موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۴/۲/۲۸
شماره جلسه : ۹۵
-
خلاصه جلسه گذشته
-
جایگاه فراگیری فقه و اصول در فهم قرآن کریم
-
اشکالات مرحوم خویی در احتمال ششم
-
اشکال سوم: تنافی بین مکتوب و مقروء بودن قرآن
-
اشکال چهارم: منافات اختلاف قرائات با نزول قرآن بر حرف واحد
-
اشکال پنجم: مورد اتفاق بودن بخش زیادی از قرآن
-
اشکال ششم: اختلاف قرائت در کلمات، نه در نحوه بیان حروف
-
احتمال هفتم: اختلاف قرائات به معنی دیگر
-
اشکالات مرحوم خویی به احتمال هفتم
-
احتمال هشتم: کثرت در آحاد
-
احتمال نهم: قرائات هفتگانه
-
اشکالات مرحوم خویی به احتمال نهم
-
احتمال دهم: اختلاف لهجات
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسه گذشته ادامه بحث از احتمالات در معنای سبعه احرف از تفسیر البیان مورد نقد و تحلیل قرار گرفت، احتمال چهارم در معنای «سبعة أحرف»، بر نزول قرآن بر هفت لغت فصیح (قریش، هذیل، هوازن، یمن، کنانه، تمیم و ثقیف) استوار است که توسط جماعتی از علمای اهل سنت پذیرفته شده است. آیت الله خویی (ره) این دیدگاه را با این استدلال که با موارد روایات مربوطه سازگار نیست، نقد میکنند. حضرت استاد در توضیح اشکال مرحوم خویی فرمودند: دراین روایات غایتی همچون عدم اختتام آیه رحمت با آیه عذاب، ذکر شده است که با تفسیر «أحرف» به لغات فصیح همخوانی ندارد.
علاوه بر این، آیت الله خویی به روایاتی از عمر بن خطاب (ره) و عثمان بن عفان (ره) استناد میکنند که بر نزول قرآن به لغت مضر و قریش تأکید دارند و با فصیح دانستن همه لغات مذکور در این احتمال در تعارض است.
دقت نظر در بررسی و نقد احتمالات مختلف در معنای «سبعه احرف»، نشان از قوت اصولی مرحوم خویی دارد. ایشان با تکیه بر مبانی استنباط است که می تواند به درستی یا نادرستی یک حدیث پی ببرد، احادیث جعلی را تشخیص دهد، و سازگاری یا ناسازگاری یک روایت با قرآن کریم را تعیین نماید.
متاسفانه، گاهی این سوال مطرح می شود که چه نیازی به تحصیل علوم حوزوی و مجتهد شدن وجود دارد، یا اینکه تعداد اندکی مرجع تقلید برای جامعه کافی است. این تصور درستی نیست. تحصیل علوم دینی برای شناخت صحیح دین و کسب توانایی تشخیص احادیث صحیح از ناصحیح ضروری است. اگر روایتی مانند «نزول قرآن بر هفت حرف» صحیح تلقی شود، می تواند به تفاسیر متعددی از قرآن کریم منجر شود. از آنجا که قرآن کتابی بی نظیر و جاودانه است، جدایی از آن ممکن نیست. تنها فقیه است که می تواند تشخیص دهد که آیا روایتی با قرآن سازگار است یا خیر. بنابراین، این فقیه است که می تواند بدعت در دین را تشخیص دهد، نه فیلسوف. فقیه به احکام و مسائل شرعی احاطه دارد، در حالی که فیلسوف صرفاً به قواعد فلسفی محدود است. برای مثال، فیلسوف ممکن است به برهان صدیقین در اثبات وجود خداوند استناد کند، اما نمی تواند به درستی تشخیص دهد که آیا زیارت اولیاء الهی شرک است یا خیر.
