درس بعد

اوامر

درس قبل

اوامر

درس بعد

درس قبل

موضوع: ماده و صیغه امر


تاریخ جلسه : ۱۳۷۸


شماره جلسه : ۲۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نقد و بررسي نظريه مرحوم آخوند(ره)

  • اشکال اول بر مبناي آخوند(ره)

  • اشکال دوم بر مرحوم آخوند(ره)

  • اشکال سوم بر مرحوم آخوند(ره)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


نقد و بررسي نظريه مرحوم آخوند(ره)

ملاحظه فرموديد که، مرحوم آخوند(قدس سره الشريف) موضوع له هيئت امر را طلب انشايي قرار داده و فرموده‌اند که: طلب انشايي به اختلاف دواعي، دواعي مختلف دارد. گاهي داعي بر طلب انشايي، طلب حقيقي است، گاهي داعي تعجيز است و گاهي دواعي ديگر که عرض کرديم.

براي بررسي فرمايش مرحوم آخوند(ره) بايد دو جهت را مورد بحث قرار دهيم؛ يک جهت، مساله‌ي حقيقت انشاء و مبنايي که مشهور در باب انشا دارند و دوم مساله ي طلب و اراده است. اگر اين دو جهت را مورد بحث قرار دهيم، روشن مي‌شود که اين فرمايش مرحوم آخوند(ره)، فرمايش تامي است يا نه.

بالاخره اينکه ديروز عرض کرديم که، تا قبل از مرحوم آخوند(ره)، بزرگان همه گفته‌اند: صيغه‌ي امر و مشابهات آن، در اين معاني استعمال مي‌شوند، در طلب، در تعجيز، در تسويه، در تحديد و ....، اما ايشان به يک باره، معناي ديگري براي صيغه افعل بيان فرموده است. آيا اين فرمايش قابل قبول هست يا نه؟

اشکال اول بر مبناي آخوند(ره)

ديروز عرض کرديم که در باب انشاء، معاني و مسلکهاي مختلف وجود دارد؛ يک مبنا، مبنايي است مشهور دارند که، گفته‌اند: انشاء عبارت از «ايجاد المعني باللفظ» است.

مرحوم آخوند(ره) همين مبناي مشهور را قائل شده‌اند. ايشان فرق بين خبر و انشا را، ولو در چند جاي کفايه متعرض شده‌اند، اما عمده بحثي که در اين رابطه دارند، در آن فوايدي است که، در آخر حاشيه‌ي بر رسائل چاپ شده است. در آخر حاشيه‌ي رسائل فوائد اصولي را مطرح کرده و يکي از آن فوائد، بحث از حقيقت انشاء است. فکر مي‌کنم قاعده‌ي دوم و سوم باشد.

مرحوم آخوند که فرموده: صيغه افعل براي طلب انشايي وضع شده، آيا اين معنا اصلا با مسلک خودشان و مسلک مشهور سازگاري دارد يا نه؟ بعضي از بزرگان گفتند که سازگاري دارد. مسلکي که مشهور در باب انشاء دارند و مرحوم آخوند(ره) هم همان مسلک را دارد اين است که، انشاء عبارت از «ايجاد المعني باللفظ» است. در اينجا هم طلب را متکلم با لفظ ايجاد مي کند.

در حاليکه اگر مقداري دقت کنيم، خود همين مطلب که صيغه افعل براي طلب انشايي وضع شده، با مسلک مشهور که مرحوم آخوند(ره) هم همان مسلک را دارد، سازگاري ندارد.

عرض کرديم که اين مطلب در کلمات مثل مرحوم آقايي خويي(ره) است که، اين نظريه آخوند(ره) با مسلک مشهور سازگاري دارد و با مسلک ديگران سازگاري ندارد. اما مي‌خواهيم عرض کنيم که، اين با مسلک خود آخوند(ره) و مشهور هم سازگاري ندارد.

ايشان فرموده: صيغه افعل وضع يا استعمال شده در طلب انشايي، يعني خود معناي مستعمل فيه مي‌شود طلب انشايي. اگر از آخوند(ره) سئوال کنيم که، «افعل» در چه چيزي استعمال شده؟ مي‌فرمايد: در طلب. مي‌گوييم آيا طلب حقيقي را دارد؟ مي‌گويد نه، افعل در طلب انشايي استعمال شده.

حتي در جايي که اصلا طلب جدي و طلب واقعي در کار نباشد، مثلا يک کسي نياز به آب ندارد، اما مي‌گويد: «اسقني ماءً»، اصلا تشه هم نيست، مع ذلک ايشان فرموده: اين صيغه افعل براي طلب انشايي وضع و استعمال شده است.

