درس بعد

مواسعه و مضایقه

درس قبل

مواسعه و مضایقه

درس بعد

درس قبل

موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)


تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۱۱/۱


شماره جلسه : ۶۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه جلسه گذشته

  • بررسی آیه 200 سوره اعراف در القائات شیطان به پیامبر

  • معنای لغوی واژه «نزغ»

  • نقد حضرت استاد بر پاسخ دوم مرحوم علامه

  • نظر حضرت استاد در تبیین آیات

  • نظر استاد در خصوص عصمت انبیا و ائمه معصوم (علیهم السلام)

  • پاورقی

  • منابع

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه جلسه گذشته
در جلسه گذشته روایت «غرانیق» بررسی شد. ظاهر این روایت آن است که در تلاوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، القای شیطان رخ داده است. این روایت، اولاً با آیات قرآن که بر عصمت پیامبر تأکید دارد، ناسازگار است، ثانیاً روایت معتبری برای تأیید این واقعه وجود ندارد، و ثالثاً مدلول آن از نظر عقلی مردود است؛ زیرا پیامبر نمی‌تواند در وحی الهی دخل و تصرف کند. همچنین، برخی مفسران این داستان را جعلی دانسته‌اند.

طبق بیانات استاد، در بررسی آیات مرتبط با عصمت، باید میان محکمات و متشابهات قرآن تمایز قائل شد. محکمات قرآن به‌وضوح بر عصمت کامل معصومین دلالت دارند، در حالی که متشابهات ممکن است برخی شبهات را ایجاد کنند؛ بنابراین، برای فهم متشابهات باید به محکمات رجوع شود.

در باب عصمت انبیا و ائمه معصومین (علیهم‌السلام)، آیاتی مانند آیه تطهیر، «أُوۡلَٰئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ»[1] و «أُوۡلَٰئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَی ٱللَّهُ»[2] به‌عنوان محکمات، بر عصمت مطلقه دلالت دارند. در مقابل، آیاتی مانند آیه 52 سوره حج از متشابهاتی است که باید بر اساس محکمات تفسیر شود.

بررسی آیه 200 سوره اعراف در القائات شیطان به پیامبر
از جمله آیاتی که در مورد القائات شیطان مطرح شده‌اند، آیه 200 سوره اعراف است؛«وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ». در آیه پیش از این، خداوند می‌فرماید:«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ» که در روایات از آن به‌عنوان جامع‌ترین آیه اخلاقی قرآن یاد شده است و نیاز به بررسی دقیق دارد.

در ادامه، خداوند می‌فرماید: «وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»؛ یعنی اگر شیطان وسوسه‌ای در تو ایجاد کرد، به خدا پناه ببر. این خطاب به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و تعبیر «یَنْزَغَنَّكَ» نشان می‌دهد که ممکن است شیطان بخواهد وسوسه‌ای در قلب پیامبر وارد کند. سؤال مهم این است که چگونه می‌توان این آیه را با عصمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مصونیت ایشان از وسوسه‌های شیطان تبیین کرد؟

