موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۳۷۸
شماره جلسه : ۳۱
-
نقد و بررسي کلام مرحوم خوئي(ره)
-
نظر استاد محترم در اين باره
-
تعبير لطيفي در فرمايش امام(ره) دال بر آکديت
-
شبههاي مهم از مرحوم محقق بروجردي(زه)
-
معضلات مبتني بر اين شبهه
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مطالب گذشته
در بحث گذشته اشکالات مرحوم محقق خوئي(اعلي الله مقامه الشريف) به مرحوم آخوند(قدس سره الشريف) را بيان کرديم و خلاصه اشکالشان بر مرحوم آخوند(ره) اين بود که، نميپذيريم که جملهي خبريه که در مقام انشاء استعمال ميشود، دلالتش بر وجوب آکد از صيغه افعل باشد.به همان ملاکي که صيغه افعل دلالت بر وجوب دارد، جمله خبريه مستعمل در مقام انشاء هم، دلالت بر وجوب دارد و مسئله آکديت که مرحوم آخوند(ره) ادعا کرده، بطور کلي منکر شدهاند.
همچنين اساس فرمايش مرحوم آخوند(ره) را هم منکر شدهاند. مرحوم آخوند(ره) فرمودهاند: در اين گونه موارد که امام(عليه السلام) ميفرمايد: «يعيد الصلاه»، اين «يعيد» در معناي خبري استعمال ميشود، اما بداعي بعث و طلب و نه به داعي اخبار و اعلام.
ايشان در اشکال به آخوند(ره) فرمودهاند که: در اين موارد، جمله خبريه در همان معناي انشائي که عبارت از وجوب باشد استعمال ميشود و نکات ديگري که در بحث گذشته مفصل عرض کرديم.
نقد و بررسي کلام مرحوم خوئي(ره)
در اينجا نسبت به فرمايش مرحوم خوئي(ره) چند نکته بعنوان تعليقه و اشکال به ذهن ميرسد و آن اين است که، ايشان دليل محکمي اقامه نکردهاند که، جمله خبريه در مقام انشاء، نميتواند در معناي خبري استعمال شود. فقط فرمودهاند: جايي که جملهاي در انشاء استعمال ميشود، با جايي که در خبر استعمال ميشود عرفا داراي دو مفهوم است. عرف از آن جمله که در خبر استعمال ميشود، معنايي، غير از آن معنايي که از جملهاي که در انشاء استعمال ميشود ميفهمد.اين فرمايش ايشان، فرمايش متيني است، اما ارتباطي به ما نحن فيه ندارد، ادعاي مرحوم آخوند(ره) اين است که، جمله خبريه در مقام انشاء، «لم تستعمل في الانشاء»، بلکه در همان معناي خبري استعمال شده است، اما به داعي بعث و طلب.
محاضرات را ملاحظه فرماييد، در هيچ کجاي عبارت، ايشان در اين بحث دليلي که دلالت داشته باشد که، جمله خبريه در اين گونه موارد، در معناي خبري خودش استعمال نشده است، اقامه نکردهاند. بنابراين اشکال و بيان ايشان در رد مرحوم آخوند(ره) کافي نيست.
مرحوم آخوند(ره) فرموده: جمله خبريه در مقام انشاء، در همان معناي خبريش استعمال ميشود، اما بداعي بعث و طلب و انشاء.
نظر استاد محترم در اين باره
ظاهر اين است که، اين فرمايش مرحوم آخوند(ره) مطلب حقي است و قابل قبول هست و توجيه علمي فرمايش ايشان -ولو اين توجيه علمي در کلام خود ايشان وجود ندارد- اين است که، اينجا که امام(عليه السلام) ميفرمايند: «يعيد الصلاه»، اين «يعيد» به دلالت تصوريه در همان معناي خبري استعمال ميشود و اين چنين نيست که در معنايي غير از معناي خبري استعمال شده باشد. «يعيد الصلاه» يعني صلاه را اعاده ميکند.اما در دلالت تصديقيه، طلب و انشاء وجود دارد، يعني قصد و اراده جدي متکلم اخبار عن الوقوع نيست که، بخواهد خبر بدهد از وقوع، بلکه قصد جدي متکلم الزام است که، متکلم ميخواهد با اين کلامش مخاطب را الزام کند.
