موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۴/۲/۱۴
شماره جلسه : ۸۷
-
خلاصه جلسه گذشته
-
احتمالات در حدیث نبوی توسط صاحب فصول
-
تحلیل کلام صاحب فصول
-
حاشیه مرحوم سید (رحمة الله علیه) بر کلام صاحب فصول
-
عدم دلالت اخبار مضایقه بر بطلان حاضره
-
استدلال ابن ادریس بر بطلان حاضره
-
استدلال سید مرتضی بر بطلان حاضره
-
نقد استدلال ابن ادریس و سید مرتضی
-
مدرکی بودن اجماع مد نظر ابن ادریس
-
عدم تحقق اجماع بر مضایقه
-
عدم دلالت «متی ما ذکر» بر مضایقه
-
نفی قاعده اقتضا در وقت اختصاصی نماز حاضره
-
اشکال و پاسخ صاحب جواهر بر قول به مواسعه
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسات گذشته تعارض روایات مواسعه و مضایقه مورد بررسی قرار گرفت، در ترجیح روایات مواسعه ترجیح به موافقت با کتاب و سنت نبوی، مخالفت با عامه مطرح شد.
همچنین ترجیح به شهرت فتوایی، سیره متشرعه و اجماع منقول، سومین مرجحی است که صاحب جواهر در تایید روایات مواسعه بیان کرد.
در ادامه بررسی مباحث مربوط به مرجحات اخبار متعارضه، حدیثی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد استناد صاحب جواهر (رحمة الله علیه) قرار گرفت که پیشتر نیز به آن اشاره شد. صاحب فصول (رحمة الله علیه) این روایت را نقل نموده و در تبیین آن، سه احتمال تفسیری را مطرح میسازد.
عن البحار عن أبي عبد الله عليه السلام قال قال رسول الله إذا حدثتم عني الحديث فانحلوا في أهنأه و أسهله و أرشده و إن وافق كتاب اللّه فأنا قلته و إن لم يوافق كتاب اللّه فلم أقله و اختلفوا في تفسير هذا الحديث فقيل معناه إذا ورد عليكم أخبار مختلفة فخذوا بما هو أهنأ و أسهل و أقرب إلى الرشاد و الصّواب ممّا علمتم منا فالنحلة كناية عن القبول و يحتمل أيضا أن يكون تلك الصّفات قائمة مقام المصدر أي انحلو في هنا نحل و أسهله و أرشده و الحاصل أنّ كل ما يرد مني عليكم فاقبلوه أحسن القبول فيكون ما ذكره بعده في قوة الاستثناء و استظهر بعض الأفاضل أن يكون المراد أسندوا إلي من الأحاديث المنسوبة إلي ما كان أسهل و أوفق بما يقتضيه العقل من الحس حتى يكون أهنأ على العامل و أرشد من غيره أي يكون مقتضاه الهداية إلى الخيرات هذا مع مراعاة موافقته للكتاب أقول بل إنّ الأظهر الأهنا و الأسهل و الأرشد عبارة عن الكتاب بقرينة قوله صلى اللّٰه عليه و آله فإن وافق كتاب اللّه فالمعنى انسبوه إلى ما كان في الكتاب الذي هو أهنأ و أسهل و أرشد من الحديث فإن وافقه فأنا قلته و إن لم يوافقه فلم أقله[2]
صاحب فصول در تبیین این فراز از حدیث، سه احتمال را ذکر مینماید:
احتمال اول: در صورت وصول دو روایت متعارض از اهلبیت (علیهم السلام)، روایتی که به ثواب و رشاد نزدیکتر و از صحت بیشتری برخوردار است، اخذ گردد. به عبارت دیگر، از میان دو حدیث مختلف، آن حدیثی که از جهت محتوا اهنأ (موافقتر با واقع) و ارشد (هدایتکنندهتر به واقع) و آسانتر نسبت به واقع تشخیص داده میشود، برای عمل برگزیده شود.
