درس بعد

اوامر

درس قبل

اوامر

درس بعد

درس قبل

موضوع: ماده و صیغه امر


تاریخ جلسه : ۱۳۷۸


شماره جلسه : ۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نظر آخوند در معنای اصطلاحی امر و مراد از این معنا

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


عرض کرديم که مرحوم آخوند(قدس سره) فرمودند که لفظ امر علاوه بر اين‌که يک معناي لغوي و معناي عرفي دارد حالا يا به نحو مشترک لفظي يا مشترک معنوي يا حقيقت و مجاز فرمودند که کلمه امر يک معناي اصطلاحي هم دارد در اصطلاح وقتي مي‌گويند فلاني امر کرد اين امر در اصطلاح دلالت بر قول مخصوص دارد که قول مخصوص همان هيئت افعل و مشابهات هيأت افعل است در اصطلاح وقتي که مي‌گويند فلاني امر کرد يعني فلاني گفت افعل اضرب، هل، اين يک مطلبي است که ايشان فرموده‌اند.

البته ريشه اين مطلب در اصول علماي اهل سنت است علماي اهل سنت اصلاً‌ همين بحث را خيلي مفصل مطرح کردند در اين کتاب اصول آمِدي، الاحکام في اصول الاحکام که يک کتاب اصولي مفصل هم هست حدود هشت صفحه راجع به همين معناي لغوي و معناي اصطلاحي بحث کرده و معلوم مي‌شود که اصلاً اين بحث که در اصول علماي اماميه مطرح شده ريشه‌اش بحثي بوده که درميان علماي عامه بوده آنجا آمدي عين همين عبارت مرحوم آخوند رادارد آمدي مي‌گويد اجماع اصوليين بر اين است که کلمه امر در اصطلاح براي قول مخصوص و هيأت مخصوصه وضع شده آن‌وقت نتيجه اين مي‌شود که لفظ امر از معناي لغوي خودش نقل داده شده به يک معناي اصطلاحي.

در اصطلاح ديگر اگر گفتيم اينجا اين حکم امر دارد اين عمل امر دارد امر دارد يعني مولا يک هيأت افعلي را در اينجاها بکار برده حالا اگر بخواهيد به آن اصول آمدي هم مراجعه بکنيد کتاب الاحکام في اصول الاحکام جلد دوم ص 147، آنجا مفصل راجع به همين مسأله بحث کرده. آمدي در آنجا مي‌گويد که اصلا عرب کلام را به دو قسم تقسيم مي‌کند يک قسم عنوان امر و يک قسم عنوان نهي. لذا امر در اصطلاح نقل داده شده از معناي لغوي خودش به اين معناي اصطلاحي.

آن‌وقت در آن‌جا مفصل بحث مي‌کند اقول علماي اهل سنت را بيان مي‌کند و ادله را هم مي‌آورد مثلا يکي از اقوال در مسأله که بگوييم امر در اصطلاح حقيقت است براي اين قول مخصوص و استعمالش در غير اين قول مخصوص مجاز است شش دليل برايش ذکر کرده و در همه‌ي اين شش دليل مناقشه کرده و براي اين‌که اين بحث در اصول اماميه روشن بشود حتماً لازم است آقايان آن بحث در آن‌جا را ببينند.

خب، ديروز فرمايش مرحوم آخوند را در اين رابطه مفصل مطرح کرديم که مرحوم آخوند اولا قبول مي‌‌کند که براي لفظ امر يک معناي اصطلاحي غير از معناي لغوي وجود دارد مرحوم آخوند اين را قبول کردند لکن فرمودند که آن معناي اصطلاحي که ديگران گفتند که بگوييم امر يعني قول مخصوص اين قابليت اشتقاق ندارد اينجا صاحب فصول يک تشبيهي دارد که مناسب است اين تشبيه  را بگوييم براي اين‌که حرف مرحوم آخوند خوب روشن شود ببينيد شما يک لفظي داريد بنام فعل مي‌‌گوييد آقا اين لفظ فعل در اصطلاح براي چي وضع شده؟ مي‌گوييد فعل در اصطلاح معاد حاکي از همين فعل ماضي و مضارع وامر اين‌ها است اما خود لفظ فعل قابل اشتقاق نيست لفظ فعل يک عنوان جامع مشترک بين ماضي و مضارع وامر است و حاکي از اين‌هاست اما خودش ديگر قابل اشتقاق نيست لفظ اسم هم همين‌طور.