پس نتيجه اين شد که؛ دلالت تصوريه در همان حال خودش در اينجا باقي است و اين جمله خبريه به دلالت تصوريه، دلالت بر همان معناي خبري دارد، اما به دلالت تصديقيه، دلالت بر الزام و طلب دارد.
حال اگر اين مطلب را پذيرفيتم، مسئله آکديت که مرحوم آخوند(ره) فرمودهاند: به خوبي روشن ميشود، چون آنچه که آکديت را در اينجا ميآورد، همين دلالت تصوريه است. امام(عليه السلام) در جواب سائل ميفرمايند: «يعيد الصلاه»، بجاي «اعد يا فليعد» ميفرمايد: «يعيد الصلاه». دلالت تصوريه که اخبار از وقوع است، موجود است، اما همين دلالت تصوريه که اخبار از وقوع اعاده است، خودش نکتهي براي آکديت است.
تعبير لطيفي در فرمايش امام(ره) دال بر آکديت
تعبير لطيفي در فرمايش امام(ره)(مناهج الوصول، جلد 1، ص 257) وجود دارد که، معلوم ميشود ايشان مسئله آکديت را پذيرفتهاند. ايشان فرمودهاند: اين که در روايت آمده «يعيد» و امر نکرده، معنايش اين است که متکلم در مقام بيان اين معناست که، اين مخاطب به قدري ملزم به رعايت دستورات ديني است که، حتي نيازي به امر هم ندارد.بعد تشبيه کرده فرمودهاند: مثل جايي که پدري بجاي اينکه به پسرش بگويد: «صل»، ميگويد: «ان ولدي يصلي»، ولد من نماز ميخواند، يعني اين قدر اين بچه به مسائل شرعي ملزم است که، ديگر نيازي به اينکه به او امر کنم وجود ندارد.
بنابراين نتيجه دو مطلب را ميگيريم؛ يک مطلب اين که جمله خبريه در مقام انشاء، همانطوري که مرحوم آخوند(ره) فرموده، در همان معناي خبري استعمال ميشود، لکن به داعي انشاء و مطلب دوم اينکه، همين نکته خودش مصحح براي آکديت و اظهريت است.
پس جملات خبريهي در مقام انشاء، دلالتشان بر وجوب آکد از هيئت افعل است. اگر دلالت آکد شد، ثمراتي دارد مثلا در جايي که روايتي با اين روايت تعارض پيدا کند، اين آکديت زمينه ميشود براي ترجيح اين روايت بر روايت معارض.
سوال:...؟
پاسخ استاد: سوال اين است که آيا اعاده واجب است يا نه؟ امام هم در جواب بجاي اينکه بفرمايند: «تجب الاعاده»، ميفرمايند: «يعيد الصلاه»، اين شخص نماز را اعاده ميکند. عرض کردم در اينکه از اين جمله وجوب استفاده ميشود، تقريبا بحثي نيست. فقط در بين فقهاء کسي که، مقداري در استفاده وجوب ان قلت دارد، مرحوم نراقي(ره)(در کتاب مستند) است، اما بقيه همه گفتهاند دلالت بر وجوب دارد.
بحث اين است که آيا از اول اين جمله خبريه در معناي خودش استعمال نشده و در معناي انشائي که وجوب است استعمال شده است يا نه؟ همانطوري که مرحوم آخوند(ره) فرمودهاند، اين جمله خبريه در معناي خبري استعمال ميشود، اما بداعي انشاء و طلب که، اين محل بحث و نزاع است.