احتمال دوم: این احتمال کاری به تعارض دو حدیث ندارد، بلکه به پذیرش مطلق هر حدیث وارد شده از اهلبیت (علیهم السلام) توصیه میکند. بر این اساس، هر حدیثی که از ایشان به شما رسید، با تمام وجود بپذیرید و قبول کنید، بنابراین عبارت «فَانْحَلُّوا فِیهِ أَهْنَأَهُ» به معنای «فَانْحَلُّوا فِی أَحْسَنِ الْقَبُولِ» تفسیر میشود که «أَهْنَأَهُ» و «أَسْهَلَهُ» و «أَرْشَدَهُ» در این صورت عطف تفسیری بر «أَحْسَنَ الْقَبُولِ» خواهند بود و به معنای « فانحلوا فی أهنأ قبولٍ و أسهل قبولٍ و ارشد قبولٍ» میشود، در ادامه، عبارت «وَ إِنْ وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ» به منزله استثناء از این پذیرش مطلق تلقی میگردد.
احتمال سوم: مراد از حدیث، اسناد دادن احادیثی به معصومین (علیهم السلام) است که آسانتر و موافقتر با مقتضای عقل سلیم و حس باشند، به گونهای که برای عامل اهنأ و از جهت هدایت به خیرات ارشد از غیر آن باشند
در ادامه بحث پیرامون حدیث نبوی مورد استناد در مسئله مرجحات، چند نکته اساسی قابل بررسی است.
1. تبیین معنای «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد»
در ابتدا، باید مشخص شود که منظور از این سه واژه در حدیث چیست. آیا اینها به معنای روایتی هستند که از نظر محتوایی آسانتر و هدایتکنندهتر به واقع باشند، یا اینکه ناظر به سهولت و وضوح در پذیرش و فهم روایت توسط مخاطب هستند؟ صاحب فصول (رحمة الله علیه) معتقد است که با توجه به ذیل حدیث («إِنْ وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ»)، مراد از این سه واژه، «أَهْنَأُ بِالْکِتَابِ» و «أَوْفَقُ بِکِتَابِ اللَّهِ» است. به این معنا که روایتی که با قرآن کریم تناسب و سازگاری بیشتری داشته باشد، برای پذیرش اولویت دارد.
2. تناسب صدر و ذیل حدیث
نکته دیگر، چگونگی ارتباط معنای «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد» با ذیل حدیث است. به بیان دیگر، اگر دو روایت متعارض، هیچکدام واجد این ویژگیها نباشند، تکلیف چیست؟ به نظر میرسد ذیل حدیث در چنین وضعیتی راهکار ارائه میدهد: «...إِنْ وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ إِنْ لَمْ یُوَافِقْ کِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ». یعنی در صورت عدم وجود روایتی که «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد» باشد، روایتی که موافق با قرآن است، اخذ میشود. اما بر اساس تفسیر صاحب فصول، این موافقت با قرآن، ملاک اصلی در ترجیح است و «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد» نیز باید نسبت به کتاب الله سنجیده شوند.
3. توسعه دایره موافقت با قرآن
سید یزدی (رحمة الله علیه) در حاشیه خود بر رسائل، کلام صاحب فصول (رحمة الله علیه) در تفسیر حدیث نبوی «إِذَا حُدِّثْتُمْ عَنِّی بِالْحَدِیثِ فَانْحَلُوهُ أَهْنَأَهُ وَ أَسْهَلَهُ وَ أَرْشَدَهُ» را نقل نموده و به نقد آن میپردازد.
ایشان معتقد است که تفسیری که صاحب فصول از این حدیث ارائه داده است، مبنی بر اینکه مراد از «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد»، موافقت با کتاب الله است، تنها معنایی نیست که از حدیث قابل استفاده باشد. وی تفسیر دیگری برای این سه واژه ارائه میدهد. ایشان معتقد است که ممکن است مراد از «أَهْنَأ» و «أَسْهَل»، معنای ظاهری آنها باشد که عبارت است از روایتی که برای نفس مکلف گواراتر و از نظر عمل آسانتر باشد. این تفسیر، بر خلاف تفسیر صاحب فصول، ناظر به سهولت و سازگاری روایت با طبع و عمل مکلف است، نه لزوماً سازگاری آن با متن قرآن کریم.
در مورد واژه «أَرْشَد»، سید (رحمة الله علیه) معتقد است که مراد از آن، روایتی است که به واقع نزدیکتر باشد. این نزدیکی به واقع، میتواند از دو طریق حاصل شود:
1. نظر عقل: یعنی روایتی که محتوای آن با حکم عقل سازگارتر و به نظر عقل، به واقع نزدیکتر باشد.
2. مذاق شرع: روایتی که از مذاق و روح کلی شریعت قابل استفاده باشد.