خود الف و ميم وسين خودش حاکي از اسم فاعل و اسم مفعول و اسم مبالغه و اين‌ها است خودش قابليت اشتقاق ندارد يک مقدار بهتر بگوئيم خود کلمه‌ي لفظ، حاکي از يک چيز‌هايي است خودش که قابليت اشتقاق ندارد ماضي يک لفظي است مضارع يک لفظي است اسم فاعل يک لفظي است اسم مفعول يک لفظي است همه‌‌ي اين‌ها مصاديق براي اين لفظٌ هست و خود لفظ قابليت اشتقاق را ندارد آنوقت مرحوم آخوند مي‌فرمايند اينجا هم همين‌طور است لفظ امر مثل فعل مي‌ماند در اصطلاح وضع شده براي يک قول مخصوص يعني به اضرب، مي‌گوييم امر، به کل مي‌گوئيم امر، به اشرب مي‌گوئيم امر، به اعمل مي‌گوئيم امر، همه‌ي اين‌ها مصاديق براي امر هستند اما خود اين قول مخصوص، ديگر قابليت اشتقاق را ندارد در حالي که از يک طرف يک مسأله‌اي را مرحوم آخوند کأنّ مي‌خواهند بفرمايند مسلم است و آن اين است که امر به معناي اصطلاحي، قابل اشتقاق بايد باشد ما الآن ببينيد وقتي خدا امر مي‌کند  مي‌گوييم امرالله، وقتي پدر بعداً مي‌خواهد امر بکند مي‌گوئيم يأمرُ، مي‌خواهيم به يک کسي بگوئيم امرکن مي‌گوئيم مُر، يا اؤمُر، خب، در اصطلاح وقتي که خودمان کلمه امر را مي‌گوئيم باز با توجه به اشتقاق آنرا استعمال مي‌کنيم اين را مرحوم آخوند مي‌خواهند بفرمايند گويا مسلم است پس چه بکنيد از يک طرف اين معناي اصطلاحي که ذکر شده که قول مخصوص است اين قابليت اشتقاق ندارد با آن توضيحي که عرض کرديم از يک طرف اين هم مسلم است چه بايد بکنيم فرمودند مي‌آييم يک کلمه طلب در تقدير مي‌گيريم مي‌‌گوييم امر در اصطلاح قول مخصوص نيست بلکه طلب به قول مخصوص است اين خلاصه فرمايش آخوند است که ديروز هم اشاره داشتيم.

اين‌جا دوتا مطلب وجود دارد که بايد بيان بکنيم يکي مطلب امام(رضوان‌الله تعالي عليه) است و دوم مرحوم محقق اصفهاني است و اين بحث را تمام بکنيم اما قبل ازبيان اين دوتا مطلب، ما اولا ببينيم که اين اصطلاحي که مرحوم آخوند مي‌گويد گفتيم بعضي‌ها گفتند مراد اصطلاح اصوليين است بعضي‌ها گفتند مراد اصطلاح فقهاست و از اين کتاب اصول آمدي، آنجا مي‌گويد اجمع الاصوليون، اصوليون اجماع دارند آيا واقعاً اين لفظ امر مثل کلمه فعل که يک اصطلاح نحوي است اين هم يک اصطلاح اصولي است يا نه؟