مي‌گوييم که: حال همين معنا را روي مسلک مشهور که خود شما از جمله‌ي آن هستيد، توجيه کنيد که، چطور درست مي شود. شما در باب انشاء مي‌گوييد: انشاء «ايجاد المعني باللفظ» است. صيغه افعل هم در اينکه از امور انشائيه است، ترديدي نيست و همه مي‌گويند: صيغه افعل يکي از صيغ انشاييه است. حال آيا مي‌گوييد: انشاء «ايجاد المعني باللفظ» است؟

همچنين معنا را در اينجا مطلق طلب قرار نداده‌ايد، بلکه معنا را طلب  انشايي قرار داده‌ايد. حال اگر اين را در معنايي که شما فرموده‌ايد، قرار دهيم، يعني معنا طلب انشايي است و انشاء هم يعني ايجاد اين معني باللفظ، پس انشاء يعني ايجاد طلب انشايي به لفظ که، اين اصلا معنا ندارد.

در باب انشاء اگر به نحو کلي بگوييم: «ايجاد المعني باللفظ»، اين عيبي ندارد، اما اگر گفتيم: معنا هر طلبي نيست، در معناي صيغه امر، به هر طلبي موضوع له يا مستعمل فيه صيغه امر نمي گويند، بلکه معناي صيغه امر طلب انشايي است، يعني آخوند(ره) مي‌گويد: متکلم وقتي مي‌خواهد طلب انشايي را به ديگران بگويد، صيغه افعل را مي‌آورد. پس بايد بگوييم: صيغه افعل طلب انشايي را ايجاد مي‌کند و اين اصلا معنا ندارد.

بنابراين به نظر مي رسد که اشکال اولي که به مرحوم آخوند(ره) وارد است اين است که، اين معنا نه تنها روي سائر مباني در باب انشاء، بلکه روي مبناي مشهور که مرحوم آخوند(ره) هم همان مبنا را دارد، قابل پذيرش نيست.

سوال:...؟
پاسخ استاد:
اينجا ديگر کاري به مراحل حکم نداريم که؛ حکم يک مرحله‌ي اقتضا دارد، يک مرحله‌ي انشاء و يک مرحله‌ي تنجز، اصلا ذهنتان را به اين بحث نبريد.

ايشان وقتي در مقابل علماء قبل قرار گرفته فرموده‌اند که: همه شما اشتباه کرديد، صيغه افعل نه در طلب استعمال شده، نه در تحديد، نه در تسويه و نه در تعجيز و نه در هيچ کدام از آنها، بلکه در طلب انشايي استعمال شده است که، مي‌گوييم: اگر خود معنا را طلب انشايي قرار دهيد، با تفسيري که براي انشاء داريد، سازگاري ندارد و «توقف الشي علي نفسه» مي‌شود.

اين که بگوييم: افعل ايجاد طلب انشايي با لفظ است، اصلا معنا ندارد، نه حکم که وقتي مولا گفت: «افعل»، همه مي‌گويند: حکم است و بحثي در آن نيست. بحث اين است که موضوع له را مي‌خواهيم معين کنيم؛ بحث حکم يک بحث است و بحث موضوع له الفاظ بحث ديگري است.

اصلا کاري به شرع، حکم و مولا نداريم، مي خواهيم ببينيم که، افعل يعني چه؟ مي‌خواهيم معنايي برايش بيان کنيم که، اگر بعدا در قرآن، سنت و يا روايات به آن برخورد کرديم، آن را  بر اين معنا حمل کنيم.

 البته يک فرق مختصري بين مرحوم آخوند(ره) و مشهور وجود دارد که، اين را اينجا مطرح نمي‌کنم، براي اينکه ذهنتان مشوش نشود و قبلا بحثش را مفصل مطرح کرديم.

اشکال دوم بر مرحوم آخوند(ره)

اشکال دومي که بر مرحوم آخوند(ره) وارد است اين است که، چيزي را موضوع له هيئت امر قرار داده‌ايد که، در همه‌ي الفاظ انشايي ديگر هم وجود دارد، در حاليکه در آنجا به اين معنا ملتزم نمي‌شويد. مثلا در باب بيع، اگر بايع و مشتري گفتند: «بعتُ و اشتريتُ»، آيا شما در اينجا مي‌گوييد که: يک ملکيت انشاييه داريم؟

تا بحال هر چه ديديم و شنيديم اين است که مي‌گويند: با «بعت و اشتريت»، يک ملکيت اعتباريه في عالم الاعتبار محقق مي‌شود، اما هيچکس نمي‌گويد که: با «بعت و اشتريت» دو ملکيت داريم؛ يکي ملکيت انشاييه و ديگري ملکيت اعتباريه. لازمه‌ي اين فرمايش که، در مثل اين هيئت افعل گوييم: اين هم براي طلب انشايي است، اين است که در هر انشايي، همين معنا و نظير اين معنا را قائل شويم. در حالي که کسي اين حرف را نمي‌زند.

به نظر مي رسد که در اينجا خلطي براي مرحوم آخوند(ره) واقع شده که، آنچه براي يک سري از اقسام، مقسم واقع مي‌شود را، در خود اقسام داخل کرده‌اند. بحثمان در اين است که، انشاء افعل معنايش چيست؟ از هر کسي که بپرسيم: آيا افعل انشاء است؟ مي‌گويد: بله انشاء است. انشاء نه خودش در لفظ و نه در معناست بلکه انشاء عملي است که، انسان انجام مي‌دهد، يعني به مجموعه اعمالي مي‌گوييم: انشاء.