شبههاي مهم از مرحوم محقق بروجردي(زه)
قبل از اينکه وارد بحث تعبدي و توصلي شويم، يک مطلب يا شبههاي را مرحوم محقق بروجردي(اعلي الله مقامه الشريف)(نهايه الاصول که تقريرات ايشان هست، صفحه 108) داشته که، شبهه نسبتا مهمي است که، اگر قابل جواب نباشد، به تعبير والد بزرگوار ما(حفظه الله) سد محکمي در علم فقه ايجاد ميکند. عجيب اين است که مرحوم آقاي بروجردي(ره) که اين شبهه را داشتهاند و جواب هم ندادهاند، چگونه با وجود اين شبهه در فقه به روايات استدلال کردهاند.ايشان اين شبهه را بعنوان «ههنا نکته لطيفه» ذکر کرده و فرمودهاند که: در صيغ افعل که در قرآن کريم وارد شده، بحثي نداريم، تا بحال در اوامر اثبات کرديم که، صيغه افعل ظهور در وجوب دارد که، مسلما صيغ افعل در قرآن کريم هم، شامل اين ضابطه ميشود.
اما در اوامر و نواهي -نواهي را هم در اينجا اضافه ميکنند- که در کلمات پيامبر يا ائمه معصومين(صلوات الله عليهم اجمعين) وارد شده است فرمودهاند: اوامر پيامبر و ائمه(صلوات الله عليهم اجمعين) بر دو قسمند؛ قسم اول اوامري هستند که، من جهه الولايه و السلطنه آن اوامر را صادر ميکنند، مانند اوامري که در باب جنگها از پيامبر يا ائمه(صلوات الله عليهم اجمعين) صادر شده است يا اوامري که در امور شخصيه خودشان و يا نسبت به اصحابشان فرمودهاند، تماما اوامر مولويهاند که من جهت السلطنه ميباشد. بنابراين اوامر و صيغ افعل اين چنيني را بايد حمل بر وجوب کنيم.
اشکال در قسم دوم است که، اکثر اوامر پيامبر و اوامر ائمه(صلوات الله عليهم اجمعين) راشامل ميشود. قسم دوم اوامر و نواهي هستند که، پيامبر و ائمه(صلوات الله عليهم اجمعين) بعنوان مخبر و بعنوان تبليغ «عن ما حکم الله به» بيان ميکنند.
اسم اين اوامر را بايد بگذاريم، اوامر ارشادي، چون اين اوامر، ديگر اوامري نيست که به عنوان مولويت خودشان بيان کنند. بعد قياس کرده فرمودهاند: اينگونه اوامر قسم دوم، مانند اوامر و دستوراتي که يک فقيه ميدهد. يک فقيه جامع الشرايط اگر به مقلدش گفت: «افعل»، اين بعنوان يک حکم مولوي نيست؛ اوامر پيامبر و ائمه....... (قطعي نوار)
بنا بر اين ديگر هر صيغه افعلي که در روايتي وارد شده است را نميتوانيم حمل بر وجوب کنيم و بايد بگوييم: اين عنوان ارشادي دارد و ارشاد حمل بر وجوب نميشود، چون حکم مولوي حمل بر وجوب ميشود، ارشاد تابع مرشد اليه است، اگر مرشد اليه حکم وجوبي است، وجوبي و اگر استحبابي است، استحبابي.
معضلات مبتني بر اين شبهه
اين شبههاي هست که ايشان بر حسب آنچه که در تقريراتشان آمده داشته و در آخر هم فرمودهاند: «فتامل جيدا»، يعني ديگر خودشان هم، در مقام حل اين شبهه بر نيامدهاند که چطور اين شبهه را حل کنيم و گويا تسليم اين شبهه شدهاند، در حالي که عملشان در فقه بر خلاف اين است.در فقه در باب صلاه، رواياتي داريم که صيغه افعل درش وجود دارد و ايشان به ظهورش تمسک کرده و ظاهرش را حمل بر وجوب کرده است.