اين را بايد بررسي بکنيم انسان وقتي دقت مي‌کند و فکر مي‌کند مي‌بيند نه اين غير از آن است در نحو کلمه فعل را اين را اصطلاح قرار دادند براي ماضي ومضارع و امر، شما در نحو وقتي مي‌گوييد فعل اصلاً معني لغوي‌اش را ارائه نمي‌کنيد فعل يعني قال، اما در نحو وقتي مي‌گوييد فعل، اين يا اطلاق بر ماضي مي‌شود يا مضارع مي‌شود يا امر مي‌شود اما در کلمه امر اين‌طور نيست اين اختصاص به اصولي و فقيه ندارد در عرف بازار و در عرف مردم هم وقتي يک کسي مي‌گويد آقا فلاني امر کرده به تو، وقتي مي‌گويند امر کرده چي به ذهنتان خطور مي‌کند يعني فلاني گفته انجام بده اين قول مخصوص را بکار برده بنابراين ما نمي‌توانيم بپذيريم که ما براي اصول يا فقه يک امر اصطلاحي داشته باشيم اين را قبول داريم که امر يک معناي لغوي دارد حالا معناي لغوي‌اش عبارت است از طلب است يا حادثه‌ است يا شيء است که بحثش را مفصل کرديم و اين را هم قبول داريم که خود عرف يک اصطلاحي دارد عرف وقتي مي‌گويد فلاني امر کرد اين ظهور در همان قول مخصوص دارد اختصاص به فقيه و اصولي و مسلمان و غيرمسلمان هم ندارد هرکسي هرجا وقتي بگوييد فلاني امر کرده بلافاصله قول مخصوص در ذهنش مي‌آيد پس اين يک مطلب راجع به فرمايش مرحوم آخوند و مطلب دوم اين است که اين اجماعي که ايشان در اينجا فرموده اين اجماع هم يک اجماع علمايي نيست اين يک اجماع عقلاست اجماع اهل عرف است يعني ما اين را به آن قيد مي‌زنيم ما اين را معنا مي‌کنيم اين‌طور نيست که بگوييم علماي اصولي آمدند اين را بيان کردند خب، حالا که اين مطلب روشن شد مي‌آييم سراغ فرمايش امام(رض).

امام درحقيقت اين‌که ما يک اصطلاح خاصي غير از معناي لغوي داشته باشيم اين را اولاً منکر شدند اولين مطلبي که امام فرمودند فرمودند، ما قبول نداريم که امر يک معناي اصطلاحي خاص غير ازمعناي لغوي داشته باشد آن‌وقت مثال زدند فرمودند در عرف مردم هم وقتي مي‌گويند اضرب، مي‌گويند:

امر کرد. خب، اين بيان امام با آن بياني که قبلاً عرض کرديم روشن مي‌شود که بله اگر مراد شما امام، از اين که اصطلاح، يک اصطلاح اصولي و فقهايي است بله فرمايش شما متين است ما هم قبول داريم انصاف اين است که ما در کلمه‌ي امر، يک اصطلاح فقهايي و اصولي نداريم اين مسلم است. اما اگر مراد شما اين باشد که نه! اصلاً غير از معناي لغوي هيچ معناي اصطلاحي ديگر ولو اصطلاح بين اهل العرف باشد اگر بخواهيد بفرماييد اين هم نداريم اين را ما قبول نداريم ما عرض کرديم که در اصل اين‌که يک نقلي واقع شده ترديدي نيست شما الآن در بين مردم به عنوان حقيقت عرفيه اگر بگوييد فلاني امر کرد چي به ذهن شما مي‌آيد فعل به ذهن شما مي‌آيد اصلاً طلب به ذهن شما مي‌آيد نه!

