دیگری که در حل تعارض مذکور بیان شد این بود که به رابطه اطلاق و تقیید بین این دو دسته از روایات توجه شود به نحوی که دسته اول اخبار مطلق بوده و بر جواز انجام صلاه در تمامیاوقات دلالت میکند و دسته دوم از اخبار مقید بوده و به عدم جواز انجام نماز در هنگام طلوع خورشید دلالت دارد، در این صورت با توجه به فتوای مشهور فقهای امامیه مبنی بر جواز انجام نماز در هنگام طلوع خورشد، دسته دوم حمل بر مراتب رجحان میشود، مرحوم صاحب جواهر این احتمال را در پایان کلام خود تقویت کرد.
اما میتوان از زاویهای دیگر به این مسئله نگاه کرد. دیروز گفتیم که نسبت میان این دو دسته روایات عام و خاص مطلق است، اما اکنون میخواهیم یک رویکرد متفاوت را بررسی کنیم.
روایاتی که دلالت بر کراهت نماز هنگام طلوع شمس دارند، به قضای نافله اختصاص ندارند. این روایات بهصورت کلی بیان میکنند: «عند طلوع الشمس لا تصلِّ» بهعنوان مثال، در یکی از این روایات آمده است: «لا ینبغی لأحدٍ أن یصلی إذا طلعت الشمس[3]» این عبارت شامل همه نمازها میشود؛ چه نافله، چه فریضه، چه قضای نافله و چه قضای فریضه. بنابراین، اگر این روایات را حمل بر تقیه نکنیم، نتیجه آن کراهت مطلق نماز هنگام طلوع شمس است.
اما از سوی دیگر، روایات «قضای نافله متی ما ذکرت[4]» صراحت دارند که قضای نافله را میتوان در هر زمانی به جا آورد، حتی در هنگام طلوع شمس. این روایات از لحاظ موضوع به قضای نافله اختصاص دارند و از نظر زمان، بین طلوع شمس و غیر طلوع شمس تفاوتی قائل نیستند.
حال اگر بخواهیم این دو دسته روایات را جمع کنیم، میتوان اینگونه استدلال کرد که روایات دسته دوم اخص از روایات کراهت نماز در هنگام طلوع شمس هستند. بدین ترتیب، نتیجه میگیریم که این روایات به عنوان مقید عمل میکنند و استثنایی برای روایات کراهت نماز هنگام طلوع شمس خواهند بود. بنابراین، میتوان گفت: نماز هنگام طلوع شمس مکروه است، مگر در مورد قضای نافله.
این جمعبندی، یک استدلال صناعی است که فقها، از جمله صاحب جواهر، بر آن تأکید دارند. ایشان نیز میفرمایند که مشهور فقها دقیقاً اینگونه استدلال کرده و قضای نافله را از حکم کراهت نماز هنگام طلوع شمس مستثنی دانستهاند.
احتمال دیگر این است که نسبت میان روایات نهی از نماز در هنگام طلوع خورشید و روایات جواز نماز در تمامی اوقات از نوع عام و خاص من وجه باشد. توضیح آنکه، روایات نهی، موضوع و متعلقشان مطلق است، بهگونهای که شامل هر نوع نمازی، اعم از قضای نماز، نماز نافله یا فریضه میشود، اما زمان آنها محدود به طلوع خورشید است. در مقابل، روایات جواز نماز، متعلقشان خاص و محدود به قضای نافله است، ولی زمانشان عام بوده و شامل هنگام طلوع خورشید و غیر آن میشود. ازاینرو، میان این دو دسته از روایات نسبت عام و خاص من وجه برقرار است.
بااینحال، این احتمال قابل قبول نیست؛ زیرا معیار اصلی در تعیین نسبت میان دو دسته روایات، موضوع آنها است. در روایات نهی، موضوع بهصورت مطلق بوده و همه انواع نمازها از جمله نافله، قضای نماز، فریضه و غیر فریضه را شامل میشود. اما در روایات جواز، موضوع به قضای نافله اختصاص دارد. بنابراین، نسبت میان این دو دسته از روایات، از نوع عام و خاص مطلق است.
حال اگر موضوع روایات جواز نماز در تمامی اوقات را به مطلق نماز تعمیم دهیم، نتیجه آن تعارض تباینی خواهد بود؛ زیرا در این صورت، میان دو دسته از روایات هیچ ارتباط عام و خاص، چه مطلق و چه من وجه، وجود نخواهد داشت. حتی میتوان این احتمال را قرینهای بر تصرف در روایات نهی تلقی کرد؛ بدین معنا که این روایات بهگونهای خاص تخصیص یا تقیید یافته و حکم کراهت نماز در هنگام طلوع خورشید بهطور مطلق برقرار نخواهد بود.
