موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۹/۱۰
شماره جلسه : ۳۷
-
خلاصه جلسه گذشته
-
جمع بندی دلالت طائفه اول از ادله خاصه
-
طائفه دوم از ادله خاصه
-
روایت اول: روایتی از اصل حلبی
-
بیان استدلال به روایت
-
تحلیل روایت در نفی فوریت مطلق و تفصیل علامه در المختلف
-
تفصیل علامه در فائتة الیوم و فوائت ایام گذشته
-
بحث در مورد یوم و لیلة
-
روایت دوم: روایتی از کتاب المفاخر
-
نقد شیخ انصاری بر روایت
-
پاسخ استاد به نقد مرحوم شیخ
-
روایت سوم: مرسله واسطی
-
بررسی وثاقت واسطی و اعتبار روایت
-
حل مشکل سند با وحدت مضمون
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسه گذشته، در ادامه بررسی دسته اول از ادله خاصه دال بر توسعه، روایات مرخصه قضای نماز روز در شب بیان شد، این دسته از روایات، نشان میدهند که قضا فوریت ندارد، زیرا اگر وجوب قضا فوری بود، باید نماز قضا شده بلافاصله در همان زمان انجام شود، مرحوم شیخ معتقد است که این روایات اساساً مربوط به نمازهای نافله است، نه نمازهای واجب. زیرا اگر منظور نمازهای واجب بود، امام (علیهالسلام) از واژههای خاص آنها، مانند "صلاة الظهر" یا "صلاة العصر"، استفاده میکرد.
در بررسی دلیل سوم قائلین به مواسعه و عدم فوریت، به استدلال به روایات پرداخته شده است. مرحوم شیخ انصاری این روایات را به سه طایفه تقسیم کردهاند که طایفه اول مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در طایفه اول، اطلاقاتی که امر به قضای نماز میکردند، مانند تعبیر «یقضی» و مواردی که اشاره به قضای نماز روز در شب داشتند (مانند «یقضی فی اللیل»)، بهعنوان دلیل بر عدم وجوب فوری قضا مطرح شدند. این روایات در نظر قائلین به مواسعه نشان میدهند که قضای نماز الزاماً فوری نیست.
یکی از روایات مهم در این طایفه، روایتی است که از اصل حلبی نقل شده است. مرحوم شیخ اشاره دارند که این اصل توسط حلبی به امام صادق (علیهالسلام) عرضه شد و حضرت آن را تأیید فرمودند. در این روایت آمده است:
السَّيِّدُ الْجَلِيلُ عَلِيُّ بْنُ طَاوُسٍ فِي رِسَالَةِ عَدَمِ الْمُضَايَقَةِ، نَقْلًا عَنْ كِتَابِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ الَّذِي عُرِضَ عَلَى الصَّادِقِ ع فَاسْتَحْسَنَهُ وَ قَالَ لَيْسَ لِهَؤُلَاءِ يَعْنِي الْمُخَالِفِينَ مِثْلُهُ قَالَ فِيهِ وَ مَنْ نَامَ أَوْ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فَإِنِ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ بِمِقْدَارِ مَا يُصَلِّيهِمَا جَمِيعاً فَلْيُصَلِّهِمَا وَ إِنِ اسْتَيْقَظَ بَعْدَ الْفَجْرِ فَلْيُصَلِّ الْفَجْرَ ثُمَّ يُصَلِّي الْمَغْرِبَ ثُمَّ الْعِشَاءَ.[1]
دلالت این روایت بر عدم وجوب فوری قضا روشن است؛ چراکه اگر وجوب فوری برای قضای نماز وجود داشت، روایت باید میفرمود که ابتدا نمازهای قضا شده (مغرب و عشاء) را به جا آورد. اما دستور به تقدم نماز صبح نشان میدهد که فوریت الزامآور در قضای نماز فائته وجود ندارد.
شیخ انصاری در بحث امتداد وقت نمازهای مغرب و عشاء برای مضطر، دلالت روایت را اینگونه تبیین میفرماید:
و دلالته على المطلوب واضحة بناء على أنّ وقت العشاءين يمتدّ للمضطرّ إلى طلوع الفجر[2]
مرحوم شیخ میفرماید استدلال به روایت بر مواسعه، بر این اساس است که صدر روایت را ناظر به فرد مضطری بدانیم که پیش از طلوع فجر از خواب بیدار میشود و تنها به اندازهای زمان دارد که بتواند نماز مغرب و عشاء را بهجا آورد و وقت نماز عشائین برای مضطر تا طلوع فجر امتداد دارد، در این صورت روایت برای اثبات مواسعه قابل استفاده است، اما اگر گفته شود وقت عشائین صرفا تا نیمه شب است، در این صورت صدر روایت بر مضایقه و ذیل روایت بر مواسعه دلالت دارد و به تعارض صدر و ذیل روایت منتهی میشود.