طلب هم حتي به ذهن شما نمي‌آيد وقتي مي‌گويند فلاني امر کرد يعني فلاني گفته افعل، مي‌خواهد حالا طلبي در باطن هم داشته يا نداشته باشد اصل اين‌که يک نقلي في الجمله دربين حکم هست که لفظ امر از معناي لغوي به معناي عرفي نقل داده شده اين مسلم است و اگر شما بخواهيداين را منکر شويد اين انکارش يک مقداري مشکل است اما اگر بخواهيد بگوييد نه!  ما اصطلاح فقهايي و اصولي و اين‌ها را نداريم اين فرمايش يک فرمايش متيني است خب، بعد ايشان آمدند فرمودند که ما براي لفظ امر مي‌آييم اين‌طوري معنا مي‌کنيم مي‌گوييم امر عبارت است از يک معناي اسمي که جامع بين حيات است و جامع بين صيغ مختلفه است که اين برگشتش به همان فرمايش مرحوم آخوند دارد خوب عنايت بفرماييد باز اين‌جا امام همان ذهن قوي و عرفي خودشان را تأمل فرمودند که ما به چي مي‌گوييم امر؟

همان‌طوري که آن تشبيهي که از همان صاحب فصول کردم لفظ فعل يک معناي اسمي دارد نه حرفي، و اين جامع بين ماضي و مضارع و امر است امر هم يک معناي اسمي قدر جامع بين اضرب، افعل، اشرب، کل و هکذا، همه‌ي اين‌ها را مي‌گويند امر و اين معاني اضرب و ... اين‌ها در موضوع‌له خود اين امر هيچ دخالتي ندارد.

اضرب چون هيأتي دارد و ماده و هيأت داراي معناي چي است معناي حرفي است در اصول خوانده‌ايد هيأت ملحق به حروف‌اند همان‌طوري که حروف داراي يک معناي غير استقلالي است هيآت هم همين‌طور. اين هيأت که داراي معناي غيراستقلالي است اين در موضوع له امر دخالتي ندارد امر يک معناي اسمي دارد خب، اينجا که مي‌رسند آن‌وقت اين مسأله را مي‌خواهند حل بکنندکه تقريباً تا اين‌جا مثل مرحوم آخوند هستند حالا آخوند تعبير کرد ازاين معناي اسمي به قول مخصوص، ايشان مي‌فرمايد معناي اسمي و شايد سراين‌که اين تعبير را عوض کردند به‌جاي قول مخصوص فرمودند يک معناي اسمي، براي اين است که امر، اختصاص به قول هم ندارد آن‌جايي که کسي يک فرمانده‌اي برمي‌دارد مي‌نويسد که اين‌کار را انجام بدهيد با کتابت، با اشاره، امر يعني آن امر يا قول يا کتابت يا اشاره خاص است که اين‌ها را اگر جمع بکنيم مي‌شود همان معناي اسمي، معناي اسمي که قدر جامع بين اين صيغ است.

چه صيغ با لفظ باشد چه با غير لفظ. عمده‌ مسأله اشتقاقش است. اصلاً مشکله عمده‌ي در اين بحث معنايي اين است که ما مسأله اشتقاق را چه‌جور حل بکنيم. مسأله اشتقاق يک مسأله مسلمي است الآن وقتي خداوند امر کرده، ما مي‌گوئيم امرالله تبارک و تعالي، پدر مي‌خواهد امر کند مي‌گوئيم يأمُرُ، يا سيأمُرْ.