سید (رحمة الله علیه) در تفسیر واژه «أَرْشَد»، به «مذاق شرع» تمسک میکند. این اصطلاح، که به معنای فهم روح کلی شریعت و مقاصد آن است، در عبارات صاحب جواهر (رحمة الله علیه) به وفور یافت میشود، اما به نظر میرسد در عبارات مرحوم سید (رحمة الله علیه) کمتر مورد استفاده قرار گرفته باشد. طرح این اصطلاح توسط سید (رحمة الله علیه) در این مقام، قابل توجه است و نشان میدهد که ایشان نیز در مواردی، فهم کلی از شریعت را به عنوان یک معیار در ترجیح روایات مد نظر قرار میدهند.
به این ترتیب، سید (رحمة الله علیه) با ارائه تفسیری متفاوت از صاحب فصول، معتقد است که حدیث نبوی میتواند دلالت بر ترجیح روایتی داشته باشد که برای مکلف آسانتر و با فهم عقلی یا مذاق شرع سازگارتر و به واقع نزدیکتر باشد، و منحصر به موافقت با ظاهر قرآن کریم نیست.
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) در ادامه مباحث مربوط به قضاء فریضه، به تبیین چند نکته تکمیلی میپردازند که از جمله آنها، بیان یک فرق اساسی دیگر میان اخبار دال بر مواسعه و اخبار دال بر مضایقه در این مسئله است.
اولین نکتهای که ایشان مطرح میفرمایند، صراحت اخبار مواسعه در افاده معنای مورد نظر است. به این بیان که اخبار مواسعه به وضوح دلالت دارند بر اینکه اگر مکلف نماز قضایی بر ذمه داشته باشد و وقت نماز حاضره فرا رسد، میتواند ابتدا نماز حاضره را به جای آورده و سپس به قضای نماز فائته بپردازد. حتی از برخی این اخبار، رجحان تقدیم نماز حاضره نیز استفاده میشود و برخی دیگر نیز بر تعیین وقت برای نماز حاضره دلالت دارند. این، مفاد صریح احادیثی است که قائل به وسعت وقت در قضاء هستند.
و بملاحظة ما قدمنا ينكشف لك أن أدلة المواسعة أوضح من وجوه، بل قد عرفت أنه لا صراحة في شيء من أخبار المضايقة ببطلان الحاضرة و فسادها لو فعلت و حرمة سائر المنافيات، و من هنا احتاج الحلي من القائلين بها إلى دعوى اقتضاء الأمر بالشيء المضيق النهي المفسد عن ضده الموسع حتى نفى الخلاف عنها بعد أن فهم وجوب المبادرة إليها من العبارات السابقة في الأخبار، و المرتضى منهم إلى دعوى ظهور الأدلة في اختصاصها بوقت الذكر المقتضى لعدم صحة الحاضرة مثلا فيه كوقت اختصاص الظهر بالنسبة إلى العصر أو العكس[3]
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) در ادامه اشاره میفرمایند که به همین دلیل عدم تصریح اخبار مضایقه به بطلان نماز حاضره در صورت تأخیر قضاء، ابن ادریس حلی (رحمة الله علیه) برای اثبات بطلان نماز حاضره در این فرض، از قاعده اقتضاء (امر به شیء مقتضی نهی از ضد آن است) وارد شده است. ایشان استدلال میکنند که امر به قضای نماز فائته به نحو مضیق، مقتضی نهی از اشتغال به نماز حاضره به نحو موسع است.
سید مرتضی (رحمة الله علیه) که ایشان نیز از جمله فقهایی است که قائل به فوریت در قضاء نمازهای فائته میباشد، برای اثبات این مدعا از طریق قاعده اقتضاء وارد نشده است. بلکه، استدلال ایشان مبتنی بر فهم دلالت التزامی از روایاتی است که دلالت بر ترتیب میان نماز فائته و نماز حاضره دارند. به این معنا که اگر کسی نماز حاضره را قبل از قضای نماز فائته انجام دهد، آن نماز حاضره باطل است. در این روایات آمده است: «یقضیها متی ذکر» که به دلالت التزامی، از این عبارت فهمیده میشود که اگر در زمانی که نماز قضا بر ذمه مکلف است، او به نماز حاضره مشغول شود، آن نماز حاضره باطل است.