به همین ترتیب، تبیین و فهم صحیح روایتی مانند «نزول قرآن بر هفت حرف» از عهده فیلسوف بر نمی آید و نیازمند تسلط بر علوم دینی است.بررسی دقیق کلمات مرحوم آیت الله خویی (ره) در مورد این روایت حائز اهمیت است، زیرا این روایت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در مجالس علمی اهل سنت نیز مورد بحث قرار می گیرد.
مرحوم آیت الله خویی (ره) در نقد احتمال ششم، اشکالاتی را مطرح نمودهاند.[1] نخست آنکه این قول بلا دلیل است.اشکال دوم ایشان این است که مبنای تقسیم ارائه شده در این احتمال صحیح نیست. به عنوان مثال، در وجوه اختلاف قرائت، گاهی قرائت موجب تغییر معنا می شود و گاهی نمی شود. در حالی که تغییر یا عدم تغییر معنا نمی تواند مبنای درستی برای تقسیم باشد، زیرا وضعیت لفظ و قرائت با تغییر معنا تغییر نمی کند. به عبارت دیگر، نسبت اختلاف به لفظ در این حالت، از قبیل وصف شیء به حال متعلق است. لذا، اختلاف در «طلح منضود» و «کالعهن المنفوش» در یک قسم قرار می گیرند.
اشکال سوم ایشان به تقسیم دیگری در همین احتمال مربوط می شود. در این احتمال، اختلاف قرائت به دو نوع تقسیم شده است: 1. اختلاف در قرائت با بقای صورت لفظ. 2. اختلاف در قرائت با تغییر صورت لفظ. مرحوم آیت الله خویی (ره) معتقدند که این تقسیم نیز صحیح نیست، زیرا صورت لفظ مربوط به مکتوب است، نه مقروء.
اشکال ششم ایشان این است که مورد روایات «سبعة أحرف»، اختلاف قرائت در کلمات است. به عنوان مثال، در داستان عمر و ابن مسعود (ره) در مورد قرائت «حتی حین» به صورت «عتی حین»، اختلاف در کلمه است، نه در نحوه بیان یک حرف از کلمه. اگر اختلاف قرائت را به معنای اختلاف در نحوه بیان یک حرف از کلمه بدانیم، این تنها یک حرف از هفت حرف خواهد بود. در این صورت، نیازی نبود که پیامبر اکرم (ص) برای رفع خصومت میان عمر و ابن مسعود (ره) به نزول قرآن بر هفت حرف استناد نمایند.
در معنای هفتم، باز هم اختلاف در قرائات مطرح می شود، اما با بیان دیگری. در بیان قبلی، اختلاف قرائت از حیث تغییر یا عدم تغییر معنا و تغییر یا عدم تغییر لفظ مورد توجه قرار گرفت. اما در این معنا، اختلاف قرائت به اقسام دیگری تقسیم می شود:
1. اختلاف در قرائت اسماء از حیث مفرد، تثنیه، جمع، مذکر و مؤنث.
2. اختلاف در قرائت افعال از حیث ماضی، مضارع و امر.
3. اختلاف در اعراب.
4. زیاده و نقصان.
5. تقدیم و تأخیر.
6. ابدال.
مرحوم آیت الله خویی (ره) اشکالات اول، چهارم و پنجم مطرح شده در احتمال قبل را در اینجا نیز جاری می دانند. علاوه بر آن، اشکال دیگری را مطرح می کنند مبنی بر اینکه چرا بین اسم و فعل فرق گذاشته شده است؟ اختلاف در اسماء و افعال هر دو نوعی اختلاف در هیئت هستند، لذا دلیلی برای قرار دادن آنها در دو قسم جداگانه وجود ندارد. ایشان معتقدند که اگر بخواهیم تقسیم درستی برای «سبعة أحرف» ارائه دهیم، باید خود تثنیه، جمع، مذکر، مؤنث، ماضی، مضارع و امر را که هر کدام می توانند یک قسم مستقل باشند، به عنوان اقسامی جداگانه در نظر بگیریم. به همین ترتیب، ادغام و اظهار نیز باید هر کدام یک قسم مستقل محسوب شوند.سپس، ایشان خود یک تقسیم تقریباً فنی برای اختلاف در قرائات ارائه می دهند.