انشاء در مقابل اخبار است، وقتي مي‌گوييد: «زيدٌ قائم»، اين يک جمله خبريه است که، مي‌گويند: شما اخبار کرديد. آيا مي‌توانيد بگوييد: معناي «زيد قائم» هم، زيد قائم خبري است؟ ايشان در باب انشاء مرتکب اين خلط شده که، آنچه را که اساس عنوان مساله يا مقسم بوده، در قسمي قرار داده‌اند. مي‌گوييم: بحث اين است که افعل انشايي که، ار انشاييات است، معنايش چيست؟ مي‌فرماييد: معنايش طلب انشايي است. انشاء را که نمي‌شود در موضوع له افعل آورد.

 عرض کردم، همانطوري که در باب اخبار، اگر گفتيم: «زيد قائم» -حال اين هم يک لفظي است- معنايش چيست؟ نمي‌شود بگوييم که: زيد قائم خبري، يعني خبريت را در موضوع له اين «زيد قائم» داخل کنيم. لذا اين فرمايش آخوند(ره)، ولو به حسب ظلهر ابتکار خوبي است که، ولي بعد از دقت متوجه مي شويم که اينچنين نيست.

البته قسمت اول فرمايش مرحوم آخوند(ره) درست است، يعني ما هم مي پذيريم که، آنچه را که ديگران به عنوان موضوع له يا مستعمل فيه هيئت افعل بيان کرده‌اند اينچنين نيست. در «إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ» ما هم قبول داريم که، «فاتوا» در تعجيز استعمال نشده و اين مسلم است که در اين موارد استعمال نشده است، اما اينکه موضوع له را طلب انشايي قرار دهيم درست نيست.

اشکال سوم بر مرحوم آخوند(ره)

اشکال سوم بر مرحوم آخوند(ره) اين است که، ايشان قائل به اتحاد طلب و اراده شده‌اند. قبلا خوانديم که، مرحوم آخوند(ره) فرموده‌اند: طلب و اراده، ذهنا، خارجا و مفهوما اتحاد دارند و «انما الاختلاف في مقام الانصراف».

به مرحوم آخوند(ره) عرض مي‌کنيم به جاي طلب انشايي، بگوييد: اراده‌ي انشايي، آيا اين معنا درست است؟ شما که طلب و اراده را يکي مي‌دانيد، پس به جاي طلب بگوييد: اراده.

در حالي که نکته‌اي را قبلا از مرحوم آقاي بروجردي(قدس سره الشريف) عرض کرده بوديم که، انشاييات به امور واقعيه يا اموري که منشا انتزاعشان امور واقعيه است، تعلق پيدا نمي‌کند. انسان در خارج يک امر واقعي است که، قابل انشاء نيست و نمي‌توانيد بگوييد که: همانطوري که وجود خارجي و ذهني براي انسان داريم، يک وجود انشايي هم براي او داريم. انشاء به يک شيء واقعي در عالم خارج تعلق پيدا نمي کند.

همچنين انشاء به چيزي هم که منشاء آن يک امر واقعي باشد، تعلق پيدا نمي‌کند که، مثال زديم به فوقيت که امري است که، از اين سقف انتزاع مي‌شود و اين هم قابل انشاء نيست. انشاء فقط در دائره‌ي امور اعتباريه محض است. در ملکيت که يک امر اعتباري است، انشاء مي‌آيد. زوجيت، طلاق، حريت و رقيت، همه از امور اعتباري هستند و لذا قابل انشاء‌اند.

اينجا به مرحوم آخوند(ره) اشکالي که داريم اين است که، طلب يک امر واقعي نفساني است، پس قابل انشاء نيست. همانطوري که اراده يک امر واقعي نفساني است و کسي نمي‌تواند آن را انشاء کند. پس بعد از تحليل فرمايش مرحوم آخوند(ره) به اين نتيجه مي رسيم که، اصلا طلب انشايي يک چيز غلطي است و طلب قابليت اينکه متعلق براي انشاء قرار گيرد را ندارد، تا اين طلب انشايي را موضوع له صيغه افعل قرار دهيم.

بنابراين فرمايش مرحوم آخوند(ره) کنار مي‌رود.

براي موضوع له صيغه افعل سه نظريه‌ي ديگر وجود دارد، يک نظريه، نظريه مرحوم آقاي خويي(قدس سره الشريف) است. نظريه دوم، نظريه مرحوم امام(رضوان الله عليه) است و نظريه سوم، نظريه مرحوم محقق عراقي(اعلي الله مقامه الشريف) است. اين سه نظريه را هم بيان کنيم، روشن مي شود که بالاخره موضوع له صيغه افعل چيست؟


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اوامر صيغه امر طلب انشايي مرحوم آخوند حقیقت انشاء موضوع له هیئت افعل

نظری ثبت نشده است .