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) پس از بیان تمایز میان صراحت اخبار مواسعه و عدم صراحت اخبار مضایقه، به نقد استدلال ابن ادریس حلی (رحمة الله علیه) و ادعای نفی خلاف ایشان میپردازد.
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) در ادامه، اشکال دیگری را بر دیدگاه ابن ادریس (رحمة الله علیه) و سید مرتضی (رحمة الله علیه) در خصوص اقتضای امر به قضاء برای نهی از حاضره مطرح مینماید.
كما أنها و سابقتها واضحتا البطلان فيما لو أخر الحاضرة حتى لم يبق من الوقت إلا مقدار فعلها فيه و التكسب لضرورة التعيش مثلا المستثنى عندهما، إذ التكليف في هذه الصورة بتأخيرها إلى آخر الوقت مما ينبغي القطع بفساده، ضرورة سقوط الأمر بالفائتة حينئذ المقتضي لما ذكراه، بل لعلهما لم يلتزما البطلان في هذه الصورة[5]
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) با طرح یک فرض خاص، اشکال را تبیین میفرماید: فرض کنید مکلف نماز حاضره را تا آخرین وقت ممکن به تأخیر اندازد، به گونهای که تنها به اندازه انجام همان نماز حاضره وقت باقی مانده باشد. در چنین وضعیتی، طبق استدلال قائلین به اقتضاء، امر به قضای نماز فائته باید مقتضی نهی از انجام نماز حاضره باشد و در نتیجه، نماز حاضره باطل تلقی گردد.
اما صاحب جواهر (رحمة الله علیه) این نتیجه را مردود میشمارد و استدلال میکند که در این فرض خاص، اساساً تکلیفی به قضای نماز فائته وجود ندارد. زیرا اگر وقت، مختص به ادای نماز حاضره باشد و تأخیر آن موجب فوت وقت گردد، اولویت و تکلیف متوجه ادای نماز حاضره در همان وقت است. در این صورت، چون تکلیفی فعلی به قضای فائته وجود ندارد، چگونه میتواند مقتضی نهی از ضد خود باشد؟
صاحب جواهر در ادامه اشکالی به مواسعه مطرح می کند مبنی بر اینکه دلالت اخبار مواسعه بر وسعت مطلق در قضاء نماز فائته صریح نیست و ممکن است مقید به شرایطی نظیر عدم ظن به مرگ، عدم تهاون در امتثال امر و عدم تلقی عرفی تأخیر به عنوان سهلانگاری باشد. به عبارت دیگر، اطلاق این اخبار نمیتواند به تنهایی مواسعه محدود به این قیود را اثبات کند، در حالی که قائلین به مواسعه این قیود را در نظر میگیرند.
و أخبار المواسعة و إن كان لا صراحة في أكثرها أيضا بالمواسعة المحددة بظن عدم التمكن في ثاني الأزمان لموت و نحوه، أو بعدم ظن التمكن منه أو بالوصول إلى حد التهاون عرفا لكن يكفينا في ذلك - بعد عدم ظهور أخبار الطرفين في كل من الدعويين - إطلاق الأدلة بالقضاء المقتضي لذلك كما حرر في محله.[6]
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) در پاسخ به این اشکال میفرماید: درست است که اخبار مواسعه در اکثر موارد، صراحت در این مواسعه محدده ندارند. اما، پس از عدم ظهور اخبار طرفین (اخبار مضایقه نیز این قیود را به صراحت نفی نمیکنند) در اثبات تمام جوانب مدعای خود، اطلاق ادله قضاء برای اثبات توسعه در وقت قضاء برای ما کفایت میکند. به این معنا که از خود ادلهای که دال بر وجوب قضاء نماز فائته هستند، فهمیده میشود که این تکلیف موسع است و میتوان آن را در هر زمانی به جای آورد، مگر در مواردی که موجب تهاون در تکلیف یا فوت وقت نماز حاضره گردد، یا در جایی که ظن به فوت در زمان آتی وجود داشته باشد. بنابراین، اطلاق ادله قضاء، اصل توسعه در وقت آن را ثابت میکند و تقیید آن به موارد خاص، نیازمند دلیل جداگانهای است که در اخبار مضایقه به طور صریح وجود ندارد.
[2] حائری اصفهانی، محمدحسین بن عبدالرحیم، «الفصول الغرویة في الأصول الفقهیة»، ص 438.