خب‌، اين معاني اشتقاقيه را ما داريم از امر و اين اشتقاق با توجه به معناي اصطلاحي است يعني در اشتقاق ديگر ما معناي لغوي را در نظر نمي‌گيريم. خب، مي‌گوئيم که همان‌طور که مرحوم آخوند مشکل را حل کرده‌اند خب، به امام عرض مي‌کنيم که شما معناي اشتقاقي را و اشتقاقي بودن اين معنا را چه‌جوري حل مي‌کنيم؟ مي‌فرمايند اشتقاقي بودن معنا دو جور است يک‌وقت هست که اشتقاق به نظر خود لفظ است ما اين‌نوع اشتقاق را اين‌جا نداريم. شما ببينيد در کلمه ضرَبَ، آنجا مي‌گوئيد که ضاد و راء و باء، اگر برود در هيأت فَعل مي‌شود ضرَب، برود در هيأت يفعلُ، مي‌شود يضربُ، اما نوع دوم اشتقاق، اشتقاق به‌لحاظ انتصاب متکلم است. اين نوع دوم مي‌فرمايد در امر وجود دارد ما وقتي که هيأت مخصوصه را به‌لحاظ صدورش از متکلم، حساب کنيم مي‌گوئيم امَرَ.

اگر به لحاظ صدورش از متکلم در آينده حساب کنيم مي‌‌گوئيم يأمُر، به‌لحاظ انتصاب به متکلم اين‌چنين است بعد خود امام در کتاب مناهج تشبيه فرمودند فرمودند کلام همين‌‌طور است الآن از شما سؤال مي‌کنيم مي‌گوئيم آقا به چي مي‌گوئيم کلام؟ مي‌گوئيد همه اين جملاتي که در کتاب‌ها و همه‌ي حرف‌هايي که متکلم مي‌گويد همه اين‌ها کلام است. خب، مي‌گوئيم آقا کلام معناي اشتقاقي‌اش به چه‌لحاظي است؟ مي‌گوئيد به‌لحاظ انتصاب به شخص. مي‌گوئيم اين شخص متکلم است، اشتقاق پيدا مي‌کند اين بياني است که در اين‌جا فرموده‌اند.

انصاف اين است که اين بيان، بيان تامي است ما هرچه فکر کرديم که ببينيم جايي از اين بيان قابل خدشه است، ديديم نه! اين درست مطابق آن ذوق عرفي است که در ذهن همه هم وجود دارد منتهي ايشان با دقت بيان فرموده‌اند. ما در باب امَر، يأمُرُ، اشتقاق را از غير از راه انتصاب، راه ديگري ما نداريم مرحوم محقق اصفهاني هم تقريباً همين مطلب را دارد، منتهي ايشان يک مقداري تعابير فلسفيه آورده در کتاب نهاية الدراية در جلد اول، ص253.

مرحوم محقق اصفهاني اول يک مقدمه‌اي ذکر کرده، اشتقاق را معنا کرده که اشتقاق يعني چه؟ فرموده اشتقاق يعني اين‌که يک مبدأي قبول نسبت بکند فرق بين معناي جامد و معناي اشتقاق در همين است. معناي جامد قابل اشتقاق به چيزي نيست قابل نسبت نيست. شما الآن مي‌گوئيد انسان. انسان يک معنايي است که دلالت بر يک ماهيت دارد اما اين‌که انسان اول از چي صادر شده اول از چي واقع شده، اين حرف‌‌ها نيست. انسان يک معنايي دارد غير قابل نسبت. مي‌شود معناي جامد. شجر، تمام اسامي اعيان خارجيه زيد،‌ امر،... اما معناي اشتقاقي آن معنايي است که قابليت انتصاب دارد بعد از اين‌که اين مقدمه را بيان کردند خلاصه‌اش فرموده‌اند که اين قول مخصوص، و اين حصوصه، بما اين‌که يکي از مصاديق کيف مسموع است. لفظ، اين الفاظي که الآن من دارم مي‌گويم اين را از جهت فلسفي به آن مي گويند کيفٌ، اما کيف مسموع.

