موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۸/۱۴
شماره جلسه : ۲۵
-
خلاصه جلسه گذشته
-
تقریر ششم: أصالة عدم حرمة المنافيات لفعل الفائتة
-
اشکال مرحوم شیخ در فرض صدق استصحاب در مقام
-
نقد استاد بر اشکال مرحوم شیخ
-
استدلال به صحت حاضره با اجماع مرکب
-
اشکال مرحوم شیخ به استدلال
-
جمع بندی استاد بر اصول مطرح شده در اثبات مواسعه
-
دلیل دوم بر اثبات مواسعه: اطلاقات
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
آخرین اصلی که در این مقام مطرح میشود، اصل عدم حرمت افعال منافی با نماز فائته است، ظاهر عبارت مرحوم صاحب جواهر نشان میدهد که این اصل مورد پذیرش وی واقع شده است[1]، مرحوم شیخ نیز در تقریر ششم[2] به بیان این اصل میپردازد.
مرحوم شیخ در اینجا میفرماید: اگر مراد از این اصل برائت باشد همان اشکالاتی که در تقریرهای گذشته نسبت به اصالة البرائه مطرح کردند در اینجا نیز جریان پیدا میکند، وی میفرماید:
السادس: أصالة عدم حرمة المنافيات لفعل الفائتة من المباحات الذاتيّة،
و هذا الأصل حسن بمعنى الاستصحاب دون البراءة، لما عرفته في التقرير الرابع و الخامس[3].
مرحوم شیخ در مورد اراده استصحاب از اصل فوق میفرماید: اگر مراد از اصاله اباحه فعل منافی، استصحاب باشد، این خوب است ولی به دو دلیل فایده ای ندارد.
وی در دلیل اول عدم فایده استصحاب در مقام میفرماید:
و على أيّ تقدير فهذا الأصل إنّما يثمر في ردّ من قال بوجوب الترتيب من جهة اقتضاء فوريّة القضاء تحريم الحاضرة و القول بأنّ الحرمة المقدميّة توجب الفساد، لو كان المنفي - المحرّم من باب المقدّمة - من العبادات.[4]
اگر بپذیریم امر به مضیق مقتضی نهی از ضد است، و حرمتی که از ناحیه مقدمه یا از ناحیه ملازمه میآید موجب فساد عبادت است، در این صورت نماز حاضره ای که منافی نماز فائته است، حرام و باطل است، و استصحاب اباحه فعل منافی با فائته تاثیری در صحت این صلاه ندارد .
مرحوم شیخ در وجه دیگر عدم فایده استصحاب مذکور میفرماید:
و أمّا لو لم نقل - كما هو مذهب جماعة، منهم: المحقق الثاني في شرح القواعد في باب الدين، بل ربّما نسبه بعضهم ككاشف الغطاء قدّس سرّه إلى كافّة الأصحاب - فلا ثمرة لهذا الأصل، لأنّ إثبات الترتيب حينئذ من باب الأخبار الدالّة على تقديم الفائتة، لا من وجوب المبادرة إليها، من باب أنّ الأمر بالشيء يقتضي عدم الأمر بضدّه فيفسد، و الحكم بالفساد من هذين الوجهين يجامع عدم حرمة الحاضرة، فلا يترتّب على أصالة عدم الحرمة الحكم بصحّة[5] الحاضرة[6]
توضیح این وجه به این بیان است که حتی اگر مبانی مذکور در دلیل اول را نپذیریم، یعنی مقدمیت ترک حاضره برای فعل فائته را نپذیریم و همچنین ملازمه بین حرمت مقدمیت و فساد را نپذیریم، مستشکل میتواند از راه ادله ترتیب وارد شود با این بیان که مفاد اخبار دال بر ترتیب این است که اول باید ترتیب بیت فائته و حاضره رعایت شود، و در فرض وجوب ترتیب بین فائته و حاضره، اگر مکلف عمدا ترتیب را رعایت نکند، حاضره باطل میشود و در نتیجه تمسک به استصحاب عدم حرمه المنافیات لفعل الفائته نمیتواند سبب صحت نماز حاضره شود.
اشکال واضحی در کلام مرحوم شیخ وجود دارد، وی در فرض دوم فرمود: اگر کسی منکر اقتضا امر بر نهی از ضد شود و همچنین ملازمه بین حرمت مقدمیت و فساد را نپذیرد، در این صورت میتواند از طریق اخبار ترتیب، بطلان حاضره را نتیجه بگیرد، لذا استصحاب عدم حرمة حاضره اثری ندارد، در حالی که این اشکال واضح الورود به نظر میرسد که در مقام بررسی مقتضای اصول در این مساله فرض بحث این است که صرف نظر از اخبار مساله را بررسی میکنیم، لذا مطرح کردن ادله ترتیب در این مقام جایگاهی ندارد و خلاف فرض بحث است.
ممکن است که اثر استصحاب عدم حرمه حاضره را اینگونه ثابت کنیم که نتیجه جریان استصحاب این است که این عبادت نهی ندارد، وقتی نهی نداشت وجهی برای فساد نیست، لذا صحت عبادت اثبات میشود، در نتیجه با اصل عدم حرمت، صحت صلاه حاضره ثابت میشود که البته این نکته را باید متذکر شویم که این اصل مثبت است.
مرحوم شیخ در ادامه استدلالی دیگری بر مواسعه مطرح و سپس آن را میکند:
و من هنا يظهر فساد ما قيل: من أنّه إذا ثبت عدم حرمة المنافيات بالأصل، ثبت صحّة فعل الحاضرة في السعة، لعدم القول بالفصل.