[3] صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 13، ص 101.
[4] همان، ج 13، ص 101.
[5] همان، ج 13، ص 101.
برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج. 1، قم، دار الکتب الإسلامیة، 1371.
حائری اصفهانی، محمدحسین بن عبدالرحیم، الفصول الغرویة في الأصول الفقهیة، قم - ایران، دار احياء العلوم الاسلامية، 1404.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسات گذشته تعارض روایات مواسعه و مضایقه مورد بررسی قرار گرفت، در ترجیح روایات مواسعه ترجیح به موافقت با کتاب و سنت نبوی، مخالفت با عامه مطرح شد.
همچنین ترجیح به شهرت فتوایی، سیره متشرعه و اجماع منقول، سومین مرجحی است که صاحب جواهر در تایید روایات مواسعه بیان کرد.
در ادامه بررسی مباحث مربوط به مرجحات اخبار متعارضه، حدیثی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد استناد صاحب جواهر (رحمة الله علیه) قرار گرفت که پیشتر نیز به آن اشاره شد. صاحب فصول (رحمة الله علیه) این روایت را نقل نموده و در تبیین آن، سه احتمال تفسیری را مطرح میسازد.
عن البحار عن أبي عبد الله عليه السلام قال قال رسول الله إذا حدثتم عني الحديث فانحلوا في أهنأه و أسهله و أرشده و إن وافق كتاب اللّه فأنا قلته و إن لم يوافق كتاب اللّه فلم أقله و اختلفوا في تفسير هذا الحديث فقيل معناه إذا ورد عليكم أخبار مختلفة فخذوا بما هو أهنأ و أسهل و أقرب إلى الرشاد و الصّواب ممّا علمتم منا فالنحلة كناية عن القبول و يحتمل أيضا أن يكون تلك الصّفات قائمة مقام المصدر أي انحلو في هنا نحل و أسهله و أرشده و الحاصل أنّ كل ما يرد مني عليكم فاقبلوه أحسن القبول فيكون ما ذكره بعده في قوة الاستثناء و استظهر بعض الأفاضل أن يكون المراد أسندوا إلي من الأحاديث المنسوبة إلي ما كان أسهل و أوفق بما يقتضيه العقل من الحس حتى يكون أهنأ على العامل و أرشد من غيره أي يكون مقتضاه الهداية إلى الخيرات هذا مع مراعاة موافقته للكتاب أقول بل إنّ الأظهر الأهنا و الأسهل و الأرشد عبارة عن الكتاب بقرينة قوله صلى اللّٰه عليه و آله فإن وافق كتاب اللّه فالمعنى انسبوه إلى ما كان في الكتاب الذي هو أهنأ و أسهل و أرشد من الحديث فإن وافقه فأنا قلته و إن لم يوافقه فلم أقله[2]
صاحب فصول در تبیین این فراز از حدیث، سه احتمال را ذکر مینماید:
احتمال اول: در صورت وصول دو روایت متعارض از اهلبیت (علیهم السلام)، روایتی که به ثواب و رشاد نزدیکتر و از صحت بیشتری برخوردار است، اخذ گردد. به عبارت دیگر، از میان دو حدیث مختلف، آن حدیثی که از جهت محتوا اهنأ (موافقتر با واقع) و ارشد (هدایتکنندهتر به واقع) و آسانتر نسبت به واقع تشخیص داده میشود، برای عمل برگزیده شود.
احتمال دوم: این احتمال کاری به تعارض دو حدیث ندارد، بلکه به پذیرش مطلق هر حدیث وارد شده از اهلبیت (علیهم السلام) توصیه میکند. بر این اساس، هر حدیثی که از ایشان به شما رسید، با تمام وجود بپذیرید و قبول کنید، بنابراین عبارت «فَانْحَلُّوا فِیهِ أَهْنَأَهُ» به معنای «فَانْحَلُّوا فِی أَحْسَنِ الْقَبُولِ» تفسیر میشود که «أَهْنَأَهُ» و «أَسْهَلَهُ» و «أَرْشَدَهُ» در این صورت عطف تفسیری بر «أَحْسَنَ الْقَبُولِ» خواهند بود و به معنای « فانحلوا فی أهنأ قبولٍ و أسهل قبولٍ و ارشد قبولٍ» میشود، در ادامه، عبارت «وَ إِنْ وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ» به منزله استثناء از این پذیرش مطلق تلقی میگردد.
