موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 1
تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۸/۱۲
شماره جلسه : ۱۰
-
ضرورت احتیاج بیع به ایجاب و قبول
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
مسأله اول: فروعی از «ایجاب و قبول»
بعد از تعريف بيع، اولين مسئله در تحرير اين است؛ «عقد البيع يحتاج إلى إيجاب و قبول و قد يستغني بالإيجاب عن القبول، كما إذا وكل المشتري أو البائع صاحبه في البيع و الشراء أو وكلا ثالثا فيقول: "بعت هذا بهذا" فإن الأقوى عدم الاحتياج حينئذ إلى القبول». در اين مسئله، فروعى را در مورد ايجاب و قبول و اين كه آيا میتوانيم عقدى بدون قبول داشته باشيم و چه شرايطى در ايجاب و قبول معتبر هست، عنوان فرمودهاند.اولين فرع؛ اين است كه عقد بيع، به «ايجاب و قبول» نیاز دارد. با بررسی کلمات قدما در مییابیم که از آنجا که ایشان معاطات را قبول نداشتند و با معاطات، بيع يا ساير عقود را محقق نمیدانستند، لذا میگفتند كه هر عقدى محتاج به «صيغه» و «ايجاب و قبول» است و در ادامه میگفتند پس معاطات كفايت نمیكند.
چنانکه این کلام از كتاب «مختلف الشيعة» مرحوم علامه(قده) و كتاب «قواعد» و نیز «تحرير» ایشان و ساير كتب فقهى كاملاً مشهود است. لذا معلوم میشود اين که امام(رض) فرمودند؛ «عقد البيع يحتاج الى ايجاب و قبول» ، توجهی به اين معنا ندارد، چرا که هم خود ايشان و هم فقهاء معاصر و متأخرين -تقريباً همه- قبول دارند كه بيع، با معاطات هم واقع میشود. پس در بين قدما از انجا که قائل بودند بیع با معاطات واقع نمیشود لذا میگفتند «يحتاج الى ايجاب و قبول» ، امّا کسانی مثل امام(ره) که قايل هستند بيع با معاطات واقع میشود، اين مطلب را به چه ملاكى میآورند و چه لزومى دارد كه بگويند «يحتاج الى ايجاب و قبول»؟
علت احتیاج بیع به «ایجاب و قبول»
حالا سؤال اين است كه بيع چرا به ايجاب و قبول نیاز دارد؟ و چرا بدون ايجاب تنها واقع نمیشود؟ جوابى كه میتوان در پاسخ مطرح کرد اين است كه؛ مآل این کلام، به تعاریف «بیع» بر میگردد. «بيع»، بنا بر همه تعاريفى كه برايش ذكر شده، «متقوّم به طرفين» است. وقتى میگوييد «بيع، مبادلة مال بمال» است، اين مبادله، طرفينى است. وقتى می گویید «بیع، تبادل در اضافات» یا «تبادل در مالين» یا «تبادل در ملكيتين» است، دو طرف در آن لحاظ شده است. و حتى اگر طبق تعاريفى كه در كلمات قدما وجود دارد، مثلاً تعريفی که مرحوم شيخ طوسى(ره) در كتاب مبسوط، جلد 2، صفحه 76 ذکر فرموده «بيع، انتقال عين مملوكة من شخص الى غيره بعوض مقدر على وجه التراضى» ؛ اگر عين مملوكهاى با تراضی و در مقابل عوضی معلوم از شخصى به ديگرى منتقل شد، اين بيع است.طبق اين تعريف نیز روشن است كه بيع، طرفينى است. بعد از مرحوم شيخ(ره) در مبسوط، ابن ادريس(قده) تبعيت كرده و نیز علامه(ره) در کتاب قواعد همين تعريف را بیان كرده است. حتى طبق بيانى كه مرحوم ايروانى(ره) در حاشيه مكاسب به عنوان احتمالی بعيد ذکر کرده، كه «بيع» عبارت از «اعراض در مقابل اعراض» است، باز هم قوامش به دو طرف است. بنابر اين، از تعاريف ديگرى هم كه براى بيع بیان شده، همين معنا استفاده میشود.