یکی از استدلالهایی که برای اثبات عدم وجوب فوری قضا مطرح شده، استناد به اخباری است که به صراحت یا ضمنی بیان میکنند قضای نماز روز میتواند در شب انجام شود و قضای نماز شب در روز. این دسته از روایات، نشان میدهند که قضا فوریت ندارد، زیرا اگر وجوب قضا فوری بود، باید نماز قضا شده بلافاصله در همان زمان انجام شود.
اولین روایت از محمد بن مسلم آمده است که سند آن از نوع مضمره است. با این حال، چون راوی اصلی محمد بن مسلم است، اعتبار سند خدشهای ندارد. متن روایت چنین است:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ اَلْعَلاَءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تَفُوتُهُ صَلاَةُ النَّهَارِ قَالَ يُصَلِّيهَا إِنْ شَاءَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ إِنْ شَاءَ بَعْدَ الْعِشَاءِ.[6]
امام (علیهالسلام)اجازه میدهند که نماز فوتشده روز، حتی تا بعد از عشاء قضا شود. این بیان نشان میدهد که قضای نماز، الزاماً فوری نیست. از آنجا که روایت درباره نماز روز (صلاةالنهار) سخن میگوید و در شب اجازه قضا میدهد، نشاندهنده عدم فوریت در وجوب قضا است.
روایت دوم از صحیحه حلبی است. متن روایت چنین است:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ اَلْحَلَبِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ فَاتَتْهُ صَلاَةُالنَّهَارِ مَتَى يَقْضِيهَا قَالَ مَتَى شَاءَ إِنْ شَاءَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ وَ إِنْ شَاءَ بَعْدَ الْعِشَاءِ.[7]
این روایت نیز تأکید دارد که شخص مختار است قضای نماز فوتشده را در هر زمانی بعد از مغرب یا عشاء انجام دهد. عبارت «متأخراً» و عدم تاکید بر فوریت قضا، مؤید این است که وجوب قضای نماز، فوری و بلافاصله نیست.
مرحوم شیخ انصاری در بررسی این روایات، نکتهای مهم را مطرح میکند؛ اینکه اگرچه این روایات ممکن است شامل هر دو نوع نماز (فریضه و نافله) باشند. با این حال، ایشان معتقد است که این روایات باید حمل بر فریضه شوند، نه نافله.
فإنّ الصلاة المقضيّة فيها أعمّ من الفريضة و النافلة، بل يتعيّن حملها في الصّحيحتين على الفريضة بناء على القول بحرمة النافلة - و لو قضاء - في وقت الفريضة، بل و على القول بالكراهة أيضا، لظهورها في التساوي و عدم مزيّة في فعلها بعد العشاء.[8]
وی در دلیل ادعای خود میگوید؛ اگر بگوییم مراد از صلاة النهار، نافله باشد، باید به این نکته توجه کنیم که طبق بعضی از اقوال فقها انجام نافله در وقت فریضه حرام یا مکروه است. بنابراین، اگر مراد از این روایات نافله باشد، توصیه به انجام آن در وقت فریضه (مثلاً بعد از مغرب، که وقت نماز عشاء است) منطقی نیست. از این رو، مراد از صلاة النهار در این دو روایت، قضای نماز فریضه (ظهر یا عصر) است، زیرا این قضا نه تنها حرام یا مکروه نیست، بلکه امری مشروع و مطلوب است.
مرحوم شیخ معتقد است که این روایات اساساً مربوط به نمازهای نافله است، نه نمازهای واجب. به عبارت دیگر، وقتی در روایات عبارت «صلاة النهار» یا «صلاة اللیل» آمده، منظور نافله روز و نافله شب است. به نظر ایشان، اگر منظور نمازهای واجب بود، امام علیهالسلام از واژههای خاص آنها، مانند "صلاة الظهر" یا "صلاة العصر"، استفاده میکرد.
ایشان توضیح میدهد که این تعابیر معمولاً در روایات برای اشاره به نافله استفاده میشود، مثلاً در مورد نافله شب، عبارت "علیکم بصلاة اللیل" به کار میرود. بنابراین، از نظر شیخ، این روایات در مورد کسی است که نافله روزانه یا شبانه را از دست داده و درباره قضای آن سؤال کرده است.
و يرد عليها: أنّ الظاهر من صلاة اللّيل و النهار - في هذه الروايات - نافلتهما، إذ الغالب التعبير عن الفرائض بأسمائها، كالظهرين أو المغرب و العشاء.[9]
مرحوم شیخ دقت بیشتری در تحلیل خود به کار میبرد و بیان میکند که تعابیر "فوت صلاة النهار" یا "فوت صلاة اللیل" از نظر زمانی معنای خاصی دارند، به این معنی که وقتی نماز روزانه از دست میرود، طبیعتا قضای آن در شب انجام میشود. و همچنین وقتی نماز شبانه فوت میشود، زمان فائته آن، روز است و قضای آن در روز انجام میشود.