مع أنّ التمسك بالإجماع المركّب و عدم القول بالفصل فيما إذا ثبت أحد شطري المسألة بالأصول الظاهرية محلّ إشكال، فقد أنكره غير واحد و لا يخلو عن قوّة.[7]
بررسی مقتضای اصل اولی به پایان رسید، ظاهر کلام مرحوم صاحب جواهر نشان میدهد که تمامیاین اصول را پذیرفته است، وی در مقام بیان اصول میفرماید:
و كيف كان فلا ريب أن الأشبه الأول للأصل بمعنى استصحاب عدم وجوب العدول عليه لو كان الذكر في الأثناء الذي هو من لوازم التضييق كما عرفت، و جواز فعلها قبل التذكر، و يتم بعدم القول بالفصل، و بمعنى البراءة أيضا عن حرمة فعلها أو فعل شيء من أضداد الفائتة، بل و عن التعجيل، إذ هو تكليف زائد على أصل الوجوب و الصحة المتيقن ثبوتهما على القولين[8]
وی ابتدا در فرضی که مکلف در اثنا نماز حاضره یادش میآید که فائته بر ذمهاش است، استصحاب عدم وجوب العدول مطرح کرد و مرحوم شیخ نیز مفصلا اشکال کرد، ما نیز در پایان نظرمان این شد که اگر مراد استصحاب بقاء مشروعیت حاضره باشد، این استصحاب جاری میشود. صاحب جواهر در ادامه استصحاب جواز الفعل الذی کان قبل التذکر را مطرح میکند به این بیان که قبل از اینکه یادش بیاید نماز قضا بر او واجب است، انجام حاضره بر او جایز بود، لذا میتوان استصحاب جواز را بعد از اینکه یادش میآید جاری کرد.
وی همچنین اصل برائة عن حرمة فعل الحاضرة، اصاله عدم حرمة فعل شیءٍ من اضداد الفائتة و اصاله البرائة عن التعجیل را مطرح میکند و این اصل اخیر را مفصل مورد بحث قرار میدهد و در حقیقت در این مقام، صاحب جواهر همه استصحابها را قبول میکند.
مرحوم شیخ اصالة عدم الفوریة و قول به احتیاط که صاحب مقابس در مقابل آن مطرح کرده بود را به صورت مفصل مطرح کرد، و در پایان اصالة عدم الفوریة را پذیرفت. و در پایان میفرماید: اگرچه از جهت عقلی اصالة الاحتیاط جاری میشود، اما از جهت شرعی اصل برائت از وجوبِ مبادرت جاری میشود، و ما نیز همین نظر مرحوم شیخ را پذیرفتیم.
صاحب جواهر در مقام دسته بندی ادله اطلاقات میفرماید:
و كيف كان فلا ريب في شهادة الأصل للمواسعة، مضافا إلى إطلاق ما دل على صحة الحاضرة بفعلها في وقتها جامعة للشرائط، إذ ما شك في شرطيته ليس بشرط عندنا، و إلى إطلاق ما دل على وجوب الحواضر بدخول أوقاتها، بناء على ما عساه يظهر من بعض عبارات أهل المضايقة من خروج سببية الوقت عن الوجوب لمن عليه فوائت، و انحصاره في وقت الضيق، لا أنها كالظهر و العصر في الوقت المشترك، و إلى إطلاق ما دل على وجوب قضاء الحاضرة إذا مضى من الوقت مقدار ما يسع الفعل جامعا لما يعتبر فيه من الشرائط[9]
صاحب جواهر اطلاقات دال بر مواسعه را سه دسته میکند:
دسته اول ادله حاضرهای که اطلاق دارد و میگوید اگر کسی نماز حاضره را در وقتش جامعة للشرایط آورد صحیح است مطلقا، یعنی ولو اینکه فائته بر ذمهاش باشد نماز حاضره وی صحیح است.
دسته دوم، اطلاق ادله وجوب الحاضره با داخل شدن اوقات حاضره است، در اینجا صاحب جواهر میفرماید: وقتی به بعضی از عبارات قائلین به مضایقه مراجعه میکنیم، میبینیم این نظر را دارند که اگر کسی که نماز قضا بر ذمهاش هست، دخول الوقت سبب برای وجوب حاضره نیست و این کلام عجیبی است، البته میگویند در صورتی که وقت حاضره ضیق شود، مثلا به اندازه دو نماز چهار رکعتی به نماز مغرب مانده، آن زمان حاضره واجب میشود.
دسته سوم اطلاقاتی است که مفاد آن این است اگر کسی به اندازهای از وقت حاضره گذشت، حاضره را نیاورد و فوت کرد، این ادله میگوید این حاضره باید از طرف ولی میت قضا شود. لذا این اطلاقات دال بر این است که قضا حاضره واجب است، پس اگر گفتیم اول فائته واجب است، در این فرض دیگر قضای این حاضره نباید واجب باشد.
مرحوم شیخ اعظم انصاری این سه دسته اطلاقات را در یک دسته مطرح کرده و در مقام جواب برآمده است.
پاورقی
[1] صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 13، ص 43.
[2] انصاری، مرتضی بن محمدامین، «رسائل فقهیة (انصاری)»، ص 292.
[3] همان.
[4] همان.
[5] نکته استاد: در این عبارت «بصحة الحاضرة» غلط است، و باید اینگونه اصلاح شود «فلا یترتب صحةُ الحاضرة»
[6] انصاری، رسائل فقهیة (انصاری)، ص 292، ص 293.
[7] همان، ص 293.
[8] صاحب جواهر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، ج 13، ص 43.
انصاری، مرتضی بن محمدامین، رسائل فقهیة (انصاری)، 1 ج، قم - ایران، مجمع الفکر الإسلامي، 1414.
نظری ثبت نشده است .