احتمال سوم: مراد از حدیث، اسناد دادن احادیثی به معصومین (علیهم السلام) است که آسانتر و موافقتر با مقتضای عقل سلیم و حس باشند، به گونهای که برای عامل اهنأ و از جهت هدایت به خیرات ارشد از غیر آن باشند
در ادامه بحث پیرامون حدیث نبوی مورد استناد در مسئله مرجحات، چند نکته اساسی قابل بررسی است.
1. تبیین معنای «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد»
در ابتدا، باید مشخص شود که منظور از این سه واژه در حدیث چیست. آیا اینها به معنای روایتی هستند که از نظر محتوایی آسانتر و هدایتکنندهتر به واقع باشند، یا اینکه ناظر به سهولت و وضوح در پذیرش و فهم روایت توسط مخاطب هستند؟ صاحب فصول (رحمة الله علیه) معتقد است که با توجه به ذیل حدیث («إِنْ وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ»)، مراد از این سه واژه، «أَهْنَأُ بِالْکِتَابِ» و «أَوْفَقُ بِکِتَابِ اللَّهِ» است. به این معنا که روایتی که با قرآن کریم تناسب و سازگاری بیشتری داشته باشد، برای پذیرش اولویت دارد.
2. تناسب صدر و ذیل حدیث
نکته دیگر، چگونگی ارتباط معنای «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد» با ذیل حدیث است. به بیان دیگر، اگر دو روایت متعارض، هیچکدام واجد این ویژگیها نباشند، تکلیف چیست؟ به نظر میرسد ذیل حدیث در چنین وضعیتی راهکار ارائه میدهد: «...إِنْ وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ إِنْ لَمْ یُوَافِقْ کِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ». یعنی در صورت عدم وجود روایتی که «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد» باشد، روایتی که موافق با قرآن است، اخذ میشود. اما بر اساس تفسیر صاحب فصول، این موافقت با قرآن، ملاک اصلی در ترجیح است و «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد» نیز باید نسبت به کتاب الله سنجیده شوند.
3. توسعه دایره موافقت با قرآن
سید یزدی (رحمة الله علیه) در حاشیه خود بر رسائل، کلام صاحب فصول (رحمة الله علیه) در تفسیر حدیث نبوی «إِذَا حُدِّثْتُمْ عَنِّی بِالْحَدِیثِ فَانْحَلُوهُ أَهْنَأَهُ وَ أَسْهَلَهُ وَ أَرْشَدَهُ» را نقل نموده و به نقد آن میپردازد.
ایشان معتقد است که تفسیری که صاحب فصول از این حدیث ارائه داده است، مبنی بر اینکه مراد از «أَهْنَأ» و «أَسْهَل» و «أَرْشَد»، موافقت با کتاب الله است، تنها معنایی نیست که از حدیث قابل استفاده باشد. وی تفسیر دیگری برای این سه واژه ارائه میدهد. ایشان معتقد است که ممکن است مراد از «أَهْنَأ» و «أَسْهَل»، معنای ظاهری آنها باشد که عبارت است از روایتی که برای نفس مکلف گواراتر و از نظر عمل آسانتر باشد. این تفسیر، بر خلاف تفسیر صاحب فصول، ناظر به سهولت و سازگاری روایت با طبع و عمل مکلف است، نه لزوماً سازگاری آن با متن قرآن کریم.
در مورد واژه «أَرْشَد»، سید (رحمة الله علیه) معتقد است که مراد از آن، روایتی است که به واقع نزدیکتر باشد. این نزدیکی به واقع، میتواند از دو طریق حاصل شود:
1. نظر عقل: یعنی روایتی که محتوای آن با حکم عقل سازگارتر و به نظر عقل، به واقع نزدیکتر باشد.
2. مذاق شرع: روایتی که از مذاق و روح کلی شریعت قابل استفاده باشد.
سید (رحمة الله علیه) در تفسیر واژه «أَرْشَد»، به «مذاق شرع» تمسک میکند. این اصطلاح، که به معنای فهم روح کلی شریعت و مقاصد آن است، در عبارات صاحب جواهر (رحمة الله علیه) به وفور یافت میشود، اما به نظر میرسد در عبارات مرحوم سید (رحمة الله علیه) کمتر مورد استفاده قرار گرفته باشد. طرح این اصطلاح توسط سید (رحمة الله علیه) در این مقام، قابل توجه است و نشان میدهد که ایشان نیز در مواردی، فهم کلی از شریعت را به عنوان یک معیار در ترجیح روایات مد نظر قرار میدهند.
