موضوع: صلاة قضاء (مواسعه و مضایقه)
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۱۱/۲
شماره جلسه : ۶۱
-
خلاصه جلسه گذشته
-
بررسی دو روایت در تفسیر آیه
-
پاسخ حضرت استاد به شبههای در ارتباط با عصمت مطلقه
-
عدم التزام به عصمت مطلقه و منافات با محکمات قرآنی
-
مطابقت آیات دیگر با تفسیر بیان شده توسط حضرت استاد
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسه گذشته آیه 200 سوره اعراف که از متشابهات عصمت اللنبی بود مورد بررسی قرار گرفت و به این نتیجه رسید که نزغ در آیه به معنای اقدامی برای ایجاد اختلاف و دشمنی است و با وسوسه قلبی متفاوت است. در آیه مورد بحث، خداوند ابتدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) توصیه میکند که در برابر جهالت و اهانت جاهلان صبر کند، به نیکی فرمان دهد و از آنان روی بگرداند. سپس اگر تحریک یا فتنهای از سوی شیطان یا کفار رخ دهد، به خدا پناه ببرد و امور را به او واگذار کند. تعبیر «من الشیطان» به جای «ینزغک الشیطان» موید این مطلب است که فتنه و اختلاف از طریق عوامل انسانی مانند جاهلان صورت میگیرد و شیطان به صورت غیرمستقیم در این تحریکات نقش دارد.
فخر رازی در تفسیر خود روایتی نقل کرده که مؤید تفسیر ارائهشده از آیه شریفه است. این روایت همچنین در تفسیر علی بن ابراهیم[1] و تفسیر نور الثقلین[2] آمده است.
قال أبو زيد: لما نزل قوله تعالى: وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ [الأعراف: 199] قال النبي صَلَّى اللّه عليه و سلّم: كيف يا رب و الغضب؟ فنزل قوله: وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ.[3]
در این روایت یان میکند که پس از نزول آیه «خذ العفو وأمر بالعرف وأعرض عن الجاهلین»، پیامبر اکرم (ص) از خداوند پرسید: «کیف یا رب الغضب؟»؛ یعنی اگر جاهلان سخنانی بگویند که موجب خشم من شود، چه کنم؟ در پاسخ به این پرسش، آیه «وإما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله» نازل شد. این روایت بهصراحت نشان میدهد که نزغ در این آیه به تحریکات خارجی و رفتارهای جاهلان اشاره دارد، نه وسوسههای درونی.
در تبیین واژه نزغ، روشن است که در لغت عرب این اصطلاح به عوامل بیرونی و تحریکات اجتماعی اطلاق میشود، برخلاف وسوسه که به درگیریهای نفسانی مربوط است. وسوسه به معنای القائات درونی و بدون عامل بیرونی است؛ اما نزغ شامل تحریکاتی است که از طریق کلام یا رفتار دیگران به وجود میآید و موجب دشمنی و فساد میشود. از سوی دیگر، غضب نیز جنبه بیرونی بیشتری دارد و هنگامی تحقق مییابد که فرد واکنشی از خود نشان دهد؛ چه از طریق گفتار و چه با حرکات بدن. ازاینرو، این ویژگی نزغ و غضب، که هر دو وابسته به عوامل بیرونی هستند، معنای آیه و سیاق آن را با مضمون روایت کاملاً منطبق میسازد.
در تفسیر علی بن ابراهیم روایت دیگری آمده که آیه «وإما ینزغنک» را به این صورت تفسیر میکند: «إن عرض فی قلبک منه شیءٌ و وسوسةٌ»[4]، در این روایت نزغ به معنای وسوسه در نظر گرفته شده است؛ اما باید توجه داشت که این سخن از خود علی بن ابراهیم است و جنبه روایی ندارد، لذا برای ما حجیت ندارد.
بحث درباره اعتبار تفسیر علی بن ابراهیم در موضوعات مختلف، از جمله در مکاسب محرمه، مطرح شده است. در این مباحث روشن شده که برخی از مطالب این تفسیر، احتمالاً از خود علی بن ابراهیم یا دیگران است و با روایات اصیل ممزوج شدهاند. بنابراین، نمیتوان تمام مطالب این تفسیر را بهعنوان روایات معتبر پذیرفت. این امر نیازمند دقت در تفکیک میان متنهای مستند و نظرات شخصی یا غیرمعتبر است.
در کتاب روح المعانی آلوسی، روایتی از حاکم نیشابوری نقل شده که وی آن را با سند خود از سلیمان بن صرد روایت میکند.
قد روى الحاكم عن سليمان بن صرد قال: استبّ رجلان عند النبي صلى اللّه عليه و سلم فاشتد غضب أحدهما فقال النبي عليه الصلاة و السلام: «إني لأعلم كلمة لو قالها لذهب عنه الغضب. أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم فقال الرجل: أ مجنونا تراني؟ فتلا رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم و إما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ باللّه».[5]
این روایت به مطلبی اشاره دارد که در آن آیه «وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» نازل شده است. مضمون روایت مرتبط با شرایطی است که فرد با وسوسه یا تحریکاتی مواجه میشود که میتواند به افساد و غضب بینجامد.
برخی ممکن است این شبهه را مطرح کنند که اگر پیامبران به اراده الهی از وسوسههای شیطان مصون باشند، این موضوع موجب کاستن از فضیلت آنان میشود. چراکه خداوند اگر برای هر انسانی راه ورود شیطان را مسدود میکرد،این مقام حاصل میشد.