از نظر ایشان، اختلاف در قرائات به شش قسم تقسیم می شود:
1. اختلاف در هیئت دون المادة. مانند قرائت کلمه «واعد» به صیغه امر یا ماضی («واعد» یا «واعد»). یا قرائت کلمه «امانات» به صیغه جمع یا مفرد.
2. اختلاف در ماده دون الهیئة. مانند قرائت «ننشزها» به صورت «ننشرها» یا «ننشزها».
3. اختلاف هم در ماده و هم در هیئت. مانند «عهن» و «صوف».
4. اختلاف در هیئت جمله به اعراب. مانند قرائت «ارجلکم» به صورت «ارجلَکم» یا «ارجلِکم».
5. اختلاف تقدیم و تأخیر.اختلاف زیاده و نقصان.
در معنای هشتم، «سبعة أحرف» به معنای کثرت در آحاد تلقی می شود. به این معنا که عدد هفت در این روایت خصوصیت ندارد، بلکه برای بیان کثرت به کار رفته است. همانطور که در عرف رایج است، برای بیان کثرت در میان اعداد یک تا ده از عدد هفت استفاده می شود و در میان اعداد ده تا صد، از عدد هفتاد، و در میان اعداد صد تا هزار، از عدد هفتصد استفاده می شود و این یک اصطلاح عرفی است که در گذشته وجود داشته و تا کنون نیز باقی مانده است. بر این اساس، «سبعة أحرف» دلالت بر کثرت دارد، نه عدد خاص.
در معنای نهم، «سبعة أحرف» به معنای قرائات هفتگانه مشهور در قرآن کریم تلقی می شود. این معنا به بحث تواتر یا عدم تواتر قرائات هفتگانه مرتبط است.
مرحوم آیت الله خویی (ره) در بحث تواتر قرائات، متواتر بودن این قرائات را انکار کرده اند و محققین از علمای امامیه نیز منکر تواتر آنها هستند.
مرحوم آیت الله خویی (ره) می فرمایند که اولاً، ما تواتر قرائات سبعه را قبول نداریم. ثانیاً، اگر منظور از قرائات سبعه، قرائات مشهور به طور مطلق باشد (اعم از متواتر یا غیر متواتر)، تعداد قرائات مشهور بسیار بیشتر از هفت مورد است.
ثالثاً، اگر منظور این باشد که غالب آیات قرآن کریم بر هفت وجه قرائت میشوند، این ادعا باطل است، زیرا در بسیاری از آیات، تنها دو قرائت وجود دارد و تعداد آیاتی که بر هفت وجه قرائت می شوند، بسیار اندک است.
در نهایت، به معنای دهم، یعنی اختلاف لهجات می رسیم. مرحوم آیت الله خویی (ره) می فرمایند که «أحسن ما قیل» در مورد «سبعة أحرف» همین معنای دهم است. ایشان در اینجا پنج اشکال را مطرح می کنند که در جلسه آینده به آن خواهیم پرداخت و بحث را جمع بندی خواهیم کرد.هدف ما از بررسی دقیق کلمات مرحوم آیت الله خویی (ره) در مورد این روایت، روشن ساختن این مسئله بود که این روایت از اساس باطل است. اما مشکلی که وجود دارد این است که صاحب جواهر (ره) این روایت را در کتاب شریف کافی نقل کرده است. البته، روایات معارض دیگری نیز وجود دارد که در جلسه آینده به آن خواهیم پرداخت.
پاورقی
خوئی، ابوالقاسم، البیان في تفسیر القرآن: المدخل، فاتحة الکتاب، قم - ایران، مؤسسة إحياء آثار الامام الخوئي، بیتا.
نظری ثبت نشده است .