موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 1
تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱/۳۱
شماره جلسه : ۷۴
-
دلیل چهارم صحت معاطات و استفاده ملکیت از آن
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
دليل چهارم بر صحت معاطات و استفاده ملکيت از آن
تا اينجا سه دليل براى اينكه معاطات، يك معامله صحيح و مفيد ملكيت است بيان كرديم. دليل چهارم؛ تمسك به آيه شريفه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» است. شيخ اعظم انصارى(اعلى الله مقامه الشريف) در ما نحن فيه، به اين آيه استدلال نفرموده است، بلکه در بحث لزوم معاطات اين آيه را مطرح كرده، اما در بحث اينكه معاطات، صحيح و مفيد ملكيت است استدلالى به اين آيه نكرده است.مطالب مورد بحث در آيه شريفه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»
مطلب اول
مطلب اول اين است که آيا «عقود» جمع «عَقد» است يا جمع «عِقد»؟ مجموعاً سه احتمال در اينجا وجود دارد:احتمال اول: اين است كه كلمه «عقد»، بمعناى ربط خاص است؛ «عقد الحبل»؛ يعني طناب را بست (حبل بمعناى نخ نيست، چنانکه گاهى اوقات به ريسمان معنا شده، در آيه شريفه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً» ، حبل را به ريسمان و طناب معنا میكنند، طناب، نخها و ريسمانهاى بهم بافته شده است). آيا «عقود» از «عقد» به اين معناست؟ آنگاه فرمودهاند مرا د از حبل؛ يك ربط خاصى است كه در خود او عقدهايي وجود دارد؛ يعنى گرههايي (درهم تنيده شدن) وجود دارد. مقصود از گره، فقط اين گرهى كه ما ميگوييم نيست، اگر نخ طورى بهم تنيده شده باشد، به آن ميگويند «عقده»؛ در هم تنيده شدن. اگر در طناب، به نحو خاصى درهم تنيدگى به وجود آورند؛ میگويند «عقد الحبل» ، كه كنايه از اين است كه ديگر باز نمیشود.
مىفرمايند احتمال اول اين است كه «عقود»، از عقد به اين معناست. در ما نحن فيه هم بگوييم در يك معاملهاى بين دو نفر تبادل مالين میشود، اضافهى اعتباري بمنزله حبل است، تا الان اين مال اضافه به بايع داشت، الان اضافه به مشترى پيدا ميكند، خود اضافه اعتباري، بمنزله حبل است. آن نتيجه كه تبادل مالين است، همان عقده است، همان كيفيت خاصى است كه اين اضافه و كيفيت خاص در آن به وجود آمده است.
احتمال دوم: در لغت «عقد الغسل» وارد شده، يعنى غلظت از باب تشبيه معقول به محسوس، در معاملات هم تعبير به عقد بكار بردند.
مطلب دوم
اشکال امام(قده) بر صاحب مجمع البيان و صاحب مجمع البحرين و محقق اصفهاني(رحمهم الله)
امام(رض) فرمودهاند: دو اشكال بر محقق اصفهانى(ره) وجود دارد. اشكال اول: نظير اشتباهى كه براى مجمع البيان و مجمع البحرين واقع شده، براى محقق اصفهانى(ره) هم واقع شده است. يعنى نبايد بگويد «كل عهد عقد» ، بلکه بايد بگويد «كل عقد عهد» . اگر شما میگوييد «العهد هو مطلق القرار و الجعل» ، اين مطلق القرار و الجعل، عموميت دارد و عهد اعم میشود و عقد اخص میشود، هرجا اخص باشد اعم هست، اگر انسان باشد حيوان هست، اما عكس نيست.
اشكال دوم: محقق اصفهانى(ره) اين مناصب و تكاليف الهى را بعنوان عهد بيان كرده است و دليلش اين است كه آيه میفرمايد «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» ، يا آيه میفرمايد «وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي»، محقق اصفهانى(ره) میفرمايد اين «عَهِدْنَا» يعنى مطلق جعل و قرار، «لا ينال عهدى» يعنى همان جعل و قرار.
تحقيق در معناي حقيقي «عقد»
اکنون در توضيح اين مطلب میفرمايند كه كلمه «عقد» در اصطلاح يا در آيه شريفه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» يا در «عقد البيع» يا «عقد الاجارة» به اين نتيجه رسيديم که اين لفظ، استعاره آورده شده است براى يك معناى اعتبارى. بايد ببينيم در آن معناى حقيقى عقد، كه عبارت از «ربط خاص» است، آيا «استيثاق» و «تأكيد» و «تشديد» وجود دارد يا وجود ندارد؟ آيا معناى حقيقى كه ما اين لفظ را از آن معنا و با توجه به آن معنا در معانى اعتباري استعاره آورديم، آيا در معانى حقيقى؛ عقد، مطلق ربط است، يا ربط مؤكد و ربطى است كه در آن استيثاق باشد؟ و بالاخره استعاره نسبت به كدام واقع شده؛ آيا نسبت به آن معناى مطلق واقع شده يا نسبت به همان قسم موثق و مؤكد؟ ايشان بنا بر تحقيقي که كرده اند میفرمايند در آن معناى حقيقى عقد، كه ما از آن معنا استعاره آورديم، «توثيق» و «تأكيد» وجود ندارد.در مقام ارائه دليل میفرمايند: در «عقد الحبل» توثيق و تأكيد وجود ندارد، فقط ميگويد «عقد الحبل»؛ يعنى ربط خاص به نحوى كه «حصلت العقدة» . بعد میفرمايند نقيض «عقد الحبل» ، «حل الحبل» است. نقيض «عقد الخيط»، «حل الخيط» است. شما بگوييد همين «عقده» همان معناى «تاكيدى» را دارد، همان معناى «استيثاق» را دارد. میفرمايند «عقده» اعم از مشدد بودن و غير مشدد بودن است. اينجا اشاره میفرمايند که «عقده» در فارسى بمعناى «گره» است و از منتهى العرب نقل میكنند که ميگوید «و هو مطلق ما جعل فى الحبل و الخيط» ؛ مطلق آنچه كه در حبل و خيط قرار داده شود، يعنى يکوقت گره، مشدد است، بطورى كه به اين زودى باز نمیشود، يكوقت مشدد نيست، گره هست اما می شود باز کرد.
در طناب نظر شريف ايشان اين است كه يك ربط خاصى است، يك شكل خاصى است، يك عقدهاي بين اين نخها به وجود آمده، اما اين معنايش اين نيست كه حتماً مشدد باشد. اعم از اين است كه محكم باشد، قابل باز شدن باشد يا نباشد. لذا نتيجهاي که میگيرند همين است و از صحاح اللغة جوهرى و قاموس هم شاهد میآورند و نتيجه میگيرند كه «عقد، مطلق ربط خاص است» و در آن تشديد و تاکيدي نيست. بعد يك «فتأمل» هم دارند.
نتيجه تحقيق امام(ره) در معناي حقيقي «عقد»
نظری ثبت نشده است .