معنای لغوی واژه «نزغ»
واژه «نزغ» در منابع لغوی و تفسیری معانی خاصی دارد که در اینجا به بررسی آنها می‌پردازیم:
1. در «مقاییس اللغة»، نزغ به معنای ایجاد فساد میان دو نفر یا دو گروه آمده است.
 كلمةٌ تدلُّ على إفسادٍ بين اثنين. و نَزَغَ‏ بينَ القَوم: أفسَدَ ذاتَ بَيْنهِم‏[3]
مثلاً اگر گفته شود «نزغ بین القوم»، به این معناست که شیطان میان آنها فساد ایجاد کرده است.
2. در «کتاب العین»، نزغ به معنای برانگیختن اختلاف میان افراد و تحریک برخی علیه برخی دیگر تعریف شده است.
نَزَغَ‏ فلانٌ بينهم‏ نَزْغاً أي: حمل بعضهم على بعض بفساد ذات بينهم، كما نَزَغَ‏ الشيطانُ من يوسف و أخواته[4]
در این کتاب در مورد نزغ می گوید؛ این همان چیزی است که در داستان یوسف (علیه‌السلام) و برادرانش نیز به آن اشاره شده است.
3. در «لسان العرب»، نزغ به معنای کلامی است که میان افراد دشمنی ایجاد می‌کند؛
النَّزْغُ‏: أَن‏ تَنْزِغَ‏ بين قوم فتَحْمِلَ بعضهم على بعض بفسادٍ بينهم. و نَزَغَ‏ بينهم‏ يَنْزَغُ‏ و يَنْزِغُ‏ نَزْغاً: أَغْرَى و أَفْسَدَ و حمل بعضَهم على بعض. و النزْغُ‏: الكلام الذي يُغْرِي بين الناس. و نَزَغَه‏: حرَّكه أَدنى حركة. و نزَغ‏ الشيطانُ بينهم‏ يَنزَغُ‏ و يَنزِغُ‏ نَزْغاً أَي أَفسد و أَغرى[5]
 همچنین، نزغ به معنای حرکتی مختصر و وسوسه‌های شیطان در قلب انسان آمده است که او را به گناه و معصیت سوق می‌دهد.
4. راغب اصفهانی «نزغ» را اینگونه بیان می‌کند:«النَّزْغُ‏، دخولٌ‏ في أمرٍ لإفساده»‏[6]؛ ورود به یک امر به‌منظور بر هم زدن یا فساد آن. مثلاً اگر کسی وارد رابطه دوستانه دو نفر شود و بخواهد آن را خراب کند، به آن نزغ گفته می‌شود.

بر اساس این تعاریف، نزغ به‌طور عمده به ایجاد دشمنی، برهم زدن روابط، و تحریک افراد برای اختلاف اشاره دارد. تعبیر وسوسه‌های قلبی شیطان که در برخی تفاسیر آمده، یکی از معانی ضعیف این واژه است و با معانی اصلی آن فاصله دارد. به همین دلیل، استفاده از این معنا در برخی تفاسیر فارسی موجب شگفتی است، زیرا با شواهد لغوی و تفسیری چندان سازگار نیست.
معنای «نزغ» و تفسیر آیه در المیزان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان چند معنا » از جمله «ازعاج و اقراء»[7] به معنای اذیت، آزار و ایجاد دشمنی و «ادنی الوسوسة» به معنای ضعیف‌ترین وسوسه‌های شیطان، برای کلمه «نزغ ذکر می‌کند.[8]

وی تصریح می‌کند که این معانی به هم نزدیک‌اند، اما معنای «ازعاج و اقراء» برای این آیه مناسب‌تر است، زیرا با آیه قبل که می‌فرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ»[9] هماهنگی بیشتری دارد.

در آیه قبل، خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که از جاهلان روی‌گردان باشد. این افراد با رفتار جاهلانه و ناسزاگویی خود باعث اذیت و آزار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌شدند و شیطان نیز در این دشمنی‌ها نقش داشت. در آیه بعدی خدواندد هشدار می‌دهد که اگر دیدی شیطان از طریق این جاهلان قصد دارد تو را به خشم و غضب بکشاند، به خدا پناه ببر: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ».

علامه در ادامه می‌فرماید: «فإن مماستهم الانسان بالجهالة نوع مداخلة من الشیطان لاثارة الغضب»[10]؛ جاهلان با رفتار ناپسند خود، نوعی وسوسه شیطانی ایجاد می‌کنند تا افراد را به خشم وادارند. هدف شیطان این است که پیامبر نیز در پاسخ به رفتار جاهلان، دچار خشم و انتقام شود. اما خداوند پیامبر را از این کار منع می‌کند و می‌فرماید به خدا پناه ببر که او شنوا و داناست.

علامه طباطبائی پاسخ دیگری نیز می‌فرماید: «و الآية مع ذلك عامة خوطب بها النبي ص و قصد بها أمته لعصمته‏»[11]؛ آیه با وجود اینکه به‌ظاهر خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، اما در واقع جنبه عمومی دارد و مقصود اصلی از آن، امت پیامبر است. این برداشت از باب «إیاکَ أعنی واسمعی یا جار»[12] است؛ یعنی اگرچه خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) انجام شده، هدف اصلی، تعلیم و تذکر به امت است. بنابراین، آیه «وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» نه‌تنها به پیامبر، بلکه به تمامی مسلمانان اشاره دارد که در مواجهه با وسوسه‌ها و تحریکات شیطان باید به خداوند پناه ببرند.