مرحوم صاحب جواهر(ره) در كتاب جواهر، جلد 22، صفحه 204 فرموده؛ تعاريف فقهاء در مورد «بيع»، منحصر به سه عنوان است؛ بعضى به «نقل» معنا كرده اند؛ يعنى «نقل عين من شخص الى شخص»، برخى به «انتقال» معنا كرده اند؛ «انتقال عين مملوكة من شخص الى شخص آخر» ، و بعضى فقهاء در تعريف بيع، كلمه «عقد» را ذکر کرده اند، مثل مرحوم علامه(ره) در كتاب مختلف الشيعه، جلد 5، صفحه 83 که فرموده «البيع عقد يدل على انتقال عين مملوكة». قبل از مرحوم علامه، حلبى(ره) در كافى گفته «عقد يقتضى استحقاق التصرف فى المبيع و الثمن و تسليمهما» عقدى است كه مقتضای آن استحقاق تصرف در مبيع و ثمن است و استحقاق تسليم اين دوتا را دارد.
استغناء بیع از «قبول» در برخی موارد
- سفارش میکنم در مدتی که «تحرير الوسيلة» را بحث میکنیم، مقيّد باشيد «وسيلة» مرحوم سيد ابو الحسن اصفهانى(قده) را نیز مطالعه کنید، چون اين؛ «تحرير» آن «وسيلة» است، ببينيد كجا اضافهاى دارد و كجا اضافهاى ندارد- مرحوم سیّد ابوالحسن(ره) در «وسيلة» میفرمايد «عقد البيع يحتاج الى ايجاب و قبول»، و بعد میفرمايد «و الاقوى عدم اعتبار العربيّة».اينجا امام(رض) فرعى را اضافه فرمودهاند كه -اين مقدارى كه من در كلمات فقهاء گذشته ديدهام، اين فرع در كلمات گذشتگان مطرح نشده- «و قد يستغنى بالايجاب عن القبول»؛ گاهى مواقع بيع، نيازى به قبول هم ندارد، با اينكه «عقد» است اما با ايجاب تنها واقع میشود. ایشان برای این مورد، دو مثال ذکر میکنند. مثال اول: اینکه بايع، مشترى را، يا مشترى، بايع را در بیع وكيل كند.
دلیلی که ایشان در كتاب البيع، جلد اول، صفحه 325 ذکر میکنند؛ تمسّك به عمومات و اطلاقات است. میفرمايند ما شك میكنيم آيا چنين بيعى كه به مجرد الايجاب است؛ فرض کنید وكيل گفت «بعت هذا بهذا» و از دنیا رفت و اصلاً مجالى نشد كه بخواهد «قبلت» را ذكر كند، آيا اينجا بيع واقع شده يا نه؟ میفرمايند بیع يك حقيقتى دارد که همان «مبادله» و «تمليك عين بمال» است، آيا اينجا كه وكيل میگويد «بعت هذا بهذا» ، این تمليك طرفينى محقق مى شود يا نه؟ ايشان میفرمايد دليل ما عمومات و اطلاقات است.
وقتى وكيل گفت «بعت هذا بهذا»، نقل و تمليك من الطرفين محقّق شده است، وقتى محقّق شد میگوييم «هذا بيعٌ» ، و در این هنگام، «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» شامل آن میشود. در باب تمسك به عمومات و اطلاقات دو مبنا وجود دارد؛ يك مبنا اين است كه ما در مواردى كه شك میكنيم عقدى صحيح است يا نه؟ نمیتوانيم به اينها تمسك كنيم. اما مبناى صحيح اين است كه در هر موردى كه ما شك كرديم آيا بيعى صحيح است يانه؟ میتوان به عمومات و اطلاقات تمسک کرد.
نظری ثبت نشده است .