سوال:...؟
پاسخ استاد: بالاخره خود صيغه افعل را نميتوانيم حمل بر وجوب کنيم، اگر در روايت قرينه پيدا کرديم که مرشد اليه وجوبي است، بايد بگوييم: اين فعل، وجوبي است، اگر قرينه پيدا کرديم بر اينکه، مرشد اليه استحبابي است، بايد حمل بر استحباب کنيم، اما اگر قرينه بر هيچکدام پيدا نکرديم، مجمل ميشود.
تا به حال در بحث صيغه افعل در طي شايد هفت، هشت، ده جلسه اثبات کرديم که، ماده امر يا صيغه افعل، ظهور در وجوب دارد. اين کار را براي اين کرديم که اگر در روايتي صيغه افعل وارد شد، آن را حمل بر وجوب کنيم، اما با اين شبهه ايشان، ديگر نميتوانيم حمل بر وجوب کنيم.
ايشان فرموده: اين اوامر عنوان ارشادي را دارد و تابع مرشد اليه است، بايد قرينه پيدا کنيم که مرشد اليه وجوبي است يا استحبابي، اگر قرينه پيدا کرديم، بر طبق قرينه عمل ميکنيم و اگر قرينه پيدا نکرديم، صيغه افعل عنوان مجمل پيدا ميکنيد و نميتوانيم آن را حمل بر چيزي کنيم.
سوال:...؟
پاسخ استاد: براي موضوع له لغوي به روايات استناد نکرديم، تا به حال اثبات کرديم که، صيغه افعل ظهور در وجوب دارد، بدون اينکه هيچ آيه و روايتي در کار باشد که، اين يک قانون کلي ميشود، يعني هر جا فقيه صيغه افعل را در قرآن يا روايات پيدا کرد، اگر قرينه بر خلاف نباشد، بايد حمل بر وجوب کند.
شبههي مرحوم آقاي بروجردي(ره) اين است که، اين را که شما اثبات کرديد، در جايي است که اين صيغه افعل را مولا گفته باشد؛ مخصوصا روي مبنايي که ايشان، امام و بعضي ديگر براي وجوب دارند که، ما هم تبعيت کرديم و گفتيم وجوب را نه از راه وضع، نه عقل و نه از راه مقدمات حکمت ميفهميم، بلکه وجوب را از حکم عقلاء ميفهميم.
عقلا در جايي ميگويند: صيغه افعل را حمل بر وجوب کنيد که، صيغه بعنوان يک حکم مولوي صادر شده باشد، براي اينکه حکم عقلاء به وجوب، موضوعش صدور تکليف من المولاست. عقلاء ميگويند: اگر ديديم از مولا تکليفي صادر شد، عبد بايد آن را انجام دهد و اينجا وجوب انتزاع ميشود. پس موضوع حکم عقلاء به وجوب جايي است که، يک حکم مولوي باشد.
ايشان با اين شبهه، اوامر پيامبر وائمه معصومين(صلوات الله عليهم اجمعين) در آن قسم دومش را بطور کلي از مولويت ساقط کرده فرمودهاند: اينها خودشان بعنوان مولا حکم نميکنند، بلکه اخبار «عن ما حکم الله به» ميکنند. پس مولوي نيست، لذا بايد اسمش را ارشادي بگذاريم. ارشادي هم که شد، تابع مرشد اليه است، اگر مرشد اليه وجوبي است، وجوبي و اگر استحبابي است، استحبابي.
جوابي که والد بزرگوار ما(حفظه الله) دادهاند، نظير همين مطلبي که بعضي آقايان به ذهنشان آمده است.
اين جواب به نظر نميتواند انسان را قانع کند، جوابي هم در ذهن خودمان هست که، حالا خودتان فکر کنيد که، اين شبهه را چطور ميتوانيد حل کنيد؟ تا فردا در اول بحث ببينيم نظر آقايان در حل اين شبهه چه شده است؟ تا بعد اين دو جواب را عرض کنم .
نظری ثبت نشده است .