این تحلیل بهویژه در مورد دو صحیحهای که ذکر شد، سازگار است. اما مرحوم شیخ میپذیرد که برخی از روایات دیگر، مانند روایت «إقض صلاة النهار أی ساعة من لیل أو نهار[11]» این مطلب را نقض میکند.
مع أنّ الظاهر من فوت صلاة النّهار فوتها في النهار و فوت صلاة اللّيل في اللّيل، و حينئذ لا إشكال في أنّ الحكم قضاء الأوّل في الليل، و الثاني في النهار.
نعم هذا لا يتمشّى في بعضها، مثل قوله: «اقض صلاة النهار أيّ ساعة شئت من ليل أو نهار» و نحوها، إلاّ أنّه يمكن حملها على دفع توهّم المنع الحاصل عن مثل رواية عمّار المتقدّمة المانعة عن قضاء فائتة النهار إلاّ في اللّيل، مع إمكان حمل النهار فيها على النهار الآخر، لا يوم الفوات.[12]
اما وی در تلاش برای اثبات مدعای خود و جمع بین روایات میفرماید؛ روایت «إقض صلاة النهار أیّ ساعة من لیل أو نهار» برای رفع توهم منع است. به این معنا که اگر کسی تصور کند قضای نماز روز تنها در شب مجاز است، این روایت رفع چنین توهمی میکند، منشا چنین توهمی روایت عمار است که در جلسات قبل[13] مورد بحث قرار گرفت، این روایت به این صورت است:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَنَامُ عَنِ الْفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ هُوَ فِي سَفَرٍ كَيْفَ يَصْنَعُ أَ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَقْضِيَ بِالنَّهَارِ قَالَ «لاَ يَقْضِي صَلاَةً نَافِلَةً وَ لاَ فَرِيضَةً بِالنَّهَارِ وَ لاَ يَجُوزُ لَهُ وَ لاَ يَثْبُتُ لَهُ وَ لَكِنْ يُؤَخِّرُهَا فَيَقْضِيهَا بِاللَّيْلِ».[14]
در روایت عمّار آمده است که کسی که نماز صبحش در سفر فوت شده و تا طلوع آفتاب نخوانده، نمیتواند نماز فریضه یا نافله را در روز قضا کند. مرحوم شیخ این روایت را بهگونهای متفاوت تفسیر میکند و میگوید این حکم به دلیل شرایط خاص سفر و حرکت در روز بوده است. اما روایات دیگر بر خلاف این نظر هستند و نشان میدهند که قضای نماز در روز یا شب منع خاصی ندارد.
[1] الوسائل ٢٢١:٣، الباب ٦٣ من أبواب المواقيت، الحديث ١ الحكم فيها بقضاء صلاة العشاء مخالف لقول العامّة.
[2] انصاری، مرتضی بن محمدامین، «رسائل فقهیة (انصاری)»، ص 309.
[3] حر عاملی، محمد بن حسن، «تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة»، ج 4، ص 237، حدیث 9.
[4] همان، ج 4، ص 291.
[5] صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 13، ص 62.
[6] حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 4، ص 241، حدیث 6.
[7] همان، ج 4، ص 241، حدیث 7.
[8] انصاری، رسائل فقهیة (انصاری)، ص 310.
[9] همان، ص 310.
[10] با تحقیق و بررسی این روایات به این مطلب میرسیم که این ادعای مرحوم شیخ در بعضی از روایات مویداتی نیز دارد.
بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: قَالَ لِي: صَلاَةُ النَّهَارِ سِتَّ عَشْرَةَ رَكْعَةً صَلِّهَا أَيَّ النَّهَارِ شِئْتَ إِنْ شِئْتَ[10] فِي أَوَّلِهِ وَ إِنْ شِئْتَ فِي وَسَطِهِ وَ إِنْ شِئْتَ فِي آخِرِهِ (حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 4، ص 51، حدیث 17.) و در روایت دیگر نیز از امام صادق (علیه السلام) همین مطلب وجود دارد؛ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ اَلْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: صَلاَةُ النَّهَارِ سِتَّ عَشْرَةَ رَكْعَةً ثَمَانٍ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ وَ ثَمَانٍ بَعْدَ الظُّهْرِ (همان، ج 4، ص 47، حدیث 9.)
[11]وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ وَ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلاَءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: اقْضِ صَلاَةَ النَّهَارِ أَيَّ سَاعَةٍ شِئْتَ مِنْ لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ كُلُّ ذَلِكَ سَوَاءٌ. (حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 4، ص 243، حدیث 13.)
[12] انصاری، رسائل فقهیة (انصاری)، ص 310.
[13] جلسه 33
[14] طوسی محمد بن حسن. تهذيب الأحكام. ج 2، دار الکتب الإسلامیة، 1365، ص 272.
انصاری، مرتضی بن محمدامین، رسائل فقهیة (انصاری)، 1 ج، قم - ایران، مجمع الفکر الإسلامي، 1414.
حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم - ایران، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1416.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.
طوسی، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1365.
نظری ثبت نشده است .