نقد حضرت استاد بر پاسخ دوم مرحوم علامه
اینکه آیه در ظاهر خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشد ولی مقصود امت باشد، ممکن است کمی بعید به نظر برسد. به‌ویژه با توجه به آیه قبلی که می‌فرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ»، این احتمال که آیه از موارد «إیاک أعنی واسمعی یا جاره» باشد، ضعیف‌تر می‌شود.

این آیات به صراحت بیانگر وظایف پیامبر است، وظایفی که هر حاکم اسلامی نیز باید آن‌ها را رعایت کند؛ یعنی مدارا و گذشت (خذ العفو)، امر به معروف (وأمر بالعرف)، و بی‌توجهی به جاهلان (وأعرض عن الجاهلین). بنابراین، به قرینه آیه قبل، این‌ تفسیر که آیه مخاطب اصلی خود پیامبر را کنار گذاشته و امت را مورد خطاب قرار دهد، چندان قابل‌قبول نیست.

نظر حضرت استاد در تبیین آیات
همانطور که در تببین معنای لغوی نزغ بیان شد، معنای لغوی «نزغ» با مفهوم وسوسه قلبی شیطانی متفاوت است. بر این اساس، نزغ به معنای کلمه یا اقدامی است که باعث ایجاد اختلاف و دشمنی میان دو نفر یا گروه می‌شود. کتاب مقاییس اللغة این معنا را برجسته‌تر کرده و نسبت به دیگر کتب لغت برتری دارد. در اینجا شیطان با واداشتن جاهلان به بی‌احترامی یا اهانت به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، سعی در تحریک پیامبر به غضب یا انتقام دارد. خداوند در این آیه می‌فرماید؛ اگر چنین نزغی از شیطان رخ داد، انتقام نگیر و غضبناک نشو، بلکه به خدا پناه ببر. در این زمینه، کفار و منافقین با تحریک شیطانی، پیامبر را تکذیب و به او اسائه ادب می‌کردند. تکذیب پیامبر از بدترین انواع اهانت‌ها بود و پیامبر ممکن بود بر این اساس غضبناک شود، اما خداوند می‌فرماید؛ به خدا پناه ببر.

تبیین «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»، «من الشیطان» و «إِنَّهُۥ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» طبق معنای مختار از نزغ

اگر «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» را به وسوسه‌های شیطانی تفسیر کنیم، با سیاق و موضوع آیه قبل که درباره رفتار جاهلان و افساد آن‌هاست، چندان تناسبی ندارد. در آیه قبل، به پیامبر (ص) توصیه شده که در برابر جهالت و اهانت جاهلان بردبار باشد و به روش حکیمانه پاسخ دهد. بنابراین، اگر «نزغ» به معنای وسوسه شیطانی باشد، این تغییر موضوع از رفتار اجتماعی و برخورد با جاهلان به وسوسه‌های درونی، انسجام سیاق را بر هم می‌زند.

اما اگر «نزغ» را به معنای «افساد و تحریک برای برهم زدن روابط» بگیریم، آیه پیوستگی معنایی خود را حفظ می‌کند. در این حالت، «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» به این معناست که پیامبر (ص) در مواجهه با اهانت‌ها و تحریکات جاهلان، از خداوند یاری بجوید و خود را به دخالت مستقیم و مقابله‌به‌مثل آلوده نکند. این توصیه نشان می‌دهد که پیامبر (ص) نباید در دام افساد و تحریکات آن‌ها گرفتار شود، بلکه باید این مسائل را به خدا واگذار کند؛ چراکه خداوند «سَمِيعٌ عَلِيمٌ» است و از تمام آنچه می‌گویند و قصدشان از این گفتارها آگاه است.