و حمل قوله: «بعد الفجر» على القريب من طلوع الشمس بعيد جدّا، فحمل الأمر بتقديم الفجر على الاستحباب أولى من ذلك التقييد، فيتمّ المطلوب، لكنّها لا تنفي التفصيل المتقدّم عن المختلف[3]
در ادامه، مرحوم شیخ درباره ذیل روایت «و إن استیقظ بعد الفجر فليصلّ الفجر ثم المغرب ثم العشاء» میفرماید؛ برخی این عبارت را به معنای بعد از فجر و نزدیک به طلوع آفتاب معنا کردهاند. با این تفسیر روایت برای اثبات مواسعه کارایی ندارد، اما مرحوم شیخ این حمل را بسیار بعید میداند.
علامه حلی در المختلف میان دو حالت تفصیل قائل شده است:
و الأقرب عندي التفصيل: و هو انّ الصلاة الفائتة ان ذكرها في يوم الفوات وجب تقديمها على الحاضرة ما لم يتضيّق وقت الحاضرة، سواء تعدّدت أو اتحدت. و يجب تقديم سابقها على لاحقها، و ان لم يذكرها حتى يمضي ذلك اليوم جاز له فعل الحاضرة في أوّل وقتها، ثمَّ يشتغل بالقضاء سواء اتحدت الفائتة أو تعدّدت.[4]
در صورتی که نمازی از همان روز قضا شده باشد (مانند نماز صبحی که قضا شده)، علامه معتقد است این نماز باید پیش از نمازهای حاضر آن روز (ظهر و عصر) خوانده شود. این قول، به معنای پذیرش فوریت در این حالت خاص است، اما اگر قضای نماز مربوط به روزهای گذشته باشد، فوریتی برای قضای آن لازم نیست و میتوان ترتیب آن را با نمازهای حاضر تغییر داد.
مرحوم شیخ در همان بحث بیان اقوال و تفصیل مرحوم علامه در مورد معنای مراد از یوم و لیله، دو احتمال در معنای آن مطرح کرد.
و هل المراد: اللّيلة الماضية أو المستقبلة؟ الظاهر، بل المتعيّن هو الثاني، كما يظهر بالتدبّر في كلامه.[5]
طبق کلام مرحوم شیخ، اگر منظور از «لیلة» شب گذشته باشد، روایت بهروشنی بر نفی فوریت در قضای نمازهای فائتة شب گذشته دلالت دارد. به این معنا که حتی اگر نماز مغرب و عشای شب گذشته قضا شده باشد، الزام فوری برای قضای آنها وجود ندارد. این نکته، ادعای فوریت مطلق را رد میکند.
روایت دومیکه مرحوم شیخ بیان میکند از کتاب المفاخر نقل شده و به این مضمون است
و منها ما تقدّم عن كتاب الفاخر - الّذي ذكر في أوّله: «أنّه لا يروي فيه إلاّ ما اجمع عليه و صحّ من قول الأئمّة» - من قوله: «و الصلوات الفائتات تقضى ما لم يدخل عليه وقت صلاة، فإذا دخل وقت صلاة بدأ بالّتي دخل وقتها و قضى الفائتة متى أحبّ»[6]
اما مرحوم شیخ در ادامه، اشکالی را به این روایت و روایت قبلی وارد میکند. ایشان میفرماید:
لكنّ الإنصاف: أنّ عدّ هذين الكلامين من الرواية مشكل، فالظاهر كون الحكم المذكور من هذين الجليلين فتوى مستنبطة من ظاهر الروايات.[7]
سؤال مهمیکه میتوان مطرح کرد، این است که آیا تأیید اصل از سوی امام، به معنای صحه گذاشتن امام بر فتوای حلبی است یا به معنای تأیید محتوای روایاتی است که حلبی از امام شنیده و ثبت کرده است؟
در اینجا به یک قاعده در تعامل اصحاب با ائمه میتوان اشاره کرد که اصحاب ائمه، آنچه از ائمه میشنیدند یا از سایر روایات جمعآوری میکردند و بر امام عرضه میکردند و امام نیز بر اساس تطابق آن مطالب با مبانی شرع، آنها را تأیید میفرمودند. بنابراین، این تأیید به معنای موافقت با محتوای آن بهعنوان روایت است، نه فتوای شخصی مؤلف.