به این ترتیب، سید (رحمة الله علیه) با ارائه تفسیری متفاوت از صاحب فصول، معتقد است که حدیث نبوی میتواند دلالت بر ترجیح روایتی داشته باشد که برای مکلف آسانتر و با فهم عقلی یا مذاق شرع سازگارتر و به واقع نزدیکتر باشد، و منحصر به موافقت با ظاهر قرآن کریم نیست.
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) در ادامه مباحث مربوط به قضاء فریضه، به تبیین چند نکته تکمیلی میپردازند که از جمله آنها، بیان یک فرق اساسی دیگر میان اخبار دال بر مواسعه و اخبار دال بر مضایقه در این مسئله است.
اولین نکتهای که ایشان مطرح میفرمایند، صراحت اخبار مواسعه در افاده معنای مورد نظر است. به این بیان که اخبار مواسعه به وضوح دلالت دارند بر اینکه اگر مکلف نماز قضایی بر ذمه داشته باشد و وقت نماز حاضره فرا رسد، میتواند ابتدا نماز حاضره را به
به جای آورده و سپس به قضای نماز فائته بپردازد. حتی از برخی این اخبار، رجحان تقدیم نماز حاضره نیز استفاده میشود و برخی دیگر نیز بر تعیین وقت برای نماز حاضره دلالت دارند. این، مفاد صریح احادیثی است که قائل به وسعت وقت در قضاء هستند.
و بملاحظة ما قدمنا ينكشف لك أن أدلة المواسعة أوضح من وجوه، بل قد عرفت أنه لا صراحة في شيء من أخبار المضايقة ببطلان الحاضرة و فسادها لو فعلت و حرمة سائر المنافيات، و من هنا احتاج الحلي من القائلين بها إلى دعوى اقتضاء الأمر بالشيء المضيق النهي المفسد عن ضده الموسع حتى نفى الخلاف عنها بعد أن فهم وجوب المبادرة إليها من العبارات السابقة في الأخبار، و المرتضى منهم إلى دعوى ظهور الأدلة في اختصاصها بوقت الذكر المقتضى لعدم صحة الحاضرة مثلا فيه كوقت اختصاص الظهر بالنسبة إلى العصر أو العكس[3]
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) در ادامه اشاره میفرمایند که به همین دلیل عدم تصریح اخبار مضایقه به بطلان نماز حاضره در صورت تأخیر قضاء، ابن ادریس حلی (رحمة الله علیه) برای اثبات بطلان نماز حاضره در این فرض، از قاعده اقتضاء (امر به شیء مقتضی نهی از ضد آن است) وارد شده است. ایشان استدلال میکنند که امر به قضای نماز فائته به نحو مضیق، مقتضی نهی از اشتغال به نماز حاضره به نحو موسع است.
سید مرتضی (رحمة الله علیه) که ایشان نیز از جمله فقهایی است که قائل به فوریت در قضاء نمازهای فائته میباشد، برای اثبات این مدعا از طریق قاعده اقتضاء وارد نشده است. بلکه، استدلال ایشان مبتنی بر فهم دلالت التزامی از روایاتی است که دلالت بر ترتیب میان نماز فائته و نماز حاضره دارند. به این معنا که اگر کسی نماز حاضره را قبل از قضای نماز فائته انجام دهد، آن نماز حاضره باطل است. در این روایات آمده است: «یقضیها متی ذکر» که به دلالت التزامی، از این عبارت فهمیده میشود که اگر در زمانی که نماز قضا بر ذمه مکلف است، او به نماز حاضره مشغول شود، آن نماز حاضره باطل است.
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) پس از بیان تمایز میان صراحت اخبار مواسعه و عدم صراحت اخبار مضایقه، به نقد استدلال ابن ادریس حلی (رحمة الله علیه) و ادعای نفی خلاف ایشان میپردازد.
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) در ادامه، اشکال دیگری را بر دیدگاه ابن ادریس (رحمة الله علیه) و سید مرتضی (رحمة الله علیه) در خصوص اقتضای امر به قضاء برای نهی از حاضره مطرح مینماید.