فرمودند اين چون عنوان کيف مسموع را دارد، اين به‌لحاظ تقريباً تصوير کردند سه‌چهار صورت مي‌تواند داشته باشد يک وقت اين الفاظي که من عرض کردم بدون قيام و صدور از غير در نظر گرفته مي‌شود، يک وقت با قيام و صدور از غير در نظر گرفته مي‌شود و در حقيقت خواستند بفرمايند که به‌لحاظ قيام از غير و صدور از غير، قابل اشتقاق است. مي‌گوئيم کلّم، يکلّمُ، اين کلّم يا تکلّمَ، اين‌ها معاني اشتقاقي است براي لفظ کلام است ماده‌اش هم کلام است اما به‌لحاظ قيام به غير است. که در حقيقت اين فرمايش محقق اصفهاني با فرمايش مرحوم امام در باب اين‌که چه‌جوري ما اشتقاقي بودن معناي اصطلاحي را ما درست کنيم يکي هست منتهي اين‌جا تنها چيزي که باقي است تعجب هست اين هست که مرحوم محقق خوئي، شاگرد مرحوم اصفهاني، ايشان در کتاب محاضرات، در جلد دوم محاضرات، ص13، ايشان تعجب است که آمده به مرحوم اصفهاني اشکال کرده.

ايشان به مرحوم اصفهاني فرموده است که ما براي امر، يا براي لفظ يا کلام، دو حيثيت داريم، يک حيثيتش صدور عن الغير، و يک حيثيت وجود و تحققش در عالم خارج. خب، حالا اين الفاظي که من حالا دارم مي‌گويم دو الفاظ دارد يک حيثي که از من دارد صادر مي‌شود و قائم به من است و يک حيث در وجود اين‌ها در عالم خارج است. بعد مرحوم آقاي خوئي به مرحوم اصفهاني اشکال مي‌کند مي‌فرمايد آن‌چه که الآن در معناي اصطلاحي امر، ما مي‌خواهيم بحث بکنيم اين حيث دوم است يعني همين که در عالم خارج موجود است. به‌اين مي‌گوئيم امر. و اين حيث دوم قابليت اشتقاق دارد و خلاصه به مرحوم اصفهاني، مي‌فرمايند که شما بين حيث اول و حيث دوم چه کرديد؟ خلط کرديد.

خب، با اين توضيحاتي که ما داديم ما به ايشان عرض مي‌کنيم شما اين حرف را از کجا آورديد؟ از کجا مي‌فرمائيد که امر در معناي اصطلاحي، از حيث وجودش در عالم خارج، محل بحث است؟ اما از حيث صدورش از لافظ، از حيث صدورش از متکلم خارج از محل بحث است. اين‌چنين نيست اصلا ما امر در معناي اصطلاحي را توضيح داديم مي‌گوئيم امر فلانٌ، اصلاً با توجه به قيام غير، کلمه امر را ما مي‌آوريم.

لذا اين يک ادعايي است که ايشان فرموده  و اين بيان ايشان تمام نيست و نتيجه فرمايش مرحوم اصفهاني که عين فرمايش مرحوم امام هم هست اين بسيار متين است در بحث، و اين براي ما قابل قبول است. که امر به‌معناي اصطلاحي، اين وضعش به همين‌نحوي است که ما آمديم توضيح داديم امر به‌معناي اصطلاحي داريم اولاً. جمع‌بندي کنيم بحث را، ما به‌ اين نتيجه رسيديم امر به معناي اصطلاحي داريم اما اين اصطلاح همان اصطلاح عرف است، اصطلاح اصول يا اصطلاح فقها نيست. امر به معناي اصطلاحي قابليت اشتقاق را دارد منتهي نه آن‌راهي را که براي اشتقاق مرحوم آخوند بيان کرده. اشتقاقش از حيث انتصاب به متکلم و قيامش به غير است. تا اينجا جهت اولاي بحث تمام شد جهت ثانيه را ان‌شاء ا... شنبه عرض مي‌کنيم.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اشتراک لفظی در معنای امر معنای امر معنای اصطلاحی امر مرحوم آخوند آمدی موضوع له امر اشتقاقی بودن معنا معنای اشتقاق معنای جامد مرحوم اصفهانی

نظری ثبت نشده است .