در کتاب نخبة الأنظار فی حرمان الزوجة من العقار[8]، بحثی در مورد کلام ابناذینه مطرح کردیم که برخی از علما ادعا میکنند که کلام ابناذینه فتواست، نه روایت، در آنجا نیز به بررسی این مسئله پرداختیم که آیا سخن ابناذینه را باید بهعنوان فتوا تلقی کرد یا روایت.
در ادامه مرحوم شیخ انصاری به روایتی از واسطی اشاره میکند، این روایت در رساله المواسعه و المضایقه سید طاووس به این صورت آمده است.
ما روي عن الصادق جعفر بن محمّد عليهما السّلام أنّه قال: من كان في صلاة ثمّ ذكر صلاة أخرى فائتة أتم التي هو فيها ثمّ يقضي ما فاته[9].
مراد از واسطی در این روایت، درست بن أبی منصور واسطی است که از علمای برجسته قرن دوم هجری و از راویان احادیث از امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهمالسلام است. وی از جمله راویانی است که برخی اصحاب اجماع نیز از او نقل حدیث کردهاند، هرچند نسبت واقفی بودن به او داده شده است. با این حال، او مورد اعتماد بوده و احادیث وی از اعتبار ویژهای برخوردارند.
با وجود این، شیخ انصاری به مشکل اساسی روایت اشاره میکند و میفرماید: این روایت به دلیل مرسل بودن، از نظر سند قابل اعتماد نیست. واسطی در نقل خود، واسطه میان خود و امام صادق علیهالسلام را ذکر نکرده است و همین امر موجب اشکال سندی میشود.
بسیاری از فقها در مواجهه با روایات مرسل یا ضعیف، در صورت وجود مضامین مشابه در روایات صحیح، از وحدت مضمون استفاده میکنند. مضمون این روایت در روایات صحیح دیگری نیز به چشم میخورد. بنابراین، حتی اگر این روایت بهتنهایی از نظر سند مشکل داشته باشد، مضمون آن به دلیل تأیید توسط سایر روایات صحیحه، معتبر محسوب میشود.
[1] نوری، حسين بن محمد تقى، «مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل»، ج 6، ص 428.
[2] انصاری، مرتضی بن محمدامین، «رسائل فقهیة (انصاری)»، ص 310.
[3] همان، ص 311.
[4] علامه حلی، حسن بن یوسف، «مختلف الشیعة في أحکام الشریعة»، ج 3، ص 6.
[5] انصاری، رسائل فقهیة (انصاری)، ص 269.
[6] همان، ص 311.
[7] همان.
[8] المطلب الأوّل: هل هذه رواية صادرة عن المعصوم عليه السلام أم لا، بل يحتمل أنّها من فتاوى ابن اُذينة من جهة أنّها مقطوعة غير مسندة إلى الإمام عليه السلام وقد ثبت في محلّه كبرويّاً عدم اعتبار المقطوعة كالمضمرة والمرسلة. والظاهر أنّ التعبير بالمقطوعة في كلمات الفقهاء هو الأعمّ ممّا إذا لم يذكر اسم الإمام لا صراحة ولا إشارة، وممّا إذا ذكر اسمه الشريف إشارة. (فاضل لنکرانی، محمد جواد، «نخبة الأنظار في حرمان الزوجة من الأراضي و العقار»، ص 82.)
[9] سید بن طاووس، علی بن موسی، «رسالة المواسعة و المضايقة»، ج 1، ص 544.
[10] انصاری، رسائل فقهیة (انصاری)، ص 311.
انصاری، مرتضی بن محمدامین، رسائل فقهیة (انصاری)، 1 ج، قم - ایران، مجمع الفکر الإسلامي، 1414.
سید بن طاووس، علی بن موسی، رسالة المواسعة و المضايقة، قم - ایران، دلیل ما، 1429.
طوسی، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1365.
علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة في أحکام الشریعة، قم - ایران، جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1374.
فاضل لنکرانی، محمد جواد، نخبة الأنظار في حرمان الزوجة من الأراضي و العقار، قم - ایران، مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، 1389.
نوری، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408.
نظری ثبت نشده است .