در پاسخ نقضی میتوان گفت این شبهه در اصل مفهوم عصمت نیز مطرح است. چرا خداوند عصمت را تنها برای انبیا و اولیای خاص قرار داده و برای دیگر انسانها قرار نداده است؟ حال آنکه هیچکس چنین اشکالی را در اصل عصمت وارد نمیداند.
در پاسخ حلی میتوان گفت که آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ»[6] نشان میدهد که عصمت پیامبران نتیجه اصطفای الهی است. این اصطفا مقامی است که خداوند براساس حکمت و ملاک خاص خود به برخی افراد عطا کرده است. ملاک این مقام در غالب انسانها یافت نمیشود، اما در پیامبران و ائمه معصومین وجود دارد. این برگزیدگی شامل علم لدنی و قابلیتهای منحصربهفردی است که سایر افراد فاقد آناند.
در تفسیر آیات، ابتدا محکمات را مطرح میکنیم؛ آیه شریفه «یرید الله لیذهب عنکم الرجس» به معنای آن است که خداوند اراده کرده است تا رجس را از اهل بیت دور سازد. این رجس به معنای پلیدیها و آلودگیهایی است که میتواند شامل افکار ناپاک، وسوسههای شیطانی و انگیزههای منفی باشد؛ بنابراین طبق این سنت الهی، از بین بردن رجس تنها مختص گروهی خاص است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است.
در مباحث اصولی، آیات «یرید الله لیذهب عنکم الرجس» از جمله آیات مطلق و محکم هستند که بیانگر اراده الهی برای پاکسازی انسانها از هر نوع پلیدی است. همچنین آیات «اولئک لهم الأمن» و «اولئک الذین هدی الله» از دیگر آیات مطلق و قوی هستند که در کنار این آیات قرار میگیرند و نشاندهنده عصمت مطلقه پیامبران و ائمه معصومین (علیهم السلام) است.
اگر بگوییم که آیات «إما ینزغنک من الشیطان» و «القی الشیطان فی امنیته» موجب تخصیص آیه تطهیر میشود، این ادعا قابل قبول نیست. زیرا اولا، لسان محکمات قرآنی به گونهای نیست که قابل تخصیص باشد، و ثانیا، در آیه تطهیر، تخصیص اراده تکوینی الهی منطقی نیست. بنابراین نمیتوان به تخصیص این آیات ملتزم شد. در نتیجه، باید به تبیین و توجیه این آیات بپردازیم.
در خصوص آیه «القَی الشیطان فی امنیته»، ما تبیین دقیق و مستدلی داریم که با ظاهر آیه مخالف نباشد. توضیح دادهایم که «فی امنیته» به معنای «فی اهدافه» است؛ یعنی پیامبر اهداف خاصی از جمله هدایت بشر دارد و شیطان در این اهداف القاءات و وسوسههایی به کافران وارد میکند.
آیه «إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»[7] به خوبی معنای آیه « وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَان إِنَّهُۥسَمِيعٌ عَلِيمٌ» را تبیین میکند. خداوند در این آیه اشاره دارد که کسانی که بدون دلیل و برهان معتبر در آیات خدا مجادله میکنند، در قلبهایشان جز کبر و تکبر چیزی نیست. این تکبر مانع از پذیرش حقیقت میشود. در چنین مواقعی، خداوند به پیامبر دستور میدهد که در مقابل این مجادلهها خشمگین یا مأیوس نشود و به خداوند پناه ببرد، همانطور که در آیه «إما ینزغنک من الشیطان فاستعذ بالله» نیز دستور پناه بردن به خدا در مواجهه با وسوسههای شیطان آمده است. این تأکید بر استعاذه، نشاندهنده ضرورت محافظت از خود در برابر وسوسههای درونی و بیرونی است.
قرآن کریم مثانی[8] است، به این معنا که بسیاری از مفاهیم و مضامین در آیات مختلف قرآن به صورت مشابه با عبارات متفاوت بیان شده است. آیه «إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ» در واقع همان مضمون آیه «إما ینزغنک من الشیطان» را دارد.
منابع
علاوه بر قرآن.
آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني، بیروت، دار الکتب العلمية، 1415.
حویزی، عبدعلی بن جمعه - رسولی، هاشم، تفسير نور الثقلين، قم - ایران، اسماعيليان، 1415.
فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتيح الغیب)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، 1420.
قمی، علی بن ابراهیم، و جزایری، طیب - جزایری، طیب، تفسير القمي، قم، دار الکتاب، 1404.
پاورقی
[1] قمی، علی بن ابراهیم و جزایری، طیب - جزایری، طیب، «تفسير القمي»، ج 1، ص 253.
[2] حویزی، عبدعلی بن جمعه - رسولی، هاشم، «تفسير نور الثقلين»، ج 2، ص 111.
[3] فخر رازی، محمد بن عمر، «التفسیر الکبیر (مفاتيح الغیب)»، ص 15، ص 435.
[4] ثم قال وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ قال إن عرض في قلبك منه شيء و وسوسة فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم (قمی، علی بن ابراهیم و جزایری، طیب - جزایری، طیب، تفسير القمي، ج 1، ص 253.)
[5] آلوسی، محمود بن عبدالله، «روح المعاني في تفسیر القرآن العظیم و السبع المثاني»، ج 12، ص 376.
[6] قرآن :سوره آل عمران، آیه 33.
[7] همان، سوره غافر، آیه 56.
[8] وَ لَقَدۡ ءَاتَيۡنَٰكَ سَبۡعًا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی وَ ٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِيمَ (همان، سوره الحجر، آیه 87.)
نظری ثبت نشده است .