در این صورت، تناسب با آیه قبل نیز کاملاً روشن می‌شود؛ پیامبر (ص) باید در برابر جاهلان صبر کند، با حکمت پاسخ دهد و در صورت شدت تحریکات، این امور را به خدا واگذار کند. این تفسیر، هم با سیاق آیات و هم با شأن پیامبر (ص) و جایگاه او در هدایت مردم، سازگارتر است.

همچنین، اگر نزغ را به معنای وسوسه شیطانی بگیریم، تناسب «وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ نَزۡغٌ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ»

با «إِنَّهُ سَمِيعٌ» ممکن است با چالش‌هایی روبه‌رو شود. زیرا اینکه گفته شود خدواند شنونده استعاذه پیامبر (صلی الله علیه و آله) واضح است و نیاز به بیان ندارد.

اما اگر نزغ را به معنای افساد بین دو نفر یا ایجاد تفرقه بین افراد بگیریم، مفهوم آیه روشن‌تر می‌شود. در این صورت «ِإنَّهُ سَمِيعٌ» به این معناست که خداوند از تمامی گفتارها و اعمال انسان‌ها آگاه است، و در این زمینه، نزغ به معنای گفتار و کارهایی است که برای افساد و برهم زدن رابطه بین دو نفر به کار می‌رود. در این صورت، خداوند نه تنها شنونده است، بلکه به تمامی جزئیات این نزاع‌ها و افسادها نیز عالم است. آیه به این معنا اشاره دارد که خداوند از تمامی افعال و گفتارهایی که برای برهم زدن روابط انسانی به کار می‌رود، آگاه است و به هنگام پناه بردن به خدا از این نوع فساد، او پاسخ می‌دهد.

تعبیر «من الشیطان» در آیه «إمّا ینزغنّک من الشیطان نزغٌ» به جای «ینزغنّک الشیطان» بیانگر آن است که نزغ، اثر غیرمستقیم شیطان از طریق عوامل و وسائطی مانند جاهلان و مخالفان است. شیطان نمی تواند مستقیماً پیامبر (ص) را هدف قرار نمی‌دهد، بلکه جاهلان را به اساعه ادب و تکذیب پیامبر وامی‌دارد تا خشم یا واکنش او را برانگیزد. این تعبیر ظریفی است که دلالت دارد بر این‌که تحریکات مذکور منشأ شیطانی دارند، اما پیامبر مأمور به پناه بردن به خداوند است، زیرا او «سمیع» و «علیم» است و از تمامی این تحریکات آگاه است.این معنا کاملاً با سیاق آیات پیشین، همچون «خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلین»، هماهنگ بوده و بر لزوم حلم و خویشتن‌داری پیامبر در برابر رفتار جاهلان تأکید می‌ورزد.

بنابراین، در آیه 198 ، خداوند وضعیت کفار و مشرکین را توصیف می‌کند، اینکه آن‌ها علی‌رغم دعوت پیامبر به هدایت، هیچ تمایلی به شنیدن حقیقت ندارند و تنها ظاهراً نگاه می‌کنند بدون اینکه باطنشان پذیرای حق باشد. این آیه نشان می‌دهد که آن‌ها نه از نظر فکری آماده پذیرش پیام وحی‌اند و نه از نظر قلبی آن را می‌پذیرند.

سپس در آیه بعد، خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که در برابر این بی‌اعتنایی و عناد، رویکردی از جنس بردباری، دعوت به نیکی و چشم‌پوشی از جاهلان داشته باشد. این راهکار نه‌تنها از تداوم فتنه و درگیری جلوگیری می‌کند، بلکه در مسیر دعوت به حق، رحمت و مدارا را محور قرار می‌دهد. پیامبر مأمور است تا با حلم و حکمت، این مسیر را ادامه دهد.

در ادامه آیه ، خداوند به پیامبر تأکید می‌کند که اگر کفار یا شیطان با هدف ایجاد اختلاف و فتنه‌انگیزی دست به تحریک بزنند، پیامبر نباید در دام این تحریکات گرفتار شود. در عوض، او باید این امور را به خداوند واگذار کند. معنای پناه بردن به خداوند در اینجا به معنای اعتماد کامل به عدالت و علم الهی است. خداوند شنونده و آگاه به تمام فتنه‌ها و اختلاف‌افکنی‌های آن‌هاست و خود به این امور رسیدگی خواهد کرد.