كما أنها و سابقتها واضحتا البطلان فيما لو أخر الحاضرة حتى لم يبق من الوقت إلا مقدار فعلها فيه و التكسب لضرورة التعيش مثلا المستثنى عندهما، إذ التكليف في هذه الصورة بتأخيرها إلى آخر الوقت مما ينبغي القطع بفساده، ضرورة سقوط الأمر بالفائتة حينئذ المقتضي لما ذكراه، بل لعلهما لم يلتزما البطلان في هذه الصورة[5]
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) با طرح یک فرض خاص، اشکال را تبیین میفرماید: فرض کنید مکلف نماز حاضره را تا آخرین وقت ممکن به تأخیر اندازد، به گونهای که تنها به اندازه انجام همان نماز حاضره وقت باقی مانده باشد. در چنین وضعیتی، طبق استدلال قائلین به اقتضاء، امر به قضای نماز فائته باید مقتضی نهی از انجام نماز حاضره باشد و در نتیجه، نماز حاضره باطل تلقی گردد.
اما صاحب جواهر (رحمة الله علیه) این نتیجه را مردود میشمارد و استدلال میکند که در این فرض خاص، اساساً تکلیفی به قضای نماز فائته وجود ندارد. زیرا اگر وقت، مختص به ادای نماز حاضره باشد و تأخیر آن موجب فوت وقت گردد، اولویت و تکلیف متوجه ادای نماز حاضره در همان وقت است. در این صورت، چون تکلیفی فعلی به قضای فائته وجود ندارد، چگونه میتواند مقتضی نهی از ضد خود باشد؟
صاحب جواهر در ادامه اشکالی به مواسعه مطرح می کند مبنی بر اینکه دلالت اخبار مواسعه بر وسعت مطلق در قضاء نماز فائته صریح نیست و ممکن است مقید به شرایطی نظیر عدم ظن به مرگ، عدم تهاون در امتثال امر و عدم تلقی عرفی تأخیر به عنوان سهلانگاری باشد. به عبارت دیگر، اطلاق این اخبار نمیتواند به تنهایی مواسعه محدود به این قیود را اثبات کند، در حالی که قائلین به مواسعه این قیود را در نظر میگیرند.
و أخبار المواسعة و إن كان لا صراحة في أكثرها أيضا بالمواسعة المحددة بظن عدم التمكن في ثاني الأزمان لموت و نحوه، أو بعدم ظن التمكن منه أو بالوصول إلى حد التهاون عرفا لكن يكفينا في ذلك - بعد عدم ظهور أخبار الطرفين في كل من الدعويين - إطلاق الأدلة بالقضاء المقتضي لذلك كما حرر في محله.[6]
صاحب جواهر (رحمة الله علیه) در پاسخ به این اشکال میفرماید: درست است که اخبار مواسعه در اکثر موارد، صراحت در این مواسعه محدده ندارند. اما، پس از عدم ظهور اخبار طرفین (اخبار مضایقه نیز این قیود را به صراحت نفی نمیکنند) در اثبات تمام جوانب مدعای خود، اطلاق ادله قضاء برای اثبات توسعه در وقت قضاء برای ما کفایت میکند. به این معنا که از خود ادلهای که دال بر وجوب قضاء نماز فائته هستند، فهمیده میشود که این تکلیف موسع است و میتوان آن را در هر زمانی به جای آورد، مگر در مواردی که موجب تهاون در تکلیف یا فوت وقت نماز حاضره گردد، یا در جایی که ظن به فوت در زمان آتی وجود داشته باشد. بنابراین، اطلاق ادله قضاء، اصل توسعه در وقت آن را ثابت میکند و تقیید آن به موارد خاص، نیازمند دلیل جداگانهای است که در اخبار مضایقه به طور صریح وجود ندارد.
[2] حائری اصفهانی، محمدحسین بن عبدالرحیم، «الفصول الغرویة في الأصول الفقهیة»، ص 438.
[3] صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 13، ص 101.
[4] همان، ج 13، ص 101.
[5] همان، ج 13، ص 101.
برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج. 1، قم، دار الکتب الإسلامیة، 1371.
حائری اصفهانی، محمدحسین بن عبدالرحیم، الفصول الغرویة في الأصول الفقهیة، قم - ایران، دار احياء العلوم الاسلامية، 1404.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.
نظری ثبت نشده است .