البته ما در تفسیر قرآن قائل به قرینه سیاق نیستیم، اما به طور جزئی در برخی موارد آن را می‌پذیریم. در اینجا مسلم است که این آیه با آیه قبل و همچنین با آیه بعد ارتباط دارد.

نظر استاد در خصوص عصمت انبیا و ائمه معصوم (علیهم السلام)
عصمت مطلقه که به معصومان نسبت داده می‌شود، به معنای جامع‌ترین شکل مصونیت از هرگونه خطا، گناه، سهو، نسیان و حتی وسوسه‌های شیطانی است. این مفهوم نه‌تنها در کتب تفسیری و روایی بلکه در خود قرآن نیز مورد تأیید قرار گرفته است. یکی از دلایل این ادعا، آیه‌ای است که در آن شیطان اظهار می‌دارد: «إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (سوره ص، آیه 83). این آیه به روشنی نشان می‌دهد که شیطان هیچ‌گونه تسلط یا نفوذی بر بندگان مخلص الهی ندارد، چرا که آن‌ها تحت حفاظت مستقیم خداوند قرار دارند.

عصمت مطلقه شامل چهار بعد است: عصمت از گناه، عصمت از خطا و اشتباه، عصمت از سهو و نسیان، و در نهایت عصمت از وسوسه‌های شیطانی. هر یک از این ابعاد بیانگر نوعی از مصونیت است که معصومان را از تأثیر عوامل خارجی یا درونی حفظ می‌کند. به‌ویژه بعد چهارم، که شاید کمتر مورد توجه قرار گیرد، نشان می‌دهد که حتی وسوسه‌های قلبی شیطانی نیز به معصومان راه پیدا نمی‌کند. این ویژگی برجسته، نقش مهمی در مقام پیامبری و هدایتگری آنان ایفا می‌کند، زیرا اگر کوچک‌ترین وسوسه‌ای بتواند آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهد، اعتماد کامل به رسالت و راهنمایی آن‌ها دچار خدشه می‌شود.

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

پاورقی
[1] ‏ قرآن :سوره الانعام، آیه 82.
[2] ‏همان، سوره الانعام، آیه 90.
[3] ‏ابن فارس، احمد بن فارس‏، «معجم مقاييس اللغه‏»، ج 5، ص 416.
[4] ‏فراهیدی، خلیل بن احمد، «العين»، ج 4، ص 384.
[5] ‏ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب‏»، ج 8، ص 454.
[6] ‏راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن‏»، ص 798.
[7] يدلُّ على الإقلاق و قلّة الاستقرار (‏ابن فارس، معجم مقاييس اللغه‏، ج 3، ص 12.)
[8] ‏طباطبایی، محمد حسین، «المیزان في تفسیر القرآن»، ج 8، ص 380.
[9] ‏«قرآن کریم»، سوره الاعراف، آیه 199.
[10] ‏طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، ج 8، ص 381.
[11] ‏همان، ص 8، ص 381.
[12] مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَحْيَى عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ الْحَكَمِ‌ عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ بُكَيْرٍ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: نَزَلَ‌ اَلْقُرْآنُ‌ بِإِيَّاكِ‌ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ‌ (‏کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی (اسلامیه)»، ص 2، ص 630.)

منابع
علاوه بر قرآن.
‏‫ابن فارس، احمد بن فارس‏، معجم مقاييس اللغه‏، قم، مكتب الاعلام الاسلامي‏، 1404.
‏‫ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب‏، بیروت، دار صادر، 1414.
‏‫راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت، دارالقلم، 1412.
‏‫طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1352.
‏‫فراهیدی، خلیل بن احمد، العين، بی‌جا، 1421.
‏‫کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (اسلامیه)، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1363.

برچسب ها :

سهو النبیّ المیزان مخلصین عصمت انبیاء خطورات شیطان نزغ القائات الشیطان استعاذه عصمت مطلقه سمیع

نظری ثبت نشده است .